راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

آیا رستم الحکما، مولف رستم التواریخ، رضا قلی خان هدایت است؟

خبرگزاری کتاب

جلیل نوذری، پژوهشگر تاریخ در نشست «هویت واقعی مؤلف رستم التواریخ» با بررسی نشانه‌شناسانه و تطبیق این اثر با آثار رضاقلی‌خان هدایت (مدیر دارالفنون) به این نتیجه رسید که بر اساس اسنادی که در یک پژوهش پنج ساله به دست آورده، رستم الحکما همان رضاقلی‌خان هدایت است!

نشست «هویت واقعی مؤلف رستم التواریخ» با سخنرانی و دبیری جمشید کیان‌فر، مصحح و مدیر سرای نقد موسسه خانه کتاب، و جلیل نوذری، پژوهشگر تاریخ، سه‌شنبه ۶ مردادماه در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد. در این گزارش فشرده حرفها و استدلال های آقای نوذری را می خوانید:

آیا رستم الحکمایی وجود داشته است؟
|رستم الحکما نویسنده کتاب درباره نوشتن این کتاب می‌گوید: پدر بنده، امیرحسین خوش حکایت، روایت‌های زیبایی را نقل می‌کرد، بنده هرچه از وی و پدربزرگم شنیدم،‌ یا خود به چشم مشاهده کردم و یا در منابع خواندم همه را به توصیه پدرم نوشتم. پس از گردآوری مطالب پدرم به من گفت: این روایت‌ها را به زبان عامه فهم بنویس تا از من و تو در این گنبد دوار یادگاری بماند. در این کتاب رویدادهایی از صفویه تا قاجاریه درباره بیست حکمران و پادشاه نقل شده است. البته نویسنده تاکید بسیاری بر دوره محمدحسن خان قاجار دارد و نسب این فرد را به شاه سلطان حسین صفویه می‌رساند و به نوعی نسب قاجاریه را به صفویه وصل می‌کند.

نویسنده رستم التواریخ نویسنده‌ای پرکار است، اما ما از وی ما تنها این اثر را می‌شناسیم. چند سال پیش سه اثر از وی به نام‌های «شمس الانوار»، «تاریخ دارالعرفان خمسه»، «داستان حکایت‌های عامیانه» چاپ شده، اما واقعیت این است که رستم الحکما بیش از این عناوین کتاب دارد و تعداد آثار وی به ۲۶ عنوان هم می‌رسد. برخی از پژوهشگران معتبر از جمله هما ناطق، فریدون آدمیت و محمدتقی دانش‌پژوه و احمد سهیلی خوانساری از آثار وی یاد کردند.

پرسشی که مطرح است درباره بودن یا نبودن کسی به نام رستم الحکما است. همچنین اگر رستم‌الحکمایی وجود داشته چرا پس از ۱۸۰ سال از نگارش کتاب وی، ما هنوز پژوهشی درباره‌اش نداریم و حتی از نام‌هایی که در کتابش از بستگان و اقوامش ارائه می‌دهد، هم اطلاعی نداریم! از طرفی چرا پس از ۴۶ سال از انتشار کتابی که محمد مشیری از این نسخه ارائه داده، باز هم اطلاعی از چند و چون نویسنده در دسترس نیست.

رستم الحکما دغدغه ایران داشت
داریوش شایگان می‌گوید تا کنون درباره این کتاب یک تحقیق علمی خوب پرمایه صورت نگرفته است. بنابراین باید بگویم درباره این کتاب تحقیقی انجام نشده و این اثر تنها مورد توجه اهل فرهنگ ایران قرار گرفته است.

من تلاش می‌کنم با استفاده از متن کتاب و ذهنیات نویسنده، مشخصات مولف این اثر را بیابم و سپس اطلاعات به دست آمده را دسته‌بندی کنم تا در میان نویسندگان دوره قاجار به یک گروه برسم و از میان این گروه به یک نفر دسترسی پیدا کنم. بنابراین پس از دستیابی به فرد پیدا شده در «رستم التواریخ» به جستجوی نشانه‌هایی می‌پردازم که گویای مشابهت این دو فرد باشد.

رستم الحکما در اثرش یک دیدگاه خاص فلسفی دارد که به یک کلیت فراگیر به نام ایران می‌رسد. البته منظور وی از ایران، ایران جغرافیایی نیست، بلکه ایران فرهنگی است. نویسنده به ایران فردیت می‌دهد و تکرار نام ایران در کتاب چشمگیر است. باید گفت نویسنده دغدغه ایران دارد و این دغدغه را در کلماتی مانند «نادر آن قهرمان ایران، کریم خان آن آبادکننده ایران، ایران‌مدار، ایران کنام شیران، ایران پناه و ایران خاک پاک» بیان می‌کند.

علاقه مولف به فارسی ساده و سره
نویسنده در نوشتن متن کتاب شیوه بیهقی را دنبال می‌کند. وی در بخشی از متن کتاب، روایت را قطع و درباره روش نوشتن تاریخ را توضیح می‌دهد. با این همه جنبه سیاست‌نامه‌ای اثر بالاست. کتاب از سلطانی که باید در کنارش یک وزیر باشد، بحث می‌کند و این یک دیدگاه در تاریخ ایران است.

وجه دیگر این کتاب جنبه طنز و هزل آن است که نویسنده دو نوع طنز را دستمایه اثر خود قرار داده است. نخست طنز آشکار که به آسانی شخص را خراب می‌کند و دیگری طنز پوشیده که برای بی‌اعتبار کردن افراد به کار برده است.

این اثر عجیب فارسی است و در آن جملات بسیار ساده فارسی دیده می‌شود. استفاده از کلمات و اصطلاحاتی مانند «دانشمند، دبستان، داروخانه، پرستار و خمپاره» حاکی از دغدغه فارسی‌نویسی نویسنده است. به این جملات نگاه کنید: «آن‌چه می‌بایست بفهمم، فهمیدم.»‌ و «کریم‌خان زند همه کس پسند که در حقیقت پدر مهربان همه اهل ایران بود.» متن کتاب به نظر می‌رسد گزارش روانی است که نویسنده برای افرادی بازگو کرده و پس از آن به صورت نوشتاری درآورده است.

نویسنده‌ای که ذهنیتی مدرن دارد
نویسنده یک ویژگی کلیدی دارد که در «رستم التواریخ» آمده و آن اینکه با کتاب‌های بسیاری آشنایی دارد و ذهنش با کتاب آشناست. همچنین ذهنیت دانشنامه‌ای نیز دارد، به‌طوری که وقتی به دوره شاه سلطان حسین اشاره می‌کند از انواع اسب، شتر و پرندگان سخن می‌گوید و یا زمانی که از عصر کریم خان زند سخن می‌راند فهرستی از نقاشان و منشیان را ذکر می‌کند. حتی در چند صفحه فهرستی از اسامی پهلوانان را ارائه می‌دهد.

یکی دیگر از ویژگی‌های نویسنده این است که وقایع ایران را از تهران دنبال نمی‌کند، بلکه از شیراز و اصفهان روایت می‌کند. وی در دربار حسنعلی میرزا در شیراز است و از جنوب اطلاعات بسیار دقیقی درباره هفت‌لنگ‌ها، لارستان و اصطلاحات جنوبی دارد. وی عربی و ترکی می‌داند و اشاره به عربی‌ دانستن خودش نیز می‌کند، ضمن این‌که به عربی شعر نیز می‌گوید.

رستم‌الحکما فردی است که شاعر و نثرنویس است، مورخی که در جنوب حضور دارد. ذهنیتش مدرن است و اروپا و نظام پارلمانی را می‌شناسد. بنابراین بنده پس از ۱۸۰ سال می‌گویم رستم‌الحکما تنها می‌تواند رضاقلی خان هدایت باشد.

تاریخ و فارسی نویسی رضا قلی خان هدایت
رضاقلی‌خان هدایت مورخ، شاعر و ادیبی است که ترکی و عربی می‌داند. رضاقلی خان گاه در کتاب «روضه الصفا»ی خود بیان روایت را قطع می‌کند و به شرح ویژگی‌های تاریخ‌نگاری می‌پردازد. به عبارتی نگاه ویژه به تاریخ‌نگاری دارد. وی می‌گوید اعتقاد دارم باید این کار را انجام داد تا خواننده در مطالعه کتاب خسته نشود.

درباره شیوه نوشتن کتاب «سفرنامه خوارزم» – کتاب دیگر رضاقلی خان هدایت- هم باید گفت در این اثر فارسی‌نویسی لحاظ شده که نوع فارسی آن با زمانه خودش بسیار متفاوت است و می‌توان گفت فارسی سلیس است.

اما آیا رضاقلی‌خان هدایت با جنوب آشناست؟ وی سال‌ها در دربار شاهزاده حسینعلی میرزا فرمانفرما بوده و بارها به ماموریت رفته است. وی در کتاب «روضه الصفا» ذکر می‌کند که بارها به دشستان رفته است. بنابراین می‌بینیم که وی با جنوب درگیری عملی دارد و با عرب‌ها به عربی صحبت می‌کند.

توانایی طنازی مدیر دارالفنون

رضا قلی خان هدایت در «روضه الصفا» در توضیحی که درباره انگلیس و فرانسه ارائه کرده، آورده که بوربورن‌ها را می‌شناسد و به مرگ یکی از پادشاهان فرانسه اشاره می‌کند. همچنین وی کتابخانه بسیار بزرگی دارد که نشان از مطالعه و آگاهی وی از کتاب‌های متفاوت است. پرسشی که درباره یکی از توانایی‌های هدایت مطرح است این که آیا وی می‌تواند طنز و هزل بنویسد؟

رضاقلی خان در «روضه الصفا» درباره آقامحمدخان می‌نویسد: «همانا از اهالی خلوت آن حضرت کمتر کسی را گوش و بینی ظریف بوده است. چون به هر ایردای به بریدن گوش و بینی چاکران حضور همی فرمود و بارها که به جهت بارهای دیگر قدری به جا گذارید و خود نیز با کارد شکاری گوش مردمان بریدی….»

شباهت‌های خاندانی هم میان رستم‌الحکما و رضاقلی خان وجود دارد. پدر رستم الحکما در «رستم التواریخ» به وی می‌گوید: «چون ما از قدیم در خدمت خوانین قاجار بودیم، زمانی که کریم‌خان مبارزاتش علیه محمدحسن خان قاجار را شروع کرد، زکی‌خان زند را فرستاد که وی خانمان دویست ساله ما را در دو ساعت بر باد فنا داد و در شیراز آن والاهمت، آصف الید، کریم الطبع تلافی مافات با ما کرد و ابواب احسان و انعام بر روی ما گشود و خود در آن زمان به سلطان آقامحمدخان قاجار ولد محمدحسن خان بسیار خدمت کرد.»

رستم التواریخ متنی سیاسی در قالب طنز و تاریخ
رضا قلی خان هدایت در «سفرنامه خوارزم» آورده است: « اهالی آن ولایت[چارده کلاته] از آغاز خروج سلطان کشورستان محمدحسن خان بن فتحعلی خان قاجار قوانلو به سلسله علیه عالیه سلاطین قاجار خدمت‌ها کرده‌اند. چنان‌که وقتی سلطنت ایران به کریم خان‌زند رسید، اهالی چارده کلاته به واسطه اخلاص و ارادات به سلاطین قاجار خدمت به سرداران زند نمی‌کردند از جمله جد این چاکر ارادت شاه، محمد اسماعیل بیگ مشهور به اسماعیل کمال که رئیس آن بلوک بود به زکی‌خان زند ولی امر کریم‌خان وکیل خدمت نمی‌کرد. از این رو زکی‌خان به محاصره پرداخت و چهل تن ازروسای ما را به قتل رساند…» (ص ۱۵۲)

اما چرا باید نویسنده در پشت نامی مستعار پنهان شود؟ پاسخ این است که اگر هدایت پشت این نام مستعار پنهان نمی‌شد، وی را به دلیل برخی واقعیت‌ها که در  «رستم التواریخ» بیان کرده، می‌کشتند. زیرا به نظر می‌رسد اصلا در این اثر شاه سلطان حسینی در کار نیست و مدنظر وی پادشاهی با ۴۰۰ زن، فتحعلی شاه قاجار است.

این کتاب یک متن سیاسی است که از تاریخ به عنوان یک ملاط استفاده کرده و هدف نهایی کتاب ناصرالدین شاه است. به نظر می‌رسد که هدایت این اثر را در ۷۰ سالگی نوشته و سه سال پس از تالیف آن دیده از جهان فرو می‌بندد.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته