مهدی جامی
ایران فرهنگی، دفترهای آسو، شماره ۵
آسو: مارس ۲۰۲۰/ اسفند ۱۳۹۸
مجموعهای که در قالب این دفتر ویژهی آسو میخوانید (از اینجا دریافت کنید) چیزی میان مجله و جُنگ و مجموعه مقاله است. دفترهای ویژهی آسو هر کدام مشخصههای خود را دارند. برای این دفتر تلاش کردهایم که مجموعهای از یادداشت و جستار و مصاحبه و نیز نظرسنجی فراهم آوریم که طبعاً به سوی ژانر مجله گرایش پیدا کرده است. اما دقیقاً همان نیست چون از نظر تصویری یا توزیع صفحات و تنوع آنها در چارچوب مجله نمیگنجد. مطالب سبکتر که معمولاً در مجله از ضروریات است در اینجا در نظر گرفته نشده است. افزون بر این، یادداشتهای کوتاه مثلاً در معرفی کتاب که میتوانسته در آخر دفتر بیاید تدارک نشده است. برای همین میبینید که تقریباً همهی صفحات دارای مقاله و یادداشتهای به نسبت طولانی است.
آنچه هدف اصلی بوده فراهم آوردن مجموعهای در جهت روشنگری مفهوم «ایران فرهنگی» بوده است. بنابراین، از کسانی دعوت کردهایم که با مؤلفههای مختلف ایران و فرهنگ سر و کار داشتهاند و دارند، گرچه همهی کسانی که دعوت شدهاند نتوانستهاند به دعوت ما پاسخ گویند. همچنین با دعوت از خانم فرزانه خجندی، عزیز حکیمی، شهزاده سمرقندی، اسفندیار آدینه از تاجیکستان و ازبکستان و افغانستان سعی کردهایم تنوعی در مشارکتکنندگان داشته باشیم که به نحوی تنوع حوزهی ایران فرهنگی را نشان دهد. اما این مجموعه را صرفاً گامی اولیه برای مباحث ایران فرهنگی میدانیم و ناچار از آنچه در نظر داشتهایم تنها بخشی منعکس شده است.
تهیهی این مجموعه به دلایل مختلف به درازا کشید و یک دو بار انتشار آن به تعویق افتاد تا مقالهی تازهای برسد یا پاسخ تازهای به نظرسنجی دریافت شود و در هر صورت کار با کیفیت و وزن بیشتری ارائه شود. از همهی دوستان و سروران که بردباری نشان دادند تا روز انتشار برسد از جانب خود و تحریریهی آسو سپاسگزارم.
در اینجا نمیخواهم وارد بحث معنا و مفهوم ایران فرهنگی شوم. هم در خلال مصاحبهها و هم در نوشتههایی که خواهید خواند و نیز در مقالهای که برای این مجموعه نوشتهام درک و تصوری از ایران فرهنگی ارائه شده است که گاه روشنتر است و گاه با ابهام بیشتری روبهرو است. امری که به خودی خود نشان میدهد مفهوم ایران فرهنگی نیازمند بحث بیشتر است تا توافق جمعی وسیعتری دربارهی آن پیدا شود. اما آنچه روشن است حوزهی سهگانهی زبان فارسی است که اکنون در سه کشور گسترده است و در حوزهی میراث ایرانی البته از این سه کشور هم فراتر میرود و جهان ایرانی را که امروز میراث آن در کشورها و مرزهای سیاسی مختلف زنده است در بر میگیرد. موضوع تبعید و مهاجرت اختیاری هم خاصه در جماعت ایرانی به مسئلهی ایران فرهنگی ابعاد تازهای بخشیده است.
مجموعه را پس از جستاری در شناسایی حوزههای میراث فرهنگی ایران به گفتگو با استاد داریوش آشوری پیوند میزنیم. استاد عمری را به جستجو در گوشه و کنار و سرشت و سرنوشت زبان فارسی گذرانده است. اصل بحث با او هویت و زبان است که امروز بین سه کشور و سه نام فارسی و دری و تاجیکی تقسیم شده است.
گفتگو با دکتر مهرزاد بروجردی در واقع نوعی نقد سیاسی بر بحث زبان و هویت است چرا که او چندان با این گزاره که زبان فارسی حامل هویت ما است موافق نیست و مایل است از نگاه ادیبانه به هویت دور شویم.
گفتگوی سوم با خانم فرزانه خجندی است که از شاعران شاخص تاجیکستان است. داستان اصلی در این گفتگو پیوندهای مردم سه کشور حول زبان است. زبانی که او آن را یگانه میخواند گرچه سه نام داشته باشد.
چنین دیدگاهی در مقالهی عزیز حکیمی هم آمده است. او که خود از روزنامهنگاران، مترجمان و نثرنویسان خوب افغانستان است گوشهای از سیاست زبانی در افغانستان را شرح میدهد و چرایی اینکه فارسی افغانستان به نام دری نامیده شد.
انعکاس میهن و وطن در سینما یکی از مهمترین موضوعات شناخت فرهنگ ملی از چشم دوربین است. علاقهمند بودیم دربارهی هر سه کشور این موضوع را بررسی کنیم اما حالیا به بررسی پرویز جاهد درباره سینمای «ایران» بسنده کردهایم.
در قدم بعدی وضع مهاجران را سنجیدهایم که وطن خود را شهر به شهر با خود میبرند. ماهرخ غلامحسینپور که خود داستاننویس است در اینجا گزارشی از نظرات مختلف اهل قلم به دست داده است که در عنوان مطلب بهخوبی چکیده شده است: ایرانی که وطن مهاجر است همان ایران فرهنگی است.
این ایران با خادمان و نخبگان خود ایران شده است. منصوره شجاعی که کنشگر شناختهشدهای در مبارزات زنان ایران است چهرههای پیشگام زنان ایران را به کوتاهی معرفی میکند.
پیش از اینکه بحث خادمان را در بخش نظرسنجی پی بگیریم یادداشتی خواهید خواند از رضا فرخفال که تأملی در واژهی «میهن» است. این واژهی بسیار پربسامد در دوران ما در شاهنامه تنها چندبار بیشتر به کار نرفته است. مفهوم میهن را فرخفال گسترش میدهد و به معماریهای اصیل ایرانی میکشاند. میهن همچون خانهای فیزیکی با گنبدی به نشانهی آسمان.
اما زیر آسمان فرهنگ ایران چه کسانی فرهنگساز بودهاند؟ هدف از بحث خادمان و متون اساسی فرهنگ ایران در بخش نظرسنجی آن است که راهنمایی خاصه برای جوانترها به دست دهیم تا اگر خواستند به کتابی مراجعه کنند یا آثار کسی را بخوانند نامنامهای در دست داشته باشند. در این نظرسنجی آرای متنوع پانزده نفر از اهل قلم و فرهنگ را میخوانید که بعد از مطالعه نوعی وحدت نظر هم در تنوع آن خواهید یافت.
در پایان این دفتر مقالهی مهدی خلجی را میخوانید که در اصل برای پاسخ به نظرسنجی آسو نوشته شده اما از پرسش و پاسخ ساده به جستاری مفصل رسیده است و نشان میدهد که مفهوم متن اساسی یا معیار چه تحولی را طی کرده است و به چه اعتباری امروز میتوان از متون اساسی فرهنگ ایران سخن گفت.
در مقالهی صاحب این قلم نیز که در آغاز دفتر آمده کوشیدهام هم تنوع فرهنگ ایران و هم معیارهای تشخیص میرات مشترک ایران را نشان دهم بدون اینکه بخواهم ادعا کنم که مالک این میراث تنها یک گروه و کشور معین است. زیرا حقیقت آن است که این میراث حاصل کار هزاران گروه از نخبگان اقوام مختلف در پهنهی جهان ایرانی بوده است و امروز هم همچنان به همهی این پهنه تعلق دارد. من عمداً از بحث زبان فارسی و هویت هم تن زدهام چون فکر میکنم میراث ما صرفاً در زبان خلاصه نمیشود. و با همدلی نزدیکتر است تا همزبانی. و این همان چیزی است که مولانا به آن اشاره دارد ــ شخصیتی که زندگیاش خود نموداری از ایران فرهنگی است. از وخش و سمرقند و بلخ و نیشابور تا قونیه و دمشق گسترده است.
نهایتاً میماند یادی و سپاسی. از مدیران آسو بسیار سپاسگزارم که فرصت تهیهی این مجموعه را در اختیار من قرار دادند و بعد از سالها دوباره حس مجلهنگاری را در من بیدار کردند. خاصه از هامون نیشابوری ممنونام که مرا در طول کار یاری و همراهی کرده و مشکلگشایی کرده است و نیز از دوستان بخش طراحی و ویرایش فنی که این دفتر را به پاکیزگی آماده و آراستهاند. و یادی میکنم از مادرم که در آخرین روزهای آمادهسازی این دفتر از جهان گذشت. مادرها همیشه نشانهی وطناند. و من سالها نه او را دیده بودم نه وطنم را. اما با ایشان زیستهام و میزیم. مادر خود ریشه در بلخ داشت و در ایران زاده و زیسته و بالیده بود و ایران را به جان دوست میداشت اما از یاد دیگر آسمانهای وطن نیز غافل نبود.