راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

اقتصاد مجله و گردش کار در “جهان کتاب”؛ گفتگو با رهبانی، فریار و کاوه بیات

مجید یوسفی
همشهری آنلاین
بهمن  ۱۳۹۰

Afficher l'image d'origineنشریه جهان کتاب طی ۱۸ سال اخیر مهم ترین و معتبرترین نشریه حوزه کتاب بوده است. جهان کتاب در سال های آغازین دهه هفتاد راه خود را به کیوسک ها و کتاب‌فروشی های معتبر تهران و حومه باز کرد. مجید رهبانی مدیر مسئول جهان کتاب بیش از دیگران در کش و قوس اداره این نشریه بوده و فرخ امیر فریار با کمک های فرهنگی و معنوی و البته حرفه ای اش، و نیز سابقه مطبوعاتی او کمک شایانی برای انتشار و تداوم جهان کتاب بوده است. کاوه بیات نیز اگر چه او را در میان اهالی مطبوعات نمی نمی شناسند اما آگاهی و شناخت او به تاریخ معاصر و صنعت کتاب از جمله پایه های اصلی این رسانه بوده است. میزگرد شکل گیری و تاثیرگذاری و تداوم انتشار جهان کتاب با این سه استوانه حوزه کتاب و نشر در دفتر ماهنامه جهان کتاب برگزار شد.

* نشریه جهان کتاب از نمونه‌های نادر نشریات فرهنگی است که طی سه دهه اخیر منتشر شده است. توجه به موضوع کتاب از جنبه‌های فرهنگی شاید از حیث مقوله های فرهنگی ـ تاریخی بسیار جذاب باشد اما از حیث گردش اقتصادی نمی تواند نشریه موفقی محسوب شود. ابتدا پرسش من این است که این نشریه چگونه پدید آمد و با چه انگیزه ای منتشر شد؟
مجید رهبانی: من و آقای امیرفریار به دلیل علاقه شخصی به کتاب، دوست داشتیم نشریه‌ای در معرفی و نقد کتاب و بررسی مسائل مرتبط با کتاب و نشر منتشر کنیم.

در چه سالی آغاز به کار کردید؟
مجید رهبانی:  شروع کار ما به  اواخر سال ۱۳۷۲ باز می‌گردد. در این سال به مدت چند ماه ضمیمه کتابی به نام «شهر کتاب» در روزنامه  همشهری منتشر کردیم که هر دو هفته یک بار و تنها در تهران توزیع می‌شد. این ضمیمه  در حدود ۴ ماه، یا به عبارتی ۸ شماره منتشر شد و بعد هم انتشار آن به دلیل سلایق متفاوتی که با مدیریت روزنامه  همشهری داشتیم متوقف شد. ما از همان زمان تصمیم گرفتیم نشریه مستقلی منتشر کنیم.

پس از این همه سال، تجربه «شهر کتاب»  همشهری را چطور ارزیابی می کنید؟
مجید رهبانی: در آغاز  کار، انتشار ضمیمه کتاب در یک روزنامه پرتیراژ را نوعی امتیاز می‌دانستیم و آن را با ضمیمه‌های روزنامه‌های معروفی چون نیویورک تایمز و … مقایسه می‌کردیم! در هرحال این مزیّتی برای منتقدان، ناشران و نویسندگان بود تا آثارشان در یک نشریه پرتیراژ منتشر شود. اما در واقع، شاید این ضمیمه چندان دیده نمی‌شد و  مخاطبان خاص روزنامه  همشهری چندان به دنبال کتاب نبودند. به عبارتی، شاید کسانی که اهل مطالعه بودند به دلیل این‌که این ضمیمه در  همشهری چاپ می‌شد، آن را نمی‌دیدند و اگر مستقل منتشر می‌شد ممکن بود بهتر و بیشتر دیده شود.

بعد دنبال مجوز یک نشریه مستقل رفتید. روال دریافت مجوز چگونه بود؟ چقدر طول کشید تا این مجوز صادر شود؟
مجید رهبانی: در ابتدای سال ۱۳۷۳ امتیاز نشریه جهان کتاب را درخواست کردیم. این امتیاز در اول شهریور ۱۳۷۴ صادر شد و ما هم در ۱۵مهر همان سال اولین شماره را منتشر کردیم. در آغاز قصد ما انتشار دو هفته یک بار نشریه (مانند همان ضمیمه همشهری) بود و تا اواخر سال ۷۴ هم این شیوه انتشار ادامه داشت. بعدها به توصیه فروشندگان و ناشران فاصله انتشار را بیشتر کردیم  و نتیجه بهتری را در توزیع و فروش نشریه گرفتیم. به این ترتیب جهان کتاب به صورت ماهنامه درآمد.

آقای امیرفریار تصور می کنید چه تفاوتی در نتیجه این تغییر عاید مجله شد؟
فرخ امیر فریار: البته هدف ما از انتشار دو هفته یک بار، دادن پوشش خبری به موضوع  کتاب بود، اما همان طور که می‌دانید در بازار کتاب ایران اتفاق زیادی نمی‌افتد. حتی چند سال پیش هم که در نمایشگاه  کتاب بحث خبرگزاری کتاب مطرح  بود، من گفتم که چندان آن را لازم نمی‌دانم.  پس از مدتی ما سعی کردیم بیشتر بر روی معرفی و نقد کتاب کار کنیم. زمانی که نشریه کتاب هفته (متعلق به وزارت ارشاد) منتشر شد، ما تمام خبرهای کتاب را کنار گذاشتیم. با گسترش خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری، ما حتی خبرهای مربوط به جایزه نوبل را هم درج نمی‌کنیم و تنها خبر ما مربوط به درگذشتگانِ عرصه کتاب و نشر است. به هر ترتیب بازخوردهایی که تاکنون داشته‌‌ایم مثبت بوده است.

من تصور  می‌کنم جهان کتاب اولین نشریه‌ای در ایران است که به طور خاص به موضوع  کتاب می‌پردازد؟
فرخ امیرفریار: خیر. البته بستگی دارد که شما موضوع را  چگونه می‌بینید. مثلا آقای سید فرید قاسمی قبلا در این زمینه کار کرده است. در گذشته مدتی نشریه کتاب امروز انتشار فرانکلین به چاپ می‌رسید. راهنمای کتاب آقای ایرج افشار هم پیش از جهان کتاب منتشر می‌شد اما بعدها تبدیل به یک مجله ایران‌شناسی شد. من یادم هست که آقای قاسمی گردآوری‌های خود در زمینه پیشینه نشریات کتاب را در سال‌های نخستین انتشار جهان کتاب به ما داد. مثلا نشریه  کتابانتشارات کلاله خاور جزء نخستین نشریاتی بود که در این زمینه منتشر شد که چند سال پیش نشر مرکز آن را تجدید چاپ کرد. در آن نشریه می‌توانید فهرست کتاب های انتشاریافته در دوره رضاشاه را ببینید. اما به هر حال تمام آن فعالیت‌ها به صورت مقطعی و کوتاه‌مدت بود.

من هیچ  نشریه ای را به شکل و عمق و تداوم جهان کتاب ندیده ام. تصور می کنم طی سالهای پس از انقلاب اگر هم نشریه ای درآمده است بیشتر یک شهاب بود؟
فرخ امیرفریار: این بحث دیگری است. مثلا کتاب امروز در زمان خودش بسیار خوش درخشید و برجسته بود. اگر شما به کتاب امروز از حیث مصاحبه جمعیِ حرفه‌ای نگاهی بیندازید، به کیفیت و میزان اهمیت آن پی می‌برید. اما شاید دلیل ماندگاری جهان کتاب در ذهن شما، تداوم انتشار آن و دیگری وفاداری به چارچوب اولیه آن است. به عبارتی، ما جهان کتاب را به صورت جُنگ در نیاوردیم. بسیاری  از صاحب نظران به ما می‌گفتند انتشار این نشریه کار دشواری است، چون شما ساختاری دارید که نمی‌خواهید از آن تخطی کنید. کار ما هم دقیقا  نقد، بررسی و معرفی کتاب و مسائل مربوط به کتاب است و به هیچ عنوان از چارچوب خودمان خارج نشده‌ایم.

 هنگامی  که جهان کتاب را منتشر می‌کردید، رقیبی هم داشتید؟
فرخ امیرفریار: خیر. تنها مدتی بعد از آن که ما شروع به انتشار کردیم، نشریه‌ای به نام دنیای کتاب کار خودش را به صورت مقطعی آغاز کرد ولی دوسه شماره بیشتر منتشر نشد و ادامه نیافت. بعد از انقلاب، ما اولین نشریه ویژه کتاب در ایران هستیم. البته نشر دانش هم قبل از ما وجود داشت و چند سالی به طور خاص به اخبار و نقد و بررسی کتاب می‌پرداخت، اما بعد بیشتر تبدیل به یک مجله ادبی و تاریخی شد.

 زمانی که  نشریه را تأسیس کردید در  جای دیگری هم کار می‌کردید؟
فرخ امیرفریار: جهان کتاب را مجید رهبانی  تأسیس  کرد.  من همیشه شاغل  بودم و از آن طریق امرار  معاش می‌کردم.

مجید رهبانی: ما هیچ‌وقت متکی به درآمد نشریه نبودیم و تنها  به عنوان کار مورد علاقه‌مان به آن نگاه می‌کردیم. هنوز هم نشریه منبع درآمد هیچ کدام از ما نیست. نشریه‌های فرهنگی مثل جهان کتاب هیچ‌گاه به سود‌دهی نمی‌رسند.

هیچ وقت به  نقطه سر به سر رسیدید؟
مجید رهبانی: بله،  ما مدتی طولانی این حالت را داشتیم. اما در حال حاضر هزینه‌ها نسبت به گذشته تغییر کرده است؛ هزینه کاغذ ما نسبت به آن سال‌ها چند برابر شده است. ما همیشه کاغذ را به قیمت بازار آزاد خریده‌ایم. کاغذی که  در گذشته اداره مطبوعات در اختیار نشریات قرار می‌داد کاغذ کاهی بود و زمانی که  آن را به کاغذ مورد نیاز خود تبدیل می‌کردیم، تنها کفاف‌ دو شماره نشریه را می‌داد. البته در آن زمان هزینه‌های چاپ  کمتر بود.

 اما به تناسب رشد تورم، قیمت نشریه‌تان افزایش یافت.
مجید رهبانی: بعضی از همکاران باتجربه مطبوعاتی معتقدند که اگر مجله‌ای  بخواهد از طریق تک‌فروشی خرج و دخل کند، دست‌کم  باید بین ۳۰ تا ۴۰ هزار نسخه تیراژ داشته باشد و یا این‌که درآمد بالایی از طریق جذب آگهی به دست آورد. درآمدهای جهان کتاب از راه جذب آگهی و حق‌اشتراک است. چون ما به اندازه مجلات دیگر (مثلا مجلات خانوادگی یا ورزشی) تک‌فروشی نداریم. در تک‌فروشی هم هر شش ماه یک بار با  فروشنده‌ها تسویه حساب می‌کنیم. بنابراین پولی که می‌توانیم روی آن حساب کنیم، ابتدا اشتراک است و دوم، آگهی‌های داخل نشریه. مشترک‌های ما اغلب ثابت هستند. حتی بعضی از آن‌ها از همان سال اول مشترک شده‌اند و هنوز خواننده ما هستند.

مشترکان  شما در چه طیفی قرار می‌گیرند؟
مجید رهبانی: خیلی متنوع‌اند و نمی‌‌شود آن‌ها را  در طبقه‌بندی خاصی قرار داد.

تعدادشان چه قدر است؟
مجید رهبانی: ما چندصد نفر مشترک داریم ولی نمی‌توانم رقم دقیقی بگویم. گذشته از افراد، موسسات هم مشترک ما هستند. مثلا حدود ۱۵۰  کتابخانه دانشگاهی و کتابخانه تخصصی مشترک جهان کتاب‌اند.

خودشان به دنبال اشتراک آمدند و یا اینکه شما آن‌ها را جذب کردید؟
مجید رهبانی: هردو. بخش زیادی خودشان به دنبال اشتراک آمدند و ما هم در این سال‌ها چند بار دست به تبلیغ و بازاریابی زدیم. مثلا برای تمام کتابخانه‌های دانشگاه آزاد دعوتنامه‌ای برای اشتراک به همراه یک شماره رایگان فرستادیم. این کار بسیار مؤثر بود و هنوز از نقاط دور مشترک دانشگاهی داریم .

من فکر  می‌کنم اشتراک شما زیر ۱۰۰۰ نفر است؟
مجید رهبانی: بله، ما  هیچ وقت به رقم ۱۰۰۰ مشترک نرسیدیم.

برای افزایش تیراژ  کوشش نکردید و یا این‌که اصلا  ماهیت بازار به همین نحو است؟
مجید رهبانی:  من بعد  از ۱۵ سال انتشار جهان کتاب معتقدم که حدّ بازار ما همین است. شاید ما نتوانیم بیش از این مقدار خواننده جذب کنیم، اما  آن تلاش لازم را هم انجام  دادیم. گفتم که در مقاطعی کتابخانه‌های تخصصی و دانشگاهی را دعوت به اشتراک کردیم  و یا همیشه در نمایشگاه کتاب  حضور داریم و برای مشترک  شدن بروشور توزیع می‌کنیم. شاید  یک راه دیگر، آگهی در روزنامه‌های پرخواننده باشد که در چند سال اول کارمان از آن استفاده کردیم. ولی امروز به دلیل تعرفه‌‌های سنگین آگهی در روزنامه‌های پرتیراژ این کار از توان ما خارج است.  به هر حال  ما بر روی اشتراک و آگهی به لحاظ درآمد متکی هستیم. اگر قیمت مجله هم بالا رفته، به دلیل افزایش قیمت کاغذ و هزینه‌های چاپ است.

جهان کتاب از سوی وزارت ارشاد خریداری می شود؟
مجید رهبانی: در گذشته جهان کتاب هم مانند اغلب نشریات فرهنگی، از طرف هیئت امنای کتابخانه‌های عمومی کشور  خریداری می‌شد (البته با تخفیف عمده‌فروشی) و در کتابخانه‌های سراسر کشور توزیع می‌گردید. اما سال‌هاست که دیگر این خرید وجود ندارد و قطع شده است.

هزینه اولیه برای راه‌اندازی نشریه جهان کتاب در چه حدی بود؟
مجید رهبانی: ما همیشه  مجموعه‌ای [از چاپ و نشر] داشته‌ایم که کار  نشر مجله را به صورت آماده‌سازی، تولید و چاپ کتاب انجام می‌داد.  در حال حاضر هم نشریه با همین امکانات آماده‌سازی و منتشر می‌شود. ما همواره امکان حروف‌چینی، ویراستاری و نمونه‌خوانی را داشته‌ایم. در سال‌های اول، حدود ۷ سال گرافیست  ثابت داشتیم که علاوه بر کارهای دیگر، طراحی و صفحه‌آرایی مجله را هم انجام می‌داد. به عبارتی ما سازمان جداگانه‌ای برای انتشار این نشریه تأسیس نکردیم که بخواهیم میزان هزینه آن را بگوییم.

در واقع، پیش  از این‌که جهان  کتاب منتشر شود، این مجموعه  کار نشر انجام می‌داد؟
مجید رهبانی:
بله، از حدود ۴ تا ۵ سال قبل آن.

در سه دوره ریاست جمهوری آقایان  هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد آیا اتفاق افتاده است که از وزارت ارشاد برای مجله  خودتان وام بگیرید؟
مجید رهبانی: تا آن‌جا که من اطلاع دارم، اداره کل مطبوعات داخلی ارشاد امکان اعطای وام به مطبوعات را ندارد. در گذشته حمایت از مطبوعات از طریق تخصیص سهمیه کاغذ و یا خرید برای کتابخانه‌های عمومی صورت می‌گرفت که ما هم از آن بهره‌مند بودیم.

فکر می‌کنید که مطبوعات دیگر چگونه توانستند وام بگیرند؟
مجید رهبانی: شاید آن‌ها از مجاری دیگری به غیر از اداره کل مطبوعات توانستند وام بگیرند. در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، معاونت فرهنگی ارشاد تا مدت‌ها برای چاپ کتاب به ناشران وام با بهره کم اختصاص می‌داد که ما هم دو یا سه بار از آن استفاده کردیم.

تصور می‌کنم در داخل مجله بین شما  تقسیم کاری بوده است و مثلا آقای امیرفریار تحریریه را اداره می‌کرد و اقای رهبانی کارهای سخت افزاری انجام می‌داد. این تقسیم کار به چه صورتی انجام می‌شد؟
فرخ امیر فریار: در واقع به این شیوه نبوده است. بخشی از کارهای تولید را آقای رهبانی از آغاز انجام می‌دادند. به عبارتی تمام مراحل آماده‌سازی فنی نشریه از آغاز بر عهده ایشان بود. در مواقع دیگر هم ما همیشه با هم کار می‌کردیم. البته شاید چون من در تمام شماره‌ها حضور داشته‌ام، چنین تصوری در شما ایجاد شده باشد، اما معمولا همه مطالب با رایزنی و مشورت جمع (من به همراه آقایان کاوه بیات و مجید رهبانی) چاپ می‌شود.

حوزه‌ها را تقسیم‌بندی نمی‌کردید  که مثلا بخش تاریخی بر عهده آقای کاوه بیات یا ایران‌شناسی مربوط به شما باشد؟ و آیا برای مقالات حق‌التحریر می‌پردازید؟
فرخ امیرفریار: خیر، به این شکل نبود و چون کار کوچک است، مسئولیت‌های ما خط‌کشی شده نبود. ابتدا تصور ما این بود که ما می‌توانیم برای مقالات حق‌التحریر بپردازیم.  اما متاسفانه این امکان فراهم نشد. شاید بخشی به دلیل بنیه مالی ما  باشد، اما بخش دیگر مربوط به شرایط کار فرهنگی در ایران است. اساسا این کار در ایران جانیفتاده است.

چرا در ایران جا نیفتاده است؟
کاوه بیات: چون نویسندگی در ایران به‌صورت حرفه ای انجام نمی‌گیرد. نویسندگان ما هرگز نتوانستند این شغل را به صورت حرفه‌ای پیش ببرند. به همین جهت وقتی شما یک کاری سفارش می‌دهید تعاریف این نوع تعامل مشخص نیست. در واقع نه سفارش دهنده و نه سفارش گیرنده وظایف خود را نمی‌دانند.

امیرفریار: چون متأسفانه در مواردی، مقاله‌هایی که به ما داده می‌شود، انتظارات ما را برآورده نمی‌کند. به علاوه یکی از وجوهی که به آن اهمیت می‌دهیم، خواندنی بودن مجله است، چون تهیه مطلب خوشخوان بدون این‌که سطحی و سبک باشد، بسیار دشوار است. دشواری عمده مطبوعات ما این است که یا آکادمیک‌نما هستند و یا عامه‌پسند و سبک. به هر حال ما سعی کردیم اعتدال را رعایت کنیم و بین خطوط حرکت کنیم. مثلا ما با خانم فتانه حاج سید جوادی (نویسنده کتاب بامداد خمار) مصاحبه کردیم. خود من همیشه تمایل داشتم که کتاب‌های مربوط به حوزه اقتصاد بررسی شود، اما تقریبا چیزی در این حوزه نقد نمی‌شود که ارزشمند باشد تا ما بخواهیم هزینه‌اش را پرداخت کنیم. بنده در یک مقاله نوشتم که یک نقد کتاب چه مقدار وقت می‌برد؛ یک نقد خوب کتاب برای کسی که بر این حوزه اشراف دارد حدود ۱۵ تا ۱۶ ساعت زمان می‌برد. به همین دلیل فکر می‌کنم اگر برای نقد هم هزینه‌ای مطابق عرف پرداخت می‌کردیم، در برابر زحمت این کار چندان قابل توجه نبود.

این مشکل را آقای مهرابی ـ سردبیر مجله فیلم ـ هم داشتند و می‌گفتند:  ما حق‌التحریر را افزایش یا کاهش نمی‌دهیم چون با این کار فرد یا بیش از حد می‌نویسند و یا کمتر از مقدار معمول می‌نویسند. بنابراین من معتقدم که باید حدّ متعادلی از حق‌التحریر وجود باشد.
امیر فریار: البته شما  باید این نکته را هم در  نظر بگیرید که زمان تماشای فیلم دو ساعت است، اما مثلا کتاب مانوئل کاستلز حدود ۱۵۰۰ صفحه بود که من باید تمام آن را می‌خواندم و بعد نقد می‌کردم! در بسیاری از موارد هم غیر از خود کتاب مورد نقد باید به کتاب‌های مرجع مراجعه ‌کرد. معمولا کسانی که در مطبوعات می‌نویسند برای گفت‌وگو با مؤلف یک کتاب از مباحثی صحبت می‌کنند که گاهی به کتاب ربطی پیدا نمی‌کند. مثلا به جای گفت‌وگو درباره کتاب مارکسِ آیزایا برلین، از خود مارکس صحبت می‌کنند! البته این تنها برای مخاطبان خاصی قابل تشخیص است. بنابر این مهم‌ترین نکته در نقد و معرفی کتاب، اطلاعاتی است که خواننده می‌خواهد از محتوای کتاب به دست بیاورد و معمولا نویسندگان مطبوعات ما متاسفانه کتاب‌ها را نمی‌خوانند و حوزه سؤالات آن‌ها تنها به سؤالات کلی محدود می‌شود. اتفاقا ما قبلا مصاحبه هم انجام می‌دادیم، اما به دلیل کثرتی که در زمینه مصاحبه وجود دارد، از ادامه آن تا حدود زیادی پرهیز کردیم.

اما من  به یاد دارم که مصاحبه‌های  جهان کتاب بسیار دقیق و موضوعی بود.
مجید رهبانی:  بله. ما ‌برای یک مصاحبه خاص، اول خود اثر مورد نظر را مطالعه می‌کردیم. اما معمولا الگوی مطبوعات ما برای مصاحبه واحد است. مثلا می‌پرسند: انگیزه شما در نوشتن کتاب چه بوده است؟ همین سؤال نشان می‌دهد که فرد مصاحبه‌کننده چیزی از محتوای کتاب نمی‌داند. یا می‌پرسند: هدف شما از تالیف این کتاب چیست؟ بنابراین ما از این کار پرهیز کردیم و این شیوه را دنبال نکردیم. اما در مورد پرسش قبلی شما، باید بگویم که بعضی از مقالات را افراد خاصی می‌بینند و مثلا به طور معمول مقاله‌های کتابداری را آقای امیرفریار و مقاله‌های تاریخی را حتما آقای بیات می‌بینند. گاهی هم در موارد خاص، از همکارانی خارج از تحریریه کمک می‌گیریم.

نحوه اداره نشریه شما چگونه است؟  نحوه همکاری دیگران با شما چگونه است؟
مجید رهبانی: ما همیشه این نشریه را به کمک همکاران افتخاری اداره کرده‌ایم و حق‌التألیف نپرداخته‌ایم. فقط برای بخش کودک مجله، حق‌الزحمه‌ای پرداخت می‌کنیم که در واقع فقط برای «خالی نبودن عریضه» است و رقم چشمگیری نیست.

آیا این بخش ویژه کتاب‌ کودک تأثیری گذاشته است؟
مجید رهبانی:  بله، به نظرم توجه بعضی را جلب کرده است. خود من فکر می کردم خوانندگان ‌ما اغلب بالای ۳۵ سال دارند و قشر جوان کمتر مجله را می‌خوانند، چون در چند سال اول اکثر افرادی که با ما تماس می‌گرفتند، میان‌سال به بالا بودند. اما در حال حاضر بین جوانان و دانشجویان خوانندگان زیادی داریم. بخش کتاب کودک هم مورد توجه کسانی قرار گرفته است که با کتاب کودک سروکار دارند (مانند معلمان و مربیان) و یا کسانی برای فرزندان و بستگانشان به دنبال کتاب مناسب‌اند. در ضمن همکاران جوان این بخش هم با نوشته‌ها و نگاه سرزنده خود توانسته‌اند تا حدودی از خشکی و رسمی بودن زیاد مجله بکاهند.

زمانی که بخش ویژه‌ کودکان را دیدم متوجه  شدم در حال نزدیک شدن به  الگویی هستید که باید در آن قرار بگیرید.
امیرفریار: ما همیشه سعی کرده‌ایم که کارمان استاندارد باشد. امیدوارم در این کار موفق شده باشیم. برای شروع کار بخش کودک، آقای سید فرید قاسمی آقای کاشفی خوانساری را به ما معرفی کردند. ایشان در یک دوره معین، برای این بخش زحمت زیادی کشیدند.

آقای کاشفی خوانساری قبلا در وزارت ارشاد نبودند؟
مجید رهبانی: ایشان مدتی در وزارت ارشاد (در دوره وزارت آقای مسجدجامعی) سرپرست بخش کتاب کودک  بودند.

چند درصد  مطالب رسیده را رد یا قبول می‌کنید و چه هماهنگی‌هایی بین خودتان برای انتخاب مطالب و تقسیم صفحات وجود دارد؟
فرخ امیرفریار: چون کار ما کوچک و تعدادمان محدود است، تقسیم‌بندی خاصی نداریم. اما من زمانی که  متوجه اهمیت یک کتاب می‌شوم حتما آن را معرفی می‌کنم. تقریبا هیچ کتابی نبوده است که ما بخواهیم نادیده بگیریم. مثلا روزی مرحوم شهرام شیدایی از ما گله‌مند بود که چرا به کتاب شعرش نپرداخته‌ایم و من هم به شوخی گفتم که این یک توطئه است! ما واقعا قصد خاصی در معرفی یا عدم معرفی یک کتاب نداریم و همیشه سعی کرده‌ایم که از کتاب‌های مهم یاد کنیم. اما احساس من این است که تنها ذکر نام کتاب‌ها کافی نیست و باید مفصل‌تر راجع به آن‌ها بنویسیم. در مورد میزان مطالبی که ما چاپ نمی‌کنیم آقای رهبانی اطلاعات دقیق‌تری می‌توانند در اختیارتان قرار دهند، اما فکر می‌کنم چندان محسوس نباشد.

در جهان کتاب حوزه های مختلف را تقسیم‌بندی نمی کنید؟
مجید رهبانی: چه‌طور؟

این‌که تاریخ، علوم اجتماعی، ایران‌شناسی  و … هر کدام چه حجمی از مجله را اشغال کند؟
مجید رهبانی: ما توافق‌های نانوشته‌ای داریم که بین خودمان رعایت می‌کنیم. مثلا چند سال پیش برای جذب خوانندگان بیشتر،  بر سر این‌که توجه خود را بر ادبیات معطوف  کنیم، توافق کردیم. بنابراین از آن زمان تا به حال سعی  کرده‌ایم بر روی ادبیات و تاریخ، مخصوصا ادبیات داستانی و تاریخ معاصر تمرکز کنیم، چون احساس‌مان این بود که خواننده بیشتری دارد.

فرخ امیرفریار:  این حوزه نویسنده بیشتری هم دارد. البته همان طور که گفتم تا به حال نقد کتاب‌هایی همانند اقتصاد یا برخی مباحث علمی و فنّیِ قابل استفاده برای عموم به  دست ما نرسیده است و اگر  برسد از آن استقبال می‌کنیم.

مجید رهبانی: البته ما تعریفی از نحوه معرفی کتاب در مجله هم داریم و از شماره اول تا به حال آن را عملا اجرا کرده‌ایم. ما در مجله کتاب‌ها را یا به شیوه نقد مفصل و یا توصیف اجمالی معرفی می‌کنیم. نقد مفصل معمولا در ابتدای مجله می‌آید و به صورت نقد و بررسی تفصیلی است. مطالب سه ستونه ما هم به معرفی اجمالی کتاب‌ها اختصاص دارند. بقیه کتاب‌ها هم وارد قسمت‌های دیگر مانند بخش «تازه‌های بازار کتاب» می‌شوند. بخشی از این کتاب‌ها شامل آن‌هایی است که ناشرانشان برایمان می‌فرستند. «تازه‌های بازار کتاب» بیشتر شامل ذکر مشخصات کتاب‌شناسی کتاب‌ها می‌شود و البته گاهی هم راجع به کتاب توضیح مختصری ارائه می‌‌شود.

در نشریه جهان کتاب مباحث ویژه یا پرونده های موضوعی کمتر کار می شود. در نشریات دیگر از جمله گفتگو، ایران فردا، نسیم بیداری، بخارا بیشتر به این بخش از روزنامه نگاری توجه دارند. آیا این دلیل خاصی دارد؟

فرخ امیرفریار: من فکر می کنم این مسئله به نبود متخصص برگردد. برای مثال اگر بخواهیم راجع به اقتصاد نشر ویژه‌نامه‌ای داشته باشیم باید ۳ یا ۴ اقتصاددان داشته باشیم تا به کلی‌گویی نیافتیم. بخش عمده این موضوع به کمبود متخصص باز می‌گردد، چون اکثر اوقات تصور می‌کنیم که متخصص داریم اما وقتی دقت می‌کنیم متوجه خلأ آن می‌شویم. در شماره‌های اولیه ما ویژه‌نامه‌هایی داشتیم، اما نتوانستیم به آن ادامه دهیم، چون آن چیزی که می‌خواستیم نشد. یک نکته هم مقوله فرهنگی است. در ایران خیلی مرسوم است که نویسندگان و مترجمان معتبر کار سفارشی نمی‌کنند. اعتقاد دارند که نویسنده‌های اصیل و معتبر باید از خودشان کار ارائه دهند. اما در غرب این گونه نیست. آیزایا برلین می گوید: «من مثل یک راننده تاکسی هستم.» به نظر من توانایی یعنی این که شما بتوانید به این نوع سفارش‌ها پاسخ مثبت دهید و از عهده آن کار بر آیید. ما اتفاقا در شماره‌های اول این نوع ویژه‌نامه‌ها را داشتیم اما با کمبود متخصص مواجه شدیم. مثلا یکی از ماهنامه‌ها یکی از شماره‌های خود را به کتاب نون نوشتن محمود دولت‌آبادی اختصاص داد اما اغلب حرف‌ها تکراری بود.

مجید رهبانی: معمولا در نشریات ما به قول خودشان «پرونده‌»هایی در مورد موضوعات مختلف تهیه می‌کنند. این پرونده‌ها شامل اخبار یا اطلاعاتی است که من به عنوان یک خواننده از اغلب آن‌ها مطلع هستم و برایم تازگی ندارد. اگر هم بخواهیم تحلیلی در مورد آن موضوع  بخوانیم، متوجه می‌شویم که  مثلا فلان روزنامه‌نگار توان  تحلیل عمیق را ندارد و این در مورد بسیاری نشریات سال‌های اخیر صادق است. این مطالب یا پرونده‌ها مانند ویترین است و شاید در نشریه‌ای که خوانندگان زیادی در همه سطح دارد، اثربخش باشد، اما برای مجله ما که خوانندگان آن محدودند و همه اهل کتاب و مطالعه‌اند جاذبه‌ای ندارد و اگر ۴ یا ۵ بار مطالب و پرونده‌های بی‌محتوا ارائه دهیم، همین تعداد کم خوانندگانمان هم اعتراض ‌می‌کنند.

البته یک تفاوتی بین هفته نامه ایران دخت، شهروند امروز و ماهنامه جهان کتاب وجود دارد. شما به صورت ماهانه مجله منتشر می‌کنید و در این زمینه حرفه‌ای هستید. چون نیروی انسانی ماهر و زمان کافی دارید. اما در نشریات شهروند و ایران‌دخت بعضا گزارش‌های خوب و حرفه‌ای به چشم می‌خورد. چون دستکم ۵۰ درصد نویسندگان آن آماتورند ضمن این‌که زمان کافی ندارند.
امیرفریار: اتفاقا خانم روشن وزیری به این نکته در مجله ایراندخت اشاره کرده و گفته بودند بهتر است مجله را با حجم کمتر و کیفیت بهتر منتشر کنید. بعضی  از افراد صاحب نظر به من گفته‌اند که در روزنامه‌ها گاهی اشتباهات زیادی می‌بینند و دائما مطالبی تکرار  می‌شود که به عنوان اطلاعات برایشان تازگی ندارد.

آقای رهبانی سیر تیراژ در جهان کتاب چه‌گونه بوده است؟
مجید رهبانی: ما تا  به حال روال آرامی را طی کرده‌ایم و به سقفی از تیراژ رسیده‌ایم که تا به امروز نوسان زیادی نداشته است.

آیا این  مقدار پایین نیامد؟
مجید رهبانی: بستگی دارد که زمان آن با چه شرایط  و موقعی سنجیده شود. همان طور که گفتم ما در یک دوره  فروش به هیئت امنای کتابخانه‌های عمومی را داشتیم و طبیعتا وقتی قطع شد، تیراژمان هم کاهش یافت. اما بعد از آن تیراژمان در حد متعادلی باقی ماند و افزایش یا کاهش چشمگیری نداشت.

یعنی معتقدید  که خوانندگان و مخاطبان شما  ثابت مانده‌اند؟
مجید رهبانی: خوانندگان ما کم و  بیش ثابت هستند و کاهش خواننده  نداشته‌ایم. اما احساس می کنم که در دهه ۷۰ که ما کار خود را شروع کردیم، تقریبا تمام نشریات فرهنگی آن زمان مخاطب بیشتری داشتند. اغلب مدیران نشریات فرهنگی که ما با آن‌ها در تماسیم این موضوع را تأیید می‌کنند و ظاهرا جاذبه دیگر وسایل ارتباط جمعی باعث کاهش میزان مخاطب نشریات فرهنگی شده است.

آقای رهبانی ماکت این مجله را چگونه انتخاب  کردید؟ ما چنین ماکت‌هایی خیلی کم می‌بینیم. البته ماکت اولیه خیلی بهتر بود.
مجید رهبانی: شکل و شمایل مجله، کار دوست گرافیست ‌من، آقای حمیدرضا رحمانی است که  در گذشته، چندین سال با ما همکاری داشتند. ما سعی کردیم که جهان کتاب در عین متفاوت و کم‌هزینه بودن، دیده شود؛ البته مدرن  بودن هم برایمان اهمیت داشت. نتیجه این شد که ایشان طراحی‌ای انجام داد که متن و جلد با هم بود، یعنی جلد جداگانه‌ای نداشتیم. لوگو یا نشانه‌نوشته مجله هم کار آقای رحمانی است.

سوال من  به جهت این است که معمولا  طرح و شکل مجلات موجود در  ایران شبیه یک مدل خارجی است و هر کدام نزدیک‌تر باشد، همان  را انتخاب می‌کنند.

فرخ امیرفریار: شاید کمی  به مجله TLS و نیویورک ریویو آو بوکز به دلیل یکی بودن جلد و متن نزدیک باشد.

مجید رهبانی: انگیزه ما از این نوع طراحی بیشتر اقتصادی بود و محاسبه می‌‌کردیم اگر یک برگ کاغذ ۱۰۰×۷۰ سانتی‌متر تا بخورد به چه اندازه‌ای می‌رسد. چون به هر حال در ایران محدودیت کاغذ داریم که یا ۱۰۰ ×۷۰ است و یا ۹۰×۶۰. یک ماشین ۵/۴ ورقی تک رنگ برای چاپ در دسترس ما بود و ما هم براساس متن مشکی و یک فرم چاپی دورنگ (برای صفحه رو و پشت مجله) کارمان را شروع کردیم.

در این‌جا باید متذکر شوم که طراحی جلد مجله با کسان دیگری بود. آقای رحمانی هیچ وقت طرح جلد نکشیدند و تنها اونیفورم جلد را طراحی کردند. راجع به طراحی جلد از اولین شماره آقای باسم رسام نظر داد و کار کرد. در حال حاضر هم طرح‌های ایشان روی جلد مجله است. البته در دوره‌هایی مانا و توکا نیستانی، جواد پویان و امین نظر طرح روی جلد را تهیه می‌کردند. ما اصرار داشتیم که روی جلد مجله‌مان عکس کار نشود و این تا حدودی دایره انتخاب ما را محدود می‌کرد؛ چون گرافیست‌های ما معمولا با عکس کار می‌کنند و تصویرگر و نقاش نیستند. بنابراین در مقطعی به دنبال کسانی که کاریکارتور می‌کشیدند ـ مانند مانا و توکا نیستانی ـ رفتیم که نسبتا هم دوره خوب و موفقی بود.

چه اتفاقی  افتاد که قطع مجله را تغییر  دادید؟
مجید رهبانی: ما قطع را تغییر دادیم برای این‌که خودمان بتوانیم مجله را چاپ  کنیم و در هزینه‌ها صرفه‌جویی کنیم.

من فکر  می‌کردم خواننده‌ها به جهت این‌که در قفسه‌ها جا نمی‌گرفت، معترض بودند.
امیرفریار: ما از همان ابتدا دلیل تغییر قطع صفحات را برای خوانندگان توضیح  دادیم و گفتیم این کار برای  صرفه‌جویی است.

در تمام  مجله‌ها معمولا بعضی از شماره‌ها بیش از میزان انتظار فروخته  می‌شود. آیا شما با چنین  اتفاقی مواجه نبودید؟
مجید رهبانی: فکر می‌کنم تنها مورد مربوط به شماره‌ای بود  که با خانم فتانه حاج سید جوادی، نویسنده بامداد خمار  مصاحبه کردیم و این شماره‌‌ای بود که مرجوعی نداشت.

این کار  تکرار نشد؟
مجید رهبانی: هیچ وقت.

خاطره بدی از آن داشتید؟
امیرفریار: خیر.  من خودم کتاب بامداد خمار را خوانده‌ام و درست است  که در زمره آثار عامه‌پسند  قرار می‌گیرد اما نثر پاکیزه و خوبی دارد و به علاوه شخصیت‌پردازی آن بسیار اصولی  است؛ ضمن این‌که خود نویسنده هم به استاندارد خاصی معتقد  است و مانند برخی نویسندگان  شروع به تولید انبوه نکرد و تنها یک مجموعه داستان کوتاه منتشر کرد.

تصور  می‌کنم زمانی که جهان کتاب  مصاحبه‌های خارجی و داخلی  را در داخل مجله می‌گنجاند، میزان  تیراژ آن بین ۲۰ تا ۲۵ درصد متفاوت  بود.
فرخ امیرفریار: فکر نمی‌کنم علتش در گرو آن مصاحبه‌ها باشد. همان‌گونه که آقای رهبانی گفتند من هم فکر می‌کنم تا حدودی آن فضای سیاسی و فرهنگی مؤثر بود. در آن فضا معمولا نشریات خیلی خوب فروش می کردند. من حتی شنیدم که روزنامه صبح امروز روزانه پانصد هزار نسخه فروش داشته است.

مصاحبه‌هایی که در جامعه سالم، پیام امروز، گفتگو و جهان کتاب  کار می‌شد، نشان می‌داد  افرادی که مصاحبه را انجام  داده و یا ترجمه کرده‌اند  با مشورت سایر اعضا انتخاب  نهایی را برای قرار دادن  و یا برداشتن مصاحبه صورت  داده‌اند.
فرخ امیرفریار
: در جامعه سالم شما می‌توانستید از دولت، نفت و اقتصاد مطلب بنویسید اما ما نمی‌توانستیم چنین تنوعی داشته باشیم. همان طور که اشاره شد، مقوله کتاب تخصصی است و کسانی که در این زمینه متخصص باشند شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نرسند. به نظرم نقد کتاب باید به عنوان یک حرفه شناخته شود و من در نوشته‌هایم به این موضوع اشاره کرده‌ام. گاهی یک نقد خوب بهتر از مصاحبه است و جدا از آن شما با تنوع زیادی در زمینه کتاب روبه‌رو نیستید. کتاب به طور خود به خود مقوله جذابی نیست؛ به خصوص که ما در ایران بازار کتاب عامه‌پسند خوبی نداریم.

کاوه بیات: خطری که در مورد معرفی کتاب از طریق مصاحبه با نویسنده یا مترجم کتاب پیش می‌آید، احتراز از مطالعه و بررسی اصل کتاب است. به عبارتی به جای اینکه مصاحبه کننده کتاب را بخواند و راجع به آن بپرسد، از نویسنده می پرسد که او چه نوشته است. این تقریبا یک راه میان بر برای نخواندن کتاب و پرکردن صفحه مربوط به مصاحبه کننده است. شاید توجه به همین مسائل تا حدودی ما را وادار به درنگ و تأمل کرد. همین مسئله در مورد میزگردها هم به چشم می خورد. به نظر می‌آید که در پاره‌ای اوقات مدیر و مجری یک میزگرد بی آنکه کتاب را مطالعه کند دست به تشکیل آن می زند. فرض او هم این است که افرادی که در میزگرد دعوت می کند افراد صاحب نظر و مطلعی هستند و خلأ بی‌اطلاعی او را کاملا پر می‌کنند. حال آن که در بسیاری از این موارد «صاحب‌نظران» مزبور نیز کتاب مورد بحث را مطالعه نکرده‌اند. بنابراین وقتی که شما یک میزگرد را مطالعه می‌کنید خواهید دید که سخن جدیدی در آن نیست و ابهامی را بر طرف نمی‌کند و تنها برای خالی نبودن عریضه برگزار شده است.

در واقع  زمانی که جهان کتاب مصاحبه  انجام می‌داد، انگیزه ما را برای خرید کتاب افزایش  می‌داد.
فرخ امیرفریار: چون عواملی دخیل بودند که ما می‌توانستیم  از داخل آن مصاحبه خوبی تهیه  کنیم. من تصور می‌کنم خواننده جهان کتاب با مصاحبه‌های سطح پایین بسیاری روبه‌روست و شاید به همین دلیل مصاحبه  برایش یک نوع پرهیز از خواندن  پدید آورده است. البته در این  مورد مطمئن نیستم.

ویژگی جهان کتاب، کار کردن مصاحبه در یک صفحه و پیدا کردن پاراگراف‌های کارآمد از داخل آن درباره  افراد معروف است.
فرخ امیر فریار: فکر کنم منظور شما مصاحبه‌های مجله پاریس ریویو است که خانم دقیقی آن را ترجمه کرده و به صورت کتاب هم چاپ شده است (کتاب رویای نوشتن که تا کنون سه بار چاپ شده و نسبتا کتاب موفقی بوده). در این مورد باید گفت که مصاحبه‌های پاریس ریویو کاملا حرفه‌ای است و به علاوه خانم دقیقی هم در کار ترجمه مهارت دارند. البته خود خانم دقیقی هم به دنبال مصاحبه‌های خوب می‌گشتند و گاهی می‌گفتند فلان مصاحبه با مخاطب و جامعه ایرانی منطبق نیست. من هم معتقدم که این مصاحبه ها بسیار خوب بود.

این کار چرا  تکرار نمی شود؟
فرخ امیر فریار: چون مصاحبه  به این سبک و سیاق بسیار  محدود است.

یکی از ویژگی های جهان کتاب این است که در پی کتاب‌هایی بود که دیگران شاید جرات پرداختن به آن را نداشتند. شاهد مثال چرا اکنون هیچ  کس از کتاب جهان مسطح است توماس فریدمن  نامی نمی‌برد و نقدی نوشته نمی‌شود.
فرخ امیر فریار: ما در جهان کتاب مقاله‌ای در مورد آن درج کردیم. اتفاقا خانم شهیندخت خوارزمی اخیرا آن را نقد کرده بودند.

آیا تعریفتان از جهان کتاب همان تعریف سال‌های نخست است، یا در این سال‌ها تغییری هم کرده است؟
فرخ امیر فریار: فکر می کنم همان باشد که بود.

هیچ وقت  به این فکر نیفتادید که مخاطبان  خود را تغییر دهید؟
فرخ امیر فریار: فکر می‌کنم خط مشی  مجله از همان ابتدا صحیح  بوده است.

آیا حرکت  شما در انتشار بخش مربوط  به کودکان همان تغییر در خط مشی نیست؟
فرخ امیر فریار: خیر. ما از همان اول می‌خواستیم چنین بخشی داشته باشیم. همان‌گونه که گفتم خانم کائدی و آقای ناصری که عضو شورای  کتاب کودک بودند به ما پیشنهاد این کار را کردند و مدتی هم در این زمینه ـ البته به صورت محدود ـ مطالبی به ما دادند. بعد هم آقای کاشفی خوانساری وارد کار شدند.

کاوه بیات: توجه داشته باشید که حتی سفارش عناوین هم براساس آشنایی‌های دبیر مجموعه یا دیگر عوامل تصادفی است. در بسیاری از حوزه‌ها متخصص و صاحب نظر وجود ندارد. مشکلی که دایره‌المعارف‌های داخلی هم با آن مواجه‌اند. برخی از آن‌ها مجبورند تمام مآخذ را گردآوری کرده و به هر رهگذری بسپرند تا بلکه مقاله‌ای حاضر شود. به همین دلیل مجموعه ارزشمند «از ایران چه می‌دانیم؟» هم با یک چنین محدودیت‌های اجتناب ناپذیری روبه‌رو شده است.

فرخ امیر فریار: همان طور که آقای رهبانی گفتند ما منتقد متخصص بسیار کم داریم. ما دوست داریم تیراژمان بالا برود و بتوانیم مطالب جذاب چاپ کنیم، اما چیزی در این مورد در دسترس ما نیست. من فکر می کنم به دلیل تداوم مجله و وفاداری به چارچوب اولیه، از همان ابتدا خط مشی‌مان صحیح بوده و دید خوبی در مورد آن وجود داشته است. ما دوست داشتیم خودمان نوآوری‌هایی داشته باشیم اما این هم مستلزم هزینه است و هم نیازمند افراد ماهر و همان طور که می دانید چنین افرادی در حوزه کتاب نادرند.

کاوه بیات: در جمع‌آوری دایره المعارف‌ها هم این محدودیت ها وجود دارد و معمولا در این حوزه با کمبود تولید دانش روبه‌رو هستیم که نهایتا محصول آن چیزی در حد متوسط است. بعضی اوقات افراد متخصص هم هستند اما توانایی نگارش ۲ یا ۳ کلمه راجع به کتاب را ندارند، در واقع توانایی تولید دانش پیرامون یک مقوله بسیار پیچیده است. بنابراین مشکل از مدیریت نیست بلکه نمی‌شود در داده‌های موجود تغییر زیادی ایجاد کرد تا محصول خوبی عاید ما شود. مثلا ما تمایل داشتیم گفت‌وگوهایمان موضوعی باشد اما ماحصل آن چندان مطلوب نبود، چون افرادی که در این زمینه فعال بوده باشند یا وجود ندارند و یا این‌که کانالی برای ارتباط پیدا نمی کنیم. خیلی از افرادی که در این دایره المعارف‌ها کارهای تحقیقی کردند دانشجویانی بودند که در خوش بینانه‌ترین فرض علاقه مند به موضوع بودند و جدیت داشتند. بنابراین طبیعی است که در ماحصل کار محصول درخشانی منتشر نشود.

بسیاری از جوانان دوست دارند حتی به صورت افتخاری کارآموزی کنند و کار یاد بگیرند و بعد از ۱۰ بار نوشتن، بالأخره مطلبشان چاپ شود. آیا اتفاق افتاده است که به عنوان یک کار معنوی برای جوانان و علاقه مندان وقت بگذارید تا آن‌ها بعد از گذشت چند سال تبدیل به یک روزنامه نگار حرفه‌ای شوند؟
کاوه بیات: ما سعی خودمان را کردیم. شما اگر موضوع خود را اعلام کنید و به افراد صاحب نام سفارش موضوع بدهید مشکلی که پیش می‌آید آن است که اگر مطلب ضعیف از آب در آید دیگر نمی‌شود از انتشار آن سرباز زد. اگر هم منتشر کنید نتیجه هم به زیان نشریه هست و هم اعتبار سفارش‌گیرنده را مخدوش کرده اید.

 فرخ امیر فریار: یکی از ویژگی‌های جهان کتاب این است که ما زیاد به دنبال نویسندگان اسم و رسم‌دار نبودیم. هستند کسانی که خودشان امروز دارای نام و شهرتی هستند و کارشان را با جهان کتاب شروع کرده‌اند. البته این راهی که شما به آن اشاره کردید هیچ‌گاه مسدود نبوده است، اگرچه افراد معدودی هستند که جوهر علاقه به نوشتن در آن‌ها هست و می‌توان پرورش‌اش داد.

مجید رهبانی: افراد کمی هم نبوده‌اند که قبل از این‌که به شهرت برسند، اولین مقاله‌های‌شان را در جهان کتاب چاپ کرده‌اند و برخی هنوز هم به ما لطف دارند و با ما همکاری می‌کنند. برای مثال نویسندگان و پژوهشگرانی چون کامیار عابدی، جویا جهانبخش و …  از این دسته‌اند و دوستی و همکاری‌شان برای ما مغتنم بوده و هست.

 فرخ امیر فریار: با این‌که آقای عنایت سمیعی نویسنده باسابقه‌ای است، اما فعالیت بارزشان در جهان کتاب آغاز شد. به هر حال این شرایط به معنایی که شما به آن اشاره می‌کنید و این‌که مداوم باشد، وجود ندارد؛ چون هم انگیزه آن کم است و هم کم دیده می‌شود و در واقع همه چیز شتاب گرفته است. بعضی اوقات پیشنهادهایی می شود که یا افراد نمی‌توانند آن‌ها را انجام دهند و یا باید فرد را آزمایش کرد. از سوی دیگر، وجه اقتصادی کار هم مهم است. چون افرادی که پرورش می‌یابند نمی‌توانند به عنوان یک حرفه به این کار نگاه کنند. اگر دقت کنید ما از همان ابتدا سرمقاله نداشتیم چون احساس کردیم به کلیشه نزدیک می‌شویم و به میزان کمی می‌توانیم به مطالب بکر و دست نخورده اشاره کنیم.

یکی از کارهای جهان کتاب توسعه آگهی‌ها بود و با وجود این‌که گفته می‌شد کسی برای کتاب آگهی نمی‌دهد، اما به نظرم توانست موفق عمل کند.
 مجید رهبانی: شما باید دقت کنید که از روز اول انتشار مجله تا به حال چند ناشر به ما آگهی داده‌اند. ۵۰ درصد این تعداد به ناشرانی بر می‌گردد که در همه سال‌ها و در هر شماره به ما آگهی می دهند. از بین ۸۰۰۰ ناشر ثبت شده، ۲۰۰۰ تای آن‌ها فعال‌اند، اما بار اصلی نشر ایران بر دوش ۲۰۰ تا ۳۰۰ ناشر است که جزو پرکارترین‌ها هستند. از بین این  ناشران فعال، چه تعداد به ما آگهی می‌د‌هند؟ حتی بعضی از ناشران بزرگ اعتقادی به ارسال یک نسخه کتاب هم به دفتر ما ندارند. از نظر اقتصادی ما توان خرید ۵ درصد از کتاب‌های حوزه عمومی نشر را هم نداریم و تعداد ناشرانی که برای ما کتاب می‌فرستند بسیار کم است.

فرخ امیر فریار: حتی این ارسال کتاب هم منظم نیست. از همان اول که انتشار نشریه شروع شد ما به آگهی توجه داشتیم و می‌دانستیم که باید آگهی بگیریم. به دلیل انتشار «شهر کتاب» به ضمیمه  همشهری که ما را ملزم به اخذ آگهی می‌کرد، اندکی تجربه در این کار پیدا کردیم و اهمیت آن را هم دانستیم.

آیا جهان کتاب سازمان آگهی دارد؟
مجید رهبانی: ما همیشه یک نفر بازاریاب آگهی داشته‌ایم؛ یعنی از آغاز کار مجله همیشه یک نفر بوده است که یا در کنار کارهای دیگر این کار را انجام می‌داده و یا این‌که اختصاصا به این کار اشتغال داشته است.

آیا درآمد آگهی مجله را به نقطه سر به سر می‌رساند؟
مجید رهبانی: در دوره‌هایی درآمد آگهی بسیار به ما کمک کرد. در حال حاضر که نرخ آگهی‌های ما ثابت مانده، درآمد آگهی جواب برخی از هزینه‌ها مانند چاپ جلد و کاغذ و … را می‌دهد. اما اگر بخواهیم دقیقا هزینه‌های جاری مجله  را حساب کنیم، پاسخگو نیست. همان طور که آقای امیرفریار در یکی از مقاله‌ها اشاره کرده بودند، چه اشکالی دارد که ناشر هزینه‌ای را بابت معرفی کتابش به نویسنده بپردازد؟ ما به عنوان نشریه‌ای که به طور تخصصی در حوزه کتاب کار کرده‌ایم، در واقع نشریه صنف هم هستیم و دوستان ناشری که با ما تماس دارند، ما را نشریه صنف خود می‌دانند چون معتقدند که مسائل صنعت نشر ایران را منعکس می‌کنیم.

ما مقاله و میزگرد درباره کتابفروشی، نشر و حتی پخش کتاب داشته‌ایم و در چندین مورد بر روی مسائل نشر ایران مطالعه و تحقیق کرده‌ایم. همین چند ماه پیش به مناسبت پنجاهمین سالگرد اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران بخش ویژه‌ای درجهان کتاب چاپ کردیم. این وضعیت خوبی نیست که نام ناشران آگهی‌دهنده بعد از ۱۵ سال دائما در حال تکرار است و کمتر کسی به آن‌ها اضافه می‌شود. اگر به کتابی مطرح در مجله ما پرداخته نشود ـ بگذریم که حتی نسخه‌ای از آن را برایمان نفرستاده‌اند ـ از ما گله‌مند می‌شوند. وقتی کتابی را نمی‌فرستند ما چگونه از انتشار آن باخبر شویم؟ ما دائما به کتابفروشی‌ها می‌رویم و کم و بیش در جریان کتاب‌های تازه هستیم، اما  تا چه اندازه می‌توانیم کتاب بخریم؟ وقتی ناشر از فرستادن یک نسخه از کتاب دریغ می‌کند چه انتظاری از ما دارد؟

برای مثال حدس می‌زنم که درآمد آگهی نشریه‌ای مانند صنعت چاپ باید چند برابر بیشتر از هزینه انتشار آن باشد. در واقع اعضای صنف چاپ با این آگهی‌ها نشریه خود را حمایت می‌کنند. از آن جا که آن‌ها وجود این نشریه را لازم می‌دانند، خودشان را به آگهی دادن ملزم می‌بینند. چنین حمایتی را ما تنها از ۲۰ یا ۳۰ ناشر در طول ۱۵ سال گذشته دیده‌ایم؛ چون وقتی کتاب‌هایشان را معرفی می‌کردیم آن‌ها هم خود را ملزم می‌دانستند در بخشی از هزینه‌های مجله سهیم شوند. برای ناشران بزرگ هزینه کردن برای معرفی کتاب خرج زیادی ندارد و از این راه هم می‌توانند روزنامه‌نگاران مستعد و علاقه‌مند را حمایت کنند و هم کتاب خود را معرفی کنند.

چرا این کار را انجام نمی دهند؟
 مجید رهبانی: شاید برخی هنوز به آن درک نرسیده‌اند که به عنوان یک مؤسسه تجاری، باید بخشی از درآمد خود را صرف بازاریابی و تبلیغ کنند. در حال حاضر شرکت‌های پخش، کتاب‌ها را تبلیغ می‌کنند! در صورتی که وظیفه این شرکت‌ها رساندن کتاب به کتاب‌فروشی‌هاست. وظیفه شرکت پخش تبلیغ و معرفی کتاب نیست. در این شرایط مردم چگونه می‌توانند از چاپ کتاب‌های جدید بدون آن‌که آگهی شوند، اطلاع یابند؟ ما یک مجموعه ۵ جلدی در مورد مدیریت نشر چاپ کرده‌ایم و نام یکی از جلدهای آن «بازاریابی و تبلیغ» است و در آن راه‌های مختلف بازاریابی کتاب توضیح داده شده است. نتیجه این‌که نمی‌شود کتاب را بدون آگهی و اطلاع رسانی عرضه کرد.

من در همایش مترجمان برجسته علوم اجتماعی نیم قرن اخیر در دانشگاه تهران و حدود سال ۸۵ شرکت کردم. آقایان باقر پرهام، عبدالحسین نیک گهر و محسن ثلاثی در این همایش شرکت داشتند و ما با ناشرانی مانند فرهنگ معاصر، نی، آگاه و نشر مرکز صحبت کردیم.  جالب آن بود که مدیر نشر نی هیچ تصوری از تبلیغات در ذهنش نبود.
مجید رهبانی: ایشان  صادقانه و با‌صراحت به خود من گفتند که به هیچ وجه به تاثیر تبلیغات برای کتاب معتقد نیستند.

فرخ امیرفریار: آقای عبدالرحیم جعفری، مؤسس انتشارات امیرکبیر، که متعلق به دونسل قبل ناشران ایران است، در آغاز کارش فردی بی‌سواد بوده و به کلاس‌های اکابر می‌رفته است. اما در مصاحبه‌ای به ما گفت: من از روز اول به دو مسئله توجه داشتم: یکی تبلیغات و دیگری حسابداری. مرحوم شاهرخ مسکوب در خاطراتش نوشته است: جعفری کتاب مرا در تلویزیون خصوصی آن دوره آگهی کرد و من ناراحت و عصبانی شدم و به او اعتراض کردم که با این کار ارزش کتابم را پایین آورده! اما سال‌ها بعد از او به دلیل عصبانیتم عذرخواهی کردم. خود آقای جعفری می‌گوید از همان ابتدا، هر نوع کتابی را که چاپ می‌کردم بلافاصله بعد از آن آگهی می‌دادم.

منظورتان این است که یک ناشر قدیمی و خودساخته از بحث آگهی درک عمیق‌تری داشته است تا ناشران امروز ما؟
امیرفریار: بله. متأسفانه بعضی از ناشران ما زمانی که باید هزینه کنند مضطرب می‌شوند. در واقع ذهنیت خوبی در مورد بازاریابی و تبلیغات در میان ناشران ما وجود ندارد و ترجیح می‌دهند که همان روال سنتی را دنبال کنند.

با توجه به این‌که خودم سال‌ها کار معرفی کتاب می‌کردم و منتقد کتاب بودم، به نظر می‌رسد افراد در روزنامه‌ها دائما در حال تغییر بوده‌اند و از سوی دیگر، مسئولیت‌پذیر هم نیستند.
فرخ امیرفریار: دقیقا منظورتان چه کسانی است؟

روزنامه نگاران.
فرخ امیرفریار: من قبول دارم که در این میان حق بعضی از کتاب‌ها به درستی ادا نمی‌شود اما مشکل اصلی به دلیل این است که ناشران نمی‌خواهند برای تبلیغ کتابشان هزینه کنند. اتفاقا من مقاله‌ای با این عنوان که «فروش کتاب هم کمی خرج دارد» نوشتم. پیشنهاد من این بود که در دانشکده ادبیات به دنبال افراد مستعد بگردند، به آن‌ها بورس بدهند تا کتاب‌ها را نقد کنند و نهایتا این افراد را به مطبوعات معرفی کنند. متأسفانه در این زمینه‌ها به هیچ عنوان سرمایه‌گذاری نمی‌شود و هنوز نگاه به نشر همان دیدگاه سنتی است و ذهنیّت جدیدی جای آن را نگرفته است. مثلا همایون صنعتی در نوشته‌های خود راجع به انتخاب نویسندگان به وسیله رئیس پنگوئن می‌گوید: مدیر عامل انتشارات پنگوئن او را به مدرسه‌ای برده، سر کلاس انشاء. می‌گوید آن‌ها نویسنده‌های خود را در کلاس‌های انشاء پیدا می‌کنند. هرکس ذوق و قریحه‌اش در نوشتن  بیشتر باشد، همان را به عنوان نویسنده  انتخاب می‌کنند بر روی استعدادش کار می‌کنند.

به نظرم جهان کتاب یک نهاد  فرهنگی مربوط به کتاب محسوب می‌شود و باید  نماینده این کار شود.
فرخ امیر فریار: باید  از طرف مسئولان این امر حرکت  مثبتی ببینیم تا ما هم به  موازات آن قدمی برداریم. در  واقع ناشران ذهنیت مدرنی ندارند. برای مثال به موضوع حراج یا معدوم کردن کتاب توجه کنید. من شنیده‌ام که در آمریکا اگر کتابی ۳۰ روز به فروش نرسد، کتابفروش جلدش را جدا کرده، برای ناشر می‌فرستد و کتاب از همان‌جا روانه کارخانه کاغذسازی می‌شود. اما تا چند سال پیش هنوز در نمایشگاه  کتاب، کتاب‌های ناشران دولتی را عرضه می‌کردند  که آرم «شیر و خورشید» به همراه مهر ابطال روی آن حک شده بود! این برای جامعه ما که دیگر بخش‌های آن هم کم و بیش همین‌طور هست شاید عجیب نباشد.

مجید رهبانی: برخی از ناشران ما حتی حراج کتاب را کاری ناپسند  می‌دانند. من در مجله  صنعت نشر  (نشریه اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران) مقاله‌ای نوشتم و توضیح دادم که حراج کتاب به هیچ وجه زشت و ناپسند نیست و از اعتبار ناشر نمی‌کاهد. ما می‌دانیم که انبارهای  کتاب در حال اشباع شدن است؛ پس چه اشکالی دارد کتاب‌ها را در حراجی عرضه کنیم.  هرچه  باشد سطح ما بالاتر از ناشران معتبر جهان  نیست که بعد از گذشت  مدتی کتاب‌های خود را حراج  می‌کنند. مثلا در سایت آمازون ممکن است چاپ جدید کتابی را بیابید که قیمت زیادی دارد. اما می‌بینید که قیمت چاپ قبلی همان کتاب که تنها ۲ سال از آن گذشته، ارزان‌تر است. ما در تهران حراجی‌های کتاب داریم اما ناشران این کار را دور از شأن خود می‌دانند و متأسفانه این باعث می شود  که کتاب‌ها بیشتر در انبار بمانند.

به نظر شما دولت چه نقشی در این موارد دارد؟
فرخ امیرفریار: به نظر من دولت نباید خود را در هر کاری داخل کند. مثلا گاهی پرسیده می‌شد که چرا دولت به رمان جایزه  نمی‌دهد؟  پاسخ من در جهان کتاب این بود که اصلا دولت نباید به رمان جایزه بدهد و این تنها مربوط به ما نمی‌شود و شامل تمام کشورهاست؛ چون در هنر دولت نباید وارد ارزیابی شود. در حقیقت برداشت من این است که ما بیش از حد خود را به دولت وابسته می‌کنیم و همه عوامل مانند ابتکار و کارآمدی را در گرو کمک دولتی  می‌دانیم.

مجید رهبانی: زمانی  که آقای خسرو طالب‌زاده مدیر کل چاپ و نشر بود، بحث قانون  نشر مطرح شد تا به این  ترتیب قانونی وجود داشته باشد که تخلفات  و نحوه رسیدگی به آن‌ها را  مشخص کند. قرار بود ممیزی کتاب برداشته شود و کتاب‌ها بدون بررسیِ پیش از انتشار چاپ شوند و مسئولیت آن‌ها ـ مانند مطبوعات ـ با مدیر انتشارات باشد. و بعد از چاپ کتاب، اگر در مطالب کتابی موضوعی مغایر با قانون دیده ‌شد،  طبق قانون به آن رسیدگی شود.  از سوی حقوق‌دانان مورد وثوق اتحادیه ناشران، پیش‌نویسی پیشنهادی تهیه و منتشر شد و پیش‌نویس قانونی هم از سوی حقوق‌دان‌های وزارت ارشاد  مطرح گردید. در نتیجه ما هم بحثی را  در مجله به قانون نشر اختصاص  دادیم و هر دو پیش‌نویس را چاپ کردیم  و از بعضی از افراد نظر خواستیم. (به خاطر دارم که آقای بهمن کشاورز  هم در این خصوص برایمان مطلبی  نوشتند.) اما برخی از ناشران مخالف وجود قانون نشر بودند، چون به ابهام در فرآیند نشر اعتقاد داشتند و می‌گفتند  اگر دولت سانسور را انجام  دهد، مسئولیت کارمان از دوش ما برداشته می‌شود. (معنی دیگر آن این است که به دوش دولت انداخته می‌شود.) من در جلسه‌ای  گفتم: فارغ از قانون و شرایط کشور، این به معنی آن است که شما نمی‌خواهید مسئولیت حرفه خود و کاری را که انجام  می‌دهید بر عهده بگیرید. همیشه وجود بدترین قانون بهتر از بی‌قانونی است. نتیجه این  مخالفت‌ها، نهایتا منتفی شدن مسئله تدوین قانون نشر و ادامه شرایط قبل بود. چون حرکت کردن در فضای بی‌قانون برای این افراد راحت‌تر بود. حتی امروز بعضی از ناشران از مطالبه حقوق قانونی خود و روشن ساختن مسئله معافیت مالیاتی ناشران و کتابفروشان هراس دارند و در واقع این واهمه در آن‌ها وجود دارد که شاید با پیگیری این حقوق، کسانی با آن‌ها  دشمن شوند! بنابر این تردیدی نیست که تا وقتی چنین دیدگاه‌هایی بر جامعه نشر و فرهنگ ما حاکم است، نمی‌توانیم تغییر محسوسی در شرایط حاضر پدید آوریم.

—————–
*با ویرایش سوالات و مقدمه

همرسانی کنید:

مطالب وابسته