زهرا چوپانکاره
روزنامه اعتماد
اسمش را میگذاریم «میم» تا بشود با نامی از او یاد کرد. میم، دانشجوی استعداد درخشان در دوره کارشناسی ارشد دانشگاه تهران بوده، میم میگوید که قاعدتا باید میتوانست با چنین عنوانی بدون کنکور وارد مقطع دکترا شود اما به دلایلی از ورود باز ماند و در کنکور هم شرکت نکرد. میم چندین مقاله علمی- پژوهشی و کتاب دارد. میم میگوید که تلاش میکند تا برای ادامه تحصیل از ایران برود. اما این داستان تقریبا تکراری مهاجرت و خروج نخبگان از کشور موضوع اصلی این مصاحبه نبود. سوژه این مصاحبه که نام واقعیاش محفوظ میماند یکی از کسانی است که تبدیل به بخشی از هویت پنهان این روزهای دانشگاه شدهاند، هویتی که هرچند مدام از سوی مسوولان آموزش عالی انکار میشود اما در خفا و آشکار وجود دارد. میم پایاننامه و مقاله میفروشد. «البته کسی منکر تخلف نیست ولی باید توجه شود که تعداد ۵٨ مقالهای که مورد تشکیک قرار گرفته در مقایسه با آنچه در کشورهای غربی اعم از امریکا و اروپا در این زمینه اتفاق میافتد، بسیار ناچیز است ولی در آمار و گزارشها فقط تخلفات احتمالی اتفاق افتاده در کشورمان بزرگنمایی میشود. در این فضا قطعا شیطنت مجله نیچر (Nature) با هدف سیاسی صورت گرفته است.» این حرف رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی بعد از آن عنوان شد که در آبان ماه، نشریه نیچر از «تعلیق ۵٨ مقاله ٢٨٢ دانشمند و پژوهشگر ایرانی به دلیل جعل علمی و دستکاری» خبر داد.. محمدمهدی زاهدی تنها یکی از مسوولانی بود که پس از انتشار گزارش تخلفات علمی، با وجود اینکه وجود تخلفات را کتمانن کرد اما تاکید داشت که نباید تحت تاثیر سیاهنماییها قرار گفت و اهداف سیاسی را در انتشار این گزارش آشکارا دید. اما گذشته از گزارش این نشریه بینالمللی و جدای از اینکه حقیقت تخلفات اینگونه تا چه اندازه در میان اهالی آکادمی ایران ریشه دوانده است، یک سمت آشکارتر ماجرای تقلب علمی همان است که بسیاری از تهرانیها و دانشجویان در برابر دانشگاه تهران دیدهاند. یکی از سادهترین و رایجترین شیوههای تخلف که بدل به امری مرسوم شده است همین نگارش و فروش مقاله و پایاننامه است که نه میتوان کتمانش کرد و نه صحبت کردن در موردشان را به اهداف سیاسی ارتباط داد. این گفتوگو تلاش دارد تا با کمک گرفتن از تجربیات یکی از کسانی که در متن ماجرا قرار دارد، نگاهی بیندازد به آنچه هر روز در جریان تولید علم این کشور میگذرد.
میم راحت حرف میزند، از تعریف کردن در مورد کارش که به قول خودش «پول راحتی» دارد و به عنوان کار مکمل انجامش میدهد ابایی ندارد. در طول تعریف کردن ماجرای نوشتن و فروش پایاننامه و مقاله طنزی در کلامش هست که آدم را به اشتباه میاندازد که نکند کل این ماجراها شوخی باشد!
آماری از تعداد مقالات و پایاننامههایی که برای دیگران نوشتهاید، دارید؟
فکر میکنم تا حالا ٢٠ تا ٣٠ مقاله علمی و پژوهشی بوده و حدود ١٠٠ پایاننامه. چند تا از پایاننامههایی که نوشتم را هم خودشان تبدیل به کتاب کردهاند، دستکم سه موردش را خودم دیدم.
چی شد که به فکر این کار افتادید؟
در دوران دانشجویی با یکی از دوستانم در کتابخانه دانشگاه تهران نشسته بودیم، یکی از دانشجوها میخواست پایاننامه دکترایش را بنویسد و استاد قدری هم در آن حوزه داشت. از ما خواست و ما برایش نوشتیم، الان هم خودش عضو هیات علمی یکی از دانشگاههای معتبر تهران است. این نخستین مورد بود که با دوستم به صورت مشترک نوشتیم، یک فصل من تهیه کردم و یک فصل او. وقتی این کار را انجام دادیم کمکم از این ور و آن ور پیشنهادها به سمتمان سرازیر شد.
آن مورد اول را رفاقتی انجام دادید یا پول گرفتید؟
نه، پول گرفتیم.
دلیل اصلی کار تولید و فروش پایاننامه و مقاله برای دیگران نیاز مالی بود یا فقط پول راحتی است؟
نیاز مالی هم بود اما در واقع این است که من همیشه این کار را به عنوان کار مکمل کردهام. بله در واقع پول راحتی است که میتوانم به دست آورم.
نرخها را چطور تعیین میکنید؟ اینکه هرکسی چقدر باید بپردازد را چه کسی مشخص میکند؟
در خود انقلاب و فضای دانشگاه تهران نرخها کاملا مشخص هستند. مگر اینکه یکی باشد که کلا از ماجرا خبر نداشته باشد اما به صورت معمول معلوم است که پایاننامه دکترا و کارشناسیارشد یا مقالات چقدر باید بپردازند. برای پایاننامه کارشناسی ارشد، این نرخها بین ۵/١ (یک و نیم) تا ۵/٢ (دو و نیم) میلیون تومان است اما برای فنی و مهندسی از ٢ میلیون تومان شروع میشود و تا ۵ میلیون هم میرسد. برای پایاننامه دکترا هم بسته به نوع دانشگاهی که در آن ارایه میشود از ۵ میلیون تومان نرخ نگارش پایاننامه هست تا ١٢ میلیون تومان. رشتههای فنی کمی بالاتر هستند. رشتههای مرتبط با پزشکی که آزمایش و کار عملی هم دارد هزینه اضافهتری هم حساب میکنند.
مقاله علمی- پژوهشی چطور؟
در رشته انسانی بین ۶٠٠ هزار تومان تا یک میلیون تومان و در رشتههای فنی بین ١ تا ۵/١ میلیون تومان. البته این نرخ مقالات داخلی است. کسی هم نمیتواند تضمین کند که حتما چاپ میشود، باید مقاله را بدهید به کسی که سفارش داده تا بفرستد برای نشریه مورد نظرش، این مقاله داوری میشود و بعد در مورد اینکه چاپ میشود یا نه تصمیم میگیرند. اما آن مقالاتی که در انقلاب داد میزنند: ISI دیگر خیلی کلاهبرداری است چون این مقالات علمی – پژوهشی را ما واقعا مینویسیم اما آن دسته از مقالات را از ژورنالهایی تهیه میکنند که در ارمنستان و آذربایجان و… چاپ میشوند و ضریب تاثیر
(Impact Factor) دارند. این نشریات به صورت تضمینی بعد از دریافت پول، پذیرش برای چاپ به شما میدهند. حدود ٢٠، ٣٠ دلارر میگیرند و اصلا کاری ندارند چه مقالهای برایشان ارسال شده. بارها دیده ام که دوستانم یک مقاله فارسی را ریختهاند داخل گوگل ترنسلیت (نرمافزار ترجمه گوگل) و فرستادهاند و پذیرش مقاله به دستشان رسیده. بعد این مقالهای که با حدود ١٠٠ هزار یا ١۵٠ هزار تومان پذیرش گرفته را با قیمت ٢٠٠ یا ٣٠٠ هزار تومان میفروشند به مقالهفروشیهای انقلاب. آنها هم به بهانه نگارش، ترجمه و چاپ مقاله همان مقاله ٣٠٠ تومنی را به نرخ مثلا ٢ میلیون تومان به دانشجویان میفروشند. خیلی از دانشجوها از این مقالات میخرند و همه کسانی که میخرند هم در مصاحبه ورودی دکترا از آنها استفاده میکنند.
و مشکلی هم پیش نمیآید؟
خیلی از استادها خودشان هم به انگلیسی مسلط نیستند. این مقالههایی که به آنها ارایه میشود را نمیتوانند درست ارزیابی کنند و مثلا تشخیص دهند که اولا این ژورنالی که مقاله را پذیرفته یک ژورنال عمومی است که در هر حوزهای مقاله چاپ میکند و دوم اینکه اصلا قواعد نگارش مقاله انگلیسی در متنی که جلو رویشان هست رعایت شده یا خیر. مقالاتی که در این نشریات چاپ میشود پایینترین امتیازها در میان مقالات ISI را دارند. این ژورنالها از امتیازی که برای خودشان ثبت کردهاند برای کسب درآمد استفاده میکنند، مثلا از ایران در روز ٢٠٠ تا مقاله برایشان میرود و آنها هم در نقش دلال ظاهر میشوند. اما به دلیل همان مشکل زبان، اینجا به راحتی میتوان از این پذیرشهای مقاله استفاده کرد و من در طول این چند سال تا حالا ندیدهام برای کسانی که از این طریق به مصاحبه دکترا میروند مشکلی پیش آمده باشد.
کدام کشورها بیشتر این کار را انجام میدهند؟
علاوه بر ارمنستان و آذربایجان که گفتم، کشورهایی مثل مالزی و بنگلادش و ترکیه.
خریداران مقاله و پایاننامه بیشتر دانشجویان کدام دانشگاهها هستند؟
از دانشگاه تهران و بهشتی و دانشگاههای سراسری دیگر اما حدود ٩٠ درصدشان بچههای دانشگاه آزاد هستند.
در چه حوزهها و رشتههایی درخواست مقاله و پایاننامه بیشتر است؟
در همه رشتهها این قضیه وجود دارد اما در رشتههای پزشکی و فنی سختتر است چون نیاز به داده و آزمایش و کار عملی است، در رشتههای انسانی خیلی راحتتر میتوانند بخرند.
این کسانی که به شما سفارش مقاله و پایاننامه میدهند از قشر مرفهی هستند؟ چون هزینههایی که گفتید پول قابل توجهی است.
ببینید اکثر اینها کارمند هستند و میخواهند مثلا کارشناسی ارشد بگیرند تا حقوقشان بالاتر برود. خیلیها هم پول را به سختی جور میکنند. کسانی که این پول را میدهند فکر نمیکنند که کار اینقدر ساده است. ببینید انگلیسی من خیلی خوب است اما برای نوشتن مثلا چکیده مقاله انگلیسی هیچوقت ترجمه نمیکنم، همه را میریزم در گوگل ترنسلیت. میدانم که استادان متوجه نمیشوند یا آنقدر مشغله دارند که اصلا نمیخوانند. دانشجویان فکر میکنند قضیه جدیتر از آن است که با گوگل ترنسلیت حل شود.
چون تعداد درخواستها زیاد است درآمد خوبی برای پایاننامهفروشهای انقلاب دارد، اینها با ۵ تا محقق کار میکنند و توی یک ترم ١٠٠ مورد سفارش میگیرند و آن محقق میتواند جوری کپی کند که کسی متوجه نشود.
یعنی کار عمدهفروشی است؟
من خودم زمانی به عنوان یکی از همین محققها با یکی از این واحدها در یک پاساژ کار میکردم. مثلا برای رشته حقوق یا علوم سیاسی یک کتاب میخریدیم و چند تا تایپیست میگرفتیم که مطالبش را تایپ کنند، بعد متن را میریختیم در قالبهای آماده. فکر میکنم دو ماهه حدود ١٠٠ و خردهای پایاننامه تولید کردیم.
حوزه این مقالات و پایاننامهها هر چه باشد و در هر رشتهای باشد میتوانید انجام دهید؟
من خودم به صورت تخصصی علوم سیاسی، روابط بینالملل، حقوق جزا، فیلمنامهنویسی، مدیریت، زباننویسی (؟) و… را نوشتهام. برای رشتههای فنی هم یکی دوبار اقدام کردم اما نشد.
در چه رتبههایی مشتری داشتهاید، مثلا چهره سرشناسی هم بوده؟
یک سری از اینها را نمیشود گفت اما چند نفرشان مدیرانی بودند که برای انجام کارهای نوشتن پایاننامههایشان با رانندههایشان قرار میگذاشتم. دیگر بیشتر در این مورد نمیشود توضیح داد.
خب برگردیم سر قضیه پول. چطور این پول را دریافت میکنید و اگر پرداخت نکنند چه؟
من معمولا در سه یا چهار قسط پول را میگیرم. اما نمیشود هیچوقت خیلی مطمئن بود، مثلا پایاننامه را دفاع کرده و رفته و پول را پرداخت نکرده که خب شکایتی هم نمیشود در این موارد کرد. یک نکتهای هم الان خاطرم آمد. الان دیگر فقط ما نیستیم. یکسری از کارمندهای دانشگاه هم با مغازههای انقلاب کار میکنند. دانشجویان را هنگام طی مراحل تصویب پروپوزال و نوشتن پایاننامه پیدا میکنند و به این مغازهها معرفی میکنند و یک درصدی بابت این کار میگیرند. البته کسانی که به من مراجعه میکردند را گاهی خود استادها معرفی کرده بودند.
خود اساتید دانشگاه؟
بله! اتفاقا من برخی از آنها را میشناسم که وقتی دیدند این کار پول خوبی دارد گاهی خودشان هم پایاننامه مینویسند. مثلا استاد راهنمایی را دیدهام که وقتی قرار است دانشجویش پایاننامه بنویسد بعد از مدتی که اعتمادش را جلب کرد میگوید که حالا اگر فرصت نمیکنی من کسی را میشناسم که پایاننامه مینویسد، پول را به حساب استاد میریزند و آن یک نفر هم خود استاد است. چون خودش هم استاد راهنماست مشکلی پیش نمیآید. اما در رشتههایی مانند فنی یا پزشکی برخی از استادان هستند که به خاطر اینکه کار دانشجو را تصویب کنند میگویند این کار باید آزمایش شود و هزینهای بابت این کار از دانشجویان میگیرند.
خود شما سالهاست دارید این کار را انجام میدهید. از چه طریقی شما را پیدا میکنند؟ چون فکر نمیکنم خیلی راحت بتوانید اسمتان را سر زبانها بیندازید.
ببینید این کار آنقدری که شما فکر میکنید خطرناک نیست، خیلی راحت میتوانند من را پیدا کنند. بچهها به راحتی من را معرفی میکنند. یا اینکه از طریق مغازههای انقلاب به محققی مثل من میرسند. البته من مدتها است دیگر با آنها کار نمیکنم چون بیشتر از ۵٠ درصد پول را برمیدارند و بعد سهم محقق را خیلی دیر و با تاخیر واریز میکنند. یعنی سود اصلی را دلال انقلاب میبرد. الان بیشتر از طریق دوستان و آشنایان مشتری پیدا میکنم. اما نه واقعا نه برای ما نه برای مغازههای انقلاب این کار خطرناک نیست.
منبع این کپی کردنها از کجاست؟
ببینید منبع همه تقریبا یکی است. الان سه چهار هزار پایاننامه هست که به عنوان منبع همه این پایاننامههای جدید مورد استفاده قرار میگیرد و بین فروشندگان مختلف این منابع دست به دست میشود. یکی عنوان را عوض میکند، یکی قیمت را تغییر میدهد اما همهشان از یک منبع هستند. این پایاننامهها از کجا آمده؟ مثلا شما اگر بروید انقلاب که پایاننامهتان را پرینت بگیرید شک نکنید که فایل پایاننامهتان را برای خودشان کپی میکنند. من یکی از همین مغازههای فتوکپی را میشناسم که روی یک هارد ٣٠ هزار تا پایاننامه جمع کرده بود و به قیمت چند میلیون تومان گذاشته بود برای فروش. الان پایاننامه خیلی از اساتید و آدمهای سرشناس را میتوانید ببینید که به عنوانهای مختلف و در قالب پایاننامههای تازه دارد فروخته میشود. مثلا بنده خدا رفته یک نسخه پرینت بگیرد و حالا پایاننامهاش تبدیل شده به یکی از همین منابعی که دست به دست میچرخند و کپی میشوند.
چند نفر را مثل خودتان میشناسید که جدای از مغازههای انقلاب مشغول کار هستند؟
(با خنده) من البته یک استثنا هستم، به دوستانم میگویم باید مجسمهام را برای سر در دانشگاه تهران بسازند. من برای سختترین رشتههای حقوقی هم پایاننامه نوشتهام. سختترین دانشگاه حقوق بهشتی است، من پایاننامهای نوشتم در موضوعی که اصلا منبع فارسی برایش نبود و واقعا وقت گذاشتم و ترجمه کردم و واقعا سه هفته وقتم را گرفت تا ٢٠٠ صفحه را بنویسم.
بحث تقلب علمی الان خیلی پررنگ شده. وقتی حرف این موضوع به میان میآید خودتان را در این چرخه نمیبینید؟ هیچوقت به لحاظ اخلاقی مشکلی با کاری که میکنید، نداشتهاید؟
نه اصلا! چون این ساختار کلا فاسد است. آن کسی که دارد پایاننامه را برای فروش مینویسد کسی است که در همین سیستم آموزشی تربیت شده. در کشورهای توسعهیافته برای چنین کسی موقعیت و بازار کار فراهم میکنند تا متناسب با تخصصش مشغول شود. آن بحث اخلاق که مطرح میکنید در سیستمی جواب میدهد که اخلاق و علم در آن در اولویت باشد. وقتی اولویت پول باشد و گردش تجاری، دیگر نمیتوانید انتظار داشته باشید در یک سیستم تجاری کاملا اخلاقی عمل کرد. پایاننامهنویسی یک بخشی از چرخه تجاری شدن علوم در ایران است، یک بخش خیلی کوچک. بخش اصلی دانشگاههای غیرانتفاعی و پیام نور و دانشگاه آزاد است. الان خود دانشگاه تهران مثل یک پاساژ است که بیشتر از دغدغه علمی فکر میکند که چند سهمیه شبانه بگیرد که سرمایهای دستش را بگیرد. در جامعه مدرکگرا نوشتن و فروش پایاننامه تنها یک حلقه در کنار بقیه است. تازه محققی مثل من دارد مطلب مینویسد و پول میگیرد، مغازههای دلالی که همین کار را هم نمیکنند و فقط حق واسطهگری میگیرند.
چند بار حرف دلالی مغازههایی مثل مغازههای فروش مقاله و پایاننامه در خیابان انقلاب شد. فکر میکنید برای سیستم آموزشی چه سودی دارد که جلوی فعالیت این مراکز گرفته نمیشود. یا به این مشکل اهمیتی نمیدهند؟
نه موضوع این است که اگر اینها را جمع کنند تکلیف این همه متقاضی و دانشجویی که میخواهند در این سیستم فارغالتحصیل شوند، چیست؟ همه در جریان این چرخه هستند، به نظرم یک سیستم معیوب است که در عین حال نمیشود به راحتی آن را جمع کرد.
یک بخشی از رزومه و سوابق اساتید، محققان و چهرههای شناخته شده، فهرست مقالات به خصوص مقالات علمی- پژوهشی و ISI است. اگر یک نفر واقعا با مطالعه بخواهد مقاله ISI بنویسد، در طول زندگی فعال آکادمیک چند نمونه میتواند تولید کند؟
بله من الان کسی را میشناسم که مسئولیت دارد و در سوابقش تولید ۶٠٠ مقاله و کتاب آمده. در حالی که مثلا یکی از اساتید نخبه دانشگاه MIT از سال ١٩٩٠ تا الان ١۶٠ مقاله ISI داشته، این تعداد برای کسی که این همه سال سابقه علمی دارد معنا میدهد اما یک استاد ۴٠ ساله با ۶٠٠ مقاله و کتاب غیرمعقول است و فقط در ایران میتوانید، ببینید.
حرف مهاجرت و ادامه تحصیل در دانشگاههای خارج از ایران زدید، وقتی به عنوان دانشجو مشغول تحصیل شوید با قواعد آکادمیک پیش میروید؟
بله قطعا در سیستمی که اخلاقمحور است شما هم تلاش میکنید بر مبنای همان قواعد عمل کنید.