راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

مرزهای دانایی؛ کتاب‌های برگزیده سال ۹۵ در حوزه اندیشه

فرزاد نعمتی
روزنامه ایران

کتاب‌هایی که در ادامه معرفی مختصری از آنان خواهید خواند، از جمله مهم‌ترین کتاب‌هایی هستند که در سال ۱۳۹۵ چاپ شده‌اند؛ کتاب‌هایی که «مؤلفانی شاخص» دارند که برخی برش خاص از تاریخ ایران یا جهان را ارائه می‌کنند و برخی هم در دسته کتاب‌های کلاسیک قرار می‌گیرند؛ اما استقبال مخاطبان و رسانه‌ها از این آثار نشان‌دهنده جایگاه ویژه آنها در بازار کتاب ایران است.

بی‌دولتی، دولت، آرمان‌شهر
رابرت نوزیک/ ترجمه محسن رنجبر/ نشر مرکز

در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، شیوع افکار کینز اقتصاددان و استحکام بنای دولت رفاهی در اروپای غربی نشانه‌ای از آشتی دو فضیلت «آزادی» و «عدالت» قلمداد می‌شد و انتشار کتاب بسیار مشهور «نظریه‌ای درباره عدالت» نوشته فیلسوف سیاسی امریکایی، جان رالز، در سال ۱۹۷۱ که متضمن توجه بیشتر به طبقات پایین جامعه و برقراری نوعی توازن نسبی میان طبقات اجتماعی بود، نمودی از همراهی فلسفه سیاسی لیبرالی با این تغییرات بود. با این همه، سه سال بعد از انتشار کتاب رالز، یکی از مهم‌ترین ردیه‌ها بر آن، از درون سنت لیبرالی رخ نمایان کرد.

رابرت نوزیک، استاد فلسفه دانشگاه هاروارد، در کتاب «بی‌دولتی، دولت، آرمان‌شهر» بر عدالت توزیعی مورد تأکید رالز تاخت و همان‌ سازی را کوک کرد که فریدریش فون هایک فیلسوف اتریشی نیز می‌نواخت و به‌ طور عمده حاوی چند نکته بنیادین بود: برابری مخل آزادی است و این دو، قابل تجمیع نیستند. عدالت اجتماعی در جامعه مرکب از افراد آزاد، مایه سلب آزادی است و بهینه‌ترین شکل دولت، دولت کوچک است؛ زیرا دخالت دولت در اقتصاد، هم مغایر با اصول لیبرالیسم است و هم بی‌حاصل است و نتیجه‌اش می‌شود همین بحران‌های فراگیری که دولت رفاه را در بر گرفته‌اند.

دولت مطلوب نوزیک، دولتی محدود به وظایف بسیار معین و مشخص نظیر حمایت از فرد در برابر زور و خشونت و تضمین رعایت قراردادها است. این اصول در کنار طرفداری ویژه از بازار آزاد که روی‌هم‌رفته به «نئولیبرالیسم» موسوم‌اند، در سه دهه اخیر و از لحاظ عملی، قوت و قدرت بیشتری نیز یافته‌اند، اما آماج انتقادات فزاینده متفکرانی نیز بوده‌اند که نابرابری‌های گسترده در جهان امروز و به‌طور کلی همه مصائب جهان معاصر را زاییده آن می‌پندارند.

در ایران نیز بواسطه افشاگری‌های کسانی چون یوسف اباذری از غول نئولیبرالیسم پرده‌برداری شده است و کار بدان‌جا کشیده شد که خرید و فروش نوزادان در جنوب تهران و پیشنهاد عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب و… نیز نمونه‌ای از غلبه گفتمانی نئولیبرالیسم پنداشته شده است. انتشار ترجمه فارسی کتاب نوزیک در کنار اهمیت برگردان یکی از مهم‌ترین متون فلسفه سیاسی، لااقل این حسن را دارد که مخالفان پرشمار نئولیبرالیسم، به‌ جای جنگ با آسیاب‌های بادی وهمی، با اصل جنس مواجه شوند.

