حسن یوسفی اشکوری
مجله آزادی اندیشه
در سال ۱۳۹۰ خورشیدی کتابی در رسانه های مجازی انتشار یافت با عنوان: «حجاب شرعی در عصر پیامبر» به قلم امیرحسین ترکاشوند. این کتاب خیلی زود مورد توجه قرار گرفت و با استقبال پژوهشگران مسلمان و پس از آن مورد استقبال شماری از پژوهشگران غیر مذهبی نیز قرار گرفت و به زودی خوانندگانی بسیار یافت. من کتاب را در همان آغاز از طریق ایمیل دریافت کردم ولی پس از چندی متوجه شدم که از طریق ایمیل و نیز با انتشار در رسانه های مجازی در سطح گسترده و کم سابقه ای در اختیار شمار کثیری قرار گرفته و خوانده شده است. اقبالی که هنوز نیز ادامه دارد. من نویسنده را نمی شناختم و حتی نامی از وی نشنیده بودم. هنوز هم ایشان را از نزدیک نمی شناسم و افتخار آشنایی مستقیم با ایشان را پیدا نکرده ام.
به دلیل اهمیت این اثر مهم و به زعم من دورانساز در اسلامشناسی معاصر، در این مقال میکوشم آن را در دو بخش معرفی کنم:
بخش نخست در معرفی شناسنامه و محتوای اجمالی کتاب و
بخش دوم شرحی در اهمیت علمی و پژوهشی اثر و نگاه تازه نویسنده محقق به متون و منابع اسلامی و به طور خاص رویکرد انتقادی رادیکال تفسیری و فقهی وی در مورد حجاب زن مسلمان.
البته در بخش آخر نیز به چند نکته ضرور اشاره خواهم کرد.
الف. شناسنامه و معرفی محتوایی کتاب
طبق معرفی نامه ای که در صفحه نخست کتاب آمده است، کتاب در سال ۱۳۸۹ برای صدور مجوز به وزارت ارشاد اسلامی عرضه شده و به مرحله فهرست نویسی پیش از انتشار (فیپا) نیز رسیده است ولی با مخالفت مسئولان سانسور وزارتخانه روبرو شده و از این رو حداقل تا کنون کتاب به طور رسمی و کاغذی در ایران منتشر نشده است. اما نویسنده ناگزیر کتاب را ابتدا از طریق ایمیل و احیانا دستی و حضوری در اختیار افرادی معین قرار داده و آنگاه آن را در وبلاگ خود (بازنگری در متون دینی baznegri.persanblog.ir) منتشر کرده و پس از آن کتاب در چند وبلاگ دیگر نیز منتشر شده است.
نویسنده در همان وبلاگ شخصی (از جمله پست های ۱۳ و ۲۲) گزارشی از سرنوشت کتاب خود ارائه داده است. دلیل این انتشار محدود اولیه نیز همان است که در صفحه نخست کتاب آمده است: «این کتاب، فقط برای استفاده و بررسی شما محقق دینی عرضه شده است. از انعکاس مطالب و درج خبر در باره آن، مگر در کتب تحقیقی و پایان نامه ها، پرهیز گردد.» هرچند به زودی به دلیل اقبال عمومی از این کتاب، کتاب و اخبار مربوط به آن از سطح محدود و مورد انتظار نویسنده بسی فراتر رفت و شهره آفاق شد.
دلیل این پرهیز نخستین از انتشار عمومی و حتی انتشار اخبار آن، احتمالا دو چیز بوده است؛ یکی، انتشار غیر رسمی کتاب در داخل کشور و محظورات خاص آن، و دیگر، پرهیز نویسنده از سیاسی و لاجرم جنجالی شدن کتاب. روشن است که نویسنده این کتاب را به انگیزه مادی و یا به سائقه ذوق شخصی و از سر تفنن پدید نیاورده است؛ دغدغه اصلی نویسنده غیر روحانی و میانسال کتاب (زاده ۱۳۴۳)، که سابقه فعالیت در نهادهای نظامی در جمهوری اسلامی را هم دارد، اثرگذاری در قلمرو تفکر حامیان و حاملان معارف سنتی اسلام (عمدتا مجتهدان و فقیهان) است و گفتن ندارد که چنین هدفی با جنجالی شدن کتاب و احیانا سوء استفاده های سیاسی در فضای سیاست زده و امنیتی حاکم بر کشور، سازگار نیست؛ مهم این است که این کتاب بیش و پیش از هر چیز در حوزه های علمیه جدی گرفته شده خوانده شود و به وسیله عالمان و فقیها مورد نقد و بررسی قرار گیرد. تا آنجا که من اطلاع دارم، تا کنون چنین هم بوده و واکنش های مثبت و سازنده ای نیز دیده شده و البته نقدهای شفاهی و کتبی قابل توجهی نیز ارائه شده است (طبق اطلاع من یکی از مراجع تقلید و کم و بیش نوگرای قم به طور خصوصی اعلام کرده که با تز کتاب حجاب شرحی ترکاشوند همدل و همراه است).
این اثر پربرگ و بار، در نسخه نخست (نسخه ای که در اختیار من است)، دقیقا ۱۰۱۷ صفحه است. وفق آنچه در آغاز کتاب آمده است در یک فهرست کلان کتاب در سه بخش تنظیم شده است:
بخش یکم: حجاب پیش از اسلام و واکنش مسلمانان
بخش دوم: در سایه قرآن
بخش سوم: مباحث فقهی (بررسی تطابق آرای فقهی با میزان حجاب شرعی در عصر پیامبر).
اما از آنجا که محقق پر حوصله و صبور تقریبا تمام موضوعات ریز و درشت مربوط به مسئله پوشش زن را (حتی موضوعاتی که معمولا در اجتهادهای فقهی مورد توجه قرار نمی گیرند و یا اصولا به ذهن متبادر نمی شوند) مورد تحقیق و تأمل قرار داده است، کتاب دارای فهرست ریز و مبسوطی است و این فهرست به لحاظ تعداد صفحات دقیقا بیست صفحه کتاب را به خود اختصاص داده است. گرچه مرور این فهرست به درک موضوعات کتاب و نیز به فهم دیدگاه نویسنده و در نهایت اهمیت این اثر کمک می کند و از این نظر مرور آنها قطعا مفید خواهد بود، اما در این مجال چنین کاری ممکن نیست و احتمالا ملال آور خواهد هم بود. با این همه، گزیده ای از موضوعات و عناوین محوری کتاب را محض اطلاع خوانندگان می آورم.
