پژوهش کالای زینتی شده است نه راهنمای عمل

خداداد خادم
گفتگو با حمید تنکابنی
خبرگزاری مهر

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یکی از اصلی‌ترین مراکز پژوهشی در حوزه علوم انسانی در کشور است که اساتید ممتازی در آن گرد آمده‌اند. حمید تنکابنی دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مصاحبه‌ای که به مناسبت هفته پژوهش (۲۲ تا ۲۷ آذر ماه) از معنای پژوهش و جایگاه آن در کشور سخن گفته است. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

ابتدا با این سوال کلی می خواهم وارد بحث شوید که اساساً به چه کار و بحثی پژوهش گفته می شود؟

تصورم این است که مفهوم پژوهش (یا research) روشن است، مطالعه و بررسی عمیق در حوزه‌های مختلف بر اساس نیازهای یک حوزه علمی یا اجتماعی. در مجموع به گمان من ما در این زمینه به جز یک دوره‌ای از تاریخ که همان دوره تمدن اسلامی ماست که کارهای پژوهشی خیلی خوب، ماندگار و تاثیرگذاری در جامعه علمی جهانی داشتیم یعنی همان زمانی که ما ابن سینا، فارابی، زکریای رازی و…داشته‌ایم، دیگر به جز آن دو سه قرن طلایی که این دانشمندان محصول آن بودند یک افول جدی تاریخی کرده‌ایم.

من جایگاه و نقش پژوهش در شرایط کنونی و در ساز و کار توسعه‌ای و فرایندهای توسعه‌ای کشور را متمایل به صفر می‌بینم. شاید یکی از دلایل بسیار مهم نبود توسعه پایدار ایران کمبود به کارگیری پژوهش‌ها و نتایج آنها در برنامه‌ریزی‌های ما بوده است. البته این نتایج تحقیقات ماست که من به برخی از مسئولان هم گفته‌ام تا زمانی که شما در مصوبات دولت و مجلس و سیاست گذاری‌های کلان متکی بر پژوهش و نتایج آن نباشید، طبیعتا در اجرا دچار مشکل می‌شوید و به تعبیری برنامه‌های توسعه زمین گیر می‌شود.

اینکه ما در هفته پژوهش این مسئله را گرامی بداریم سنت خوبی است. اما اینکه ما در هفته پژوهش مفاهیم اساسی و کلیدی و به دور از شعار داشته باشیم و اینکه پژوهش در چه وضعیتی قرار دارد پرسش بهتری است. پس باید در این هفته به این نوع پرسش‌ها پاسخ بدهیم.

بنابراین به نظرم باید یک آسیب شناسی تاریخی در ارتباط با اینکه چرا ما اصولا به پژوهش احترام و بها نمی‌دهیم، انجام دهیم. این بها هم نمی‌شود در شعار و حرف باشد من طنز تاریخی‌ای که بارها دیده‌ام این است که خود کسانی که منتقد وضعیت پژوهش و نظام پژوهشی کشور هستند وقتی که به منصب می‌رسند کار دیگر می‌کنند. یعنی خودشان منتقد نحیف بودن و عزیز نبودن عنصر پژوهش در سازوکار برنامه‌ها و سیاست‌گذاری هستند، اما به محض اینکه در جایی قرار می‌گیرند به جای اینکه منشأ اثر باشند، خودشان مجذوب و مسحور سیطره کژتابی‌هایی می‌شوند که در عرصه پژوهش هست و خودشان مجریان آن بی‌اعتنایی‌ها به دستاوردهای پژوهش می‌شوند. درنتیجه اینکه وقتی شأن پژوهش را حفظ ‌نکنند شأن پژوهشگر حفظ نمی‌شود و در نتیجه موریانه‌هایی در نظام و ساختار کلی پژوهش به چشم می خورد. به همین دلیل هم پژوهش جنبه کالای زینتی پیدا می‌کند و حتی بسیاری از پژوهشگران قدیمی ما بیشتر به درد مجالس می‌خورند و زینت مجالس و گرامیداشت‌ها می‌شوند.

