بهمن دارالشفایی
امسال در نمایشگاه کتاب، در غرفه نشر ماهی میایستادم. تقریباً هر روز چند نفر میآمدند و میپرسیدند «کتابی شبیه دوست بازیافته ندارید؟» من هم به بعضیهایشان میگفتم ما نداریم، اما بروید غرفهی نشر قطره و «گیرنده شناخته نشد» را بخرید که فضایی شبیه این کتاب دارد و در مجموع حتا شاید بهتر هم باشد. شب سوم یا چهارم بود که در کتابخانهی خودم دنبال کتاب نشر قطره (با ترجمهی شهلا حائری) گشتم که دوباره نگاهی بهش بیندازم. دیدم نیست. فردایش رفتم تا خودم هم کتاب را از غرفهی قطره بخرم ولی گفتند چاپ کتاب تمام شده و وقتی پرسیدم کی تجدید چاپش میکنید گفتند فعلاً که چنین قصدی نداریم.
وقتی ماجرا را برای محمد واشویی (مدیر نشر ماهی) تعریف کردم و پیشنهاد کردم یکی از ترجمههای قدیمی کتاب را تجدیدچاپ کند، گفت اگر کتاب خوبی ست چرا خودت ترجمهاش نمیکنی؟ در اینترنت گشتی زدم و فهمیدم که اصل کتاب انگلیسی ست (چون خانم حائری کتاب را از فرانسوی ترجمه کرده بود، تصور من این بود که اصل کتاب هم فرانسوی ست). خلاصه تصمیم گرفتم ترجمهاش کنم.
اولین باری بود که کتابی داستانی ترجمه میکردم و اعتمادبهنفس نداشتم. رضا رضایی عزیز اولین نمونههای کارم را دید و گفت از پس آن برمیآیم. بعد از تمام شدن ترجمه هم کل کتاب را با انگلیسی تطبیق داد که اگر وقتی که او گذاشت نبود، قطعاً نتیجهی نهایی اشکالات زیادی میداشت (نه که حالا نداشته باشد ولی کلی از ایرادهایش گرفته شده).
کمی هم در مورد خود کتاب بگویم: «گیرنده شناخته نشد» روایت نامهنگاری دو دوست ۴۰ سالهی آلمانی ست که سالها در امریکا کنار هم زندگی کردهاند و حالا یکی از آنها به آلمان برگشته. آن هم درست همزمان با به قدرت رسیدن هیتلر. آن دوستی که در امریکا مانده یهودی ست و دوستی که به آلمان برگشته، به تدریج طرفدار نازیها میشود. بقیهاش را خودتان بخوانید. خوبی کتاب این است که کلاً ۶۴ صفحه بیشتر نیست، آن هم در قطع جیبی، و خواندنش قطعاً کمتر از یک ساعت وقت میبرد. و خوبی بزرگترش اینکه داستان پرکششی دارد و بعید میدانم کسی دوستش نداشته باشد.
گیرنده شناخته نشد، کاترین کرسمن تیلور، بهمن دارالشفایی، نشر ماهی، ۳۵۰۰ تومان