راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

هفت مشکل بنیادین آموزش و پرورش؛ از جمله کتابهای تکراری و بی مصرف

رضا صالحی امیری
ایران آنلاین

توسعه و تحول واقعی در نظام آموزشی منوط به توجه به هفت مسأله کلیدی است:
یکم- بازیابی جایگاه، کرامت و شخصیت معلم: معلم کلید تحول آموزش و پرورش است و مادامی که این اصل به یک باور قلبی در نظر مدیران و دست اندرکاران این عرصه تبدیل نشود هر اقدامی در جهت اصلاح روند آموزش ناقص و ناکارآمد است. معلم برای اثربخشی و نافذ بودن تربیتش بر فرزندان ما نباید دغدغه معیشت و برخورداری از حداقل‌های یک زندگی آبرومندانه را داشته باشد تا بتواند با خاطر آسوده و با تمام ظرفیت خود نسبت به تعلیم و تربیت دانش آموزان همت گمارد. در این صورت است که تلاش می‌کند با کسب آگاهی‌های لازم و درک صحیح تحولات محیطی در سطوح ملی و فراملی و تخصص کافی، پاسخگوی پرسش‌ها و نیازهای نسل جدید که همزمان با تحولات برق آسای جهان امروز رشد می‌کنند، باشد. شخصیت‌سازی و هویت یابی، مهارت آموزی، جامعه پذیری و سازگاری اجتماعی دانش آموزان از رهگذر بازیابی شخصیت مربی و کرامت و شأن معلم محقق می‌شود.

دومتغییر ریل آموزش محفوظات‌محور به مهارت‌محور: متأسفانه سیستم آموزشی ما در پی انتقال صرف انبوهی از اطلاعات به ذهن شاگردان است تا در ماراتن کنکور دانشگاه، از دیگران عقب نمانند، بدون اینکه این محفوظات کمکی به هویت‌یابی و شخصیت‌سازی دانش آموز کند یا مهارتی را به او بیاموزد و تا زمانی که نظام آموزشی ما بر این پاشنه می‌چرخد، هر نوع تحول و تغییر راه به جایی نخواهد برد. مهم ترین ضعف این روش عدم جامعه پذیری و سازگاری اجتماعی فارغ التحصیلان است که با ورود به فضای دانشگاه با انبوهی از کاستی‌ها مواجه می‌شوند، در حالی که پیش از این باید در طول سال‌های تحصیل از طریق کسب مهارت و ارتقای سطح تعامل اجتماعی آن را کسب می‌کردند.

سوممقاوم‌سازی اقتصاد آموزش و پرورش: تا زمانی که اقتصاد آموزش و پرورش متکی به بودجه دولت است و با فراز و فرود و نوسان قیمت نفت، دستخوش تغییر می‌شود، نمی‌توان نسبت به بهبود وضعیت اقتصادی این دستگاه انسان ساز امیدوار بود. با وجود افزایش حجم بودجه آموزش و پرورش در هر سال و توجه و اهتمام جدی دولت به این حوزه، همچنان چالش‌های بزرگی در مسیر توسعه این دستگاه قرار دارد که عملاً مدیریت این بخش را زمینگیر کرده و فرصت خلاقیت و کارآمدی را از آن گرفته است. بنابراین بازتعریف نسبت دولت با آموزش و پرورش یک اصل غیر قابل انکار است. دولت با تبیین چارچوب سیاست‌های آموزشی و تعیین و تبیین منابع درسی نقش سیاستگذاری، حمایت و نظارت را باید عهده دار شود و اداره مدرسه را به معلم و مدیر واگذار کند. در این راستا اعتماد به معلم و مدرسه اصل اساسی به شمار می‌رود.

چهارمپیوستگی حلقه خانواده، مدرسه و جامعه: روابط نظام خانه و مدرسه نیازمند بازتعریف است. امروزه ظهور دو پدیده شبکه‌های اجتماعی مجازی و گروه همسالان موجب ایجاد شکاف در روابط خانواده و نیز روابط خانواده و مدرسه گردیده است. انقطاع حلقه روابط مدرسه، خانواده و جامعه موجب مشکلات و آسیب‌های قابل توجهی شده که شرح آن مجال دیگری را می‌طلبد.

پنجمزنگارزدایی از منابع درسی: در جهان پرتلاطم و پرشتاب و متأثر از پیشرفت‌های برق آسا در حوزه فناوری، کهنگی مطالب و به روز نبودن منابع درسی تنها موجب درجازدن و سکون آموزشی می‌شود و فاصله ما را با دنیای پیشرفته بیشتر می‌کند. پس لازم است که اثربخشی منابع درسی به صورت مستمر و دائمی به وسیله افراد خبره و آگاه و همکاری گسترده نهادهای مؤثر در این زمینه بویژه حوزویان و دانشگاهیان در معرض سنجش، بازنگری و نوسازی قرار بگیرد. نیازسنجی تعیین منابع درسی در این زمینه اهمیت زیادی دارد. پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که منابع تکراری و عاری از توجه به نیازهای متنوع مناطق مختلف ایران در جغرافیای رنگارنگ ایران چه میزان اثربخشی داشته است؟ توجه به نیازهای بومی هر منطقه در عرصه تعلیم و تربیت از ضرورت‌های فراموش شده است.

ششمضرورت همسویی نهادهای فرهنگی با آموزش و پرورش: نیازهای سیستم آموزشی باید برای همه دستگاه‌ها تبیین شود تا سهم خود را در این باره به درستی ادا کنند. صدا وسیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه و دانشگاه، حتی وزارتخانه‌های صنعتی و اقتصادی و همه و همه در مسیر تحول آموزش و پرورش نقش آفرین و تأثیرگذارند. بنابراین لازم است با توجه به نیازهای آموزش و پرورش نسبت به وظایفشان اقدام کنند. فراموش نکنیم که همه تصمیمات در آموزش و پرورش باید به انسجام درونی و وفاق ملی منجر شود. بنابراین هر نوع تصمیم‌گیری در این عرصه باید عاری از نگرش فردی و رویکرد جناحی باشد. همچنین باید از هر نوع اقدام احساسی و خارج از منطق پرهیز و با نگاه کلان استراتژیک عمل نمود، زیرا هر بذری که در عرصه تعلیم و تربیت کاشته شود روی سرنوشت و آینده این کشور تأثیر خواهد گذاشت.

هفتمنشاط اجتماعی دانش آموزان، ضرورتی حیاتبخش: ضرورت تولید و باز تولید نشاط اجتماعی میان دانش آموزان اصلی است که نباید فراموش شود. اردوهای دانش آموزی و کاربردی کردن آن با هدف آگاهی بخشی و آشنایی با ارزش‌های اخلاقی، دینی و اجتماعی، کمک می‌کند تا فرزندان ما با واقعیت‌های زیستی آشنا شوند و از دوران کودکی مفاهیمی چون همگرایی و همنوایی، وفاق و سازگاری، مدارا و تحمل در رفتارشان نهادینه شود. و سخن آخر اینکه کلید تحول آموزش و پرورش و اهتمام به تحقق مسائل فوق با دستان معلم دلسوز، آگاه، تلاشگر و متعهد امکانپذیر است؛ دستانی که در آموزه‌های دینی ما همچون دستان پدر و مادر ارزش بوسیدن دارد.

*نویسنده رئیس کتابخانه ملی ایران است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته