راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

بازسازی دیجیتالی تخت جمشید؛ فیزیک بدون متافیزیک

فرزین رضائیان از پیشگامان بازسازی دیجیتالی آثار باستانی ایران روز ۴ نوامبر در لندن در باره تجربه های خود در این زمینه سخن خواهد گفت. او که جامعه شناسی خوانده و محقق مستندساز است، ۱۲ سال است در زمینه بازسازی دیجیتالی کار می کند و می کوشد علم و هنر و تخیل را برای بازسازی به کار بگیرد. رضائیان نخستین کتاب چندرسانه ای در این زمینه را هم که به تخت جمشید اختصاص داشت در سال ۱۳۸۳ منتشر کرده است: شکوه تخت جمشید. نقد و معرفی زیر را ده سال پیش وقتی کتاب و فیلم همراه اش به دستم رسید نوشته ام. مدتی بعد یک معمار ایرانی با همکاری یک معمار آلمانی طرح دیگری برای بازسازی تحت جمشید ارائه کرد (که جداگانه در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت) و فرزین رضائیان هم در مستندی به بازسازی پاسارگاد پرداخت. از آن دوره این حوزه اگر هم پیشرفتی داشته گزارشی از آن منتشر نشده است در حالی که فنون بازسازی دیجیتالی به نحو چشمگیری متحول شده و امروزه به طور گسترده در گزارش میراث کهن در غرب استفاده می شود. به مناسبت سخنرانی فرزین رضائیان خواندن معرفی کتاب و فیلم مستند او ممکن است برای علاقه مندان بازسازی میراث باستانی ایران مفید افتد. – م.ج

مهدی جامی
بی بی سی فارسی
ژوئن ۲۰۰۵

از زمانی که هنر تصویر سازی دیجیتالی به مرحله ای رسیده که پویانمایی از راه آن ممکن شده است، بسیاری از فیلم های سینمایی و مستند و همچنین انواع بازی های کامپیوتری از آن بهره برده اند. بجز بهره برداری های گسترده هالیوودی که امروزه در فیلم هایی از “ماتریس” گرفته تا “بت من” و “جنگ ستارگان” دیده می شود، باستانشناسان نیز به این شیوه توجه خاصی نشان می دهند.

بازسازی ویرانه های باستانی به صورت هر چه شبیه تر به اصل امروز یکی از زمینه های مهم کاربرد تصویرسازی و پویانمایی دیجیتالی است. آثار متعددی از شمار فیلم های مستندی که به مطالعات باستانشناختی می پردازند امروزه از هنر گرافیک کامپیوتری استفاده می کنند. با رشد این فن در میان ایرانیان آنها نیز گام هایی را برای بازسازی آثار باستانی خود از این طریق بر می دارند.

تخت جمشید چنانکه بود
“شکوه تخت جمشید” اولین فیلم مستند ایرانی است که با اتکا به این شیوه تازه ساخته شده است. در یک ارزیابی اجمالی باید گفت که این فیلم که با سرمایه خصوصی تولید شده است یک تولید ارزشمند و اثری پیشگام است. تقریبا نیمی از فیلم متکی به تصویرسازی دیجیتالی است و بیننده در برابر تصویرهایی که در آنها ویرانه های تخت جمشید به کاخهای زیبا و غول پیکر تبدیل می شوند احساس اعجاب می کند.

شاه بر تخت، بازسازی دیجیتالی یکی از نقوش تخت جمشید – عکس از کتاب شکوه تخت جمشید

از کاخهای بازسازی شده در این فیلم گاه یکی دو سه ستون باقی مانده است و گاه ردیفی از پایه ستون هایی که تنها طرحی مبهم از اصل به دست می دهند. برای بازساختن این کاخها و مجموعه تخت جمشید مطالعات بسیاری از باستانشاسان دستمایه کار بوده است. گروهی از برجسته ترین آنها مانند علیرضا شاپور شهبازی، عباس علیزاده، ریچارد فرای و چند تنی دیگر در این فیلم حضور دارند و به معرفی قسمت های مختلف تخت جمشید می پردازند.

فرزین رضائیان تهیه کننده و کارگردان این فیلم که مدتها در آمریکا زیسته است برای تهیه این فیلم از یاری بسیاری از کارشناسان آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی بهره برده است و به مهمترین موزه های جهان مانند لوور، آرمیتاژ، متروپولیتن نیویورک و مانند آنها برای تهیه عکس و فیلم مراجعه کرده است.

تیم ایرانی
اهمیت کار آقای رضائیان بجز درک بموقع از نیاز به چنین کاری آن است که فیلم خود را با همیاری تیمی از هنرمندان و سینماگران ایرانی تهیه کرده است. تمام تصاویر دیجیتالی فیلم کار میثم کشاورز و مرتضی یاهو از گرافیست های ایرانی است که ذوق بسیار و دقت قابل تحسینی در هنر تصویرسازی بر اساس مدارک و شواهد باستانشناختی به کار برده اند و در واقع این هنر را در ایران گام بلندی به جلو برده اند. عکس ها و فیلمبرداری نیز کار یک گروه ایرانی است.

“شکوه تخت جمشید” که بر روی لوح فشرده (و در دو نسخه فارسی و انگلیسی) عرضه می شود همراه با کتابی است با همین عنوان که آن هم در صنعت نشر ایران از طراحی کم نظیری بهره برده است. کتاب که به دو زبان فارسی و انگلیسی و چاپ تهران است، فشرده ای از اطلاعات فیلم را همراه با عکس هایی از اصل و صورت بازسازی شده کاخ ها در بر دارد و برای همین هدف طوری طراحی شده است که خواننده بتواند بسادگی از صورت اصل به صورت بازسازی شده منتقل شود. در واقع تمام صورت های بازسازی شده بر روی طلق چاپ شده اما طوری که قسمت های باقیمانده از هر کاخ از صفحه کاغذی زیرین که همان کاخ را به صورت امروزی اش نشان می دهد دیده شود.

تخیل، اسطوره و باستانشناسی
فیلم همانطور که در گفتار آن نیز آمده است با اینکه متکی بر داده های باستانشناختی است از عنصر تخیل نیز بهره برده است. طبیعی است که اطلاعات ما از روزگار هخامنشیان چندان کامل نیست که بازسازی تخت جمشید بتواند بی کم و کاست صورت گیرد. آنچه در اینجا می آوریم ملاحظاتی است که گرچه داده های باستانشناختی را لحاظ می کند اما در استفاده از عنصر تخیل و ترتیب داده ها و اولویت آنها پیشنهادهای دیگری در بردارد که برخی از آنها می توانست در همین فیلم نیز انجام شده باشد اما نگاه باستانشاختی صرف و احتمالا محدودیت امکانات فنی مانع از آن شده است.

از یک نگاه کلی، فیلم بیشتر بر داده های باستانشناختی اتکا دارد تا داده های اسطوره شناختی. به نظر می رسد که خلأهای باستانشناختی فیلم را بسیار دست به عصا کرده و در بسیاری موارد آن را به تصویر سه بعدی از نقوش دوبعدی تخت جمشید تبدیل کرده است. در واقع، از عنصر تخیل و اسطوره شناسی به اندازه ای که شایسته بوده استفاده نشده است.

مشکل فضاسازی
از این نگاه که این فیلم اولین تلاش ایرانیان برای استفاده از هنر بازسازی دیجیتالی آثار باستانی است باید گفت که بازسازی معماری تخت جمشید را تا حدود زیادی با موفقیت انجام داده است. اما فیلم نمی تواند نسخه کاملی از بازسازی مورد انتظار باشد زیرا در حد کلیات باقی مانده است و چندان وارد جزئیات زندگی در کاخ ها و دکوراسیون داخلی آنها و حیات درباری و آیین های مراسمی که در آن برگزار می شده بویژه نوروز -که مهمترین جشن سالانه در تخت جمشید بوده- نشده است.

نمایی از یکی از کاخهای بازسازی شده موسوم به سه دروازه

فضای کلی فیلم در بخش های بازسازی دیجیتالی خالی از آن شکوهی است که قرار است نشان دهد. در واقع از شکوه تخت جمشید تنها و عمدتا به عظمت کاخ ها بسنده شده و کمتر بر فضاسازی تاکید شده است. حیاط های وسیع و خلوت و بی آذین، از تخت جمشید بیشتر تصویری نزدیک به تصویر یک پادگان متروک یا دیر متروک عرضه می کند تا مکانی با هاله ای از قدسیت معنوی و ابهت زمینی. نه نشانی از انبوه مردمان و سپاهیان هست و نه رفت و آمدی از خادمان و کارگزاران. چنانکه نشانه ای از ارابه های سلطنتی و نظامی و اسبان آنها به چشم نمی خورد.

آنهمه نقوش بر دیواره های تخت جمشید گویای فضایی پر رفت و آمد و همراه با برگزاری مراسم های آیینی مختلف است. در فیلم، ما شاه را – چنانکه در نقوش تخت جشید آمده – بر تخت نشسته می بینیم اما نمی بینیم که او چگونه و با چه آیینهایی وارد تخت جمشید می شده است. بیگمان بر اساس داده های تاریخی، شاه در میان جارچیان و نظامیان و ترانه خوانان و هلهله مردم و استقبال کنندگان وارد شهر و محلی می شده است. بر سر او و در مسیر او گل می افشاندند و در کناره راه اسپند و عطرهای مختلف بر منقل ها و آتشدان ها می سوختند و بر سر راه او قربانی ها می کردند.

عدم تحرک کافی
از بسیاری از مراسم درباری یا آیینی که در خود تخت جمشید هم آمده در فیلم چشمپوشی شده است. شاه به همان صورت استاتیک که بر نقوش کتیبه ها آمده در فیلم ظاهر می شود. حرکت نشان چندانی در فیلم ندارد. بخشی از این عدم تحرک شاید به علت محدودیت های گرافیکی و توانایی های لازم برای اجرای طرحهای پر کار بوده است اما آنچه حاصل این محدودیت یا محدودیت های دیگر است تصویری شبیه شهر ارواح از تخت جمشید است.

بازسازی های غیر دیجیتالی هم که عمدتا به کمک سه چهار بازیگر صورت گرفته است تا سربازان یا سپهبدان یا گام زدن کورش یا داریوش را نشان دهد با بازی های ضعیفی انجام شده است. هیچ یک از بازیگران دارای شخصیت شاهانه یا بزرگانه نیستند و احساس حضور دوربین را به بیننده منتقل می کنند.

بخشی از حرکتهای دیگر هم شاید مطابقتی با اصل نداشته باشد و بیشتر برخاسته از نگاهی غربی و امروزی است. مثلا وقتی شاه و ملکه را شانه به شانه می بینیم که به سمت دوربین می آیند می توانیم بپرسیم که آیا واقعا در فرهنگ هخامنشی چنین اتفاقی ممکن بوده است که ملکه هم ارز و همگام با شاه حرکت کند یا این تصویر به دنیای جدید مربوط است؟

سمفونی خاموش پردیس هخامنشی
در گفتار فیلم به سمفونی معماری تخت جمشید اشاره می شود. اما زیبایی تخت جمشید تنها از سمفونی معماری آن نیست از سمفونی باغهای آن نیز هست. درخت در این فیلم غایب است. چنان که آبدان و آتشدان. اما چگونه می توان قصری بدون باغ را تصور کرد؟

باغ ایرانی از دوران باستان بخش جدایی ناپذیر معماری این سرزمین بوده است. پردیس های قصرهای هخامنشی همواره مورد تحسین مورخان یونانی -که از منابع اصلی این دوره اند- قرار داشته است. کوروش خود به باغ و باغ آرایی چندان علاقه مند بود که نام باغهای او که پردیس نامیده می شد نامی جهانی برای باغ و بهشت شده است و پاسارگاد چنانکه در فیلم می آید خود در باغی مقدس و بزرگ احاطه شده بوده است.

گاو از حیوانات مقدس و آیینی در عصر هخامنشی است و حضور چشمگیری در تخت جمشید دارد

درخت در نزد هخامنشیان بالاتر از فقط یک عنصر تزئینی است. درخت در نگاه آنان دارای جایگاهی آیینی است چنانکه نوشته اند که در دربار ایران درخت چنار زرینی بود که همیشه در یک جا نگهداری می شد و آن را با گوهرهایی از بخش های مختلف سرزمین های ایرانی آراسته بودند. پادشاهان در زیر این درخت بارعام می دادند و مردمان برای آن ستایش و نیایش به جای می آوردند.

درست است که تخت جمشید بر صفه ای از سنگ بنا شده است. اما برای معمارانی که چنان ستون ها و سقف ها و دیوارهایی را استوار بالا برده اند خاک ریختن به اندازه و ساختن باغ و باغچه کار دشواری نبوده است. حتی اگر وجود باغ و باغچه را به دلیل ساختار سنگی تخت جمشید نفی کنیم، که تصور آن بسیار دشوار است، نمی توان جایگزین های آن را مثل گلدان های بزرگ یا درختان مصنوعی و جواهر نشان نفی کرد. ضمن آنکه گرداگرد صفه می توانسته است به صف های درختان مقدس و آیینی مانند سرو آراسته بوده باشد.

دشوار است بگوییم در تخت جمشیدی که آنهمه درختان سرو و نخل بر دیواره ها نقش شده است راهی برای حضور طبیعی درختان وجود نداشته است. مساله درخت آنچنان مهم است که برخی از محققان هر کاخ تخت جمشید را که پر از ستون های بسیار است به باغ سنگی تعبیر کرده اند.

کاخهایی تهی از حیات
کاخهای تخت جمشید تنها با برآوردن ستون ها و سرستون ها و کشیدن سقفی بر آنها بازسازی شده است. در واقع باید گفت کاخ ها تماما به سالنهای ستون دار سرپوشیده تبدیل شده است و چیزی از زندگی در کاخ درآن دیده نمی شود. در واقع هیچ نوع تقسیم بندی داخلی در کاخها وجود ندارد. بنابرین بیننده می تواند از خود بپرسد که این شاهان بزرگ قبل از اجرای یک مراسم یا بعد از خاتمه هر مراسمی کجا استراحت می کرده اند؟ اتاق کار و خواب آنها کجا بوده است. آیا کاخها اندرونی و بیرونی نداشته است؟

گذشته از تقسیمات داخلی هر کاخ، هر یک از آنها دارای فضای سبز و آبدان و جای نشست و استراحت در باغ است. و گرنه از زندگی شاهی چیزی نمی ماند مگر بر تخت نشستن و دیگران را به حضور پذیرفتن. حال آنکه در تاریخ های هخامنشی گفته می شود که در تخت جمشید حتی کتابخانه ای خاص آثار دینی وجود داشته است که نسخه ای از اوستا در دوازده هزار برگ نوشته بر پوست گاو از جمله کتابهایی بوده است که در آن نگهداری می شد.

دربار در تاریکی
نورپردازی درون کاخها نیز چنان است که درون هر کاخی به تاریکی میل می کند و بسیار کم نور است. اینجا هم ممکن است گفته شود نوع معماری کاخها بیش از این اجازه ورود نور به داخل را نمی دهد. اما مشکل از یک نگاه آیینی و اسطوره ای این است که در فرهنگی که جدال نور و ظلمت اساس آن را می سازد نمی تواند محل جلوس شاه و بار عام او تاریک و کم نور باشد.

هر نوع بازسازی دیجیتالی از آثار باستانی بجز داده های باستانشناختی -که هیچگاه کامل نیستند- باید به عناصر اسطوره ای نیز به اندازه کافی بها دهد. مجموعه های معماری بازتاب دهنده مجموعه عقاید قوم نیز هستند و این بخشی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. به عبارت دیگر فیزیک هر معماری از متافیزیک ویژه خود برخوردار است. در بازسازی ویرانه های باستانی توجه به متافیزیک بنا کمک بسیاری به تخیل متناسب می کند و چه بسا فقدان داده باستانشناختی را جبران خواهد کرد.

الگوهای تخت جمشید
از نگاه باستانشناختی صرف هم ایراد اساسی در فیلم کم توجهی به الگوهای معماری تحت جمشید است. شواهد متعدد در دست است که تخت جمشید بر الگوی معماری ها و نقوش آشوری-بابلی-ایلامی ساخته شده است. فیلم در این زمینه تقریبا ساکت است.

خدای آسوری موسوم به آشور که سرنمون نقش معروف به فروهر در تخت جمشید شده است

گرچه در گفتار فیلم و توضیح بعضی از کارشناسان به این تاثیرپذیری اشاره می شود اما فیلم چیزی از نمونه های مشابه تحت جمشید در معماری سرزمین های دیگر هخامنشی یا همسایگان تاریخی آن ارائه و تصویر نمی کند.

نشان دادن آثار مشابه تخت جمشید است که جایگاه خاص این مجموعه را در معماری عصر باستان مشخص می کند و میزان داد و گرفت آن را با دیگر سبک های معماری اقوام پیش یا همزمان با خود نشان می دهد.

تخت جمشید پایتخت نبود
برخی اطلاعات فیلم هم چالش برانگیز و چه بسا نادرست است. از جمله این خطای رایج که تخت جمشید را در اوایل گفتار فیلم، پایتخت چهارم هخامنشی معرفی می کند. هخامنشیان سه پایتخت بیشتر نداشتند: بابل، شوش و اکباتان (هکمتانه). تخت جمشید هیچگاه پایتخت به معنایی که معمولا از پایتخت می فهمیم نبوده است. چنانکه در خود فیلم هم بعدتر گفته می شود که این مکان اهمیت آیینی داشته است. طبیعی است که صرف وجود مجموعه ای از کاخهای شاهی این مجموعه را به پایتخت تبدیل نمی کند و برای آن باید این مجموعه ویژگی شهری هم داشته باشد که بنا به اطلاعات باستانشناختی نداشته است.

در باره نام تخت جمشید و سابقه آن هم فیلم تنها یک روایت را بیان می کند. نام این مجموعه دوره های مختلفی را پشت سر گذاشته ولی مسلما نام تخت جمشید برای آن جدید است. چنانکه می دانیم در زمان ابن بلخی (مولف فارسنامه در قرن ششم) به این مجموعه “هزار ستون” گفته می شده است.

فیلم با آتش سوزی در تخت جمشید به دست الکساندر مقدونی پایان می گیرد اما اگر تخت جمشید پایتخت نبوده است حضور الکساندر در آنجا – که با پرسپولیس (=شهر پارس/پارسه) پایتخت هخامنشی تطبیق شده – نیز در پرده ابهام و تردید قرار می گیرد. فیلم هیچ اشاره ای به اینکه این موضوع محل اختلاف است ندارد و آن را همچون یک امر مسلم تاریخی مطرح می سازد. به همین ترتیب، اینکه گفته می شود “پارسه شهری بی دفاع بود” از دقت کافی برخوردار نیست. زیرا شهرها آنهم شهرهای مهم شاهی همواره دارای باروی دفاعی بودند و اگر تخت جمشید بی دفاع بود خود گواهی بر آن است که شهر نبود.

نگاه ایرانی
به هر حال این ملاحظات چیزی از ارزش پیشگامی این فیلم در حوزه بازسازی دیجیتالی تخت جمشید نمی کاهد. اما مثل هر بازسازی تاریخی همواره با چالش های جدی روبرو ست. چالش هایی که اگر چه ممکن است پایان ناپذیر جلوه کند اما حاصل آن برای ارتقای کارهایی از این دست می تواند مفید افتد. ایرانیان در این زمینه ی نوپدید تازه وارد شده اند و طبیعی است که بحث و نقد کافی – خارج از حلقه تولید فیلم – در باره شیوه کار انجام نشده است. به طور طبیعی در کارهای نخستین آنچه تا امروز بحث شده و عمدتا به آرا و نگاه پژوهشگران غربی متکی است انعکاس می یابد. نگاه ایرانی چیزی است که پس از این باید به این مجموعه از بحث و نقدها اضافه شود. نگاهی که در آرای و آثار کسانی مانند مهرداد بهار بازتاب یافته است.

مشخصات فیلم:
شکوه تخت جمشید، دی وی دی، فارسی/انگلیسی، ۴۱ دقیقه
تهیه کننده: فرزین رضائیان و حسین حضرتی؛ فیلمبردار: جهان بخش مهربخش و محمدرضا ساعتچی؛ تصویرسازی دیجیتال: مرتضی یاهو و میثم کشاورز؛ تدوین: فرزین رضائیان و مرتضی یاهو؛ کارگردان: فرزین رضائیان؛ تولید: شرکت طلوع ابتکارات تصویری – تابستان ۱۳۸۳

درخت زندگی – کاری از هنر آشوری که با نقوش تخت جمشید همانندی های بسیار دارد

 

همرسانی کنید:

مطالب وابسته