راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

خاطرات محسن رفیق‌دوست؛ شیوه‌ اداره کارها در سالهای آغاز انقلاب

ملیحه کمال الدین
تاریخ شفاهی ایران

نشست نقد جلد نخست خاطرات محسن رفیق‌دوست با عنوان «برای تاریخ می‌گویم: خاطرات محسن رفیق‌دوست (۱۳۶۸ – ۱۳۵۷)» با تدوین سعید علامیان و چاپ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و انتشارات سوره مهر در قالب سومین نشست نقد و بررسی آثار تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ۲۶ مهر ۱۳۹۴ در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد.

جعفر گلشن، پژوهشگر تاریخ و مجری نشست، پس از خوشامدگویی به حاضران از دکتر حبیب‌الله اسماعیلی، پژوهشگر تاریخ و منتقد، دعوت کرد تا درباره کتاب سخن بگوید.

اسماعیلی: ماجرای مک فارلین بخوبی بحث نشده است
هر کاری که در حوزه تاریخی منتشر شود، قطعاً اتفاق خوبی است. نباید در این باره اندکی تردید به خودمان راه بدهیم، برای اینکه حتی اگر حرفی زده شده باشد که با سایر روایات، با سایر قرائت‌ها احیاناً ناسازگاری هم داشته باشد، حتی قرائت ناسازگار هم ارزش دارد؛ از این باب که امکان گفت‌وگوی مورخانه و دائم را با تاریخ فراهم می‌کند.

 این کتاب، کتاب باارزشی است و شخصیتی که انتخاب شده یکی از عناصر و یا شاید یکی از مؤثرترین افراد در بخشی از تاریخ انقلاب ما، خصوصا در حوزه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حوادث جنگ است که نقش بسیار ویژه و مهمی داشتند. قبل از انقلاب از مبارزین بودند و اطلاعات‌شان در بخش قبل از انقلاب بسیار است.

تدوین کننده سال ۱۳۵۷ را انتخاب کرده و از بخشی که راوی حضور فعال دارد؛ حضور در ستاد استقبال از امام خمینی، بلیزر مشهور و موارد بعدی تا وزارت سپاه و نقش ویژه‌ای که داشتند. در هر کدام از این بخش‌ها گفته‌ها و ناگفته‌های بسیاری هست که ‌باید به آنها پرداخته شود. آقای رفیق‌دوست جزو برترین بخش از نیروهای انقلاب بودند و هستند که ما توقع تحلیل نظری از انقلاب را از آنها نداریم و در واقع از نیروهای اجرایی بودند و از این جهت اهمیت دارد؛ طبیعتاً نیروهای اجرایی فهمشان و نگاهشان به تحولات کمی متفاوت از کسانی است که هم‌سطح آنها بخواهیم مقایسه کنیم؛ مثلا در شهید بروجردی یا حتی افراد دیگری که بودند، نگاه، نگاه متفاوتی بوده است.

زحمت بسیار خوبی کشیده شده و نشان می‌دهد که نویسنده محترم اطلاعات قبلی و پیشینه‌ای درباره آقای رفیق‌دوست را مطالعه کرده‌اند. در مقدمه کتاب هم این مورد را آورده‌اند. نوع پرسش‌ها نشان می‌دهد توجه به این نکته داشته‌اند. اما در بخش‌هایی از مصاحبه توقع بیشتری از راوی می‌رفت که بیان نشده است. برای نمونه، ماجرای مک‌فارلین خیلی ماجرای مهمی است که خیلی کوتاه از کنار این ماجرا گذشته شده است؛ کمی دقیق‌تر باید می‌گفتند. البته این موضوع متوجه تدوین‌کننده محترم نیست. یا ماجرای کودتای نوژه، ماجراهای کردستان، اینها همه مهم هستند و وقتی مورّخانه به موضوع نگاه کنیم، مواردی هستند که باید بیشتر به آنها پرداخته می‌شد.

در تکنیک تدوین کتاب بخشی هست که ما به آن از لحاظ تکنیک، گویاسازی می‌گوییم. این کار در کتاب کم است. به نظر من می‌شد در حواشی، توضیحات خیلی خیلی بیشتری درباره خیلی از آدم‌هایی که اسمشان آمده داده شود. اما بسیاری از آنها گم و محو هستند. ممکن است از ما ایراد بگیرند که این اطلاعات اضافه چه ارزشی دارند، ولی واقعیت قضیه این است که در متن تاریخی باید این اتفاقات بیفتد. نکته دیگر اینکه، گوینده موقعی که مسائل خودش را بیان می‌کند ما نمی‌توانیم بفهمیم حالتی که دارد به چه شکل است. می‌خندد، متأثر شده، گریه می‌کند، تعجب می‌کند. زبان بدن حس آدم را منتقل می‌کند. یکی، دو مورد دیدم که این کار را کرده‌اند. جایی نوشته‌اند: «خنده». ای کاش این موارد دقیق‌تر می‌بود و اینها نکاتی است که زبانِ بدن، برای منِ خواننده بیان می‌کند که الان من راوی با چه حسی دارم بیان می‌کنم. البته طبیعتاً در گفتار، وقتی به نوشتار تبدیل می‌شود، دیگرِ تأکیدهای ما، کشش‌های صوتی ما و اینها هم هستند که هیچ‌کدام قابل انتقال نیست. ولی کاش یکدست این کار را می‌کردند.

برخی مسائل به این سادگی ها نبوده است
در همه متن‌های تاریخ شفاهی‌، راوی، همه وقایع را دور خودش می‌چرخاند و نقطه کانون همه روایات، خود فرد می‌شود. در این متن هم این نکته وجود دارد؛ مثلاً در مورد تأسیس سپاه جایی اشاره می‌کند که شهید بهشتی آمدند و گفتند حاج محسن برو سپاه؛ من فکر نمی‌کنم قصه به این سادگی بوده باشد که برو سپاه را راه بینداز. پیچیده‌تر از این حرف‌هاست و لایه‌های دیگری باید داشته باشد. من به حافظه ذهنی خودم  در آن سال‌ها رجوع می‌کنم. قشنگ‌ترین خاطره‌ای که از تأسیس سپاه دارم، این است که یادم می‌آید رفته بودیم بهشت زهرا. موقعی که می‌آمدیم، برادران سپاه برای اولین بار با لباس فرم ظاهر شدند در بهشت زهرا و این فقط یک پیراهن برای سپاه بود با همان آرم معروف. حتی بعضی‌هاشان با شلوار جین و پارچه‌ای بودند. ولی هیبت این ماجرا برای ماهایی که پیاده‌نظام انقلاب بودیم، حس غرور و احساس ویژه‌ای را منتقل کرد. وقتی نگاه می‌کنید می‌بینید که هم‌زمان مرحوم شهید بروجردی و دوستانشان در نقطه دیگری دارند این کار را می‌کنند. غرضی و چمران و ابوشریف هم این کار را می‌کنند. من با بخشی از این دوستان که با شهید بروجردی بودند درباره این آقایان گفتم. گفته شد که تقریباً برمی‌گردد به بهار ۱۳۵۷ که گارد انقلاب مطرح شد و این بحث از آنجا مطرح بوده است که فردا اگر حاکمیت تغییر کرد، چنین باشد. یا مثلاً در ذهن دارم روبه‌روی مسجد قائم چیذر ایستاده بودم. ما هم جزو بچه‌های مسجد بودیم و من یادم می‌آید که آقایانی داشتند با هم صحبت می‌کردند. این که دارم می‌گویم در اسفند ۱۳۵۷ است. می‌گفتند احتمالا رهبر انقلاب باید مثل کوبا سیستمی را به روستاها بفرستند که سازندگی کنند. بعد از مدتی دیدیم که ایده جهاد سازندگی آمد. این عقبه ذهنی نشان می‌دهد که قبل‌تر هم راجع به سپاه، فکرهایی شده بود. این‌طور نبود که یک‌باره بنشینند چند نفر به یک نفر بگویند. اینها از آن نکته‌هایی است که باید در موردشان صحبت کنند.

چرا رفیق دوست؟
جعفر گلشن از سعید علامیان پرسید: «اصلا چرا سراغ آقای رفیق‌دوست رفتید؟» نویسنده و تدوین‌کننده کتاب «برای تاریخ می‌گویم گفت: از سال ۱۳۸۶ درگیر نگارش درباره شهید حسن باقری شدم، با انبوه اسنادی که فتح‌الله جعفری (رئیس موسسه و مرکز نشر شهید حسن باقری) داد. در این اسناد که حسن باقری آرشیو کرده بود، نقش آقای رفیق‌دوست را بویژه در تدارکات جنگ (دفاع مقدس) پررنگ دیدم. مشتاق شدم با خودشان ملاقات کنم که منجر به جلسات مصاحبه شد. خاطرات شفاهی مقطع انقلاب ایشان را مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است. آقای بهبودی (مدیر دفتر ادبیات انقلاب اسلامی) پیشنهاد کرد از سال ۱۳۵۷ آغاز کنیم و از تشکیل سپاه گفتیم. این طور نیست و کسی نگفته ایشان بنیانگذار سپاه است. در ۹ اسفند ۱۳۵۷ شهید بهشتی به او می‌گوید امام حکم سپاه را به آیت الله لاهوتی دادند، شما هم برو باش. همان‌جا می‌گویند مسئول تدارکات باش.

 در روند کار دیدم آقای رفیق‌دوست شخص‌محور نیست و می‌خواهد وقایع را بگوید. حین مصاحبه برای جلسات هفتگی سوال طرح می‌کردم و سراغ مطبوعات به عنوان اسناد درجه یک رفتم. یا مثلاً اگر خاطرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۰ را نگاه کنید درباره رفیق‌دوست زیاد می‌بینید. چون آقای هاشمی تلگرافی می‌نویسد و من نوشته‌های آقای هاشمی درباره رفیق‌دوست را گویا کرده ام. پس من روی محور خاصی سوال طرح نکردم؛ مجبور بودم همه مسائل را ببینم. رفیق‌دوست کسی است که قبل از انقلاب با امام و رهبر و شهید باهنر ارتباط داشته، یعنی آشنایی‌شان بعد از انقلاب نیست. وقتی سؤال را از چیزی که در مطبوعات هست، مطرح کردم، دیدم به شوق آمد و بیشتر می‌گفت.

حجت‌الاسلام سعید فخرزاده، مسئول واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و از حاضران در نشست، سوالی درباره انتخاب روزنامه‌ها مطرح کرد و سعید علامیان پاسخ داد: به عنوان منبع اخبار و تحولات جاری در زمان خاطرات از روزنامه‌های اطلاعات و جمهوری اسلامی بیشتر استفاده کردم. برای جلد دوم خاطرات آقای رفیق‌دوست هم از این دو روزنامه استفاده کردم. اطلاعات آرشیو داشت و روزنامه جمهوری اسلامی آن سال‌ها، حرف امام، حرف انقلاب و حرف معتمدین امام را می‌زد و نسل انقلاب، اطلاع‌رسانی‌شان از راه این روزنامه بود. آنهایی هم که در روزنامه جمهوری وارد شدند بعدها در رکن‌های همه حوزه‌ها فعالیت کردند.

وقایعی که در کتاب به سرعت از آنها رد شده‌ام، درباره هر کدام کتاب‌هایی منتشر شده است. درباره بیان حس راوی هم یکی، دو مورد نبود. آن‌جاهایی که صحبت با خنده صورت گرفته به کرات یادآور شده‌ام و حس را منتقل کرده‌ام. وقتی کتاب را برای بازبینی به آقای رفیق‌دوست دادم. گفت: خودِ من را از داخل صحبت‌ها بیرون کشیده‌ای. گفتم: این کتاب، خاطرات شماست و باید گویای رفتارهای شما باشد. اما آن مواردی که درباره گویاسازی است پانوشت‌ها هر کدام مستند بود و به نظرم کافی بود. البته یک نکته بگویم که من قصد نداشتم تاریخ ده ساله انقلاب اسلامی را بنویسم و کسی هم نمی‌تواند این ادعا را بکند. این کتاب خاطرات شفاهیِ رفیق‌دوست است درباره ده سال انقلاب که خودش در بعضی از مسایل نقش داشته است. حتی ماجرای مک فارلین را هم خودشان گفتند و من در جریان نبودم. حتی پرسیدم چرا مهمات را به بندرعباس بردید؟ گفت چون دیدم دورتر از تهران باشد بهتر است. رفیق‌دوست مهماتی را که مک فارلین آورده بود تحویل گرفت. آن چیزی را که خودش مطلع بود گفته است.

تخلیه تاریخی
مجری نشست گفت ما معتقدیم که یک فرصت تاریخی نصیب سعید علامیان شده است. اگر یک روزی این فرصت تاریخی نصیبمان شد باید راوی را تا جایی که امکان دارد، تخلیه تاریخی کنیم. منظور ما و آقای دکتر اسماعیلی از این که می‌پرسیدید، از این جهت است که معلوم نیست بعد از شما کسی این‌ها را از آقای رفیق‌دوست بپرسد و این فرصت تاریخی پیش بیاید. من لذت می‌برم که مصاحبه‌گر برای سوال و مصاحبه رفته سراغ نشریات و داده‌های تاریخی را ببیند و بعد مصاحبه کند، این جای سپاسگزاری ویژه دارد.

اسماعیلی نیز در ادامه گفت: موردی که خیلی با ارزش است صداقتی است که در واژگان آقای رفیق‌دوست وجود دارد و به صحت و صداقت متن می‌افزاید. کار بسیار خوبی است که لحن راوی حفظ شده است.

سپس علامیان گفت: نگاه من در این کار موّرخانه نبود. یک نگاه ادبیاتی داریم و به اطلاعات شفاهی هم نیاز داریم. اگر بهترین اطلاعات را در یک ظرف خواندنی و قابل قبول نریزیم، کنار می‌رود و انتظار تاریخ را نباید داشته باشیم. گرایش من خاطره است. در عنوان هم می‌گوییم «برای تاریخ می‌گویم». این کتاب یک خشت از تاریخ ده ساله است.

روش مدیریت بحران در آغاز انقلاب
در ادامه، گلشن با دعوت از هدایت‌الله بهبودی گفت این کار تحت مسئولیت آقای بهبودی و در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی منتشر شده است. بهبودی با اختصار نکاتی را بیان کرد و گفت: هم و غم دفتر ادبیات، انتشار کتاب‌های مربوط به سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ بوده است و مدت زیادی نیست که به تاریخ بعد از انقلاب توجه می‌کنیم. نزدیک به سی و چند سال است که فاصله گرفته‌ایم. هر آن چیزی که به دست آدمی خلق شود، آمیخته با کاستی و نقص است. حُسن کار به این است که نقض آن کم باشد تا امتیازش بیشتر باشد. اما این کتاب، زوایای مختلفی را بیان کرده و هر خواننده‌ای می‌تواند بهره‌ خودش را بردارد. بعد از خواندن آخرین جمله کتاب به ذهنم رسید که کتاب روش مدیریت بحران در اوایل انقلاب را به ما نشان می‌دهد که نباید غفلت کنیم. امتیاز دیگر کتاب این است که خود علامیان در نشریات آن سال ها فعال بوده، اما وقتی سراغ شخصی که در کوران حوادث بوده می‌رود، به اطلاعات خودش هم قانع نیست، این خودش امتیاز است. یک بار دیگر متشکرم و خوشحالم که دفتر ادبیات انقلاب این کتاب را منتشر کرده است. بقیه خاطرات ایشان (محسن رفیق‌دوست) هم به کوشش آقای علامیان به عنوان جلد سوم دارد آماده می‌شود که مربوط به دهه سوم انقلاب است.

حمید قزوینی، از اعضای واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی هم در نشست نقد جلد نخست خاطرات محسن رفیق‌دوست گفت: ما در این کتاب فقط با خاطره مواجهیم. قصد اثر تاریخ شفاهی نیست. علامیان تلاش کرده روایت رفیق‌دوست را بیاورد. اگر جایی هم اشتباهی شده تلاش بر این بوده که ذهن راوی را تحریک کند تا خاطراتش را بگوید. اما تلاش نکرده اصلاح کند. این تفاوتی است که باید بین خاطره‌نگاری و تاریخ شفاهی قائل بشویم.

گلشن در پایان این نشست ابراز امیدواری کرد که به زودی جلسه بررسی و نقد جلد دوم خاطرات محسن رفیق‌دوست (۱۳۶۸ – ۱۳۷۸) برگزار شود.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته