راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

چرا باید داستان ایرانی خواند؟

سوسن شریعتی
صدا – اینستاگرام

“باید” داستان خواند! چه تحکم دلچسبی! از آن دست “باید” هایی که می شود پرتاب کرد وسط عرصه عمومی بی هیچ رودربایستی و تردیدی.

این “باید” اقتدارش را از موقعیت ادبیات می گیرد: محصول امر زیست شده باشد یا تخیلی که مدعی است چه تعریف کند چه بسازد، فرا زمان و فرامکان باشد یا همین‌جایی و هم‌اکنونی، ترسیم واقعیت یا دستکاری در آن، صحبت از خود باشد یا از دیگری.

ادبیات جایی است که همه این “یا”ها سر می زند و به آن “من”ی شکل می دهد که اگرچه همزاد مدرنیته است (کوندرا ) اما دیدبان نیز هست و مراقب تا مبادا انتزاع، عدم معاشرت و خودبسندگی دامن این منِ مدرن را بگیرد و به فراموشی اش بسپارد.

این من، در و با ادبیات می کوشد تا از تاریخیت خود بیرون نیفتد، به امری انتزاعی تقلیل نیابد، در عین حال و البته محدود به “اعترافات نویسنده نماند” تا وقتی می گوید “من”، دیگری را نیز شامل شده باشد. یک منِ در معاشرت است حتی اگر ادعا کند که این من به تعبیر پاموک تا آخر یک غریبه ِحاشیه نشین (یک آوتسایدرoutsider) می ماند.

این “من” های در موقعیت و در نسبت با هم را که از خلال داستان ها بخوانی، خود را در آینه نگاه کرده ای؛ امری که خواندن ادبیات را به فعالیتی مفید بدل ساخته است. از کجا معلوم “هر چیز مفید زشت باشد!” داستان فارسی را هم از همین رو -بی هیچ تحکمی- باید خواند. مشروعیت این باید هم برمی گردد به یک اجتناب ناپذیر دیگر: نویسنده اگرچه یک گوشه نشین غریبه است به میزان عدم تشابه به جامعه خود نویسنده، اما در هر حال با گذر “از خلال خود” چنین فراروی ای را تجربه می کند.

راه دیگری به جز اندیشیدن، خیالات ورزیدن، به یاد آوردن و حتی گذر کردن بر اساس “خویشتن”وجود دارد؟ این خویشتن اگرچه مرزهایی سیال دارد و شاید روشن نباشد که از کجا تا به کجا کشیده شده اما تنها نقطه عزیمت قابل اتکا است؛ گیرم نقطه اتکایی مواج و متحرک.

داستان ها به یمن همین نقاط اتکا “خاصیت” می یابند، داخلی می شوند یا خارجی، غیر ایرانی اند یا فارسی. نوشتن اگر به تعبیر دولوز، “تجربه ی شدن”، تجربه “جور دیگری شدن” باشد داستان فارسی را باید خواند تا “شدن” ایرانی هم دستمان بیاید؛ شدنی که تجربه گسست و جدایی است و در طی همه این مراحل، خودویژه می ماند: در نسبتی که با زمان ها برقرار می کند؛ هنگامی که درگیر هویت است؛ شهر را سوژه کرده یا شهروند را، زن را یا مرد را؛ فقیر را یا غنی را، عشق را و خیانت را؛ دین و قدرت را و… باید داستان فارسی خواند تا از خلال آن بتوان معاصریت انسان ایرانی را دریافت.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته