این یادداشت مترجم کتاب “در باره نقد” (نشرنی، ۱۳۹۳) است که مهدی شمس ترجمه آن را نقد کرده بود و در راهک در اینجا منتشر شده است.
صالح طباطبایی*
بخشی از مطالبی که در نقد آقای شمس آمده، به نوبۀ خود، قابل نقد است. ذیلاً تنها به بخشی از این کاستی ها اشاره می شود، و چنانچه مایل بودید نقد کامل تقدیم خواهد شد:
۱. منتقد محترم در بخش ۱-۱-۱ از نقد خود نوشته است: « مشخص نیست که چرا کلمۀ intentional که در عبارت «intentional fallacy» یک صفت است به «قصد» که یک اسم است ترجمه شده است.»
شاید نیاز به گفتن نباشد که در برگردان فارسی پاره ای از ترکیبهای وصفی انگلیسی گاهی درستتر آن است که از ترکیب اضافی استفاده شود؛ مثلاً Iranian Embassy را به «سفارت ایران» ترجمه میکنیم، نه «سفارت ایرانی» یا European Union را به «اتحادیۀ اروپا» برمیگردانیم، نه «اتحادیۀ اروپایی». جالب اینجاست که خود منتقد گرامی بارها، در نقد خویش، برابرنهادۀ واژۀ intentionalism (متشکل از دو جزء intentional و پسوند –ism) را قصدگرایی پیشنهاد کرده است، نه قصدیگرایی، در حالی که کلمۀ intentional صفت است، و «قصد» اسم!
۲. منتقد گرامی در بخش ۱-۲ از نقد خویش مینویسد: «مترجم برای کلمۀ «objective» از برگردان «بروننگر» و همچنین عبارت «بروننگر (واقعنگر)» استفاده کرده است. در سوی دیگر، کلمۀ «subjective» به «دروننگر (شخصی)» ترجمه شده است.» سپس چند سطر پایینتر(بخش ۱-۲-۲) میافزاید: «وقتی مترجم معادل جدیدی پیشنهاد میکند، موظف است توضیحی ارائه دهد که چرا چنین ترجمهای را برگزیده است و امید داشته باشد تا معادلهای پیشنهادی او بین اهل فلسفه مقبول افتد. اما آقای طباطبایی بدون هیچ توضیحی و بهصورت سلیقهای «دروننگر» را برای «subjective» پیشنهاد میکنند، و نتیجه این است که خودشان نیز به این معادل پایبند نیستند. مثلاً در صفحۀ ۱۶۹ برای همین کلمه معادل «درونخودی» را میآورند. گاهی نیز از همان معادل متداول یعنی «ذهنی» استفاده میکنند.»
جای شگفتی است که منتقد، با وجود آنکه در آغاز، نقد خویش را «نقدی منصفانه» خوانده، در اینجا چنین ادعای گزافی کرده است. مترجم کتاب، بر خلاف ادعای منتقد، در یکی از پانوشتهای ترجمۀ فارسی به تفصیل توضیح داده است که چرا چنین برابرنهادههایی را برگزیده است. در اینجا عین کلمات این پانوشت توضیحی ذکر میشود تا وزن ادعای منتقد منصف بهتر سنجیده شود:
واژۀ subjective دو معنای متفاوت، هرچند کمابیش مرتبط به هم، دارد: در مصطلح فلسفی یا، به قول نویسنده، در تداول قرن هجدهم، به معنای درون-خودی یا ذهنی (در برابر objective) است (گاهی آن را به «انفسی» در برابر «آفاقی» نیز برگرده اند). اما، در تداول شایع و امروزی، [واژۀ subjective] به معنای «شخصی»، «استحسانی» یا «درون نگر»، یعنی مبتنی بر سلیقه و ذوق محض، نه واقعیات، است (در برابر برون نگر یا واقع نگر objective). مترجم، به منظور تمایز میان این دو [معنای مختلف]، به ترتیب از برابرنهاده های «درون-خودی» (به معنای ذهنی) و «درون نگر» (به معنای شخصی یا استحسانی) در ترجمه استفاده کرده است.» (ص ۳۹، پانوشت ۳).
بنا بر این، از واژۀ subjective دو معنای مختلف اراده می شود؛ از این رو، دو برابرنهادۀ فارسی مختلف در برابر آنها آورده شده است. وانگهی، اگر منتقد زحمت مطالعۀ صفحه ۴۰ از ترجمه ( یا بندهای اول و دوم از ص ۳۴ متن اصلی) را بر خویش هموار میکرد به روشنی درمی یافت که خود نویسندۀ کتاب دو مفهوم متمایز برای اصطلاح subjective ذکر کرده است (مفهوم سدۀ هجدهمی و مفهوم مدرن). ضمناً اگر اندک التفاتی به سیاق جملات مذکور در صفحۀ ۱۶۹ میکرد، حتماً برایش روشن میشد که مراد از subjective در آنجا امر درون-خودی (یا ذهنی) است. بنا بر این، در اینجا مشکلی وجود ندارد مگر در خصوص کم التفاتی منتقد گرامی.
۳. باز منتقد محترم مینویسد: «برای کلمۀ «inter-subjective» نیز از معادل غریب «مفاهمهپذیر» استفاده کردهاند که باز هم نقض معادلهای پیشنهادی خودشان است.» ظاهراً، در نظر منتقد، معادل صحیح این واژه «بین الاذهانی» است، چه در بخش دیگری از نقد خود مینویسد: «مشتقات این دو کلمه مانند subjectivity»»، ««objectivity، و «inter-subjective» نیز به گوش اهالی فلسفه آشنا هستند، و به ترتیب اینطور ترجمه میشوند: “ذهنیت”، “عینیت”، و “بینالاذهانی”.»
در پاسخ این ادعا، باز باید به پانوشت توضیحی دیگری از مترجم اشاره کنم که در آن، دلیل انتخاب این برابرنهاده ذکر ذکر شده است:
به معانی مشترک و ارتکازی برخاسته از عقل سلیم(common sense) که مردم در مفاهمات و روابط متقابل خویش به کار میبرند، مفاهمه پذیر(inter-subjective) گویند. قابلیت اثبات مفاهمه پذیر (inter-subjective verifiability) ظرفیت مفاهمۀ دقیق و آسان یک معنا میان اشخاص مختلف و بازتولید آن در شرایط گوناگون به قصد تحقیق درستی آن است. اگر بتوان موضوعی را به شیوه ای مفاهمه پذیر اثبات کرد، بیشک امر شخصی و سلیقه ای محض نبوده، و مبنایی برون نگرانه (objective) برای اثبات آن در دست است؛ از این رو، قابلیت اثبات مفاهمه پذیر اصل بنیادینی در تحقیقات تجربی است. معمولاً در برابر inter-subjective در فارسی برابرنهادۀ نارسای «بین الاذهانی» را ذکر میکنند، هر چندکه مترجم، چنانکه پیداست، برابرنهادۀ «مفاهمه پذیر» را برای این اصطلاح ترجیح میدهد. (ص ۴۰، پانوشت ۱).
چنانکه در آغاز این نوشتار نیز آمد، مشکل اصلی اینجاست که منتقد، به پیروی از برخی مترجمان دیگر، دانسته یا نادانسته، بر آن است که یکدستی ترجمه بر فهم پذیری و حتی درستی ترجمه اولویت دارد. بنابر این، به زعم او، اگر واژه ای در ترکیبی به کار رفت، یکدستی ترجمه اقتضا دارد که آن واژه در آن ترکیب به همان صورتی برگردانده شود، که اگر به تنهایی همچون تکواژه ای مستقل به کار میرفت. نمونه اش همین اصطلاح inter-subjective است: از آنجا که برابرنهادۀ فارسی subjective ،به گمان منتقد، «ذهنی» است و inter نیز پیشوندی به معنای «بین» است، برابرنهادۀinter-subjective باید چنین شود: بین ذهنی. اما مشکل تازه ای پیش می آید: “بین ذهنی” یکسره بی معناست. پس ناگزیر باید این برابرنهاده را کمی تعدیل کرد تا دستکم معنایی بیابد: «بین اذهانی». حال اگر «ال» عربی هم به آن اضافه شود، جلوۀ کهنه نمایی خواهد یافت: «بین الاذهانی»!
چنانکه پیداست، حاصلِ کار واژۀ نوساختۀ کهنه نمایی است که نه در سنت فلسفی مان نشانی دارد و نه به هیچ مفهوم روشنی دلالت میکند. اما این ادعای منتقد را که این برگردان «به گوش اهالی فلسفه» آشناست باید بدین صورت اصلاح کرد که این برگردان «برای خوانندگان پاره ای از ترجمه های فارسی کتابهای فلسفی» آشناست. اما چه کسی میتواند ادعا کند که هر مترجمی باید از هر برگردانی که در برخی از ترجمه های فارسی کتابهای فلسفی آمده است استفاده کند، حتی اگر، به نظرش، آن برگردان برساختۀ کهنه نما و نارسایی باشد؟ آری! باید پذیرفت که این برگردان و برخی برگردانهای نارسای دیگر متأسفانه در میان ترجمه خوانان فارسی زبان رواج پیدا کرده اند، ولی مترجم کتاب “دربارۀ نقد” در سراسر ترجمۀ خود عامدانه کوشیده است که در برابر پاره ای از اصطلاحات، برابرنهاده های تازه ای را که به رأی او، دقیقتر و رساترند پیشنهاد کند (مثلاً نک: ص ۱۴ پانوشت ۲ دربارۀ برابرنهادۀ satire؛ ص ۱۰۱ پانوشت۴ و ص ۲۲۶ پانوشت ۱ هر دو دربارۀ برابرنهادۀ plot).
باید توجه داشت که مفهوم inter-subjectivity در فلسفۀ غربی (به ویژه، در پدیدارشناسی)، روانشناسی و روانکاوی مورد بحث قرارگرفته، و تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است. اما وجه مشترک همۀ این تعاریف کمابیش همان است که به اجمال در بالا آمد، یعنی قابلیت مفاهمه پذیری.
*نقد بالا به صورت کامنت بلند دریافت شده و منصفانه دیدیم که مستقل منتشر شود. – راهک