راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

عشق در زمستان آغاز می‌شود

عرفان مجیب

خوابگرد

یکی از روزهای معمولی استوایی بود؛ از آن روزهای کشداری که آدم در یک فاصله‌ای از پنکه می‌نشیند که نه گرما ویرانش کند نه صدای یکنواخت پره‌ها. نشسته بودم پای کامپیوتر و داشتم سعی می‌کردم کاری برای خودم بتراشم تا توجیهی باشد برای به تعویق انداختن پایان‌نامه‌ای که ماه‌ها بود بلای جانم شده بود. گاردین را بالا و پایین می‌کردم که به تصادفی‌ترین شکل ممکن، برخوردم به گزیده‌ای از یک مجموعه‌داستان که نه اسم نویسنده‌اش «سایمن ون‌بوی» (Simon Van Booy) به گوشم خورده بود و نه اساساً در قسمتی بود که نوشته‌هایش معمولاً مجذوبم می‌کند.

 نمی‌دانم چه حکمتی بود که قلابم به این گزیده گیر کرد. لابد چون در عنوانش هم «عشق» داشت و هم «زمستان»: دو پدیده‌ای که در آن استوای دوران دانشجویی، کیمیا بود. نشستم به خواندن و غرق شدن و از همه عجیب‌تر به ترجمه کردن جمله‌ها و سطرها سرم؛ بی‌اختیار و بی‌‌مخاطبِ فارسی‌زبانی که ترجمه‌ای طلب کند. بعدها فهمیدم که این شیوه‌ی اختصاصی بعضی نوشته‌ها ست برای بیدار کردن مترجمی که همه‌ی امور زندگی‌اش همان‌قدر اتفاقی و ناخودآگاه است.

 «عشق در زمستان آغاز می‌شود» اولش به نظرم کمی اندوهبار آمد. اما اندوهش از جنس همان اندوه‌هایی بود که ما شرقی‌ها خوب بلدیم بسازیم و خوب بلدیم لذتش را استخراج کنیم. بعدها که نویسنده‌اش برای مقدمه‌ی ترجمه‌ی فارسی کتاب چیزکی نوشت، فهمیدم حافظ و مولوی را خوب می‌شناسد و یک‌جاهایی در زندگی، تنَش به تنِ عرفان ایرانی خورده است. هرچند این روزها «گلوبالایزیشن» آن‌قدر پررنگ شده که آدم دیگر «سورپرایز» هم نمی‌شود.

 از نگاه من، «عشق در زمستان آغاز می‌شود»‌ روایت آدم‌هایی ‌ست که در زندگی دنبال گمشده‌شان می‌گردند. راه می‌افتند توی خیابان‌های زندگی و اغلب آن‌قدر با خاطرات‌شان از آدم‌های از دست‌رفته‌شان قدم می‌زنند تا دست آخر یک نفر مثل آن‌ها سر راه‌شان سبز می‌شود. کتاب با آنکه از الف تا ی حکایت عشق و جدایی ست، هرگز به یک ملودرام مبتذل تبدیل نمی‌شود. هنر اصلی آقای ون‌بوی به نظر من اصلاً همین است. نثر کتاب هم در زبان اصلی، قیامتی‌ست در شاعرانگی. نمی‌دانم این شاعرانگی تا چه حد در نسخه‌ی فارسی جاری شده است. اما به نظر خودم، سایمن ون‌بوی در این کتاب دارد یک شعر بلند را در قالب داستان‌هایی کوتاه به خوردِمان می‌دهد.

 حالا که فکر می‌کنم، می‌بینم اولش قصدی برای انتشار مجموعه نداشتم. کتاب را فصل به فصل برای دوستانم می‌فرستادم و هر کدام به شیوه‌ی خودشان، هم می‌خواندند هم داوطلبانه دستی به سر و روی کلماتش می‌کشیدند. دوستان خوبم آزاده کامیار و سینا بهشتی، جدی‌تر از بقیه کلماتم را دستکاری کردند. بعد در این سال‌ها، ترجمه را خودم بارها و بارها بازخوانی و مقابله کردم. شاید حتا بشود گفت روی سر آقای ون‌بوی، سلمانی یاد گرفته‌ام! هنوز هم البته با همه‌ی این بازخوانی‌ها می‌شد بهتر از این‌ها باشد.

 اینها را نوشتم تا بگویم «عشق در زمستان آغاز می‌شود» اولش فقط قرار بود یک دورهمیِ خودمانی باشد. اما خب غربی‌ها درست می‌گویند که «منتشر کن یا نابود شو.» خودم به این ضرب‌المثل این بند را اضافه کرده‌ام که «و اگر منتشر کردی، به اهلش برسان.»

 کتاب را البته ناشری تازه‌کار (نشر پاگرد) درآورده که برای توزیع آن کار سختی در پیش دارد. شاید مجبور باشیم این اوایلِ کار، کمی کمکش کنیم. زحمت طرح جلدش را هم نگین احتسابیان عزیز کشیده‌ است و خب، در اینکه هر کس کتاب را دستش می‌گیرد، اول از طراح جلدش سؤال می‌کند، بس نشانه‌هاست مر اهل ایمان را!

خودِ من، هم به واسطه‌ی شاعرانگی نثر و نگاه شرقی سایمن و هم برای حفظ تعادل هنرمندانه‌اش روی مرز لذت‌آورِ ملودراما و عاشقانه‌های فاخر، دلم می‌خواد هرچیزی را که این آدم می‌نویسد، ترجمه کنم. نشان به آن نشان، ترجمه‌‌ام از آخرین رمانش «وهم جدایی» الان منتظر مجوز است. حالا که بازی کمی جدی‌تر شده، از آقای پیام یزدانی عزیز هم خواسته‌ام دستی به سر و روی ترجمه‌ بکشند.

 علاوه بر «عشق در زمستان آغاز می‌شود»، پیشنهاد زمستانی‌ام این است که مصاحبه‌ای‌ را هم که همین اواخر با سایمن انجام داده‌ام، در شماره‌ی آتی همشهری داستان (شماره‌ی بهمن‌ماه) بخوانید. یک داستان کوتاه دیگرِ سایمن به اسم «برف می‌بارد و ناپدید می‌شود» هم به احتمال در همان شماره منتشر خواهد شد که خواندنش را توصیه می‌کنم.  به هر حال به فصل سرد که می‌رسیم هر کسی برای گرم شدن پیشنهادی دارد.

پ.ن:
ون‌بوی که اصالتاً اهل ولز است در حال حاضر در آمریکا اقامت دارد. او علاوه بر مجموعه‌داستان «عشق در زمستان آغاز می‌شود» که جایزه‌ی ادبی معتبر فرانک اُکانر را برای او به ارمغان آورده، یک مجموعه‌داستان کوتاه دیگر با عنوان «زندگی خصوصی آدم‌های عاشق»، دو رمان و چندین اثر فلسفی نیز منتشر کرده است. مقالات او نیز در نشریاتی از قبیل گاردین، نیویورک‌تایمز، بی‌بی‌سی و اِن‌پی‌آر به چاپ رسیده‌ است. سایمن ون‌بوی علاوه بر نویسندگی، در چند مرکز آموزشی در نیویورک نیز به تدریس ادبیات خلاقه مشغول است. کتاب‌های ون‌بوی تا کنون به غیر از فارسی، به چهارده زبان زنده‌ی دنیا ترجمه و با اقبال خوانندگان در سراسر جهان مواجه شده است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته