مهدی جامی
نظام دایره المعارف نویسی بر اساس ترتیب الفبایی است و ظاهرا همه این را پذیرفته اند. اما آیا این تنها راه ترتیب دادن مواد یک دایره المعارف است؟
آیا نظام الفبایی کافی است؟
در چهار دهه اخیر نهضتی در دایره المعارف نویسی در ایران پدید آمده است که نتیجه آن دهها دوره دانشنامه های مختلف است و به وجود آمدن مراکز متعدد برای تدوین دایره المعارف ها. دایره المعارف ها در وضعی که امروزه تهیه می شوند روی فرد فرد دانشوران و اعلام پیشین و معاصر در تاریخ و تمدن و فرهنگ ما تکیه دارند. یا اگر موضوعی باشند به پاره پاره موضوعات توجه می کنند. از نمونه اخیر مثلا می توان دید که آویشن و آهک و آهنگری (در دانشنامه فرهنگ مردم ایران) صرفا به دلیل اینکه نام شان با آ شروع می شود در کنار هم آمده اند. و از نمونه دیگر می توان دید که مدخل باربد و باربادوس و بارهنگ (دانشنامه جهان اسلام) باز هم به دلیل همنشینی الفبایی به این صورت کنار چیده شده اند. مفهوم این شیوه ترتیب دهی این است که هر مدخل مجزا از دیگری است. اما آیا واقعا در صحنه علم و هنر و تمدن همین قدر آدمها و دانشها و موضوع ها از یکدیگر منفک اند؟
روشن است که نه دانشوران مستقل از یکدیگر اند و نه موضوعات از یکدیگر مجزا هستند. اما این پیوستگی ها در کجای طراحی دایره المعارف ها در نظر گرفته شده است؟
دایره المعارف ها حجم عظیمی از دانش را با صرف زمان و هزینه های گزاف در یکجا گرد می آورند. این انبوهه دانش اما تنها یک سازمان دارد و آن گسیخته ترین شیوه سازمان دهی است: الفبا.
مساله سهولت دسترسی
ارزش نظام الفبایی به جای خود. در این نظام ظاهرا مساله اساسی سهولت دسترسی است. اما سهولت دسترسی را به شیوه های مختلف می توان تعریف کرد و لزوما الفبایی بودن تنها معنای تسهیل دسترسی نیست. برای نمونه می توان به مجموعه ای از مدارک کتابشناختی اشاره کرد که زمانی مرکز اسناد و مدارک علمی ایران منتشر می کرد. در این مجموعه، اسناد و کتابها ظاهرا به ترتیب شناسایی یا ورود به کتابخانه مرکز ثبت می شد و بنابرین هیچ ترتیب خاصی نداشت. اما در عوض در پایان هر جلد نمایه های مختلفی محتوای اسناد و مدارک علمی را با ترتیب الفبایی مشخص می ساخت. بنابرین مدل دسترسی در این مجموعه اینطور بود که شما اسناد خود را به هر شیوه می خواستید تنظیم می کردید اما در راهنماهای آخر کتاب فهرست های مختلفی به دست می دادید که با شماره معین به سندی که لازم داشتید ارجاع می داد.
در مقایسه با نظام ارائه و معرفی اطلاعات در دانشنامه ها، می توان دید که این دانشنامه ها صرفا یک نظم یا یک نمایه تفصیلی دارند که همان متن آنها ست. دایره المعارف ها در واقع یک نمایه بزرگ اند که درآیند هر نمایه گسترش یافته و به یک مقاله تبدیل شده است. آیا این شیوه کافی است؟ جواب ساده اش این است: نه اصلا!
نیازهای موضوعی
فرض کنید من به نجوم علاقه مندم اما دانشوران مهم آن را نمی شناسم. یا مثلا یک دو نفر از آنها را می شناسم. حال اگر این یک دو نفر یکی نامش با الف شروع شود و یکی با ی صرفا می توانم یکی از آنها را بیابم و برای دومی باید صبر کنم که مجلدات دایره المعارف تکمیل شود. اما هم در جلد الف و هم در جلدهای بعدی که مثلا به سین هم رسیده دهها منجم معرفی شده است که من از آنها بی خبرم. چطور می شود برای مخاطبی که به نجوم علاقه مند است دسترسی بهتری به مواد مربوط به نجوم فراهم کرد؟
نیازهای تاریخ شناسی
فرض دیگر این است که من دارم در باره اوضاع بغداد و خراسان در قرن پنجم مطالعه می کنم. نیاز دارم که اولا تا جایی که ممکن است دانشورانی را که در این قرن زیسته اند بشناسم و در ثانی بدانم که کدامیک از آنها در بغداد بوده اند و تحصیل و تدریس و زندگی کرده اند. به این نوع اطلاعات چگونه می توان از طریق دایره المعارف که خزانه بزرگی از دانش است دست یافت؟ راه مخاطبی که می خواهد یک دوره زمانی را مطالعه کند چگونه می توان هموار کرد و دسترسی اش به این خزانه را تامین کرد؟
فرض های مختلف دیگری هم ممکن است که هر کدام برشی معین از دانش های گردآورده در دانشنامه های فارسی را هدف قرار می دهد. راه آزموده ای برای پاسخ به این نیازها وجود دارد؟
تصویر شبکه ای دانش
مساله فقط نیاز مخاطب هم نیست. توجه به این نیازها البته ضروری است. اما این هم ضروری است که تصویری که از دانش و میراث علمی خود می دهیم تصویری مرتبط و شبکه ای باشد نه الفبایی. یعنی فقط بحث سهولت دسترسی را در نظر نگرفته باشد بلکه پیوندهای دانشها با یکدیگر و دانشوران با یکدیگر و زمان و مکان و آدمها را با یکدیگر نشان دهد.
نمایه پردازی
راه ساده و آزموده همانا نمایه پردازی است. این نمایه ها را در قدم اول می توان به ساده ترین صورت تهیه کرد. مثلا مواد هر جلد از دایره المعارف را در پایان کتاب یکبار به صورت تاریخی هم مرتب کرد. یعنی مثلا از سال ۱۲۵ هجری که فرضا قدیمترین شخصیت در آن جلد است سال به سال بالا رفت. کسی را که در ۱۴۰ متولد شده پس از آن آورد و سپس ۱۴۵، ۱۶۷، ۲۰۰، ۲۰۱ هجری، و الی آخر. ممکن است در یک جلد به لحاظ الفبایی ۲۰۰ اسم مطرح شده باشد اما به لحاظ تاریخی آنها به ۶۰ تاریخ سنواتی تعلق داشته باشند. ارائه نمایه تاریخی نشان می دهد دو نفر یا ده نفری که در ده جای مختلف در آن جلد آمده اند در واقع در یک سال یا چند سال نزدیک به هم متولد شده اند. این نزدیکی تاریخی آگاهی تازه ای به ما می دهد که در صورت الفبایی غایب است.
وقتی دایره المعارف به مجلدات خود اضافه می کند این نمایه ها دستمایه فوق العاده ای خواهند بود برای نوشتن تاریخ علم در رشته های مختلف. زیرا دانشوران همدوره را بهتر نشان می دهد. انتشار این نمایه ها به صورت آنلاین و ارجاع هر کدام به لینکی که در آن اصل مقاله آمده باشد هم سهولت دسترسی را باز هم بیشتر می کند اما به صورت تاریخی و تقویمی و دوره ای.
همین روش را برای موضوعات هم می توان دنبال کرد. یعنی بسادگی می توان تمام معرف ها و برچسب های شناسنده هر شخصیت را (مثلا فقیه، شاعر، ادیب، وزیر، منجم، گیاهشناس، حکیم و جز آنها) به ترتیب الفبایی-موضوعی ساده یا به ترتیب نظام دهدهی دیویی یا کتابخانه کنگره نظام داد و صرفا در مقابل هر کدام نام فرد و شماره صفحه گذاشت یا در نمایه های آنلاین محل مدخل دایره المعارف را لینک کرد. به این ترتیب اگر مخاطب به دنبال گیاهشناسان یا وزیران در هر مجلد باشد به آسانی به آنها دست خواهد یافت.
دانش شناسی
وجود این دست نمایه ها علاوه بر کارسازی در سهولت دسترسی و خارج شدن از نظام الفبایی و بازنمود روابط شبکه ای و تاریخی مواد دایره المعارف ارزشهای دیگری هم دارد. انبوهه های اطلاعات در عصر دیجیتال به شکل های مختلف قابل پردازش است. مثلا می توان دانست که در پایان کار چه حجمی از داده ها مربوط به ادبیات یا علوم یا دانش معینی است و کدام دوره های تاریخی شخصیت های بیشتری به تمدن ما ارائه کرده است و کدام شهرها فرهنگشهرهای مرکزی بوده اند و هر کدام از اینها با جزئیات و اسناد متعدد پشتیبانی می شود.
دفتر نمایه سازی و پردازش داده
پیشنهاد اصلی این یادداشت اهتمام بر نمایه سازی های معنادار و معناساز در دایره المعارف ها ست. گرچه نمایه های تاریخی و موضوعی در اولویت اصلی اند اما دامنه نمایه سازی فراخ است. این خود می تواند بخش کارآمد و کارسازی از هر دایره المعارف باشد و در طراحی و تجدید سازمان علمی دایره المعارف ها در نظر گرفته شود. با تکیه بر روشهای دیجیتال عرصه این نمایه سازی ها را می توان گسترده کرد و پردازش انبوه داده ها / اطلاعات را در خزانه دایره المعارف های فارسی به روشی برای دانش شناسی تبدیل کرد. دایره المعارف نویسی پیشاپیش گروه بزرگی از دانشوران ایرانی را برای ثبت دانش و میراث علمی ما دور هم آورده است. از این اجتماع مبارک باید بهره های همه جانبه گرفت و نتایج مطالعات را در بسته بندی های مختلفی ارائه کرد و از زاویه های تازه ای برش زد. نمایه سازی سنجیده راه بیشینه کردن نتایج این کارهای بزرگ علمی است.