مدیر انتشارات نگاه: «کوچک زیبا ست» در عالم نشر معنا ندارد

صادق وفایی
خبرگزاری مهر
از طریق دوشنبه

در ادامه گفتگوهای خبرگزاری مهر با مترجمان و ناشران فعال در بازار نشر، سراغ علیرضا رئیس‌دانا مدیر موسسه انتشاراتی نگاه رفتیم که سابقه فعالیت طولانی در حوزه نشر دارد. مواردی که رئیس‌دانا برای ناشران جوان و تازه کار، لازم می‌داند یکی داشتن سرمایه، دیگری بهره‌مندی از تشکیلات سازمانی و حضور نیروهای کاربلد است. کار کردن در یک حوزه مشخص و داشتن شناخت از بازار کتاب هم از دیگر الزاماتی است که این مدیر نشر از حداقل های مهم برای باقی ماندن و دوام آوردن در فضای کنونی نشر کشور بر می‌شمارد. در ادامه مشروح گفتگو با مدیر انتشارات نگاه می‌آید:

به عنوان ناشری که چند دهه در بازار نشر ایران حضور دارد، مشکل اصلی این بازار را در مرحله چاپ و نشر می‌دانید یا در پخش و توزیع؟

مشکل کتاب را نمی‌توان در این کلمات خلاصه کرد: وقتی کل سرمایه در گردش در چاپ کتاب، رقم ناچیزی است و قدرت جذب اسپانسر ندارد؛ وقتی نظارت دولتی تا حد افراط در امر چاپ کتاب دخالت می‌کند و در عمل ترجمه و چاپ بسیاری از کتاب‌ها ناممکن است؛ وقتی ویترین به حد کفایت برای عرضه کتاب در کشور وجود ندارد؛ وقتی نشریات تخصصی در حوزه کتاب و نشر نداریم؛ وقتی سیستم توزیع ما مدرن نیست و ناشران ما توان جذب نیروهای کارآمد ندارند؛ نمی‌توان فقط به یک وجه نارسایی بسنده کرد.

به نظر شما اگر ناشری تازه کار، الگوی انتشارات نگاه را در پیش بگیرد و با نویسندگان، مترجمان و شاعران مشخصی همکاری کند، می‌تواند در بازار کشورمان دوام بیاورد؟

امروزه در کشور ما قادر به تولید ستاره‌های ادبی نیستیم، شاید زمانه دگر شده و تکثر جای تک چهره‌ها را گرفته؛ بنابراین بعید است بتوان با این روش در کار شد و به جایی رسید. نگاه هم آزمون و خطاهای بسیاری کرد تا توانست به جایگاه امروز برسد. اما ناشر تازه‌کار باید چند وجه را در نظر بگیرد: سرمایه به حد کافی حداقل برای انتشار ۵۰ عنوان کتاب داشته باشد. از یک تشکیلات سازمانی با بهره‌گیری از نیروهای کاربلد بهره بگیرد. در یک حوزه مشخص کار کند. پیش از شروع به کار شناختی روشن از بازار کتاب به دست بیاورد وگرنه پا نهادن به میدان نشر بدون این حداقل‌ها، یعنی به سرعت از چرخه کار خارج شدن.

بسیاری از ناشران از پایین آمدن رقم شمارگان کتاب گلایه دارند. اما ناشران بزرگ امروز با همان شمارگان پایین کار می کنند؛ شمارگانی مانند هزار یا دو هزار نسخه. به نظرتان یک نسبت بین شمارگان و فروش در بازار وجود ندارد؟ چون شما که روزی با شمارگان چندهزار نسخه کتاب منتشر می‌کردید، امروز با شمارگان هزار یا هزار و چندصد نسخه‌ای فعالیت می‌کنید و همچنان فعالیت‌تان ادامه دارد. آیا می توانیم از عواملی مانند پیش فروش کتاب در این زمینه صحبت به میان بیاوریم؟

کار که نمی‌شود نکرد. موسسات انتشاراتی بزرگ جدا از مشکلات فراوانشان همانند قطاری هستند که نمی‌توانند بیش از حد در ایستگاهی توقف کنند؛ رمز حیاتشان در حرکت است، بنابراین به چاپ کتاب ادامه می‌دهند. اما واقعیت این است که با این وضع بحرانی فراگیر از جنبه اقتصادی بر نشر سایه افکنده و روز به روز هم دشواری‌ها بیشتر می‌شود. الان صحبت از تیراژ هزار نسخه هم رویا است، تیراژ به زیر ۵۰۰ نسخه رسیده و گاه شاید رودربایستی باعث ذکر تیراژ هزار نسخه‌ای در شناسنامه کتاب می‌شود. کالایی را که خریدار ندارد؛ چطور می‌شود پیش فروش کرد؟

اما به نظرم کم‌کم به سمت سیاستی می‌رویم که اطلاع‌رسانی و تبلیغات بیش از چاپ مهم می‌شود. و شاید به این وسیله بتوان مقداری سفارش از مشتری کتاب گرفت و تیراژ را بر اساس درخواست مشتری بالقوه تعریف کرد. شاید این باعث شود که در آینده‌ای نه چندان دور رابط ناشر و خواننده مستقیم‌تر شود و عوامل واسطه‌ای مراکز توزیع و کتابفروشی نقش‌شان کم‌رنگ‌تر شود.

یکی از اتفاقات مربوط به حوزه کتاب که اخیرا ناشران کشورمان در آن شرکت می‌کنند، نمایشگاه فرانکفورت است. انتشارات نگاه هم امسال در فرانکفورت حضور داشت. نظر شما درباره حضور ناشران ایرانی در نمایشگاه فرانکفورت چیست؟ آیا فایده‌ای در این حضور می بینید یا صرفا ویترین است؟

نمایشگاه فرانکفورت بزرگترین میدان تجارت بین‌المللی کتاب در دنیاست. تجربه اندوخته نشر جهان در این نمایشگاه قابل دسترسی است. ناشران ایرانی به علت عدم حضور ایران در پیمان کپی رایت جهانی نمی‌توانند در تجارت انتقال حق رایت در این نمایشگاه ایفاگر نقش باشند، اما کسب تجربه، درس آموزی از راه‌های رفته نشر در جهان، تماس با مهم‌ترین ناشران کتاب در دنیا، بهره‌گیری از تجربیات ناشران جهان در طراحی، صفحه آرایی، ساختار کتاب، انتخاب حروف و کاغذ و مقوا عواملی هستند که برای هر ناشری درس آموز و جذاب است. نشر ایران نباید از این تجربیات خود را محروم کند. اما واقعا، نمایشگاه فرانکفورت برای ما، ویترین هم نیست.

 کمی هم درباره سلیقه و ذائقه مخاطب صحبت کنیم. به نظرتان این سلیقه مانند گذشته است؟ یکی از عللی که باعث می‌شود این سوال را بپرسم این است که شما هنوز کتاب‌های شعری را که از شاعرانی مانند شاملو یا سیمین بهبهانی چاپ کرده‌اید، یا داستان‌های بزرگ علوی را تجدید چاپ می‌کنید.

گمان نمی‌کنم هیچ روانشناس یا کارشناس نشری بتواند از سلیقه مردم ایران در کتابخوانی نظر یا آماری به شما بدهد، علتش شاید حرفه‌ای نبودن خوانندگان کتاب در ایران، ملون مزاج ملی، شایعه‌گرایی و توجه به فرهنگ شفاهی باشد.

بنابراین کار برای ناشر حرفه‌ای بسیار دشوار است. اما آثار کلاسیک شده در هر جای جهان همواره مخاطبان خاص خود را دارد. شما شاید نمی‌دانید که پرفروش ترین کتاب های ادبی در ایران همه ساله دیوان حافظ و شاهنامه و مثنوی و کلیات سعدی است.

 آیا این سلیقه مخاطب موجب پایین آمدن تیراژ نشده است؟

سلیقه مخاطب هنوز برای من شناخته شده نیست، اما حوزه کاری نگاه، طوری است که به مخاطبان عامی توجه دارد که از فرهیختگی و دانش ادبی نسبی برخوردارند.

با توجه به شرایطی که در آن به سر می‌بریم، به نظر می‌رسد ناشران کوچک تر یا باید ورشکست شوند یا مانند کمپانی‌ها و شرکت‌های تجاری بین‌المللی، خود را زیرمجموعه یک ناشر بزرگ تر قرار بدهند. شما با این ایده موافق هستید؟

سال‌هاست آن شعار معروفِ «کوچک زیبا ست»، دیگر در دنیای اقتصاد جایی ندارد. در عصر کارتل‌ها و غول‌های صنعتی و انتشاراتی در دنیا، نمی‌توان به نشری تکیه کرد که مثلاً با سالی ۳ یا ۴ عنوان کتاب بتواند گردش مالی مطلوب ایجاد کند. بنابراین ناشران کوچک یا باید به الگوی نشر بزرگ گرایش پیدا کنند یا به فکر کار دیگری برآیند، در ایران هم‌ چنین مشارکتی شدنی نیست، خودبرتربینی یکی از عوامل اصلی جلوگیری از چنین مشارکت‌هایی است.

آرزو می‌کنم دولت به جای صرف بودجه‌های وسیع در کنترل نشر و جلوگیری از انتشار کتاب‌ها، به دنبال راهکارهایی باشد که ریشه‌های کتاب نخواندن را جستجو کنند، زیرا جامعه نافرهیخته برای هیچ کس با هر نوع فکری مکانی مطلوب برای زیستن نیست.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته