راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

جنجال انتشار نامه فروغ به گلستان

الهام عدیمی
روزنامه ابتکار

«قربان بند کفش‌هایت بروم. چه دوستت دارم، چه دوستت دارم، چه دوستت دارم.» اینها بخشی است از نامه فروغ خطاب به ابراهیم گلستان. نامه‌ای سراسر عشق و محبت. با این حال، واژه‌های این نامه با بی‌مهری بسیاری روبه‌رو شده است. این واکنش‌هاطیف گسترده ای از نویسندگان و اهالی فرهنگ و هنر گرفته تا مردم عادی را در بر می گرفت.

ماجرا از آنجا شروع شد که چند روز پیش، وبلاگ خوابگرد، متعلق به رضا شکراللهی، پژوهشگر زبان فارسی نامه‌ای از فروغ منتشر کرد. در متن این پست وبلاگی آمده است: «از فروغ فرخزاد، که نامه بسیار می‌نوشت، تا امروز بیش از هشتاد نامه منتشر شده است، اما بسیار نامه‌های دیگر هم از او به جا مانده که هنوز چاپ نشده‌اند. «فروغ فرخزاد؛ زندگی‌نامه‌ی ادبی و نامه‌های چاپ‌نشده» عنوان کتابی است که فرزانه میلانی، نویسنده و پژوهشگر و استاد ادبیات فارسی دانشگاه ویرجینیا، خبر چاپ قریب‌الوقوع آن را داده و گفته است: برای تهیه‌ی این کتاب با بیش از ۷۰ نفر از اقوام، دوستان، همکاران، همسایه‌ها و آشنایان فروغ فرخزاد مصاحبه کرده‌ام. در ضمن این کتاب بیش از ۳۰ نامه را دربرمی‌گیرد که در سال‌های اخیر جمع‌آوری کرده‌ام؛ نامه‌هایی که پیش از این منتشر نشده‌اند. خانم میلانی، یکی از این ۳۰ نامه را، پیش از انتشار کتاب، برای من فرستاده است تا در خوابگرد منتشر کنم.»

از این واکنش‌ها به طور مثال حسین مرتضاییان آبکنار، نویسنده نوشته است: «واقعا متاسفم بابت این همه کنجکاویِ شاید بیمارگونه آدم‌های شاید متوسط و حتما نادان، برای سرک کشیدن به هر چیزِ مربوط و نامربوط. نمی‌فهمم چرا و واضح‌تر اینکه به چه حقی یه عده باید چند دهه کنجکاو این چیزها باشن و تا این اندازه به حریم خصوصی کسی تجاوز کنن و شخصی‌ترین و محرمانه‌ترین بخش وجودشو اینطور بذارن جلوی چشمِ همه!» یا سارا سالار، نویسنده‌ای دیگر می‌نویسد: «وقتی فروغ فرخزاد باشی جزو آثار ملی به شمار می‌آیی. مثل بقیه‌ی نابغه‌ها. متعلق به همه هستی چه بخواهی چه نخواهی». همین حرف‌ها در دیگر شبکه‌های اجتماعی و میان مردم هم گفته می‌شود. حالا گاه در این میان فحش‌هایی هم رد و بدل شده است. کسانی که از خواندن نامه لذت برده‌اند و دیگرانی که یا دفاع می‌کنند یا مخالفت با انتشار نامه. اما یکی از اساسی‌ترین سوال‌ها در این میان ورود به حریم خصوصی افراد است.

نفوذ عمیق جنسیت‌زدگی در ذهن ما
رضا شکراللهی به عنوان کسی که این نامه را منتشر کرده با مطرح کردن این سوال که تاکنون نامه‌های دیگری از فروغ منتشر شده است اما چرا این نامه چنین واکنش‌هایی داشته است، به «ابتکار» می‌گوید: در محتوای این نامه مساله‌ای است که در بحث حریم خصوصی قرار می‌گیرد. همه دنیا وقتی نویسنده یا هنرمندی فوت می‌کند یا در زمان حیاتش، نامه‌های او را منتشر می‌کنند، مثل نامه‌های فرانسوا میتران که منتشر شده و این مساله به درک ما از شخصیت آن فرد کمک می‌کند. یا نامه‌های کافکا که منتشر شد، باعث می‌شود که ما او را آدمی روان‌پریش و دیوانه بپنداریم؟ نه، این‌طور نیست، بلکه باعث شده سویه‌های فکری او را بشناسیم که چگونه مسخ از آن درمی‌آید.

او ادامه می‌دهد: حالا زمانی که نامه فروغ که به واسطه تاثیر ماندگاری که اشعارش داشته یکی از بهترین عاشقانه‌سراهای معاصر ماست، چنین واکنش‌هایی نشان می‌دهیم. در حالی که این نامه‌ها در راستای همین شخصیت است که می‌توانیم آنها را بازخوانی کنیم. یعنی اگر این آدم عشق را به شکل معجزه‌واری مطرح می‌کرده که در شعرهایش هم می‌دیدیم و برای همین هم اثرگذار بوده است، حالا داریم در نامه‌هایش با آنها مواجه می‌شویم.

شکراللهی با بیان این‌که من واکنش‌هایی که به انتشار این نامه شده است، به سه دسته تقسیم کرده‌ام، توضیح می‌دهد: واکنش‌هایی که به کلیت فروغ نگاه می‌کنند و شخصیت شاعری تاثیرگذار. دو دسته دیگر که درباره آنها بحث داریم یکی موافق و دیگری مخالف هستند. به گفته این پژوهشگر، عده‌ای که مدافع فروغ هستند حس می‌کنند، ناموسشان برملا شده و می‌خواهند از فروغ دفاع کنند و عده‌ای دیگر که حرف‌های بی‌ارتباطی زدند. من هر دو گروه را به دلیل نفوذ عمیق جنسیت‌زدگی که در ذهن ماست در یک کاسه می‌گذارم. حال هر چقدر هم طرفدار فروغ باشیم، کسی هست که می‌گوید به نویسنده بگویید که این کتاب را چاپ نکند چرا که فروغ به اندازه کافی در معرض اتهام است؛ یعنی نگاه جنسیت‌زده روی ما هم تاثیر گذاشته و ناخواسته آن را می‌پذیریم،‌ حتی اگر بخواهیم از فروغ دفاع کنیم به این واکنش‌ها منجر می‌شود.

باید حرف زد تا هاله قدسی افراد شکسته شود
شکراللهی نگاه جنسیت‌زده در جامعه ایران را با آنچه در یک‌صد سال پیش، در فرانسه وجود داشت، مقایسه می‌کند و می‌گوید: مادام کوری هم با چنین وضعیتی روبه‌رو بود. نامه‌های خصوصی او که پس از مرگ همسرش با همکارش رد و بدل می‌کرد، باعث شد تا بسیاری تحقیرش کنند، به طوری که احتمال این‌که بنیاد نوبل جایزه دوم را به او ندهد، بالا گرفت. اگر چه بنیاد نوبل در نهایت دومین جایزه نوبل را هم به مادام کوری داد اما او در سخنرانی‌اش گفت که زندگی خصوصی من ربطی به تخصص من ندارد. حالا فکر کنید که جامعه ما به جامعه صد سال پیش فرانسه رسیده؛ یعنی هنوز هر چیزی را از نگاه جنسیتی می‌بینیم و پس از خواندن نامه سوال می‌شود که سیروس چه کسی است؟ عه! پس فلان بوده! عه! خیانت کرده! و اصلا به این نگاه نمی‌کنید که این نامه انتخاب شده است و تصور کنید شاید ابراهیم گلستان نامه‌های بیشتری داشته و خانم میلانی هم نامه‌های بیشتری جمع‌آوری کرده است اما این نامه جلوه خوبی از شور و شیدایی که فروغ از آن در شعرهایش می‌گفت، جلوی چشم شما بیاورد. اگر چه خود فروغ در شعرش می‌گوید که پایان راه معلوم است و به آن فکر نمی‌کنم چرا که مهم این است که عشق بورزید.

این پژوهشگر زبان فارسی با نقد نگاه جنسیت‌زده‌ای که به نامه شده است، اضافه می‌کند: از این واکنش‌ها خیلی حیرت می‌کنم البته این واکنش‌ها موضعی و آنی است و تمام کسانی که آن را خواندند، در عمق وجودشان لذت بردند و لرزیدند. بنابراین این واکنش‌ها تمام می‌شوند و این نامه یکی از یادگارهای ادبی فروغ خواهد شد و شک نکنید این نامه یک قطعه ادبی شاعرانه است. حالا شما اسم ابراهیم گلستان را بردارید و اسم خودتان را بگذارید.

شکراللهی می‌گوید: اگر نگران حرف‌ها و اتهام‌ها درباره فروغ هستید، باید اینقدر در این‌باره حرف زد تا از این مرحله رد شویم و مسیر دیگری ندارد. نمی‌توانید هاله قدسی دور کسی بکشید و نگران باشید که زمانی حرفی نزنید که آسیب ببینند؛ نه! اگر ادعا می‌کنیم که فروغ پیشرو بود همان‌طور که ابراهیم گلستان پیشرو بود و گفته می‌شود، این افراد، آدم‌های زمان خودشان نبودند، راهی جز این نداریم که این مسیر را طی کنیم و باید گفته شود و دفاع شود تا تابوها شکسته شود تا بتوان این نگاه جنسیت‌زده را اصلاح کرد.

نامه‌ها چطور به دست فرزانه میلانی رسید؟
ابراهیم گلستان، پژوهشگر، نویسنده و فیلمساز که مخاطب نامه فروغ است درباره این‌که این نامه‌ها چطور به دست پژوهشگر زندگینامه فروغ رسیده است، به «ابتکار» می‌گوید: من نامه‌ها را به او دادم برای اینکه که استاد درجه یکی است و می‌خواست بیوگرافی درباره فروغ بنویسد و نیاز به مطالعه آنها داشت. او ادامه می‌دهد: پدر (پدر فروغ، محمد فرخزاد) کسی که نامه‌ها به او (فروغ) نوشته شده پس از اینکه (فروغ) فوت شد، آمد و اثاثیه او را برداشت و برد. خواهر (گلوریا فرخزاد) آن خانم (فروغ) که دختر آن آقا بوده است نمی‌خواسته پدری که این قدر با آنها بدرفتاری کرده و حتی خود آن زنی که این نامه‌ها را نوشته از خانه بیرون کرده، فحش داده و بدرفتاری کرده و حتی بعد از فوتش این کارها ادامه پیدا کرده و حتی آمده روی سنگ قبر او اسم خودش را کنده، مثل اینکه آن کسی که رفته زیر خاک منحصرا به وسیله این آدم درست شده و مادر نداشته، این طوری اسم مادر را ننوشته و نوشته این کسی که اینجا خوابیده دختر فلان کس بوده حالا اینکه فلان کس چقدر آدم درستی بوده، به هیچ کس مربوط نیست. این حقه‌بازی را کرده. خواهر (گلوریا) آن کسی که فوت کرده (فروغ) رفته کاغذها را پیدا کرده و بالاخره کاغذهایی را که من نوشتم پیش من که نمی‌تواند باشد و آورده پیش من سپرده که از شر پدرش محفوظ بماند. اینها پیش من بود و من کاری با آنها نداشتم چون نامه نوشتم و تمام شده رفته.

من نسخه نامه‌ها را برای خودم نگه نداشتم. آنهایی که من داشتم خانم گلوریا فرخزاد از صندوق پدرش درآورده و داده به من و همین‌طور مانده بود تا این‌که خانم میلانی با گلوریا تماس گرفت و او هم گفت من هر چه بود برای حفاظت به گلستان سپردم. آن وقت هم که آن آقا (پدر فروغ) اثاثیه را برده مقداری از آنها را نبرده بود و بعد تابلو نقاشی و اثاثیه و … مانده بود تا این‌که همسر مرحوم من به پسر فروغ تلفن می‌کند که بیا این اثاثیه را ببر که آن پدر نیاید بقیه را ببرد و تمام آن اثاثیه را به آن پسر داد و شنیدم آن پسروضع مالی خیلی بدی دارد. این واقعیتی است که من می دانم و هر سوالی در این جواب خلاصه می‌شود اگر سوال دیگری دارید از خانم میلانی بپرسید.

به واکنش هیچ کس اهمیت نمی‌دهم
ابراهیم گلستان در پاسخ به این‌که واکنش‌های متفاوتی به انتشار یکی از این نامه‌ها در فضای مجازی شکل گرفته است، بیان می‌کند: من به واکنش‌های متفاوت هیچ کس اهمیت نمی‌دهم. اصلا مهم نیست. واقعیت‌هایی که بخواهد اتفاق بیفتد، اتفاق می‌افتد، هر چه بخواهد بشود، می‌شود. واکنش‌های اشخاص خیلی فرعی است و عادت کردم به واکنش‌های پرت و پلایی که در ایران درباره مسائل مختلف، اتفاقات، اشخاص مرده و زنده و کارهای بی‌ارزش و باارزش می‌شود، اهمیت ندهم.
این فیلمساز به واکنش‌هایی که به مقدمه‌ای به قلم خودش در یک روزنامه منتشر شده بود، اشاره می‌کند و می‌گوید: چند وقت پیش یک روزنامه در ایران مقاله‌ای درباره خلیل ملکی منتشر کرده بود که یک مقدمه سفرنامه‌ای از سفرم با خلیل ملکی بر آن نوشته بودم ولی دیروز کسی پیام نوشته بود که این کسی که این مقاله را نوشته دچار عقده بوده در حالی که اصلا در این مقاله اسم من نیست جز سطر آخرش نوشته بودم من با ملکی به این سفر رفتم. این مقاله اصلا ارتباطی به من ندارد و من فقط خاطره‌ای را به درستی و حقیقت تعریف کردم. هر چه چاپ می‌شود، با برداشت‌ها و اندیشه‌های اشخاص مختلف روبه‌رو می‌شود.

او ادامه می‌دهد: حالا می‌گویید واکنش اشخاص، یکی دلش می‌خواهد اسم داشته باشد، فحش می‌دهد، یکی تعریف بی‌خورد می‌کند، یکی درهم و برهم حرف می‌زند، شما که نمی‌توانید ده‌ها هزار نفر آدم دنیا را کنترل کنید که ضد شما صحبت نکنند. هر حرفی را که می‌شنوید با معیارهایی که دارید، سبک و سنگین کنید و ببینید چقدر با عقل و درک شما جور درمی‌آید و چقدر مخالف آن هستید و حرف خودتان را بگویید.

نامه‌هایم منتشر بشود
این نویسنده در پاسخ به این‌که با توجه به خلاهای زیادی که درباره زندگی شخصیت‌های بزرگ ادبیات معاصر وجود دارد، آیا باید این نامه‌ها منتشر شود، می‌گوید: ادبیات معاصر ما درهم و برهم است. این مساله در حیطه ادبیات نیست بلکه در حیطه غیبت و حریم خصوصی افراد است. فرضا من نقاش خوبی هستم و با ناهارم مقدار زیادی ترب خورده‌‌ام این چه ارتباطی با نقاشی من دارد؟

ابراهیم گلستان می‌گوید: انتشار این نامه‌ها برای من مهم نیست و ارتباطی هم به من ندارد و مربوط به خانم میلانی است. مثلا الان در لندن نمایشگاه از نقاشی درجه یک برپاست در حالی که این آدم دائم در حال فرار از دست داروغه شهر بوده و آدم می‌کشته و همه کارهای بد را کرده ولی این آدم نقاشی‌هایی کرده که در تاریخ نقاشی بی‌نظیر است و سرمنشا بسیاری از نقاشی‌های درجه یک بعدی است. آیا باید درباره دزدی و تقلب او حرف بزنیم یا درباره تفکری که داشته و نقاشی‌هایی که کرده؟

او درباره این‌که تمام ابعاد شخصیتی چهره‌های مهم مورد توجه است با این حال برخی انتشار نامه‌ها را ورود به حریم خصوصی آن فرد می‌دانند، می‌گوید: وقتی دو نفر مورد توجه اشخاص قرار می‌گیرند هیچ نوع حریم خصوصی ندارند. حریم خصوصی به خاطر ترسی است که اشخاص از چیزهایی که می فهمند یا نمی‌فهمند، دارند؛ برای آدمی که آزاده است و فکر می‌کند، حریم خصوصی مهم نیست. حریم خصوصی برای هیچ کس وجود ندارد و هر کسی هر چه بخواهد می‌گوید و از روی همین چیزهاست که تمدن یک دوره‌ای ایجاد می‌شود.

این فیلمساز درباره این‌که آیا از انتشار نامه‌های شخصی خودش استقبال می‌کند یا نه، پاسخ می‌دهد: کتاب‌های من به دلیل این‌که ارشاد مجوز نداده، منتشر نشده‌اند. اگر نامه‌ها پیدا شود، نه، مشکلی ندارم. اگر چیزی نوشتم این روحیه من بوده، یا آدم بدی بودم که آنها را نوشتم که حقم است که منتشر شود تا مشخص شود چه آدمی بودم. اگر به روزنامه‌های پیش از انقلاب هم نگاه کنید، آن زمان به فیلم‌های من فحش می‌دادند، برای همین هم من از ایران رفتم. من کارهای خودم را کردم و الان بعد از ۵۰، ۶۰ سال بعضی از دانشگاه‌ها آثارم را جمع‌آوری می‌کنند، حالا من بگویم آقای فلان فحش داده، من هم می‌توانم فحش بدهم، اما نمی‌دهم.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته