راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

نمره می‌خواهی؟ یک دست کت و شلوار شیک برایم هدیه بیاور!

محسن آزموده
روزنامه اعتماد

زوال اخلاق دانشگاهی
حسن محدثی
استاد و پژوهشگر علوم اجتماعی

حدود ١٧-١۶ سال یعنی از سال ١٣۶٩ تاکنون در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنم. در این سال‌ها با وضعیت آسیب زایی مواجه شده‌ام که برای دانشگاه بسیار خطرناک است. تمرکز عمده‌ام روی استادان دانشگاه بوده است. ما معلمان دانشگاهی معمولا وقتی در کنار هم قرار می‌گیریم و با هم حرف می‌زنیم، از وضعیت دانشجویان شکایت و شکوه سر می‌دهیم. اما در تجربه سالیان متعدد دریافته‌ام که اگر معلم در کلاس چیزی قابل عرضه داشته باشد، می‌تواند کلاس خوبی را تجربه کند. چرا که دست کم در هر کلاسی چند دانشجو هستند که اهل کار و گفت‌وگو و تلاش هستند.

مخاطرات زیست دانش‌پژوهانه
در طول این سال‌ها من با فرآیندهایی مواجه بودم که مخرب پدیده زیست دانش‌پژوهانه است. هر حرفه‌ای یک قواعدی دارد و کسانی که وارد آن حرفه می‌شوند، به‌طور طبیعی با آن قواعد آشنا می‌شوند. نکته‌ای که بر آن تاکید دارم این است که در بسیار موارد رعایت قواعد از سوی استادان جنبه صوری دارد. اگر این اجرا یا ایفای نقش همراه با شیوه‌ای از زندگی نباشد، هرگز آن قواعد درونی نمی‌شود و به شکل صوری رعایت می‌شود. مشکل جدی این است که در هر قلمروی از فعالیت ما همیشه بر سر دو راهی‌هایی هستیم، دو راهی میان قواعد اخلاقی و ملزومات یا مطالبات عملی. متاسفانه این مطالبات عملی در برابر قواعد اخلاقی قرار می‌گیرند. مثلا استاد دانشگاه باید بر یک سری قواعد و اصول پایبند باشد اما در شرایط عملی وضعیتی پدید می‌آید که او را در یک دو راهی قرار می‌دهد که نمی‌داند چه کار کند. آیا باید به آن قواعد اخلاقی زیست یک استاد پایبند باشد یا مصلحت علمی را برگزیند. مثلا در دانشگاه‌های غیرانتفاعی با این تجربه مواجه هستیم که وقتی پایان ترم نزدیک می‌شود و دانشجو اگر بخواهد از پایان نامه‌اش دفاع کند، ویژگی‌های لازم برای رساله خوب را ندارد و اگر هم دفاع نکند، باید چند میلیون پول پرداخت کند. این جا استاد دانشگاه درگیر آن دو راهی می‌شود و در بسیاری موارد به شرایط عملی تن می‌دهد.

غلبه صورت؛ مناسک پایان‌نامه
محدثی در ادامه به دو فرآیند که زیست دانش‌پژوهانه را تهدید کرده اشاره کرد و گفت: فرآیند اول صوری شدن نظام دانش استت یعنی تمام ویژگی‌های رسمی یک نظام آموزشی سر جای خودشان هست اما به تدریج این قوانین و قواعد از محتوای خود تهی می‌شوند. فرآیند دوم مناسکی شدن نظام دانشگاهی است. یعنی در نظام دانشگاهی بسیاری از مراحل آموزشی و حرفه‌ای تبدیل به مناسک شده است. یکی از مهم‌ترین مناسک، دفاع از رساله است. علم در این مناسک قربانی اول است. در بسیاری از این مناسک کار علمی صورت نمی‌گیرد. قربانی دوم در مناسک دفاع دانشجو است. بارها مواجه بوده‌ام با استادان و همکارانی که اصلا رساله را نخوانده بودند یا راهنمایی نمی‌کردند.

ضداخلاق حرفه‌ای
در چنین بستر و ساختاری تمام مطالبات عملی زندگی روزمره در دانشگاه از ما می‌خواهد که اخلاق حرفه‌ای را رعایت نکنیم و مطالبات عملی را ترجیح دهیم. در مصاحبه‌هایی که در این زمینه انجام داده‌ام، مطالبی دیده‌ام که نشانه یک نوع زندگی دانش‌پژوهانه نیست. برخی از آنها شرم‌آور است. مثلا استاد از دانشجو خواسته برای اینکه نمره بگیرد، برایش یک دست کت و شلوار بگیرد. اینکه مقاله و پایان‌نامه تقلبی بنویسد، نمونه خوب است. حتی گاهی خواست‌های ضد اخلاقی هم هست که از بیان آن شرم دارم. در طول ١٣ سالی که دانشجو بودم، برخی تجربه‌ها را با چشم خودم دیدم و عبور کردم. هفت سال در دانشگاه تهران درس خواندم و تجربه‌هایی داشته‌ام که برخی قابل بیان نیست. شخصا شاهد روابطی بودم که ربطی به مسائل علمی نداشت.

تجاری شدن، علت فساد دانشگاه
معضل جدی اعلام این خطر است که استادان دانشگاه ما زندگی دانش‌پژوهانه ندارند. برای اینکه متلزم باشیم به اصول حرفه‌ایی رشته‌مان و تحت تاثیر مطالبات عملی قرار نگیریم دو راه‌حل به نظر می‌رسد. نخست اینکه استاد باید زندگی دانش‌پژوهانه باشد و دانش پژوهی در همه زندگی او ساری و جاری باشد. زندگی دانش‌پژوهانه شیوه خاصی از زندگی است و شیوه‌های ویژه و آداب و ارزش‌های خاص خودش را دارد که او را از زندگی غیردانش‌پژوهانه متمایز می‌کند. زندگی دانش‌پژوهانه اختصاص به این ندارد که من صرفا دانشجو باشم. بسیاری از استادان که در دانشگاه هستند، زندگی دانش‌پژوهانه ندارند و نمایش دانشمندی می‌دهند و زیست و زندگی شان دانش‌پژوهانه نیست.

راه‌حل دوم ایجاد ساختارهای دانشگاهی مساعد با زندگی دانش‌پژوهانه است. بسط شتابزده و تجاری شدن دانشگاه‌ها مانع از شکل‌گیری زندگی دانش‌پژوهانه است. نه ساختارهای مساعد زندگی دانش‌پژوهانه وجود دارد و نه همکاران ما برای چنین زیستی تربیت شده‌اند.

انزوای اهل دانشگاه
بنابراین به نظر می‌رسد که الان دانشگاه‌هایی داریم که تا حد زیادی عاری از محتوا شده‌اند. این وضعیت با این شیوه شتابناک دانشگاه وضع دانشگاه را بدتر و بدتر می‌کند و چنین دانشگاهی در معرض فساد است زیرا همه آن قواعد حرفه‌ای به تدریج از دست می‌روند. استادانی که در چنین شرایطی تلاش می‌کنند شرایط زیست دانش‌پژوهانه را حفظ کنند، به تدریج منزوی‌تر می‌شوند و از بازی‌های دانشگاهی طرد می‌شوند و نقش‌هایی که باید ایفا کنند، از دست ایشان گرفته می‌شود و  دیگر نمی‌توانند در دانشگاه تاثیرگذار باشند.

برخی استادان و روشنفکران در جامعه ما مثل استاد ملکیان می‌گویند برای تغییر باید انسان سالم داشته باشیم و فقط باید انسان تغییر کند، من تعریضی به این ادعای ایشان دارم و معتقدم یک استادی که به تنهایی و در یک ساختار فاسد زندگی دانش‌پژوهانه داشته باشد، در ساختارهای فاسد به فرد منزوی بدل می‌شود. تنها راه ایستادگی، اول مقاومت فردی و دوم جلوگیری از تجاری شدن شتابزده دانشگاه است.

بخش های پیشین:

بخش اول: علم کاذب، مدرک بی معنی؛ درست کردن ظاهر برای ارتقای شغلی

بخش دوم: در غیبت خاطره تاریخی از علم و علما فرهنگ دانشگاهی معنی ندارد

همرسانی کنید:

مطالب وابسته