متاسفانه می‌بینیم که خود پژوهش گاهی دچار فساد می‌شود. چرا فساد آکادمیک و علمی در مکان‌های علمی ما رسوخ کرده است؟ 

گمانم این است که اگر جامعه‌ای به عنوان یک فرهنگ، به عنوان یک باور عمومی برای پژوهش به هر دلیل تاریخی، سیاسی، مدیریتی…و حتی حکومتی اهمیت قائل نباشد، طبیعتا خلأهایی در ساختارش پدید می آید. فرض کنید در ساختار اداری کشور اگر نظارت‌های جدی و حتی آن نظارت‌ها و سیستم نظارتی مبتنی بر پژوهش‌ نباشد، ما چگونه کنترل بکنیم؟

وقتی شما در حوزه علم کمیت را اصل قرار می دهید و از کیفیت فاصله می‌گیرید و تناسب بین کمیت و کیفیت یا شکل و محتوی را رعایت نمی‌کنید و بیشتر می‌خواهید تولید عددی بکنید و آمار بدهید شما آگاهانه یا ناآگاهانه در ناخودآگاه جمعی پژوهشگران حوزه پژوهش و علم و حتی آموزش دارید اینها را تشویق می‌کنید که به هر وسیله‌ای متوسل بشوند تا بتوانند مثلا n تعداد مقاله علمی منتشر کنند. بدون اینکه محتوی داشته باشد، بدون اینکه شما در میان هزاران مقاله علمی پژوهشی یک ایده نو داشته باشید.

در نتیجه یکی از زمینه‌های فساد در حوزه علم و پژوهش درواقع این است که معیار را بر کمیت می‌گذاریم. بنابراین هر عضو هیات علمی جوانی فکر می‌کند که باید در کوتاه مدت به یک منصب دانشیاری و استادی برسد. بنابراین وقتی شما بدون مطالعه جدی و همه جانبه در حوزه علم و پژوهش کمیت‌گرا می‌شوید این آسیب‌ها را می‌رساند.

نکته دیگر این است که اگر شما بخواهید روحیه علمی و به ویژه روحیه تحقیقاتی را گسترش بدهید هم می‌توانید راه‌های بنیادی را گسترش بدهید و هم می‌توانید راهکارهای توسعه‌ای میانی و هم راهکارهای فوری را توسعه بدهید. متاسفانه در همه این زمینه‌ها اصولا پرسشی مطرح نشده و برایمان مهم نیست. به عبارت دیگر، اراده و اجماع جمعی در میان ما برای آن کار وجود ندارد. شاید هنجارهایی در جامعه جابجا شده است که حتی برای پژوهش و پژوهشگر و استاد آن شأن سابق را قائل نیستند. بنابراین دانشجو هم که وارد می‌شود می‌خواهد به نوعی تقلب انجام بدهد.

من تعجب می‌کنم که شاید در کمترین دوره یا کشوری ما رسما گزارش‌های رسمی داشته باشیم که مقاله، پایان نامه و… می‌فروشند. فکر می‌کنم این یک فساد گسترده‌ و نهادینه شده‌ای است که حسن و قبح آن در حوزه علم که همیشه مقدس بوده شکسته شده است. اساسا در گذشته تصور نمی‌شد که دانشجو یا استادی مقاله‌اش را از جایی بخرد.

به یک برنامه‌ریزی جدی احتیاج داریم که روحیه پژوهش و پرسشگری و تفکر نقد را گسترش بدهیم. به نظرم یکی از دلایلی که فساد در همه جا می تواند وجود داشته باشد این است که شما شاخه‌ها، رویکردها و نگرش‌های نقد را در جامعه به هر بهانه‌ای ببندید. وقتی شما تفکر انتقادی را گسترش بدهید، تا این اندازه فساد گسترش پیدا نمی‌کند.

در این زمینه‌ها حوزه علوم انسانی و پژوهشگاه چه کمکی می‌تواند بکند؟

طبیعی است که رسالت و پژوهش‌هایی که به عنوان ماموریت برای حوزه علوم انسانی قائل شده این است که تمام این‌ها را آسیب شناسی بکند؛ یعنی اینکه زمینه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی…فساد را آسیب شناسی بکند. متاسفانه این قصه مانند ویروس است یعنی شناور است. یعنی وقتی فساد در حوزه‌ای نضج می‌گیرد بعد از مدتی مانند ظروف مرتبطه به حوزه آموزش و پرورش هم می‌رسد. وای بر جامعه و کشوری که این حوزه‌اش دچار مشکل بشود. چرا که همه فارغ التحصیل این حوزه هستند. به هر حال شما باید روحیه نقد و پرسشگری …. را در جامعه  گسترش بدهید. اما به نظرم درباره فساد در این حوزه باید بسیار سخت‌گیری کرد و برنامه داشت و نمی‌شود فقط با یک گلایه آن را فیصله داد. من تا کنون ندیده‌ام که گفته شود برنامه جدی‌ای در زدودن این ناهنجاری‌ها در حوزه علم و پژوهش وجود دارد.

نکته دیگر این است که شکاف بسیار زیادی بین نتایج پژوهش و برنامه‌ریزی‌ها و اجرا وجود دارد که همیشه مانع توسعه می‌شود. به عبارت دیگر پژوهش و توسعه همزاد هم هستند و رابطه علت و معلولی دارند. به محض اینکه پژوهش نحیف می‌شود و فارغ از کیفیت می‌شود توسعه پایدار و ماندگارتان به یک رویا تبدیل می‌شود و امکان‌پذیر نیست. برای همین است که مدام در یک چرخه شیطانی دور می زنیم.

در کشورهای توسعه یافته سالم بودن دانشگاه‌ها و پژوهش‌ها بسیار مهم است، همانطور که گفتید به نوعی یک امر مقدس است اما در کشور ما به این گونه نیست چرا؟

من گمانم این است که در گذشته بیشتر کار فرهنگی و زمینه سازی کرده‌اند و با هوشمندی پذیرفته‌اند که مغز بیرونی دولت‌ها پژوهش و مغز درونی در خود دولت است. درست است که خود بدنه جامعه مهم است، اما مدیران ارشد و سیاستگذاران هم بسیار مهم‌اند. چینی‌ها یک ضرب المثل قدیمی دارند که می‌گوید درنوردیدن دریاها بسته به سکان‌دار است. مدیران ارشد هستند که جامعه  را اداره می‌کنند. باید خودشان را از این مشغله روزمره که خیلی وقت‌ها دولت‌های غربی برایمان ایجاد می‌کنند رها کنند و باور بکنند که متن بیرونی آنها گروه‌های پژوهشی است. حدود ۶۵۰۰ گروه فکر [تینک تنک؟] وجود دارد که ۶۵ درصد آن در اروپا و آمریکا و ۴ درصد آن در افریقا است. اگر دقت بکنید کارکرد این گروه‌های فکر در جهان معاصر با توسعه ارتباط دارد. در آنجا دیگر فساد وجود ندارد در دولت‌ها ممکن است که فساد وجود داشته باشد. دلایلش هم این است که بسیار با فساد برخورد می‌کنند دوم اینکه اگر هم وجود داشته باشد قبح آن ریخته نشده است.

مسئولین باید به این باور برسند که این گروه‌های فکری اولا باید به صورت نهادینه و نظام‌مند در جامعه بوجود بیاید و برای همه مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کار بکنند و در آنجا به هیچ عنوان غیر از  فکر ناب مطرح نباشد. به نظرم در آنجا عشق به گسترش علم است که باید وجود داشته باشد.

ما نخبگان بسیار مناسب و دغدغه‌مند داریم که باید قاعدتا در گروه‌های کار و فکری سامان پیدا بکنند و احساس امنیت بکنند و حداقل معیشت برایشان سامان داده شود و احساس نشود که همه چیز درگرو “تبار-گماری” و پارتی‌بازی و ارتباطات قبیله‌ای و… حتی در حوزه علم است. چرا که این مسئله وقتی رسانه‌ای می‌شود و بازتاب اجتماعی پیدا می‌کند بلایی سهمگین  بر سر باورهای اجتماعی وارد می‌کند.

اولین آسیب و خسارتش این است که سرمایه اجتماعی و اعتماد را از بین می‌برد. اگر سرمایه اجتماعی را نداشته باشید هم به طور افقی و هم به طور عمودی در همه ابعاد سرمایه اجتماعی در پائین ترین نقطه است که همه اینها موضوع پژوهش است و باید روی آنها کار بشود. چرا سرمایه اجتماعی پائین است؟ چرا افسردگی وجود دارد….همه این‌ها سوالاتی است که می‌تواند پژوهش بشود.

نمی خواهم بگویم که در قعر جدول هستیم اما وضعیت خوبی با آن ادعاهایی که می‌کنیم نداریم. ما چه سنخیتی با گنجینه‌های ادبی و تاریخیمان  و ادعاهایمان داریم؟ اگر قرار نیست که الگو باشیم، حداقل باید در میانه جدول باشیم. به نظر من رهبران ما باید همیشه معماران فسادناپذیر تاریخی لقب بگیرند.

اما متاسفانه هر از چندگاهی مشکلی در جامعه رسانه‌ای می‌شود که آثار خیلی بدی بر جامعه خواهد گذارد و وقتی اعتماد در جامعه صدمه می‌بیند دیگر اعتماد به علم، پژوهش، پژوهشگر و گروه‌های مرجع تحت شعاع قرار می‌گیرند و گروه‌های مرجع دیگر محل ارجاع نیستند. می‌خواهم بگویم اگر وضعیت می‌خواهد سامان بیابد و ما به طور واقعی در مسیر توسعه قرار بگیریم چاره‌ای نداریم که همه اینها را جدی ببینیم و برای همه آنها برنامه‌ریزی داشته باشیم.  برای اینکه برای همه اینها یک باور و اجماع ایجاد بشود لازمه‌اش این است که گروه‌های تحقیق و پژوهشگری خودمان را به طور جدی ساختارمند بکنیم.

اگر نکته خاصی درباره هفته پژوهش و به ویژه نقش پژوهشگاه در جامعه دارید بفرمائید.

تصورم این است که خود پژوهشگاه هم رسالتش این است که در این مجموعه نکاتی که عرض کردم پیشتاز و پیشقدم بشود. یکی از رسالت‌های پژوهشگاه این است که کارهای بنیادی بکند و بسیاری از این موضوعات پژوهشی می‌تواند نطفه‌اش در همین پژوهشگاه درحوزه‌های مختلف بسته شود. درنتیجه حتی اگر به طور آزمایشی هم شده می‌توان این ایده را پخته‌تر کرد و پرورش داد و در یک فرایند تضارب آرا و عقاید این را به یک نظام فکری تبدیل کرد و همیشه به طور تجربی چون این پژوهشکده‌ها وجود دارند به عنوان مغز بیرونی دولت‌ها در عمل وارد برنامه‌ریزی‌هایی مانند برنامه ریزی ششم و نقش جامع کشور و… بیشتر اثرگذار بود. به هر حال این موسسات و آکادمی‌ها در سراسر جهان هستند که این نقش را بازی می‌کنند اما باید خواستگار هم باشد یعنی باور به پژوهش و نتایج پژوهش و توسعه و آسیب‌هایی که وجود دارد باشد. به گمانم وضعیت در ایرانی بحرانی است و باید از طرف رئیس جمهور برای آن کمیته بحران تشکیل شود.

————-
*مصاحبه به خاطر برخی فوایدش بازنشر شد ولی از نظر اجرا و متن نویسی و نثر افتضاح است! در اینجا با ویرایش بسیار و کوتاه کردن جملات بی معنی و بازنویسی برخی جملات بازنشر شد. این شیوه از تنظیم مصاحبه نمونه روشنی از بی اعتنایی به علم و سواد در خبرگزاری های ما ست! – پژوهش که جای خود دارد. توصیه من به محققان این است که وقتی در مسائل جدی مصاحبه می دهند حتما از خبرنگار بخواهند که متن نهایی را باید خودشان ببینند و ویرایش کنند. چون سواد خبرنگارها در حد خبرهای کلیشه ای روز است و کمی که موضوع عوض می شود از بحث عقب می مانند و نمی توانند آن را منتقل کنند. متاسفانه با کم سوادی روزنامه نگاران این تنها راهی است که آنها اگر اهلیت داشته باشند و علاقه مند باشند ممکن است سواد بیاموزند؛ یعنی پیش از انتشار غلط های متنی و بیانی خود را با راهنمایی مصاحبه شونده ببینند تا مثلا هی نگویند “حسن و قبح فساد شکسته شده”! سردبیران هم که در تعطیلات به سر می برند. اگر خواستید باقی شاهکارهای متن را ببینید اصل مصاحبه را بخوانید. – م.ج

همرسانی کنید:

مطالب وابسته