امکان دیگرگزینی
تامس نیگل/ ترجمه جواد حیدری/ نشر نگاه معاصر

تا چند سال پیش در ایران کتابی از تامس نیگل استاد فلسفه که در حوزه‌های متنوع فلسفه اعم از فلسفه ذهن، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و معرفت‌شناسی متونی تأثیرگذار به رشته تحریر درآورده است منتشر نشده بود و نام او و افکارش غریب می‌نمود. اینک اما به همت جواد حیدری و نشر نگاه معاصر پنج کتاب این متفکر امریکایی با نام‌های «ذهن و کیهان»، «این‌ها همه یعنی چه؟»، «اخلاق‌شناسی»، «برابری و جانبداری» و «امکان دیگرگزینی» در بازار ایران موجود است.

روشن ساختن جایگاه «نیگل» در فلسفه سیاسی معاصر اندکی دشوار است. نیگل شاگرد جان رالز است اما در عین حال انتقاداتی نیز به او وارد می‌داند. درعین حال، مطالعه نقد نیگل بر اندیشه نوزیک که آن را «لیبرتارینیسم بی‌بنیان» می‌نامد نشان می‌دهد که آماج اصلی او آن دسته از نگرش‌های لیبرالی است که تنها به فرد و حقوق و آزادی فردی می‌اندیشند. توضیح بیشتر آنکه «آزادی» و «عدالت» از ارزش‌های راستین فلسفه سیاسی به شمار می‌روند و گاه اندیشه‌های سیاسی را بر اساس میزان اولویت‌بخشی هر یک از آنها به این فضیلت‌ها تقسیم‌بندی می‌کنند؛ امری که در ساده‌ترین شکل، خود را در جهان عصر جنگ سرد در تقابل لیبرالیسم آزادی‌خواه با مارکسیسم عدالت‌جو بازنمایی کرد. از منظری دیگر اختلاف میان آزادی فردی و عدالت اجتماعی به اختلاف مبنایی لیبرالیسم و دموکراسی ارجاع داده شده است و نیگل نیز از قائلان به این نظریه است و می‌گوید شایسته نیست که لیبرالیسم (برآورده‌ کردن آزادی اندیشه، بیان، دین، کنش سیاسی و رهایی از دخالت دولت در حوزه خصوصی) به قیمت بی‌اعتنایی به دموکراسی (نابرابری‌های گسترده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شهروندان و کنارگذاشتن حمایت دولتی) تمام شود. از این منظر، برخی معتقدند نیگل را باید در کنار متفکرانی چون مک‌اینتایر و سندل «جماعت‌گرا» دانست.

در تفسیری دیگر، مصطفی ملکیان او را از قائلان به اصالت فرهنگ می‌داند و می‌گوید طبق نظر نیگل تا در باورها، احساسات و خواسته‌های اشخاص که در مجموع فرهنگ آن شخص را می‌سازند، تغییری بروز نکند، نهادهای اجتماعی تغییر نمی‌کنند. ملکیان، نیگل را در ادامه جوزف باتلر از کسانی می‌داند که معتقدند انسان هم خودخواه و هم دگردوست است و این خصلت را دارد که در کنار نگرش جانبدارانه، برابری‌خواه نیز باشد. نیگل در کتاب «امکان دیگرگزینی» همین مباحث را پیگیری می‌کند و لازمه زیست اخلاقی را پذیرش دو اصل می‌داند: ۱. بجز من آدمیان دیگری نیز در جهان هستی حضور دارند. ۲. همه انسان‌ها اهمیت برابر دارند. بر اساس این دو مقدمه، هسته بنیادین اخلاق، «امکان دیگرگزینی» است.

سنت و مدرنیته
محمد عابد جابری/ ترجمه سیدمحمد آل‌مهدی/ نشر دنیای اقتصاد

از معرفی محمد عابد جابری به خوانندگان ایرانی دیگر سال‌ها می‌گذرد و به همت محمد آل‌مهدی علاقه‌مندان به اندیشه عربی و اسلامی، با بیشتر نوشته‌های این متفکر مراکشی آشنا هستند. جابری متعلق به نسلی از اندیشمندان عرب است که زاییده شکست ۱۹۶۷ اعراب از اسرائیل و فروپاشی ساختارهای معرفتی پیش از شکست بودند. این اندیشمندان با نقد همزمان سلفیگری بنیادگرا و تجددخواهی لیبرالی و مارکسیستی کوشیدند با دیدی انتقادی به میراث اسلامی بنگرند و با تذکر لزوم بازخوانی این میراث با متدهای نوین، واکاوی سنّت اسلامی را مطمح‌ نظر قرار دادند. متفکرانی موسوم به «نومعتزله» چون جابری، نصر ابوزید، ارکون و… در این زمینه قرار می‌گیرند. البته جابری برخلاف دیگر اندیشمندان نومعتزلی از ورود به مباحث الاهیاتی پرهیز داشت؛ زیرا این مباحث را بی‌فایده و تکرار نزاع اشاعره و معتزله می‌دانست و در ضمن اقتباس ناخودآگاه از سنت نقد الاهیات مسیحی را نیز صحیح نمی‌دانست و آن را لااقل در مورد قرآن کریم که تردیدی در عدم تحریف آن وجود ندارد، بلاموضوع می‌دانست.

از این منظر مهم‌ترین طرح فکری جابری را می‌توان «نقد عقل عربی» دانست؛ امری که او کوشید آن را در بستر تکوین عقل عربی و میراث برجای مانده از آن فهم کند و از طریق نگاهی نو به سنت عربی، امکانات و محدودیت‌های موجود در آن برای رویکردی مدرن به جهان را مورد توجه قرار دهد. به زعم جابری، عقل عربی برآمده از تقاطع سه سنت ۱. بیان و زبان عربی ۲. عرفان ایرانی و هندی ۳. برهان و خرد یونانی است. این طرح سایه خود را بر سر اکثر آثار جابری افکنده است و کتاب «سنت و مدرنیته» نیز از آن مستثنی نیست.

در این کتاب نیز جابری بدون آنکه در دام انکار مطلق سنت کهنه و نابخردانه و پذیرش تام مدرنیته نو و بخردانه بیفتد، این نگرش را پیش می‌کشد که «امر مدرن» از بازاندیشی در سنت حاصل می‌شود و بدون پای داشتن در سنت، نمی‌توان به نگرشی مدرن دست یافت. او تجربه اروپاییان را نیز اینگونه تفسیر می‌کند و دلیل مخالفتش با بنیادگرایی و تجددگرایی عربی را در همین نبود واقع‌نگری تاریخی می‌داند که سبب شده است عده‌ای از متفکران عرب گمان کنند می‌توان سنت را به‌طور کامل احیا کرد یا به‌طور مطلق طرد کرد؛ حال آنکه به زعم جابری «مدرنیته از گذر اندیشیدن درباره سنت به خود اندیشیده است.»

ایمان و اندیشه در آزادی
محمد سروش محلاتی/ نشر روزنه

مروری سریع بر وضعیت آزادی عقیده در جوامع مسلمان در کنار نقاط قابل دفاعی چون دوران صدر اسلام، گویای مقاطعی تاریک نیز هست که بسیاری از حکمای اسلامی چون ابن‌سینا، ابن‌رشد، سهروردی، ملاصدرا و… با تیغ تکفیر نابخردان همدست استبداد، از میدان به در شده‌اند. در عین حال، تردیدی نیست که بازسازی ایمان مذهبی در عصر مدرن از مهم‌ترین دغدغه‌های علمای دینی بوده است.

عصر مدرن و بشر متجدد، بر حق‌طلبی و آزادی‌خواهی آدمی بنیان نهاده شده‌اند و بر همین اساس گفتمان‌های دینی که صرفاً تکالیف انسان را به او یادآور می‌شوند و سراغی از حقوق او نمی‌گیرند، در معرض نقدهای شالوده‌شکنانه قرار گرفته‌اند. جوامع اسلامی نیز از این امر مستثنی نیستند و نزدیک به یک قرن است که نوگرایان دینی درخت آزادی و حق‌جویی را آبیاری می‌کنند؛ به نحوی که امروزه قرائت‌های آزادی‌خواهانه و مجاهدت‌هایی که برای حفظ دینداری در کنار فهم مقتضیات جهان نوین انجام شده است – اگر حتی گفتمان غالب همه جوامع مسلمان نباشند و هنوز تا بسط و گسترش در میان آحاد امت مسلمان راهی دراز وجود داشته باشد – از مهم‌ترین گفتمان‌های رقیب استبداد در این جوامع به شمار می‌روند.

محمد سروش محلاتی، پژوهشگر دینی، که در زمینه فقه سیاسی آثاری ارزشمند چون «دولت و اجرای شریعت» و «مبانی حریم‌خصوصی در اندیشه اسلامی» از او به چاپ رسیده است، در آخرین کتاب خود به سراغ موضوع «آزادی فردی» و مشتقات آن چون «آزادی عقیده» رفته و این پرسش را پیش کشیده است که در ساختاری دینی و ایمانی، این مهم چه وضعیتی دارد و چگونه باید محقق شود؟

او برای ورود به بحث به احکامی چون جهاد ابتدایی به‌منظور دعوت به اسلام، کیفرهای مقرر برای مرتدان، محدودیت‌هایی که برای کتاب‌های ضلال وجود دارد و پذیرش دخالت دولت در مسائل اعتقادی و مسئولیت آن در هدایت و تربیت دینی اشاره می‌کند و در ادامه می‌کوشد مبانی خاص و فروع و نتایج ویژه آزادی عقیده از نظر اسلام را از زوایای کلامی، فقهی، عرفانی و حقوقی مورد مطالعه قرار دهد و از رهگذر بررسی آرای گذشتگان و افکار امروزی، قرائتی آزادی‌خواهانه از اسلام عرضه کند.

بهیموت
توماس هابز/ ترجمه حسین بشیریه / نشر نی

اگر فلسفه در دوران جدید با «کانت» نقطه عطف و عزیمت جدیدی را آغاز کرد، بدون تردید «هابز» نیز چنین نقشی را در اندیشه سیاسی ایفا می‌کند و ریچارد تاک، مهم‌ترین اثر هابز «لویاتان» را نه‌تنها نخستین بلکه بزرگترین اثر فلسفه سیاسی به زبان انگلیسی و نخستین شرح جامع درباره «دولت مدرن» و ویژگی‌ها و کارکردهای آن می‌داند. اگر ماکیاولی را نخستین اندیشمند عصر مدرن بدانیم که بر اهمیت عنصر «قدرت» در تحلیل و فهم سیاست وقوف یافت، توماس هابز نیز نخستین متفکر سیاسی بود که به صورتی نظام‌مند مقوله «قدرت» را در فلسفه سیاسی خود ممزوج کرد و در آثار خود کوشید نحوه خروج انسان از وضع طبیعی به جامعه مدنی و استقرار دولت را نشان دهد.

اینک، یک دهه‌و‌نیم پس از ترجمه «لویاتان»، به همت دکتر حسین بشیریه، اثر دیگری از هابز «بهیموت»، به خوانندگان ایرانی معرفی می‌شود که ربطی وثیق با لویاتان دارد. «لویاتان» شرح خروج جامعه از وضعیت طبیعی «جنگ همه علیه همه» و استقرار دولت مطلقه‌ای است که به صیانت نفس آدمیان و خروج از توحش پیشین کمک می‌کند، اما «بهیموت» روندی معکوس را بازنمایی می‌کند؛ روندی که طی آن دولت و حاکمیت مطلقه آن فرو می‌پاشد و ددمنشی و جنگ همگانی باز می‌گردد.

«بهیموت» بر اساس رخدادهای انقلاب انگلستان و جنگ داخلی میان پادشاه و پارلمان در خلال سال‌های ۱۶۴۰ تا ۱۶۴۲ میلادی، به توضیح فرایند بسیج سیاسی و نقش و تأثیر عوامل اصلی انقلاب یعنی عقاید و فرقه‌ها و برداشت‌های جدید در بسیج عمومی می‌پردازد و هابز در چهار گفت‌وگو، علاوه بر مروری بر تاریخ انقلاب انگلستان از براندازی چارلز اول تا دوران حکومت کرامول تا احیای نهاد سلطنت، نشان می‌دهد که چگونه فقدان «تربیت سیاسی» تأثیراتی مخرب بر وضعیت سیاسی جامعه بر جای می‌گذارد.

هابز معتقد است انسان با «حق» نیست که انسان می‌شود، بلکه با «تکلیف» است که از حیوانات متمایز می‌شود. این سخنان شاید دوباره ادعاهای مخالفان هابز را برانگیزد که او را به دشمنی با دموکراسی متهم می‌کنند، اما اگر بپذیریم که امروزه و در عصر حاکمیت حقوق‌بشر و دولت‌های دموکراتیک نیز آموزش مدنی مردم از اهم وظایف دولت‌ها قلمداد می‌شود، آنگاه می‌توان آرای هابز را بیان واقعیات و «وظیفه‌شناسی» را پیش‌نیاز ثبات و آرامش سیاسی  دانست.

اهمیت این موضوع نزد بشیریه آنقدر بوده است که بلافاصله پس از «بهیموت»، کتاب جفری وگان با نام «بهیموت لویاتان را آموزش می‌دهد؛ تربیت سیاسی در اندیشه هابز» را نیز ترجمه کند.

صدایی که شنیده نشد
علی اسدی و مجید تهرانیان/ به کوشش عباس عبدی و محسن گودرزی/ نشر نی

اگرچه گویی نگرانی نسبت به «آینده» ریشه در طبع آدمی دارد و انسان همواره در پی آگاهی از فرداهای پیش‌رو است، اما رشته «آینده‌پژوهی» لااقل در ایران سابقه‌ای چندان ندارد و برای یادکردن از نخستین «طرح آینده‌نگری» در ایران باید به دهه ۱۳۵۰ خورشیدی و تلاش مجید تهرانیان و علی اسدی اشاره کرد که در نخستین نظرسنجی‌های ملی در کشور کوشیدند اطلاعاتی قابل توجه از نگرش مردم در دهه ۵۰ به مقولاتی چون نقش رسانه‌ها در توسعه ملی و توسعه فرهنگی، میزان استفاده آنان از رسانه‌هایی چون رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه، مجله، کتاب و منابع خبری، نحوه گذران اوقات فراغت، خرسندی از زندگی، آرزوها و نیازها، نوع نگاه‌شان به ازدواج و همسرگزینی و ارزش‌های زناشویی، زن و مرد ایده‌آل و تقسیم وظایف سنتی زنانه و مردانه، باورها و رفتارهای مذهبی، روابط اجتماعی و ارزش‌های اخلاقی و فرهنگی و نیز نگره‌های بهداشتی به دست آورند و با استناد به این یافته‌های آماری، درکی از «مسیر توسعه جامعه ایرانی در آینده» ترسیم کنند.

این تحقیق منحصربه‌فرد که دهه‌ها فراموش شده بود، اینک به همت عباس عبدی و محسن گودرزی از کنج عزلت به درآمده است و در کتاب «صدایی که شنیده نشد» رونمایی شده است. عبدی و گودرزی معتقدند بسیاری از یافته‌های این تحقیق، از جمله مستندات مرتبط با رشد جریان دینی در زیر پوست جامعه، اگر جدی گرفته می‌شدند، چه بسا در سیر تحولات آتی ایران و مهم‌ترین آنها در نیم قرن اخیر، یعنی انقلاب ۱۳۵۷، منشأ اثر بودند. تفسیرهای غیرعلمی سیاست‌زده و محافظه‌کارانه از این داده‌ها، گرد نادیده‌انگاری را بر این پژوهش علمی قابل اعتنا تکاندند و اینگونه بود که رژیمی سیاسی که «جزیره ثبات» نامیده می‌شد، از گردباد تأثیرات متعارض مدرنیزاسیون سریعی که مبلغ و مجری آن بود، جان سالم به در نبرد.

فراست گردآورندگان این اثر، تنها در احیای اثری علمی از ایران نیم‌قرن پیش نیست، بلکه در سوق‌دادن اذهان اهل بصیرت بر این نکته کلیدی است که واقعیت، بی‌آنکه معطل شعارزدگی‌های رایج شود، راه خود را خواهد پیمود و با کسی تعارف ندارد.

آشوویتس یکتا؟
ماتیاس برودکرب/ ترجمه مهدی تدینی/ نشر کویر

برملاشدن حجم وسیع خشونت‌های رخ‌داده در آشوویتس که بزرگترین اردوگاه کار اجباری آلمان نازی بود و در آن اتاق‌های گاز و کوره‌های آدم‌سوزی، بیش از یک‌ونیم میلیون نفر را که بیش از نود درصد آنها یهودیان بودند، رهسپار عدم کرد، جهان را شوکه کرد. تئودور آدورنو فیلسوف یهودی آلمانی نوشت: «پس از آشوویتس شعرگفتن بربریت است.» آلمانی‌ها نیز به‌عنوان مسببان اصلی این وقایع، دهه‌ها، بار تقصیر چنین نسل‌کشی نژادی گسترده‌ای را بر دوش می‌کشیدند.

کارل یاسپرس در همان سال‌های پس از جنگ، علاوه بر تقصیر جنایی جنایتکاران که نیازمند کیفر قانونی بود، از مسئولیت سیاسی، اخلاقی و متافیزیکی‌ای نام برد که به جامعه آلمانی برمی‌گشت که اجازه ارتکاب چنان جنایاتی را داد. گفتار یاسپرس تا دهه‌ها در آلمان غلبه داشت تا آنکه در دهه ۱۹۸۰ و متعاقب تلاش‌های هلموت کهل، صدراعظم وقت آلمان برای پیوند با جهان غرب و اتحاد علیه کمونیسم، این نظریه رواج یافت که آلمان برای احیای آگاهی ملی، باید از زیر بار سهمگین شماتتی که پس از آشوویتس متوجه همه ملت آلمان و نه شخص هیتلر و کارگزاران حکومت نازی شده بود، به‌ درآید و این تصور که مرکز ثقل خاطرات آلمانی‌ها، حکومت دوازده ساله نازی باشد از باور جمعی مردم آلمان زدوده شود.

یورگن هابرماس فیلسوف چپگرای آلمانی، اما به‌شدت بر این ایده تاخت و شرمساری ناشی از آشوویتس را برای آلمانی‌ها ابدی دانست و همین امر دستمایه مجادلات قلمی فراوانی شد که میان دو طیف از روشنفکران آلمانی در گرفت. در یک‌سو هابرماس معتقد بود آنچه مایه تقویت نازیسم شد، گرایش ناسیونالیستی تهی از نگرش‌های دموکراتیک و مخالف ارزش‌های جهانی چون آزادی بود که ملت آلمان را میانه غرب (فرانسه و انگلستان) و شرق (روسیه) و ملتی جدا از آنچه اروپای عصر روشنگری و ارزش‌های جهان شمولش را قدرت می‌داد، تلقی می‌کرد و در سوی دیگر ارنست نولته و دیگرانی بودند که با تکیه بر دو استدلال محوری، تفسیری متفاوت عرضه می‌کردند و خواستار بازگشت به سیاست‌های ناسیونالیستی بودند. به زعم نولته اولاً آشوویتس پدیده‌ای یکتا و بی‌همتا در جهان نبوده است و گولاک‌های شوروی و کشتارهای پل‌پوت و…، نظیر آن و حتی گاه خوفناک‌تر بوده‌اند. از سویی دیگر او گناه برآمدن فاشیسم را نیز بر گردن کمونیسم می‌انداخت و مدعی بود بدون انقلاب بلشویکی و نتایج متعاقب آن، هیتلر نیز نمی‌توانست در آلمان قدرت بگیرد. هابرماس چنین رویکردی را اما فرار از مسئولیت و انداختن گناه بر گردن کمونیسم، عادی‌سازی آن جنایت بزرگ و کرخت‌کردن مردم آلمان نسبت به وظایف اخلاقی‌شان می‌دانست.

مفهوم آیرونی
سورن کی‌یر کگور/ ترجمه صالح نجفی/ نشر مرکز

سورن کی‌یر کگور را اغلب با کتاب «ترس و لرز» می‌شناسند؛ همان کتابی که کی‌یر کگور معتقد بود برای جاودان‌کردن نامش کافی است و برای ایرانی‌ها عموماً یادآور خسرو شکیبایی در فیلم «هامون» داریوش مهرجویی است.

برای علاقه‌مندان به فلسفه، اما این نویسنده، شاعر و فیلسوف شوریده حال دانمارکی از دو جنبه اهمیتی ویژه دارد؛ نخست مقام او در بنیانگذاری فلسفه‌ای که امروزه با نام اگزیستانسیالیسم شناخته می‌شود و در میانه قرن بیستم، در قرائتی ماتریالیستی و برخلاف نگرش‌های مسیحی کی‌یر کگور، با میدان‌داری اندیشمندانی چون ژان پل سارتر، ذهن و زبان بسیاری را شیفته خود کرده بود. و سپس با مخالفت‌های علنی و بی‌محابای کی‌یر کگور با اندیشه هگل؛ کسی که در آغاز فیلسوف مورد علاقه‌اش بود و بعد البته از او گسست و ادعاهای هگل مبنی بر امکان نیل به فهمی کامل، عقلانی و نظام‌مند از آدمی و تاریخ را مردود شمرد.

اگر «ترس و لرز» نمودی از گسست کگور از هگل است، «مفهوم آیرونی؛ با ارجاع مدام به سقراط» را می‌توان هگلی‌ترین کتاب کگور دانست؛ متنی که در واقع تز دانشگاهی او بود و سه سال از عمر کوتاه او را مصروف خود کرد. با این‌ همه، موضوع مورد بررسی کی‌یر کگور در همین کتاب، یعنی مفهوم آیرونی، نیز از جمله موضوعاتی است که در دایره انتخاب‌های اگزیستانسیالیستی کگور با مباحثی پیوند دارد که می‌توان آنها را «تجاهل‌‌العارف» نامید.

«آیرونی» (Irony) از جمله مفاهیم فلسفی است که نمی‌توان برای آن معادل فارسی فراگیری که بتواند بازتاب‌دهنده انواع معانی آن در سنت غربی باشد، یافت و از این منظر استفاده از همین نام در تیتر ترجمه کتاب نیز توجیه‌پذیر است. آیرونی در سنت یونانی به «نادانی ساختگی» اطلاق می‌شود که سقراط در مباحث فلسفی خود از آن استفاده می‌کرد.

کی یرکگور در این کتاب به بررسی نظرات کسنوفون، آریسطوفانس و افلاطون درباره همین «کنش – مفهوم» سقراط می‌پردازد. کسنوفون آیرونی سقراطی را امر چندان مهمی نمی‌داند و بیشتر آن را نوعی پرت‌وپلاگویی‌های بی‌خاصیت و البته مضحک می‌پندارد که نباید از جانب آتنیان جدی گرفته می‌شد.

افلاطون، با وجود آگاهی از این مفهوم در وجود سقراط، گاه دچار فراموشی می‌شود و سقراطی بیش از حد جدی را بازنمایی
می‌کند. به‌زعم کگور، قرائت آریسطوفانس از سقراط، بهترین خوانش است؛ زیرا او سقراطی را به تصویر می‌کشد که با شعار هیچ‌دانی، در پی دانایی است و اینگونه محدودیت‌ها و مرزهای دانایی را به رخ دیگران می‌کشد و آنان را از سموم قطعیت و جدیت نهفته در گفتارهای فلسفی می‌رهاند.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته