هفتۀ پیش ترجمۀ فارسی کتاب زنان در شاهنامه نوشتۀ استاد گرانمایۀ ما دکتر خالقی مطلق (رسالۀ دکتری به آلمانی که به انگلیسی هم ترجمه شده است) را از جلوی دانشگاه خریدم (ترجمۀ دکتر احمد بینظیر، انتشارات مروارید). ولی فرصتی دست نداد تا بخوانم تا اینکه امروز دوست نازنینم دکتر امید طبیبزاده مرا ارجاع داد به نقد کوتاهی به قلم یکی از دوستانش در فیسبوک دربارۀ این کتاب و برایش یادداشت نوشتم که امکان ندارد استاد خالقی این ترجمه را خوانده باشند و چنین غلطی را ندیده باشند. کتاب را که گشودم، به جان عزیزتان قسم چشمم افتاد به این زیرنویس (ص۱۰۶): «در دو فصل آخر کتاب مذهبی یهود و مسیحیان آیات کارِ ژاماسپیک که بهمن یشت، کتاب مذهبی دیگر رااصلاح میکند، زمانی پیشبینی شده است که ایران به وسیلهی نیروهای خارجی اشغال خواهد شد.» خودتان پیدا کنید پرتغال فروش را.
فقط این را بگویم که منظور از «آیات کارِ ژاماسپیک» همان متن پهلوی ایاتکار یا ایادگار جاماسپیگ است که به این حال و روز نزار افتاده!
مترجم گویی منابع پژوهش استاد را اصلاً نمیشناسد. بنگرید: گاردیزی (همه جا) به جای گردیزی؛ کامبیز (۶۵) به جای کمبوجیه؛ تعالبی (همه جا) به جای ثعالبی؛ کیپاشین (۴۵) به جای کیپشین؛ کندراو (۲۸) به جای کندرو؛ بندهیشن (۳۷) به جای بندهشن.
در یک مورد نوشته است: «نک: مینوی، خرد، ۳۶، ۷اروائی، فصل ۷۶». گویا کتاب پهلوی مینوی خرد را که از کفر ابلیس هم مشهورتر است، نمی شناسد و گمان کرده “مینوی” اسم نویسنده است و خرد فامیل او، مثل مینوی، مجتبی! منظورش از اروائی، هم همان اردائی در جاهای دیگر کتاب است و منظور از اردائی در جاهای دیگر هم همان ارداویرافنامۀ مظلوم است که به این حال و روز افتاده است!
اینها حاصل تورق چند دقیقهای من بود و باید این کتاب نقد شود. شاید اشتباهات فقط در حد ثبت برخی نامها باشد. شاید بد نبود مترجم ما پانوشتها و یادداشتهای کتاب را ترجمه نمیکرد، خرِ ما از کرّگی دُم نداشت، تمام! درست مثل کتاب تازهای که دربارۀ آریائیان منتشر شده. مترجمان میدانند، ترجمۀ یادداشتها به مراتب سخت تر از متن است و ترجمۀ نقل قولها از آن هم سختتر. من سر ترجمۀ نقل قولهای کتاب رینگرن عذابی کشیدم که مپرس.
چندی پیش در همین فیسبوک، دوست نازنین ما مهردادخان ملکزاده یقۀ خود را دراند که آقا نکنید این کار را. پانوشتها و یادداشتها بخش جدایی ناپذیر از کتاباند. خوب! مهرداد راست میگفت از راست هم راستتر، ولی گویا به مذاق برخی خوش نیامد.
در پایان با ناشران محترم دو کلام حرف دارم. یکی اینکه جان مادرتان کتاب را بدون نمایه چاپ نکنید. دیگر اینکه برای آبروی خودتان هم که شده پیش از چاپ، کتاب را بدهید یک ویراستار ویرایش کند تا این گونه آبروریزی نشود. شایسته بود مترجم کتاب پیشگفتاری مینوشت دربارۀ استاد خالقی و کتاب و اینکه اصل کتاب به آلمانی بوده و بعد به انگلیسی ترجمه شده و مترجم انگلیسی کی بوده و کجا چاپ شده و ….امان امان امان!