راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

ماریا تبریزپور و خانه اجاره ای در ناکجا

اسکندر آبادی

دویچه وله

خانم تبریزپور که تا کنون یک جُنگ داستان‌های کوتاه در ایران و یک داستان بلند از او توسط نشر ناکجا در فرانسه منتشر شده، این بار با ۱۰ داستان تازه به صحنه‌ی ادبیات برونمرز آمده است. شخصیت‌های محوری داستان‌ها همه زن‌اند و خواننده از طریق آنها ذهن ۱۰ زن گوناگون را می‌کاود و از جمله با اندیشه‌ها و احساسات یک مادر فرزندمرده، یک دانشجوی ازدست رفته، یک نویسنده که حالا به خانه‌داری محکوم شده یا یک معشوقه‌ی گزیزپا آشنا می‌شود.

نشر ناکجا که در انتشار کتاب‌های دیجیتال گام‌های بلندی برداشته، کار تازه‌ی این نویسنده‌ی جوان را هم زمان به صورت دیجیتال و کاغذی چاپ و منتشر کرده است.

در نشست کتاب‌خوانی روز شنبه، ماریا تبریزپور به همراه تینوش نظم‌جو ناشر کتاب، دو داستان “خانه‌ی اجاره‌ای” و “ضرب‌المثل” را از اثر تازه‌اش خواند. اجرای دونفره‌ی داستان حالت زنده‌تری به کتاب‌خوانی می‌داد.

“خانه‌ی اجاره‌ای” سرگذشت مادر افسرده ای‌ست که فرزندش را در حادثه‌ی پیش پاافتاده‌ای از دست می‌دهد و این اندوه را تاب نمی‌آورد: «بعد از آشنایی با تو افسردگی مزمن ام که بعد از مردن خانواده‌ام زیر آوار زلزله شروع شده بود، رو به بهبودی می‌رفت و خودم را آویزان زندگی کرده بودم با تو. فقط مواقعی که زیادی شور و شوق زندگی داشتم، می‌ترسیدم. از فرو رفتن در غم، می‌ترسیدم. غم برای من مثل همان زلزله‌ی هفت ریشتری دوران کودکی‌ام بود».

ماریا تبریزپور، نویسنده کتاب خانه‌ی اجاره‌ای

در داستان “ضرب المثل” از رابطه ی دختری ایرانی می‌خوانیم با مردی آلمانی که دختر از او گریزان است و پسری ایرانی که از دختر فرار می‌کند: «شماره‌ی ۲، پیش من است، خوشحالم با او ولی، مدام فکر می‌کنم چه شکلی از هم خداحافظی می‌کنیم، کجا خداحافظی می‌کنیم، می‌دانم کار به خداحافظی نمی‌رسد، هیچ وقت نمی‌رسد. کاش می‌رسید. کاش به کلیشه‌وارترین حالت ممکن از هم خداحافظی می‌کردیم. ولی من می‌شناسمش، او هیچ وقت از من خداحافظی نخواهد کرد و خواهد گفت ما دوست‌های خوبی باقی خواهیم ماند. من دلم خداحافظی واقعی می‌خواهد. از آن خداحافظی‌هایی که مطمئن باشم هیچ وقت، هیچ‌جا، حتی در خواب هم دیگر نمی‌بینمش چه برسد به دنیای مجازی».

پرسش و پاسخ

نویسنده و ناشر هردو خرسندی خود را از روبرویی با خوانندگان اعلام و آنها را تشویق کردند که بی‌پرده گفتگو کنند و بپرسند.

شبنم آذر که چند مجموعه ی شعر او توسط نشر ناکجا منتشر شده، به تفاوت کارهای تازه‌ی ماریا تبریزپور با داستان‌های قبلی اشاره کرد و اینکه کارهای تازه حاوی قصه‌های واقع‌گرایانه‌تری هستند. نویسنده در پاسخ، داستان‌های تازه را تجربه‌ی نوینی دانست که به دید او خوانندگان آسان‌تر با آنها ارتباط برقرار می‌کنند.

یکی از حاضران پرسید که چرا در داستان‌های نویسندگان جوان ما مرگ‌د‌وستی و خشونت حکم‌فرماست.

حاضران دیگری به همراه نویسنده بر این باور بودند که هشت سال جنگ و زندگی در یک محیط ایدئولوژی‌زده، نمی‌تواند واکنش ادبی و هنری جز این داشته باشد؛ واکنشی ناامیدانه که مثل ادبیات ویرانه‌های پس از جنگ آلمان انسان را به امید و شادی فرا نمی‌خواند.

در پاسخ اینکه چرا در داستان‌های خوانده شده گاه زبان نوشتاری و گاه گفتاری می‌شود، ماریا تبریزپور گفت: «زبان گفتاری همان زبان عادی فکر ماست. ما وقتی با خود حرف می‌زنیم، نوشتاری صحبت نمی‌کنیم. داستان‌های من بیشتر توصیف ذهن و درون آدمها هستند. این است که شما هم این زبان را در آنها پیدا می‌کنید هم پرش‌های زمانی را.»

جواد طالعی همکار دویچه وله که خود دستی در شعر و داستان دارد، “خانه‌ی اجاره‌ای” را دارای ویژگی‌های رمان دانست. او گفت که تودرتو بودن رویدادها و ناگهانی‌گری در این داستان این پرسش را پیش می‌آورد که آیا نویسنده پروژه‌ی بزرگتری در دست داشته است؟

خانم تبریزپور گفت: «من در آغاز این کار، فقط تصویر یک خانه و یک بخاری نفتی را در ذهن داشتم. از پیش تصمیم نگرفته بودم که قالب، داستان کوتاه یا رمان باشد. تنها این حالت شوک و حالت پازل‌هایی که کنار هم گذاشتم را دوست داشتم. در ضمن، نمی‌خواستم عمدا داستان را طولانی کنم».

در پاسخ این پرسش که گذاشتن تعریف خفگی از ویکی‌پدیا در کنار توصیف افسردگی مادر از خفه شدن کودک، چه چیزی را می‌رساند، ماریا تبریزپور با دقت توضیح داد که چگونه یک مقاله‌ی علمی در کنار توصیف یک رویداد غم انگیز، لحن طنزآلود زهرآگینی به داستان و توصیف این اندوه می‌دهد.

در پایان مسئول کتاب‌فروشی فروغ که هر ماه چنین نشست‌های فرهنگی و هنری را برگزار می‌کند، از شرکت فعال و تشویق حاضران در این نشست، سپاسگزاری کرد.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته