راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

یادی از استاد پورتراب؛ معلمی کلاسیک در موسیقی

ابوالحسن مختاباد

تصویری که از استاد مصطفی کمال پورتراب در ذهن من و بسیاری از اهل موسیقی نقش بسته است،همان تصویری است که همه‌مان از معلم داریم، معلمی عاشق درس و کلاس و آموختن و آموزاندن. انسانی که در هر زمان و هر جایی گمان می‌کند دیگران دانش‌آموزند و او وظیفه دارد به آنها نکات را بیاموزد و یا دوباره آنها را یادآورشان شود.

این تصویری است که تمامی اهالی موسیقی و حتی بزرگان و نام‌آوران کنونی از استاد پورتراب در ذهن دارند که از هر سخنش یک نکته آموزنده می‌توانستی برچینی. تصویری که از برخی مفاهیم بسیار بدیهی پیش چشم مخاطبش می‌گشود، حیرت انگیز بود و فرد را با دنیای تازه‌ای در معنا و پیشینه هر لغت روبرو می‌ساخت. درک اش از ریشه‌شناسی لغت‌ها و معانی آنها منحصر به فرد بود و به همین دلیل در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در زمینه تدوین و بازآرایی و یا ابداع لغات تازه بسیار مدد رسان و موثر بود.

نگارنده این بختیاری را داشت که در چند سال متوالی با این مرد خستگی ناپذیر همنشین باشد و البته این فرصت استثنایی را یافت که به خلوتشان نیز راه یابد و گفت وگویی بس طولانی را با ایشان صورت دهد که متاسفانه به دلیل فوت دوست ناشرم (آقای محمد زهرایی، مدیر نشر کارنامه)، انتشارش به تعویق افتاد و چه بد شد که استاد پورتراب در حیاتشان این کتاب را ندیدند که یکی از آرزوهایشان این بود.

تصویراولیه‌ای که همه ما از مرحوم دکتر مصطفی کمال پورتراب داریم معلم سخت گیر و خشنی است با انصباطی آهنین که این سخت گیری را حتی در ظاهر آراسته و بلند قامتش می‌توان دید؛ یک معلم کلاسیک به تمام معنا که هنگام ورود به کلاس آدمی را به یاد کاپیتانی شق و رق و اتو کشیده می‌انداخت که کمترین بی‌نظمی را بر نمی‌تابد.

به یاد دارم یک برنامه دارویی و غذایی برای خود ترتیب داده بود که درست سر ثانیه داروهایش را می‌خورد. قند خون داشت و پزشک به او تجویز کرده بود که باید در روز سه بار قند خونش را اندازه بگیرد و هر پانزده روز یکبار گزارشی را به او بدهد. و آقای پورتراب این کار را به شکلی منظم انجام می‌داد. دفتری داشت که میزان دقیق قند خون هر سه نوبت روز در آن نوشته شده بود و تقریبا هم عدد مورد نظر ثابت بود و تغییر نداشت، چراکه او سخت در تغذیه‌اش رعایت اصول و پرنسیب‌های غذایی یک بیمار دیابتی را انجام می‌داد و رعایت می‌کرد. به قدری در تغذیه و خوردن غذاهای کم نمک دقیق بود که حتی وقتی در جلسات داوری کتاب خانه موسیقی (ایشان داور بودند و من دبیر به همراه دوستان گرامی‌ام محمدرضا فیاض و دکتر هومان اسعدی) حضور می‌یافت از قبل تماس می‌گرفت و سفارش می‌داد که چه غذایی برایش بگیرند و با چه کیفیتی.

در انتقال شفاهی آنچه که آموخته بود استاد کم نظیری بود. تئوری موسیقی را با تمام جوانب آن درونی کرده بود، اگر چه من به شخصه کتاب تئوری موسیقی مرحوم پرویز منصوری را بیشتر می‌پسندم و آن را خوشخوان و روانتر از کتاب استاد پورتراب می دیدم که به گمانم دلیل آن بیش از‌ آنکه به استاد پورتراب یا استاد منصوری بازگردد به ناشر کتاب باز می‌گشت؛ محمد زهرایی مدیر نشر کارنامه، مردی با وسواسی جمال شناسانه که برای خوشخوان کردن یک کتاب جادو به کار می‌بست.

این انضباط در کار و شغل و تحصیل البته به مرحوم پورتراب این شانس ویژه را داد که تا آخرین روزهای حیاتش نیز فعال و پرتلاش باشد و گوشه گیر و خانه نشین نشود. او در زندگی معلمی خویش، چه درکلاس‌های حضوری و نشست‌ها و محافل و چه درکتاب‌هایش و نیز معدود کارهای خلاقه‌ای که تصنیف کرد، مردی موفق نشان داد. مردی که اگر چه در موسیقی خلاق نبود، اما با انصباط و تنظیم دقیق وقت و بهره‌گیری از آن به یکی از موفق‌ترین معلمان تاریخ موسیقی ایران تبدیل و نامش بر صفحه روزگار ماندگار شد. یادش گرامی و روانشان شاد.

همچنان که نوشتم عمده کار استاد پورتراب به معلمی گذشت و کتاب تئوری موسیقی او که نشر چشمه آن را منتشر میکند تا به امروز بالای ۴۰ بار تجدید چاپ شده است که در نوع خود رکوردی به حساب می‌آید.

از او قطعات چندی هم به جای مانده است که از جمله آنها سوییت سمفونی هفت پیکر است که کاری نسبتا بلند است و از برخی اهالی موسیقی که دستی در کارهای سمفونیک و کلاسیک دارند شنیدم که از جمله فنی‌ترین آثار تصنیف‌شده در کارگان(رپرتوار)‌های موسیقی کلاسیک معاصر به شمار می‌رود که ایرانیان تصنیف‌کرده‌اند.این قطعه البته پیش از انقلاب با عنوان باله هفت پیکر نظامی در تالار رودکی اجرا شد و بعد از انقلاب هم به رهبری آقای صهبایی اجرایی از آن در همان تالار رودکی به صحنه رفت با ارکستر سمفونیک تهران. که بخش‌هایی از اجرای اخیر را می‌توانید ببینید و بشنوید.

توضیح: اصل این نوشته با اندکی تلخیص در همشهری‌آنلاین منتشر شده است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته