دانش خوب و قدرت بیان خوب در فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی

امید طبیب زاده

فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی
علاءالدین طباطبایی
تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵

۱. فکر کنم نمایشی بود که توده‌ای‌ها ساخته بودند و اوایل انقلاب، یک بار از تلویزیون پخش شد. عده‌ای در قهوه‌خانه‌ای جمع شده بودند و تعریف می‌کردند که در ۲۸ مرداد سال ۳۲ هرکدامشان چه کار می‌کردند. یکی در آن میان لات جوانمردی بود که می‌گفت در آن موقع با دارو دستۀ شعبان بی‌مخ می‌جنگید… و یکی دیگرشان که نقش مهمی هم در نمایش نداشت، مرد نابینایی بود که عاشق شعر بود! او می‌گفت در آن زمان هنوز کور نشده بود، و وقتی همۀ اهل خانه رفته بودند بیرون تا در خیابان‌ها شعار بدهند و بجنگند، او تنها مانده بود در خانه با… [و اینجا لحنش اندکی شهوی می‌شد] با خاقانی! البته دوران انقلاب و انقلابی‌گری بود، و آن نمایش هم اینطور القا می‌کرد که چون این آدم بجای کمک به مصدق، مانده خانه و با خاقانی حال کرده، پس چشمش هم درآمده است!

آن سال‌ها و حتی هنوز هم انگار یک جورهایی همین عقیده را دارم که: بشکنی ای دست ای قلم اگر// پیچی ز خدمت محرومان سر… یعنی به طور ناخودآگاه انگار فکر می‌کنم آدمی که نسبت به وقایع دور و برش بی‌خیال باشد، یا چشمش باید کور بشود یا دندش نرم یا خلاصه از این حرف‌ها! اما وقتی دیشب کتاب دکتر طباطبایی رسید دستم و شروع کردم به خواندنش باید بگویم… [با لحنی مشابه آن عاشق شعر]… حال کردم!

۲. نسخه‌های چاپ دوم کتاب دستور زبان خودم داشت تمام می‌شد که فهمیدم کتاب دکتر طباطبایی عن‌قریب است که در بیاید. پس از ناشر خواهش کردم این بار مطابق رویۀ معمولش عمل نکند و تا انبارش از کتاب من خالی شد، کتاب را نفرستد برای تجدید چاپ به چاپخانه. گفتم بگذار کتاب طباطبایی دربیاید تا من سر فرصت آن را بخوانم و بعد کتاب خودم را با استفاده از آن تجدید نظر اساسی بکنم، و حالا برای اولین بار است که احساس می‌کنم خودم و یک نفر دیگر از زُمرۀ باهوش‌ترین مردمان روی زمین هستیم. آن یک نفر دیگر هم آقای موسایی، رئیس انتشارات فرهنگ معاصر است که تیراژ کتاب طباطبایی را ۳۰۰۰ تا زده است! ۳۰۰۰ تا برای چاپ اول کتاب دستور زبان در این مملکت! فرهنگستان تیراژ کتاب قبلی طباطبایی را زده بود ۲۵۰تا! فراموش نکنید موسایی همان آدم باهوشی است که بی توجه به تمسخر دیگران امتیاز چاپ فرهنگ‌های انگلیسی را در زمان انقلاب فرهنگی که کسی کاری به فرهنگ (فرهنگ لغت) نداشت، خرید و بعد خیرش رسید هم به خودش و هم به بسیاری دیگر! یعنی می‌خواهم بگویم یک چیزی می‌داند که تیراژ را زده ۳۰۰۰!

۳. غالباً می‌گویند کسی که کاری یا علمی را خوب بداند، راحت می‌تواند آن را به دیگری بفهماند، حال آن دیگری هرکه می‌خواهد باشد. اگر اشتباه نکنم این حرف را به انیشتن نسبت داده‌اند، که البته به عقیدۀ بنده حرف بی ربطی است. دانش یک چیز است، قدرت بیان چیز دیگر. اهمیت کتاب طباطبایی به نظرم فقط در دانش موجود در آن نیست، بلکه در نحوۀ بیان این دانش هم هست. نمی‌دانم معصومی همدانی بود یا فردی در همان اندازه‌ها که یک بار در مورد طباطبایی گفته بود نثر او جزو بهترین نثرهای فارسی است. راستش را بخواهید افراط که نکرده‌ام، اندکی تفریط هم کرده‌ام، اما از ترس خود طباطبایی تعدیلش نمی‌کنم. باری چیزی در همین مایه‌ها بود.

۴. من این کتاب را امسال جزو مآخذ درس ساخت زبان فارسی برای بچه‌های دکتری گذاشته‌ام. یقین دارم که هم خودم خیرش را خواهم دید هم آنها و هم، از همه مهم‌تر، دستور زبان فارسی!

۵. طباطبایی این کتاب را به استادش و به دوستش تقدیم کرده است. ولی باور کنید که این حرف‌ها هیچ ربطی به آن تقدیم نامچه ندارد. باور نمی‌کنید تشریف ببرید یادداشت قبلی مرا دربارۀ کتاب قبلی‌اش بخوانید، همان که ۲۵۰ تا تیراژش است، و فرهنگستان ناشرش، اما یادداشت من به نسبت همینقدر بود که این یکی هست!

۶. باری تازه از پس پنجاه و اندی ز عمر، حالا، ناله برمی‌آیدم از هر رگی که: مصلحت دید من آن است که یاران همه کار// بگذارند و سر طرۀ یاری گیرند!

همرسانی کنید:

مطالب وابسته