راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

صد سال ادبیات‌شناسی در ایران

محمود فتوحی
کاروند پارسی

از زمان تأسیس بخش زبان و ادبیات فارسی در دانش‌سرای عالی (۱۳۰۷ش) تا کنون نزدیک ده نسل از استادان بر کرسی‌های زبان و ادبیات فارسی دانشگاههای ایران تکیه ‏زده‌اند. ‏برخی از پیشگامان مطالعات زبان و ادبیات در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰، محققان برجستۀ بیرون از دانشکدۀ ادبیات بودند. نخستین استادان ادبیات که از سال ۱۳۰۷ در دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداختند شدند دو دسته‌اند: گروهی ‏دانش‌آموختگان حوزوی در علوم اسلامی‌‌‌‌ و دیگر دانش‌آموختگان دارالفنون و فرنگ.‏ از آن زمان تا امروز حدود نه دهه فارغ التحصیلان دکتری ادبیات وارد دانشگاهها شده اند. گروهی نیز ادبیات‌شناسانی هستند که در دیگر رشته‌ها مثل الهیات و تاریخ و حقوق تحصیل کرده اند و به تحقیق و تدریس در ادبیات پرداخته اند.

در فهرست بلند ادبیات‌شناسان فارسی این نه دهه، افراد از نظر شهرت و نقش علمی و فرهنگی همسان و هم‌ارز نیستند. نقش و تأثیر این محققان در توسعه و تطور مطالعات ادبی فارسی متفاوت است. اغلب ایشان پژوهش‌های ارزنده‌ای در موضوعات متنوعی از ادبیات، تاریخ، فلسفه، کلام، سیاست، طب، نجوم، عرفان و الهیات از خود به یادگار گذاشته‌اند. اما اگر بخواهیم «تاریخ اندیشۀ ادبی» را در ایران این نود سال بنویسیم بر اساس معیارهای تاریخ‌نگاری فکر، از این فهرست نام‌های انگشت‌شماری به تاریخ اندیشۀ ادبی ایران راه خواهند یافت. از میان آن همه ناموران‌‌‌‌، انگشت‌شمارند آنان که در تأسیس بنیادها و تحول و توسعۀ این دانش ملی، نقش بنیادی داشته‌اند و چرخشی معنادار، در روند اندیشیدن به زبان و ادبیات فارسی ایجاد کرده‌اند. برخی از معیارهای بازشناسی آن انگشت‌شمار نامداران را می‌توان این گونه برشمرد:

  1. ‏ تأسیس نهادهای پژوهشی و مجلات مؤثر (وحید، یارشاطر، خانلری‌‌‌‌، یغمایی، اقبال)
  2. دارای نگرش ویژه به ادبیات (بهار‌‌‌‌، مینوی، شفیعی کدکنی)
  3. دارای روش ویژه در تحقیق ادبی(فروزانفر[۱]‌‌‌‌‌‌‌‌، خانلری، زرین‌کوب‌‌‌‌، شاهرخ مسکوب)‏
  4. ‏‏‏تربیت شاگردان مؤثر (احمد بهمنیار[۲]، فروزانفر‌‌‌‌، خانلری‌‌‌‌، شفیعی کدکنی)‏‏

علاوه بر معیارهای چهارگانۀ فوق که نقش تأسیسی در مطالعات ادبی فارسی دارند معیارهای دیگری هم هست که سبب تحکیم مبانی و گسترش سازمانی این رشته گردیده و بر اعتبار علمی و اجتماعی آن افزوده است مانند:

  1. تحقیقات علمی معتبر (قزوینی‌‌‌‌، بهار‌‌‌‌، فروزانفر، شفیعی کدکنی)‏‎
  2. گرایش تخصصی در پژوهش ادبی (صفا‌‌‌‌، فرشیدورد‌‌‌‌، محجوب، انوری)
  3. ‏تألیفات پرخواننده (زرین‌کوب‌‌‌‌، اسلامی ندوشن، شفیعی کدکنی، شمیسا)
  4. پرکاری در انتشار میراث مکتوب ایرانی (ایرج افشار‌‌‌‌، سعید نفیسی)‏ ‎

 

لازم به ذکر است که نام‌های ذکر شده در هر شماره، فقط از باب نمونه است و بسا که بر سر این نام‌ها در میان اهل نظر مناقشه هم باشد. چرا که آثار تحقیقی این ناموران هنوز با دقت روش‌شناسانه‌ای نقد و ارزیابی نشده است و تصویر روشن و معتبری از نظرگاه، روش و مهم‌تر از همه میزان ابداع در روش و نگرش ایشان در دسترس ما نیست. چه بسا اشتهار بسیاری از استادان ما معلولِ عوامل دیگری مانند کنشگری سیاسی‌‌‌‌، شهرت هنری و فرهنگی یا مناسبات اجتماعی و بیش از همه حاصل بزرگداشت و ارج‌گزاریِ ایشان توسط یاران و شاگردانشان باشد.

 


[۱].  فروزانفر بنا به شهادت شاگردانش در تحقیق ادبی سه ویژگی داشت: تحلیل موضوع در بافت تاریخی آن، استناد به مآخذ معتبر، رجوع به منابع ناشناخته و غریب. (محقق، ۱۳۹۰). ویژگی نخست او چرخشی در تاریخ ادبیات فارسی ایجاد کرد و تذکره‌نویسی را به سوی تاریخ ادبیات بر پایۀ اطلاعات درون متون ادبی سوق داد. ویژگی دوم او نیز تحولی در شرح و تفسیر متون ادبی پدید آورد.

[۲]. استاد دکتر مهدی نوریان در یادداشتی بر این مطلب فرمودند که «از زبان دکتر خانلری و نیز دکتر زرین‌کوب و دکتر احمد علی رجایی شنیدم که بهمنیار را مؤثرترین استاد خود می‌دانستند».

اصل این گزارش را در مقاله “صد سال ادبیات شناسی در ایران” (بخارا، شمارۀ ۱۲۰ مهرو آبان ۱۳۹۶) بخوانید.

متن مقاله را از کانال «کاروند پارسی» در تلگرام دریافت کنید:
https://t.me/karvandparsi

همرسانی کنید:

مطالب وابسته