شکوفه کاوانی
نژادپرست نیستم؛ اما…
مجموعه شعر اجتماعی
آنیتا هیس
ترجمه شکوفه کاوانی
ویراستار: شبنم آذر
تهران: سرزمین اهورایی، ۱۳۹۶
در آمد
دکتر آنیتا هیس (Anita Heiss) نویسنده، شاعر، منتقد، طنزپرداز و نظریه پرداز اجتماعی از اهالی قبیلهی ویرادجوری در استرالیا است. بیشتر فعالیت او در زمینهی انتشار ادبیات مردم بومی استرالیا – ابوریژینالها – است.
منتقدی در باره او گفته است: «آنیتا هیس با پرداختن به مسایل سیاسی، اشعاری سرشار از شور و احساس می نویسد. مجموعه اشعار تازهی او، لبریز است از مضامینی لطیف درباره خانواده احساس تعلق و جامعه بومی استرالیا؛ در کنار اشعاری که شاهدی بر تلاش حیاتی فرهنگ بومیان استرالیا و حاکمیت سیاسیشان است.» و منتقدی دیگر می گوید: «آنیتا هیس از اعماق قلب خویش مینویسد. بهعنوان یک نویسندهی پیشروی بومی، منتقد و گزارشگر اجتماعی. اشعار او فریادی ست خشمناک و رسا در جهت بازستاندن حق مردم بومی استرالیا ست.»
شکوفه کاوانی (متولد ۱۳۴۹) در سال ۱۹۹۷ به استرالیا مهاجرت کرده و در آنجا تحصیلات خود را در دانشگاه چارلز استورت انجام داده است. از نوزده سالگی نقاشی می کند و نمایشگاههای متعددی برگزار کرده است. او اولین زن ایرانی است که جایزه معتبر “ادنا رایان” را در زمینه هنر دریافت کرده است؛ این جایزه از طرف پارلمان استرالیا اعطا می شود.
چند نمونه از شعرهای کتاب:
عذرخواهیها
از من چه میخواهی؟
چه کنم؟
با ابراز تاسف ات؟
با عمری تجاوز نژاد پرستانه
که با فریبندگی
در لفاف واژهای پیچاندهای؛
“متاسفم”
از من چه میخواهی؟
چه کنم؟
با کولهبارت که سبک می شود
وقتی
داستانهایت را
با زبان میپیچانی
و در گوشهای پر و خستهام
فرو میکنی
چگونه پاسخ دهم
وقتی
با آسودهشانههایت از سنگینی گناهکاری
با آسودهسری
دور میشوی؟
چگونه بپذیرم
آنچه را که تنها پوزش توست
اما پانزدهمین پوزشی است که امروز شنیدهام؟
متاسفی! متاسفی! متاسفی!
دریغا، حتی نیمی از آنچه ابراز میکنی متاسف نیستی
هنگامی که ناچارم
در دفتر کارم
در جشنوارهی نویسندگان
در مهمانیهای شام
پس از پایان جلسات درس
در ایستگاه اتوبوس
در کتابخانه
در هر آنجا که دلخواهت است
با من حرف بزنی،
و من به تو گوش فرادهم.
کشیش نیستم
نمیخواهم به اعترافات ات
درباره زشتکاری گذشتگان ات
گوش بسپارم.
درمانگر نیستم
نمیتوانم درمانی را که
آشکارا نیازش داری
به تو بدهم.
مادرت نیز نیستم
پس بیشرط وشروط
خوراک ات نخواهم داد
درحالیکه
سرگرم آموختن کار تازهای هستی.
خواهش میکنم
رنگ قهوهای پوستم را
یا لبخندم را
فراخوانی ندان
تا از رفاه و نیکبختیات بگویی
و یا از خشنودیات
که اجازه دادی
سرکوب مدام بومیان
در این سرزمین
رخ بدهد.
نمیخواهم از تجربیات روحانی ات
در کوه اولورو*
و یا فرصتی که هیچگاه نداشته ای
سیاهپوستی را در آغوش بگیرانی
بشنوم.
من بیست و چهار ساعت و هفت روز هفته در تصرف تو نیستم
آنگاه که به ناگاه درمی یابی
و درک می کنی
که آری
سراسر زندگیات
ناخواسته هوادار سیاستها و باورهای نژادپرستانه بودهای.
این دغدغه من
انگیزه ی من
و یا موضوع علاقه ی من نیست.
چه اندازه نادان و خودخواهی
که گمان میبری
میخواهم تو را بشنوم!
این تو هستی که باید درمان شوی – نه من.
نه
ما همسفر نیستیم
این سفردرون توست.
سفر من
سفر پاسداری از خویشتن است.
زیرا تو همچنان
مرا ویران می کنی.
نه
این منم که متاًسفم.
کانبرا – ۲۰۰۴
——————-
* Uluru تپه بزرگ قرمز رنگی که در شمال استرالیا قرار دارد و از مهترین جاذبه های توریستی استرالیا و همچنین مراکز مقدس بومیان استرالیا محسوب میشود.
——————-
مطالعهی ابوریژینالها
مطالعه مان میکنید
به تماشایمان مینشینید
تجزیه و تحلیلمان میکنید
دربارهمان مینویسید
در موردمان فلسفه میبافید
و مورد کاوشگری دقیق قرارمان میدهید
تدریسمان میکنید
و از همدیگر جدایمان میسازید.
دربارهمان جدال کرده
و سخت دربارهمان تفکر میکنید
ارزیابیمان کرده
مورد پژوهشمان قرار میدهید.
اما همهی این کارها
اگر برای ما نیست
برای کیست؟
وقتی که بسیاری از ما
حتی نمیتوانیم
آنچه را نوشتهاید
بخوانیم
و حتی نمیدانیم نوشتههایتان به چاپ رسیده
و حقالتالیف و حقالتدریس تان
تنها به سود خودتان تمام میشود.
آیا اینهمه به راستی
برای آموزش دیگران است؟
به راستی؟
نه؛ دست بردارید؛
به راستی؟
راستگو باشید؛
شما از سردسته بودن لذت میبرید
بر آنچه برمیگزینید.
سیدنی – ۲۰۰۴
مردم شناسی این است که …
بناست مردم شناسی
دانش رفتارشناسی
روابط اجتماعی
فیزیکی
فرهنگی
و… باشد
رشد انسانها
انسانها
نه تنها بومیان استرالیا
و دیگر جوامع بدوی
بلکه تمامی انسانها.
پس چرا هرگز به دیدار انسان شناسی نایل نمیآیم
که “سفید پوستان” را مطالعه کند؟
سیدنی – ۲۰۰۴
که راست میگوید؟
میگویی واقعیت ما را میخواهی
حقیقت زندگی ابوریژینالها را
اما واقعیت خود تو یعنی
تاب و توانش را نداری.
قادر نیستی به پذیرفتنش
بهتر میدانی تکه تکهاش کنی
و یا از آن دوری جویی.
زیرا که حقیقت “تو” نیست.
پس
برای یافتن حقیقتِ من
شایسته است دانستههات را
شناخت و باورت از “واقعیت” را
دگرگون سازی.
سیدنی – ۲۰۰۴