زندگی خصوصیِ مائو تسهتونگ
خاطرات پزشک مخصوص مائو
دکتر لی جیسویی
ترجمه محمدجواد امیدوارنیا
تهران: جهان کتاب، ۲۴۴صفحه.
دربارهٔ شخصیت، شیوهٔ رهبری و زندگی اجتماعی و خصوصی مائو تسهتونگ، رهبر انقلاب کمونیستی چین، کتابها و مقالههای بسیاری در آن کشور به نگارش در آمده که چون همگی زیر نظارت سازمانهای حزبی و دولتی انتشاریافته، در آنها جز تأیید و تمجید نظریات و عملکردهای او و خودداری از بیان حقایق و انتقادها دیده نمیشود.
امّا کتاب زندگی خصوصی مائو تسهتونگ شامل خاطرات دکتر لی جیسویی، پزشک مخصوص مائو، چون در خارج از این کشور انتشاریافته، از آزادی بیان و تشریح نکات مثبت و منفی و عبرتآموز بهرهمند بوده است. دکتر لی جیسویی به مدت ۲۲ سال، از اولین سالهای پیروزی انقلاب و تأسیس جمهوری خلق چین تا زمان درگذشت مائو، در کنار رهبر چین بوده است،
از اطرافیان برخی دیگر از رهبران جهان – ازجمله پزشکان مخصوص ناپلئون و هیتلر – نیز کتابها و یادداشتهایی بهجای مانده، اما هیچیک از آنها شامل خاطرات روزمره و بیان شیوهٔ زندگی خصوصی این رهبران نیست، بلکه حاوی نکات پزشکی و چگونگی سلامتی آنهاست.
محمدجواد امیدوارنیا، مترجم کتاب، خود سالها در زمان حیات مائو در عصر «انقلاب فرهنگی»، و پس از او، در دوران «نهضت اصلاحات» به رهبری دنگ شیائو پینگ، در چین حضور داشته و شاهد زندگی واقعی مردم چین بوده است. او این کتاب را ازآنجهت برگزید که نمایانگر حقایقی از تاریخ خودکامگی، افراطگرایی و تندروی، بهویژه در جریان انقلاب فرهنگی در آن کشور (۷۶ ـ ۱۹۶۶) است.
از مقدمهٔ نویسنده:
در سال ۱۹۵۴ بنا به معرفی وانگ دونگ شینگ فرمانده گارد رهبری، موافقت یانگ شانگ کن مدیر دفتر مرکزی حزب کمونیست، لوو رو چینگ از وزارت امنیت، و جو ئنلای نخستوزیر، بهعنوان پزشک مخصوص مائو و سپس سرپرست گروه پزشکی ویژهٔ او منصوب شدم. ازآنپس تا زمان درگذشت مائو در سال ۱۹۷۶، به مدت بیستودو سال بهطور مداوم در کنار او در پکن و همه جای دیگر، حفظ سلامتی او را به عهده داشتم.
از آغاز کار، بهشدت از شیوهٔ زندگی مائو، که بسیار متفاوت با افراد عادی بود، شگفتزده شدم. او هیچ برنامهٔ خاصی را برای خوردن و خوابیدن رعایت نمیکرد. برایش تقسیم روز به ۲۴ ساعت و یا تفاوت شب و روز مفهومی نداشت. فعالیتهای عمومی و خصوصی او، ازجمله ملاقاتش با سران کشورهای خارجی، بهطور دقیق بر مبنای تصمیم و اولویتهای خودش تنظیم میشد. مایل بود فعالیتهایش را بر اساس وضعیت روحی و فکری خود، در هرلحظه، بدون اعلام قبلی به اطرافیان، به انجام رسانَد. حتی کسانی که در کنار او بودند نمیتوانستند خواستههای او را پیشبینی کنند. با اینکه حزب کمونیست چین نهادی کاملاً زیر نظر و بسیار محرمانه بود، مائو به ما آموزش داده بود که: «لازم نیست دربارهٔ اموری که در اطراف من میگذرد با کسی گفتوگو کنید.» زندگی واقعی مائو را مهی غلیظ فراگرفته بود و از این رو بسیار افسانهای و قدرتمند جلوه میکرد.
من تا سال ۱۹۵۹ به او احترام میگزاردم، چون اگرچه به او نزدیک بودم، همیشه به نظر میرسید که دیواری نفوذناپذیر ما را از یکدیگر جدا ساخته است که به من اجازهٔ شناخت زندگی واقعی او را نمیدهد. ازآنپس، بهتدریج در این حصار ناپیدا نفوذ یافتم و توانستم چهرهٔ حقیقی مائو را ببینم. مائو همچون بازیگران نمایشنامههای سنّتی چین، با آرایشی غلیظ در صحنه ظاهر میشد، لیکن در پشتصحنه چهرهای دیگر داشت. در اوایل دههٔ ۱۹۵۰، هنگامیکه مائو قرارداد دوستی، اتحاد و کمک متقابل را با شوروی امضا کرد و سیاست خارجیِ «گرایش به شرق» را مورد پشتیبانی قرارداد، اغلب مردم تصور میکردند بسیار به شوروی نزدیک است. لیکن اطلاع نداشتند که او حتی از دههٔ ۱۹۳۰ از سوی استالین و حزب کمونیست شوروی بهعنوان مخالف شناخته میشد؛ کسی که «همچون تربچهای از بیرون سرخ اما در درون سفید است». او در اولین دیدار از شوروی در بهار ۵۰ ـ ۱۹۴۹ با استقبالی سرد روبهرو شد و با اینکه سفرش دو ماه به طول انجامید دستاوردی نداشت. تنها هنگامیکه تهدید به بازگشت به چین کرد، استالین با امضای قرارداد دوستی میان دو کشور موافقت کرد. مائو شوروی را تهدیدی بزرگ برای چین میدانست و مصمّم به اعلام نظر خود بود، اما این امر به طول انجامید و قطع روابط دو کشور در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ آشکار شد.
در دههٔ ۱۹۳۰ ادگار اِسنو و دیگر روزنامهنگاران امریکایی، پس از بازدید از پایگاه کمونیستها در شمال استان «شنسی»، حضور اعجاببرانگیز کمونیستها را به جهانیان اعلام کردند. ازآنپس مائو به ایالات متحدهٔ آمریکا و بهویژه به مردم آن با نگاهی مثبت مینگریست. در دههٔ ۱۹۵۰ هنگامیکه سیاست «از اتحاد شوروی بیاموزیم» را مطرح ساخت، بسیاری از مردم چین زبان روسی را مهمترین زبان خارجی تصوّر کردند و به آموختن آن روی آوردند؛ درحالیکه خود او زبان انگلیسی را فرامیگرفت. و با اینکه در تمام آن دوران بین اطرافیان مائو دانشآموختگانی از آمریکا، ازجمله خود من حضور داشتیم، هیچیک از فارغالتحصیلانِ شوروی به جمع ما راه داده نشدند.
مائو در دیدارها و اجلاسها ظاهری آراسته، باشخصیت و دوستداشتنی داشت و رهبری جاافتاده، باوقار و سنگین مینمود. امّا در زندگی خصوصی بسیار بینظم و زنباره بود و جز این سرگرمی دیگری برای گذران وقت نداشت.
من نوشتن خاطراتم را از سال ۱۹۵۴، هنگامیکه بهعنوان پزشک مائو تعیین شدم، به صورت سرگرمی آغاز کردم، لیکن با گذشت زمان، این کار برایم شامل ضبط تجربیات هم شد. ابتدا تنها رویدادهای مهم را مینگاشتم امّا پس از مدتی به نوشتن مشاهداتم نیز علاقه یافتم. درعینحال، هیچگاه تمایلی به چاپ نوشتههایم نداشتم…