چنان که بخشهای سه گانه کتاب نشان می دهد، بحث از چگونگی و چرایی پوشش در روزگار پیش از اسلام (عمدتا در عربستان و حجاز) آغاز می شود و آنگاه همین موضوع در متن قرآن (به عنوان کتاب مقدس و سند معتبر دینی مسلمانان) مورد نقد و بررسی قرار می گیرد و آیات متعدد مرتبط با پوشش به طور عام و پوشش زنان به طور خاص و به طور خاصتر آیات چندگانه مرتبط با «حجاب» به معنای مصطلح آن به تفصیل و ریزبینی مفسرانه و زبان شناسانه بررسی می شود و در بخش سوم به طور ویژه و مجتهدانه موضوع پوشش زنان یعنی همان (حجاب شرعی) در فقه و اجتهاد اسلامی و عمدتا شیعی و آرای فقیهان از گذشته تا کنون محور تحقیق و نقد و واکاوی است. شاید بتوان عناوین زیر را اندکی ریزتر چنین فهرست کرد:
مفهوم پوشش و چگونگی و چرایی و انواع آن در روزگار پیش از اسلام در میان اعراب به اصطلاح جاهلی، وضعیت معماری و مفهوم خانه و خانه های عربان و به طور ویژه مردمان دو شهر مکه و مدینه در آستانه ظهور اسلام، لباسها و جامه های عربان پیش از اسلام و پس از آن در زمان پیامبر (که عمدتا نادوخته بوده اند و این صد البته نکته مهمی است)، وضعیت معابد و از جمله کعبه و انجام مراسم سنتی حج و حضور مذهبی زنان و مردان در روزگار پیش از اسلام (که در مواردی به عنوان یک امر مقدس مذهبی برهنه کامل طواف می کردند)، پوشش در حج (احرام) در سنت عربی و پوشش در هنگام نماز فرادا و یا جمعی در جمعه و جماعات در سنت اسلامی، بررسی انواع همنشینی زن و مرد و انواع روابط جنسی و ازدواجهای رسمی و غیر رسمی در عصر جاهلی و پس از آن در عصر نبی اسلام و تحولات آن در روزگاران بعد، بررسی مسئله نگاه زن و مرد به هم در عصر پیشااسلام و مشخصات شرعی آن در دوره پس از اسلام، وضعیت بهداشت و آب و شستشو (استحمام و قضای حاجت و به تعبیر نویسنده سرویس بهداشتی و . . .) در روزگار پیش از اسلام، پرده نشینی زن در سنت اسلامی از آغاز تا قرون بعد، پیوند زیست محیط عربان مانند آب و هوا و گرما و خاک و نوع معیشت و فقر و گرسنگی مردمان با انواع پوشش زنان و مردان در عربستان آن روزگار، چگونگی ورود به خانه ها در عصر جاهلی و پس از آن در صدر اسلام، تأثیر نماز در تقویت پوشش و حجاب شرعی، بررسی تفسیری و فقهی آیات مرتبط با پوشش زنان و حجاب شرعی (از جمله آیات ۳۳-۳۴، ۵۳، ۵۹ سور احزاب و ۳۰-۳۱ سوره نور)، بررسی جایگاه و منزلت ویژه همسران پیامبر، بررسی مفهوم «عورت بودن زنان» که ظاهرا از یک حدیث نبوی اخذ شده است (که البته از نظر نویسنده جعلی است) و جز اینها.
در این سلسله گفتارهای پژوهشی تمام موضوعات و مسایل مربوط به جنس زن و از جمله موضوع پوشش و عدم پوشش اندام زن (از نوک پا تا فرق سر و موی گیسوان) یک به یک و با ذکر جزئیات لازم مورد تحقیق و تدقیق قرار گرفته و حتی از گزارش قرآنی پوشش آدم و حوا، که ظاهرا هیچ ربطی به موضوع حجاب شرعی ندارد، نیز چشم پوشی نشده است. تفاسیر سنتی مفاهیمی چون چادر و مقنعه و خمار و جلباب و مانند آنها به چالش کشیده شده است. در نهایت نظر نویسنده این است که پوشاندن نیمه ی پایین دست و پا و نیز موی سر و گردن قطعا واجب نبوده ولی پوشاندن مابقی بدن شامل تنه، ران و بازو قابل استخراج بوده هرچند، به جز ناحیه دامن، محل بحث و تردید می تواند باشد.
در این تحقیق مبسوط، عواملی که از آغاز تا ادوار بعد موجب پدید آمدن انواع حجابهای سختگیرانه و در نهایت پرده نشینی زنان در جوامع اسلامی شده مورد توجه قرار گرفته است (مثل اندیشه و سیاست منفی و سختگیرانه خلیفه دوم عمر در مورد زنان). از جمله وی به درستی پرده نشینی زنان صدر اسلام و به ویژه همسران پیامبر و نیز دختر او را «افسانه» می داند و می گوید: «افسانه پرده نشینی [زنان مسلمان و همسران پیامبر] به تفسیر انحرافی از آیه حجاب و اندکی به آیه جلباب بر میگردد. پردهنشین بودن زنان صدر اسلام و حتی زنان پیامبر، به دلیل خانه ها، فقدان سرویس بهداشتی در منازل، مخالفت با اراده خدا دایر بر آفرینش زن و . . .اساسا یک دروغ بزرگ است.» (ص ۸۷۴)
ترکاشوند در باره «حجاب فاطمه» (دخت محتشم نبی اسلام که به عنوان یک زن مؤمن تمام عیار مورد احترام تمام فرق اسلامی بوده و هست و همواره حجاب او به ویژه در جوامع شیعی به عنوان یک الگوی سخت کیشانه مورد تأکید قرار می گیرد) می نویسد: «مشهورترین کلامی که در باره حجاب زهرا در ذهن عامّ و خاص نقش بسته است [این است] که وی خود را از فرد نابینایی در پرده کرد و در توجیه عملش گفت: اگر او مرا نمی بیند من که او را می بینم. یکی دیگر از سخنان نسبتا مشهور در باره او این است که وی معتقد بود بهترین زن کسی است که مردان را نبیند و مردان نیز نتوانند او را ببینند. این تصویری است که از فاطمه به عنوان الگوی زنان مسلمان در ذهن ما حکّ شده است! اما در پاسخ باید گفت نه تنها دو حدیث فوق جعلی است بلکه در مقابل روایاتی در مورد [آن] حضرت وجود دارد که گویای پوششی به مراتب کمتر از زنان مؤمن کنونی است.» (ص ۸۷۶) استدلالهای متنوع نویسنده در باب مدعای عدم پرده نشینی فاطمه و حد حجاب او در جای خود در کتاب به تفصیل آمده است.
امیدوارم که در این بخش توانسته باشم گزیده ای وفادارانه از محتوای کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» و محورهای اصلی و مهم تحقیق جناب ترکاشوند را بیاورم و خوانندگان را در حد «مختصر و مفید» با کتاب آشنا کرده باشم. هرچند باید به تأکید گفت که این گزیده هرگز کفایت نمی کند و در نهایت هیچ علاقه مندی از مطالعه کامل کتاب بی نیاز نخواهد بود.
ب. اهمیت ویژه کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر
گفتن ندارد که یکی از چند موضوع مهم چالش جهان مدرن با اسلام و آیین مسلمانی موضوع جنسیت و نوع رابطه دو جنس زن و مرد است که از گذشته های نه چندان دور آغاز شده و اکنون نیز به شدت ادامه دارد. حتی گزاف نیست که بگوییم موضوعات مهم جهان مدرن مانند آزادی و دموکراسی و حقوق بشر نیز به نوعی در حاشیه جنسیت قرار دارد. زیرا فصل برجسته این مفاهیم مربوط می شود به برابری جنسیتی در آزادی و دموکراسی و حقوق بشر (مراد ما در همه جای این مقاله سی ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب سال ۱۹۴۸ سازمان ملل متحد است).
در این میان، مسئله حجاب و پوشش زنان است که پس از مواجهه مسلمانان با جهان غربی و تجدد اروپایی در صد و پنجاه سال اخیر بیش از هر موضوع دیگر به عنوان یک «مسئله» جدی و چالش بزرگ در آمده است. چالش بزرگ از آنجا پیدا شده است که جهان مدرن بر بنیاد اومانیسم، برابری ذاتی و طبیعی آدمیان را معیار تنظیم روابط مدنی و تأمین آزادیها و تضمین حقوق شهروندی قرار داده و در واقع انواع آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و یا حقوق شهروندی از میوه های این درخت تناور است و این پیوند علّی در اعلامیه جهانی حقوق بشر به روشنی بازتاب یافته است. اما در مقابل، در جهان ماقبل مدرن و از جمله در سنت اسلام فقاهتی، که به لحاظ تاریخی به این دوره تعلق دارد، تنظیم روابط اجتماعی و مدنی بر بنیاد نابرابری حقوقی در اشکال مختلف است. حال در ارتباط به موضوع جنسیت، در این روزگار، پرسش اساسی این است که مسلمانان، صرفا از منظر دینی، چه پاسخی به این چالش بزرگ و عمیق دارند؟ آیا برابری و الزامات منطقی و عملی آن از جمله در مورد جنسیت را می پذیرند و یا همچنان در چهارچوب نگرش سنتی و ماقبل تجدد و با استدلالهای درون دینی نظام مدنیت را بر بنیاد انواع تبعیضات تعریف و استوار می کنند؟ از باب نمونه آیا مفهوم حجاب زنان از مقوله اختیارات زنان مسلمان محسوب می شود و یا کاملا آمرانه است و هیچ زنی (اعم از مؤمن و غیر مؤمن) حق ندارد بدون حجاب شرعی متعارف (پوشش کامل تن) در انظار مردان نامحرم ظاهر شود؟ و به ویژه آیا نظام سیاسی و حکومتی مدعی اجرای شریعت حق دارد زنان را به الزام اجبار وادار کند و حتی متخلفان را مجازات نماید (چنان که اکنون در جمهوری اسلامی رایج و حاکم است)؟
در این بیش از یک قرن اخیر، متفکران مسلمان (اعم از عالمان دین و روشنفکران مسلمان دانشگاهی) علی قدر مراتبهم تلاش وافر کرده اند تا به این چالش بزرگ پاسخ بدهند. هرچند تا کنون در این باب نظریات تازه و سنت شکنانه ای اظهار شده و برخی زنان مسلمان (به ویژه در جهان آزاد و سکولار) عملا از حق اعمال اراده و آزادی و حق انتخاب برابری طلبانه خود برخوردارند اما در سطح جهان اسلام و در جوامع مذهبی سنتی حکایت همچنان باقی است و رعایت حجاب شرعی از ناحیه متولیان مذهبی و یا حکومتهای دینی به عنوان یک امر الزام آور مذهبی و حکم الهی و یا فرمان حکومتی همچنان در برقرار است (البته گفتن ندارد که رعایت اصل حجاب به عنوان یک انتخاب شخصی و یا به عنوان امر حکومتی و اجباری دو مقوله جدا از هم اند).
سیر تاریخی مبحث زنان و از جمله مسئله حجاب از صدو پنجاه سال پیش تا کنون نشان می دهد که موضوع جنسیت و به طور خاص حجاب زنان همواره پر تنش بوده و هست. کسانی چون سیّد احمد خان در هند، سیّد جمال الدین اسدآبادی در تمام جهان اسلام، محمد عبده و بعدها قاسم امین در مصر، طاهر حداد در تونس و . . .در مجموع از آزادی و برابری حقوقی زن و مرد و به طور خاص از آزادی پوشش زنان دفاع کرده اند. در سال ۱۹۱۳ یک دانشجوی مسلمان مصری به نام منصور فهمی تز دکتری خود را با موضوع وضعیت زن در سوربن پاریس نوشت و در آن محققانه و در شأن یک تز دانشگاهی وضعیت زن در اسلام را مورد نقد و بررسی قرار داد و به استناد داده های تاریخی وضعیت مثبت و منفی زنان مسلمان را بر شمرد (این کتاب بعدها از زبان فرانسه به عربی و اخیرا با همت تراب حق شناس و حبیب ساعی با عنوان «وضعیت زن در سنت و در تحول اسلام» به پارسی ترجمه و در سال ۲۰۰۷ در کلن آلمان منتشر شده است). در سالیان اخیر فاطمه مرنیسی در مراکش کتابی مفرد در همین زمینه نوشت و در تحقیق خود پاره هایی از تاریخ و فقه اسلامی را کاوید و نشان داد که این همه سختگیری در مورد حجاب زنان برخلاف فکر قرآنی و سنت نخستین پیامبر اسلام و حداقل بر خلاف ایده و فکر اصولی پیامبر است و روشنگریهای وی بازتاب مثبت و خلاّقی در میان مسمانان و حتی در جوامع غربی یافت (این کتاب با عنوان «زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش» به قلم ملیحه مغازه ای به پارسی ترجمه و در سال ۱۳۸۰ در ایران منتشر شده است).
در ایران نیز کم و بیش چنین بوده و آرای کم و بیش مشابهی اظهار شده است. در دهه چهل عالمی چون مرتضی مطهری، گرچه به برابری حقوقی کامل و مدرن زن و مرد و نیز به آزادی مذهبی پوشش باور نداشته و از آن دفاع نکرده است، ولی وی در دو کتاب «حقوق زن در اسلام» و «مسئله حجاب» خود تلاش کرده است تا اولا اندکی از اعمال محدودیتها بر زنان مسلمان بکاهد و ثانیا از همان تبعیضات حقوقی و فقهی زن و مرد دفاع معقول و به اصطلاح امروزین بکند؛ که البته به گمانم در مجموع دفاع موفقی نبوده و نیست. او در دهه چهل یک گام کوچک برداشت و آن این که در کتاب «مسئله حجاب» در برابر باور عموم فقیهان (حتی آیت الله خمینی در آن دوران)، که معتقد به وجوب شرعی پوشش صورت و دستان ( وجه و کفّین) زن نیز بودند، از آزادی پوشش صورت و دستان زنان دفاع کرد و قابل توجه این که همین گام کوچک نیز با واکنش تند علمای سنتی و جزم اندیش آن زمان مواجه شد.
پس از انقلاب اما یکسره ماجرا دیگر شد. از یک سو از همان نخستین ماههای تأسیس جمهوری اسلامی حجاب یعنی پوشش کامل زنان (اعم از مسلمان و غیر مسلمان) ابتدا در دوایر دولتی و اندکی بعد در خارج از خانه به طور مطلق اجباری و الزامی شد و از سوی دیگر چنان فضای بسته و اختناق آمیزی حاکم شد که حتی امکان بحث و گفتگوهای علمی و طرح مباحث نظری (حتی از سوی عالمان و روشنفکران مسلمان نیز) عملا ممنوع و ناممکن شد و در این سالیان کم و بیش دراز تقریبا در محافل عمومی سخن کارشناسانه و دینی و حتی فقهی نیز سخن روشنی در این باب گفته نشده و نمی شود. اکنون کار به جایی رسیده است که اصطلاح «بدحجاب» در ادبیات سیاسی-مذهبی مقامات رسمی دولتی و به ویژه در رسانه های حکومتی معادل با بی حجابی است و از این رو دشنام و اتهام شمرده می شود؛ اتهامی که حتی قانونا مستوجب تنبیه و مجازات است این مجازات با فرض ضروری شمردن حجاب، مطابق فقه سنتی، از تعزیر آغاز و نهایتا در بار سوم و حداکثر چهارم به اعدام ختم می شود (بگذریم که همین تنبیه ها و کیفرهای مداوم نیز تا کنون نه تنها افاقه نکرده بلکه به گواهی آخرین گزارش تحقیقی «مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی» در ماه اوت ۲۰۱۵ تمام مقررات حکومتی و انضباطی و تنبیهی حکومتی در باب حجاب و عفاف نه تنها شکست خورده بلکه عملا به نتایج معکوس رسیده است).
با این حال در سالیان اخیر (به دلایل مختلف و از جمله جنبش فعال و پر تکاپوی زنان مذهبی و غیر مذهبی) به معضل حجاب در جامعه ایران بیش از پیش توجه شده و برخی عالمان دینی (از جمله آیات منتظری و صانعی) و برخی از نواندیشان مسلمان از وجوه مختلف (فقهی، اخلاقی، تاریخی، اجتماعی و . . .) تا حدودی به این مسئله پرداخته اند (چند مقاله در باب عدم قبح اخلاقی عدم پوشش سر و گردن زنان از سروش دباغ، که در رسانه های مختلف منتشر شده و در وبسایت شخصی وی نیز قابل دیدن است، از نمونه های این نوع نوشتارهاست). چرا که به هرحال بدون تعیین تکلیف با حقوق برابر جنسیتی و از جمله حجاب زنان (به ویژه حجاب اجباری که نماد سلطه مردسالاری و نیز سلطه حکومتی بر زنان شمرده می شود) سخن گفتن از آزادی، دموکراسی و حقوق بشر سخن ناتمام و حتی می توان گفت سخن لغوی است. حداقل چیزی که میتوان گفت این است که مخالفت با حجاب اجباری امروز مورد توافق قاطبه نواندیشان مسلمان در ایران و جهان اسلام است و حتی عالم نواندیشی چون سیّد محمدعلی ایازی نیز اخیرا در قم با انتشار چند مقاله و مصاحبه در رسانه های مختلف با حجاب اجباری به ویژه از سوی حکومت مخالفت کرده و ادلّه شرعی مدافعان حجاب اجباری را به طور مدلل رد کرده و از منظر شرعی و فقهی از آزادی پوشش دفاع کرده است و این خود گام مهمی به جلوست (این گفتارها و نوشتارها را می توان در «پایگاه اطلاع رسانی سید محدعلی ایازی» مشاهده کرد).
اما آغازگر نقد رادیکال مسئله حجاب شرعی در ایران زنده یاد احمد قابل بود. او که دانش آموخته حوزه علیمه قم و از شاگردان زنده یاد آیت الله منتظری شمرده می شد و از صلاحیت سنتی اجتهاد بهره داشت (هرچند که او به لحاظ مذهبی با رخت ویژه روحانی مخالف بود و خود از آن لباس استفاه نمی کرد)، در اوایل دهه هشتاد طی یک سلسله گفتارها و نوشتارهایی بحث کارشناسانه ای را در باب پوشش زنان آغاز کرد و تا مراحلی نیز پیش رفت. وی با نقد و بررسی علمی آرای فقیهان و واکاوی آیات و روایات مربوط به حجاب شرعی، به این نتیجه رسید که نه تنها پوشش موی و سر و گردن واجب شرعی نیست بلکه حتی پوشش تن جز عورتین هنگام نماز نیز واجب نیست و در واقع او فقط «ستر صلاتی» (پوشش لازم هنگام نماز) را واجب می دانست که مصداقا همان پوشش عورتین است (آرای قابل در این باب در سایت وی -شریعت عقلانی- قابل دسترسی است). در آن زمان افکار شگفت او بازتاب گسترده ای در داخل و حتی در خارج از کشور پیدا کرد و ولوله ای غریب در محافل حوزوی و سنتی و در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی پدید آورد و حتی برخی از دوستان حوزوی-دانشگاهی اش را نیز به واکنش و مخالفت واداشت. اما به هرحال افکار بدیع وی در این مقوله اثرگذار بود و راه تازه ای گشود. در سالیان اخیر (پس از انتشار کتاب آقای ترکاشوند) دانش آموخته حوزوی-دانشگاهی دیگر یعنی آقای محسن کدیور، که از چهره های نواندیشی دینی کنونی ایران است، نیز در همین مسیر سلوک کرد. هرچند نظر وی در باب عدم وجوب پوشش سر و گردن و آرنج دستان و پایین تر از زانو به نظریه ترکاشوند نزدیکتر است تا قابل (نظریات وی در این باب در سایت جرس انتشار یافت و اکنون در وبسایت ایشان قابل دسترسی است). از آثار قابل ذکر دیگر در این زمینه، کتاب خانم صدیقه وسمقی با عنوان «زن، فقه، اسلام» است که به موقعیت زن در فقه و سنت اسلامی پرداخته و با رویکرد انتقادی دیدگاههای سنتی فقهی فقیهان را به چالش کشیده است. وی عمدتا از منظر حقوقی از حقوق برابر زنان و از جمله آزادی پوشش زنان مسلمان دفاع کرده است. وی نیز به وجوب شرعی حجاب به عنوان یک حکم جاودانه و فراتاریخی اسلام معتقد نیست (کتاب یادشده در سال ۱۳۸۶ در ایران منتشر شد و در سال ۲۰۱۴ نیز به انگلیسی در آلمان انتشار یافت).
اما در این میان تحقیق جناب ترکاشوند کاری است کارستان و از جهات مختلف بدیع و در موضوع خود رویکردی است انتقادی و رادیکال. می توان گفت از نظر فقهی آرای ترکاشوند تداوم افکار و آرای احمد قابل است ولی از جهات دیگر اثری است کاملا تازه و نورسیده. این تحقیق و استنتاجهای فقهی و دینی نویسنده از چنان اهمیتی برخوردار است که میتوان گفت دورانساز است و از این ظرفیت برخوردار است که در آینده دور و نزدیک منشأ تحولات فکری و فقهی مهمی نه تنها در موضوعاتی چون زن و حجاب بشود بلکه مقبولیت روش تحقیق نویسنده می تواند در مبانی و روش اجتهادهای سنتی در ابواب مختلف فقهی به کار گرفته شود و در احکام شرعی موضوعات مهمی چون سیاست، اقتصاد، نظام خانواده، مقررات جزائی، ترجیحات اخلاقی و بسیاری از وجوه فرهنگی دینی در میان مسلمانان تغییرات و تحولات دورانسازی ایجاد کند (قابل ذکر این که نویسنده کتاب مهم دیگری با عنوان «نسخ سنگسار در اسلام» نگاشته که در سال ۱۳۹۱ به طور مجازی منتشر شده است. ترکاشوند در این تحقیق، بر خلاف تفکر عموم فقیهان، مدعی است که مجازات رجم (سنگسار) نه تنها در اسلام مورد تأیید قرار نگرفته است بلکه، کاملا برعکس، در اسلام این حکم به غایت خشن و بازمانده از ادوار کهن نسخ گردیده است).
مهمترین روش به کار گرفته شده در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (و نیز در کتاب نسخ سنگسار)، روش نقد تاریخی است؛ روشی که اصولا در مبانی و روشهای استنباط احکام شرعی در حوزه های علمیه ما غایب است و حتی کمتر فقیهی است که بدان توجه داشته و از اهمیت آن آگاه باشد. اصول فقه به مثابه روش و متدولوژی اجتهاد دیری است که مورد استفاده مجتهدان اصولی است و این علم (یه به تعبیر درست تر فن) هرچند در قرون نخست تأسیس و در ادوار رونق و اعتلای اجتهاد (قرن سوم تا هشتم هجری) از ظرفیت و توانایی لازم برخوردار بوده و به توسعه تعمیق اجتهاد یاری رساند ولی پس از آن با گسترش روند انحطاط این فن نیز مانند دیگر معارف و علوم رو به انحطاط رفت و امروز به هیچ وجه متناسب با اجتهاد جدی و کارآمد نیست. از جمله تاریخی نگری و نقد تاریخی ادلّه اجتهاد در حوزه اجتهاد جایی ندارد.
مراد از تاریخی نگری این است که ادلّه اجتهاد شیعی یعنی کتاب (قرآن)، سنت و سیره نبوی و امامان دوازده گانه، عقل و عقلانیت و در نهایت مفهوم اجماع از قلمرو امور غیبی و مقدس و نقدناپذیر خارج شده و مانند دیگر متون و منابع بشری و زمینی در بستر رخدادها و تحولات جاری زمان و زمینه های ادوار معین مورد فهم و تفسیر و نقد و بررسی قرار بگیرند. البته روشن است که در این میان قواعد نقد تاریخی و معیارهای آن همواره در حال تغییر و تحول اند و با توجه به مقتضیات پیشرفت علوم و تجارب و عقلانیت زمان دچار دگردیسی می شوند. اگر قواعد اصول فقه مدون در سده های میانه اسلامی با معارف و تجارب و عقلانیت آن دوران متناسب بوده اما امروز قطعا چنین نیست و از این رو قرنهاست که نه تنها متدولوژی اجتهاد محتاج بازنگری و بازتدوین است بلکه به تناسب زمان اجتهاد محتاج «فلسفه اجتهاد» (و پیش از آن «فلسفه دین») است و این کاری است بایسته و ضرور که حتی کمتر به مخیلّه فقیهان سنتی اندیش ما خطور کرده و میکند.
در هرحال جناب ترکاشوند تلاش کرده است (البته در تدوام کار کسانی چون منصور فهمی و مرنیسی)، بر خلاف سنت رایج در میان مجتهدان که از فراز تحولات ریز و درشت قرنهای پیاپی و حداکثر با استناد به چند آیه قرآن و انبوه احادیث در هر باب و یا مسئله فقهی دست به استنباط میزنند و فتوا صادر میکنند، نقبی به تاریخ و زمان رخدادهای مرتبط با مسایل مختلف به زنان حول محور اصلی تحقیق یعنی پوشش بزند و از طریق بررسیهای نقادانه متون و منابع موجود اسلامی در قلمرو حدیث و تفسیر و فقه راه تازه ای به سوی بازسازی موضوع پر مناقشه حجاب شرعی بگشاید و در نهایت به نتایج اجتهادی کاملا بدیع در روزگار ما برسد.
می توان گفت که وی در این روند چهار کار مهم انجام داده است:
یکم. در مرحله نخست، با نگرش نقد تاریخی، ترتّب منطقی و تاریخی رعایت شده و موضوع پوشش زنان از بررسی وضعیت البسه و چرایی انواع پوشش در روزگار پیش از اسلام در میان عربان به مثابه یک پدیده فرهنگی و واکنش نخستین مسلمانان به آن مورد توجه و تحقیق قرار گرفته و آنگاه در بستر چنین زمینه تاریخی آیات قرآن در باب البسه و از جمله ححاب شرعی مورد بررسی قرار گرفته است. گفتن ندارد که بدون تدقیق در بسترها و زمینه های تاریخی پوششهای سنتی و رایج در میان عربان سده هفتم میلادی، فهم و تفسیر هرمنوتیکی آیات پر شمار قرآن، آیاتی که یا به طور کلی به انواع پوششها (حتی پوشش آدم و حوّا در تحقیق ترکاشوند) اشاره دارد و یا به طور خاص به پوششهای ترجیحی و تجویزی (اخلاقی و یا شرعی) زنان و یا مردان اشاره میکند، ناممکن است. چنین نگاهی در نوع اجتهادهای رایج فقهی غایب است. البته پس از طی چنین ترتّب منطقی، نوبت به بررسی آرای فقیهان در ادوار مختلف می رسد و در این مقام محقق محترم آرای این فقیهان را نیز تا حدودی با توجه به بسترهای تاریخی پیدایی چنین آرایی مورد بررسی و نقد قرار داده است.
بیفزایم که در این بخش از تحقیق، نوعی مردم شناسی و یا جامعه شناسی تاریخی مردمان حجاز نیز شکل گرفته که به طور مستقل قابل توجه و تأمل است و می تواند برای تاریخ نگاران روزگار صدر اسلام مفید و راهگشا باشد.
دوم. نکته مهم دیگر در کار ترکاشوند، استفاده بهینه از زبان شناسی است. نمی دانم که نویسنده چه اندازه با زبانشناسی و اصولا زبانشناسی جدید و به طور خاص با هرمنوتیک مدرن (از جمله هرمنوتیک فلسفی) آشناست؛ اما هرچه هست، ایشان در کار پژوهشی خود در یک تحقیق کاملا درون دینی و حتی سنتی، از زبان و کندوکاو در زیر و بم الفاظ و معانی بیان استفاده کرده و در نهایت به نتایج خلاف فتاوای سنتی معمول دست یافته و این کاری است بس مهم و تقریبا نو در تحقیقات فقهی و دینی رایج. ترکاشوند لغات و الفاظ قرآنی و روایی را با دقت می کاود و با استفاده از ظرفیت گسترده لغات در زبان عربی، به استنباطهای غالبا تازه و گره گشایی می رسد. از جمله در باره مفاهیمی چون خِمار، جِلباب، ستر و . . .چنین میکند. امروز استفاده از زبانشناسی مدرن، یکی از معیارهای مهم نقد تاریخ و رخدادهای تاریخی است؛ به گونه ای که صرفا به استناد نقلیات مکتوب و رایج و بدون استفاده از ظرفیت عظیم زبانشناختی، فهم و تحلیل صائب و یا قریب به صواب رخدادهای تاریخی ناممکن مینماید.
سوم. کار مهم دیگر محقق، نگاه سیستمی و منظومه وار به مجموعه الفاظ و لغات و مفاهیم و مصطلاحات قرآنی و روایی در باب پوشش و به طور خاص حجاب شرعی است؛ نگاهی که در جماعت اهل اجتهاد تقریبا غایب است. البته نگاه منظومه ای و کل نگر به اسلام به مثابه یک دین و یا مسلک (و به تعبیری جهان بینی و یا ایدئولوژی) فکر تازه ای نیست، در نیم قرن اخیر در ایران برخی متفکران نواندیش مسلمان بدان توجه کرده و خود نیز تلاش کرده اند با چنین نگاهی به بازتفسیر اسلام به طور عام و اجزای آن (توحید، نبوت، معاد، نماز، روزه، حج، زکات، جهاد، اخلاق، سیاست، اقتصاد، فرد، جامعه، دنیا، آخرت و . . .) اهتمام کنند. در این مورد بی گمان علی شریعتی چهره پیشگام و نام آور است.
ترکاشوند نیز تلاش میکند تمام الفاظ و مفاهیم قرآنی و روایی و فقهی مرتبط با پوشش زنان به عنوان یک پدیده فرهنگی را در یک نگاه کلان نگر با هم ربط دهد و از مجموعه آنها تفسیری سازگار و متوازن ارائه دهد؛ به گونه ای که هم خردپذیر باشد و هم در عین حال از چهارچوب عقاید اصلی دیانت و معیارهای متعارف و البته قطعی اسلامی و حتی فقهی خارج نشود.
چهارم. نوآوری دیگر در این کتاب، استخراج سیمای نزول (ظرف صدور و شأن نزول) از درون خود آیات قرآن است که طی آن علت صدور و زمینه تاریخی رهنمودهای قرآن دست کم در باب حجاب را می توان از دل خود آیات به دست آورد (از جمله بنگرید به عنوان «فضاسازی نزول با استمداد از خود قرآن» در صفحات ۲۷۴-۳۱۵ و نیز ۳۹۶).
علاوه بر نکات چهارگانه یاد شده، از جهت دیگر نیز کار ترکاشوند بسی مهم مینماید و آن اینکه وی در چهارچوب کاملا درون دینی و با معیارهای متعارف اسلامی (لغت، زبان عربی، حدیث، تفسیر، اصول، فقه و . . .) تحقیق خود را پیش برده و در نهایت به داده های دینی و فقهی تازه و نویی رسیده است. این امر نشان میدهد که با چشمپوشی از دیدگاههای نواندیشانه بیرون دینی و هرمنوتیکی جدید، که تجددگرایی و رفرم دینی را از تنقیح مناط پیش فرضهای معرفتی و تحول اساسی در قواعد فهم آغاز کرده و به تفسیرهای درون دینی وفق مستندات متعارف اسلامی اهتمام میکند، نوگرایی و بازاندیشی های کاملا درون دینی در چهارچوب قواعد متعارف و سنتی مذهبی نیز حداقل در محدوده هایی ممکن است و حتی بدون تجدیدنظر در مبانی کلامی و فلسفی و عمدتا در چهارچوب مستندات نقلی و رایج نیز میتوان تفاسیر و اجتهادهای رادیکال و اثرگذار از برخی موضوعات اساسی فقهی و شریعت متصلّب حوزوی ارائه داد و بدین ترتیب در افکار و آرای شرعی و فقهی تحول پدید آورد و در نهایت بر زندگی مؤمنان اثر گذارد.
من تا کنون برای اثبات مدعای ممکن بودن بازاندیشی مؤثر در سنت فکر اسلامی-شیعی-فقهی از کار سترگ نائینی و کتاب «تنبیه الامّه و تنزیه الملّه» او نمونه می آوردم و اکنون حجت تازهای دارم و آن همین اثر ماندگار و اثرگذار امیرحسین ترکاشوند است با موضوع «حجاب شرعی در عصر پیامبر». با این تفاوت که نائینی در عصر مشروطه و در گرماگرم جدالهای پر تنش بین مشروعه خواهانی چون شیخ فضل الله نوری و علمای سه گانه نجف (خراسانی، تهرانی و مازندرانی) و دیگرانی چون طباطبایی و بهبهانی در ایران بر سر مشروعیت و عدم مشروعیت دینی اندیشه مشروطه خواهی، کتاب تنبیه الامّه را نوشت و بدون اینکه از چهارچوب کلام و فقه سنتی خارج شود، با مهارت و ظرافت تمام، هم مشروطه خواهی را با مبانی اعتقادی و فقهی شیعی سازگار کرد و بدان مشروعیت دینی بخشید و هم در بطن و متن نظریه پردازیهای کاملا تازه و بدیع خود، تحول بنیادینی در سنت فکر سیاسی شیعی ایجاد کرد. اما ترکاشوند با این کتاب خود در یکی از موضوعات پر تنش اسلامی-فقهی معاصر یعنی مسئله جنسیت (موضوع مهمی که اکنون محور فمنیسم و مطالعات زنان در دانشگاههای جهان و از جمله در ایران است) همین گونه عمل کرد؛ اثری که از ظرفیت تحول آفرینی مهمی در اجتهاد فقهی و تغییر بنیادین در نگاه اصولیان و مجتهدان (اعم از شیعی و سنی) برخوردار است.
هرچند اثر نائینی چندان جدی گرفته نشد (و گرنه یا انقلاب اسلامی ۵۷ رخ نمیداد و یا حداقل در مقطع انقلاب انقلابیون فریفته سیمای آیت الله خمینی و بعد نظریه معیوب ولایت فقیه او نمی شدند و در نتیجه ممکن بود سرنوشت نظام برآمده از انقلاب متفاوت می شد) ولی امیدوارم که نمونه کار ترکاشوند جدی گرفته شود و هم حوزویان آن را بخوانند و در آن تأمل کنند و هم البته نواندیشان دانشگاهی مسلمان که از این نوع تحقیقات و کارهای پژوهی بسیار خواهند آموخت. به ویژه در حوزه مطالعات زنان، چنین نگرشی و چنین پژوهشهایی اسلامی و فقهی بسیار کارآمد و اثرگذار خواهد بود (به ویژه اگر به اصطلاح «فمینیسم اسلامی» باور داشت). روشنفکری و نواندیشی دینی صرفا عنوان و تبلیغ و مدعا نیست، بلکه بازاندیشی های جدی و عملی نیز ضرورت دارد. این برداشت مهمی است که پوشش یک امری فرهنگی و عرفی بوده که به دلایل تاریخی تبدیل به امر شرعی شده و این گزاره بخش مهمی از فقه سنتی در باب جنسیت و زنان و حجاب شرعی را به کلی مخدوش و بلاموضوع می کند. البته قابل ذکر است که چنین برداشتی در بازاندیشی اسلامی معاصر سابقه دارد ولی اهمیت کار ترکاشوند در این است که وی در یک پروژه تحقیقاتی و مستند درون دینی چنین برداشتی را بیش از پیش مدلل و استوار کرده است. او توانسته از یک سو مستندات کافی و وافی به مقصود برای برداشتهای خود اقامه کند و از سوی دیگر مستندات و برداشتهای رایج فقیهان سنتی اندیش را به جد به چالش بکشد.
با این همه، بیفزایم در عالم واقع هر نوع بازاندیشی جدی در سنت تفکر اسلامی و به ویژه در اجتهاد و تفقه سنتی، بدون تنقیح مناط در اصول اعتقادی و بدون تحول در مفروضات معرفتی و قواعد فهم، ممکن نیست. حتی کسانی چون نائینی و قابل و ترکاشوند، که در اندیشه سنتی افقهای تازه گشوده و تحول ایجاد کرده اند، بیگمان تحت تأثیر اندیشه های مدرن و مبانی تفسیری جدید قرار داشته و دارند و گرنه نظرا و عملا قادر نبودند گامی فراپیش بگذارند. اینان اول به امر آزادی (به ویژه آزادی ایمان)، پدیده نوین تقدم حق بر تکلیف و حداقل همعنانی آن دو (حق اختیار، حق انتخاب، حق تعیین سرنوشت و . . .) و تأمین کرامت و مسئولیت آدمی ایمان آورده اند (ولو از طریق موجه سازیهای مذهبی) و آنگاه با رویکرد تاریخی و با فاصله گذاریهای معقول به نقد پاره هایی از سنت اسلامی اهتمام کرده اند. اصولا این قاعده است که بدون فاصله گرفتن از سنت نمیتوان به نقد آن پرداخت و بی تردید این فاصله گرفتن ها در پرتو اندیشه های فلسفی و مبانی معرفت شناختی جهان مدرن ممکن شده است. به ویژه باید به تأکید گفت که رویکرد تاریخی به دین و آموزه های دینی، بدون باور به تاریخیت وحی (قرآن) و نبوت و آرای صحابه و فقیهان و امامان یا ممکن نیست و یا ابتر است و به فرجام منطقی خود نخواهد رسید. این همان است که اقبال لاهوری در هشتاد سال پیش گفت «اکنون وقت آن رسیده است تا در کل دستگاه مسلمانیمان تجدیدنظر کنیم» و این همان دعویی است که نواندیشان غیر حوزوی معاصر (از اقبال تا شریعتی و معاصرین) تحت عنوان «اول اجتهاد در اصول و بعد اجتهاد در فروع» از آن یاد می کنند.
ج. واپسین کلام و چند نکته
یکم. نخستین نکته این است که کتاب هرچند مهم حجاب شرعی ترکاشوند اثری است محققانه و ریزبینانه و پر است از نکات دقیق و به ویژه دارای استنتاجهای مهم (و حداقل از نظر من درست و قابل دفاع) ولی این بدان معنا نیست که تمام مدعیات آن درست و قابل دفاع باشند و از این رو از منظرهای مختلف (روایی و علم الحدیث و یا زبانشناسی و لغت و . . .) می تواند مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. خوشبختانه تا کنون نقدهای زیادی نیز بر آن نگاشته شده و یا در مناظرات با نویسنده کتاب مطرح شده اند که این رخداد نشانه جدی گرفتن و اثرگذاری این اثر است. البته من چند نقدی را که دیده و خوانده ام، نقدها چندان موجه و جاندار نبوده اند و منتقدان به اشکالات ناموجه و غالبا حاشیه ای و کم اهمیت متوسل شده اند که در هرحال این نوع ایرادگیریها، که بیشتر به بهانه جویی میماند، رخنه اساسی در ارکان دیدگاه نویسنده ایجاد نمی کند. ناگفته پیداست که این نوع به اصطلاح نقدها، بیشتر برای تحتالشعاع قرار دادن افکار و آرای رادیکال و ساختارشکنانه مؤلف کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر است نه نقدهای جدی و ترمیم کننده یک نظریه.
من در اینجا تنها نکته ای که میتوانم گفت، این است که به رغم درست بودن دعوی عدم پرده نشینی زنان در زمان پیامبر و حتی در نیم قرن نخست، اما اخبار و روایات پرشماری نیز در منابع کنونی موجود است که از نوعی پرده نشینی زنان مسلمان و حتی همسران پیامبر حکایت میکند (مانند آنچه در باره عایشه و هودج نشینی وی در جریان جنگ جمل رخ داد). هرچند من گمان می کنم که چنین روایاتی قابل معارضه با مستندات نقلی و عقلی عدم پرده نشینی بانوان مسلمان نیستند ولی به هرحال لازم است به روایات معارض در این مورد و البته در موارد دیگر نیز با دقت بیشتر رسیدگی شود. آقای ترکاشوند به نیکی میداند که روایات معارض در علم الحدیث و در اجتهاد بسیار مهم است. تا آنجا که گاه هر دو طرف تعارض از حجیت و اعتبار ساقط می شوند. به نظر می رسد در این تحقیق به روایات معارض توجه چندانی نشده و یا حداقل تکلیف قاعده «تساقط» روشن نیست. صرف نقل روایات معارض، کفایت نمی کند. بالاخره بر اساس قاعده «تعادل و تراجیح» باید روشن شود که گزینه مختار محقق چیست.
نکته قابل ذکر دیگر در همین زمینه، توجه بیشتر به اصالت و اعتبار روایات است. در این تحقیق مبسوط از روایات و احادیث پرشماری، به سود نظریه مختار خود و یا رد آرای دیگران، استفاده شده که صد البته کاری است ضرور و گریزناپذیر، اما باید توجه داشت که در روند اجتهاد نخستین گام بررسی دقیق میزان اعتبار و وثاقت روایات منقول در منابع موجود است. می دانیم که روایات و اخبار جعلی و کذب در منابع روایی ما چندان فراوان است که گزاف نیست بگوییم اصل و قاعده بر بی اعتباری آنهاست مگر خلاف آن ثابت شود. روشن است در روند نقد و پالایش حدیث، حتی با معیارهای علم الحدیث سنتی مانند رجال شناسی و درایه، احادیث مورد اعتماد و مقبول برای اثبات و یا رد نظریه ای، چندان اندک خواهد بود که عملا استناد به آنها چندان کارآمد و گره گشا نخواهد بود.
دوم. به لحاظ نگارش و ویرایش اشکالات قابل توجهی در کتاب مشاهده میشود (البته در ویراست نخست کتاب که در اختیار من است) که لازم است در آن بازنگری گردد. نثر در عین مفهوم بودن در همه جا از یک دستی و روانی لازم برخوردار نیست. به ویژه برخی متون عربی یا اصلا بدون ترجمه رها شده اند و یا گاه به ترجمه ای ناقص و غیر دقیق بسنده شده است. البته احتمالا این کار برای صرفه جویی در حجم کتاب بوده است ولی در هرحال ترجمه کامل، به ویژه برای کسانی که عربی نمیدانند، لازم و ضروری است.
سوم. پیشنهاد مهمی هم دارم. با توجه به مقتضیات زمانه ما، اهل کتاب و مطالعه نه چندان وقت مطالعه دارند و نه از حوصله لازم برای مطالعه متون بلند برخوردارند. هرچند حجیم بودن کتابی چنین مهم، ایرادی اساسی نیست (چرا که به هرحال از یک سو تا حدودی مقتضای چنین مباحثی است و از سوی دیگر علاقه مندان خاص دارد و آنان نیز آن را خواهند خواند) اما به هرحال اصل «مختصر و مفید» اصلی است اساسی و رعایت آن در حد امکان ضرور و بایسته است. پیشنهاد می کنم ویراست دومی از کتاب به وسیله نویسنده آماده و عرضه شود (و یا به وسیله دیگری انجام و به تأیید نویسنده برسد) که حجم کتاب را به یک سوم و حداکثر نصف کاهش دهد. فکر می کنم اگر ساختار کتاب به گونه ای دیگر تنظیم می شد و نیز توجه ویژه به گزیده گویی وجود داشت، کتاب می توانست با حجم کمتری به فرجام برسد.
در هرحال می توان چنین پنداشت که اثر کلان برای متخصصان باشد و اثر کم حجم و گزیده برای مخاطبان عام و غیر متخصص. به گونه ای که مخاطبان عام با صرف وقت کمتر و حتی با یک مرور شتابناک بتوانند به افکار و آرای اصلی نویسنده اثر آگاه شوند. در ویراست تازه کتاب، متون عربی (جز در موارد نادر و ضرور) می تواند به کلی حذف و یا به ترجمه (حی متون بلند به طور خلاصه) بسنده گردد. اگر در پایان هردو ویراست کتاب گزیدهای نیز بیاید بسی بجا و مفید خواهد بود.
———————
*با اندک ویرایش. مجله آزادی اندیشه را می توانید از اینجا به صورت نسخه پی.دی.اف دریافت کنید.