برای داشتن یک تصویر جامع و مفصل از تاریخ پنجاه سال اخیر ایران، کتاب خاطرات و یادداشتهای امیر اسدالله عَلم را به شدت پیشنهاد میکنم.
کتابِ خاطرات هفت جلدی عَلم تصویری زنده، جاندار و روزمره از زندگی شاه، درباریان، سفیران و دولتمردان ایران عصر پهلوی دوم به دست میدهد. در خوانش ظاهری کتاب، عَلم به جا یا بیخود و بیجهت (و لابد از ترس آنکه وقتی دستنوشتههایش لو برود ترتیبش را ندهند) قربان صدقهٔ محمدرضا پهلوی میرود. اگر خطا و افتضاح و مشکلاتی هست (که گاه شخص شخیص اعلا حضرت بانی و باعث آنها بوده)، به گردن دولت (آنهم دولت فرمایشی!) و نیروهای خارجی میاندازد. و هر آنچه خیر و خوب و توسعه و پیشرفت است از جبهٔ شاهی ناشی میداند (مشیای که هنوز در سلطنت طلبان کمابیش دیده میشود).
او آشکارا با امیرعباس هویدا دشمنی میورزد. و دوران نخست وزیری خویش و سرکوب ۱۵ خرداد را مدام به رخ شاه و خوانندهٔ کتاب میکشد (و میگوید کار مُلاّ را من در ایران برای همیشه تمام کردم!).
اما این ظاهر ماجراست. نویسنده با توانایی بینظیرش از امکان دو پهلو گویی فارسی بهره گرفته و دست آخر حرفش را میزند. حرفی اغلب منصفانه و پیامی از اعماق تاریخ به من و تویی که با او در نوشتهاش همراهیم.
کتابِ عَلم برای تاریخ خوانهای حرفهای و صاحبان تحلیل، دیباچهٔ سقوط یک کشور است. شرحِ مهمترین دهه ی پایانی عصر پهلوی است. شخصیت شاه در این کتاب به شکلِ یک مردِ پرکار که فکر پیشرفت کشورش هست تصویر میشود؛ مردی که هیچ تمایل فرهنگی و هنری ندارد و به کلی از کتاب و مطالعه دور است. نفت و اسلحه و تو دهنی به منتقدین ذهنش را پر کرده و بلند پروازیهایی در سر میپروراند کهگاه به سود مملکت تمام شده وگاه کشور را متضرر کرده. هیچ تحمل حرف مخالف، نقد، و تعامل فکری را ندارد. تا جایی که گاهی نویسنده (که هر روز شاه را میبیند و با او همصحبت است) به کنایه میافتد…
نثر شیوا و سادهٔ علم و صمیمیتی که در سطور کتاب هست، اعترافاتگاه شوخ طبعانهاش و تمایل سیری ناپذیرش به زنان و قصهپردازی و شعر خوانیاش، این هزاران صفحه را آسان و خواندنی میکند.
کتابِ یادداشتهای «امیر اسدالله عَلم» را انتشارات معین و مازیار چاپ کرده اند و برای کسانی که به کتاب دسترسی ندارند در لینک زیر شش جلدش هست.
http://ketabnak.com/book/
یا:
http://vatanpdf.com/