امیر عباس کلهر
چیزی به تابستان نمانده
نوشته بهاران بنی احمدی
تهران: چشمه، ۱۳۹۶
نوشیدن یک لیوان چای در ظهر یک روز تابستان اتفاقی جذاب و دوست داشتنی برای اکثر آدم ها نیست اما برعکس داشتن یک لیوان اسموتی توت فرنگی یا لیموناد خیلی هیجان انگیز و جذاب است. بعضی از کتاب ها هم چنین حس و حالی دارند و خواندنشان می تواند حال شما را بسته به شرایط خوب یا بد کند. خواندن کتاب با توجه به قصه آن وقت و زمان خاص خود را می طلبد. رمان «چیزی به تابستان نمانده» نوشته «بهاران بنی احمدی» از آن دست کتاب هایی است که باید آن را در تابستان خواند. وقتی در خانه و زیر باد کولر هستید یا در کافه ای نشسته اید، پا گذاشتن به دنیای آن دلنشین تر است. دنیایی که پر از قصه و روایت است. دنیای مادر و دختری که هرکدام قصه زندگی خود را در بخش های مختلف با شما روایت می کنند و در نهایت بعد از خواندن قصه های آنها متوجه دنیاهای متفاوت و تنهایی آنها می شوید.
مامان فو (مادربزرگ)، دریا (مادر) و بارون (دختر) سه زن از سه نسل جامعه ایران در این رمان هستند و هرکدام از دیدگاه خود زندگی را میبینند اما از بین این سه زن تنها بارون (دختر) و دریا (مادر) روایت های خود از زندگی شان را با شما در میان می گذارند ولی سبک بیان قصه از زبان دختر و مادر به نحوی است که خواننده میتواند یک زندگی را در جهت های مختلف از نگاه سه نسل از زنان جامعه ایران ببیند. «چیزی به تابستان نمانده» اولین رمان بهاران بنی احمدی است.
نویسنده ای که قبل از ورود به دنیای رمان، در حرفه بازیگری مشغول به فعالیت بوده حالا رمانی را به نگارش درآورده که تجربه هایی از زندگی در سالهای دهه هفتاد و هشتاد و اوایل نود را روایت می کند. با وجود اینکه کتاب در سال ۱۳۹۳ نوشته شده اما اینکه نویسنده متولد دهه ۶۰ است و دغدغه اجتماع و زندگی جامعه زنان در ایران را داشته به نظر می رسد در خط روایت قصه رمان تاثیرگذار بوده و اتفاقات سالهای نوجوانی و جوانی نویسنده و همسن و سالهای او به تصویر کشیده شده است. البته بنی احمدی در جلسه نقد این کتاب و در پاسخ به اینکه در نوشتن رمان از زیست دوره زندگیخود هم استفاده کرده یا نه، گفته است: «وقتی بچه بودم، یک بار مادرم من را برد که آقای مرادی کرمانی قصههای مجید را برای من امضا کنند. به ایشان گفتم که من خیلی دوست دارم که بنویسم و چه کار باید بکنم. ایشان به من گفتند که فقط از داستانهای خودت بنویس. این را هیچوقت فراموش نمیکنم. فکر نمیکنم که داستانهای خودآگاه مینویسم. ولی خیلی از اینها الزاماً خاطرات من یا آدمهایی که من با آنها در تماس بودم، نبودند. ولی دیدهام و خیلی با دوستان همسن خودم حرف میزدم. حتی دفترچه خاطرات خیلی از آنها را جاهایی که میشد قرض میگرفتم و میخواندم.»
اتفاقات رخ داده در کتاب حدود بازه زمانی اوایل انقلاب ۱۳۵۷ تا انتخابات ۱۳۹۲ را پوشش داده است. خواننده با ورود به دنیای این مادر و دختر علاوه بر اینکه در روند زندگی روزمره آنها و اتفاقاتی که برایشان در داستان رخ می دهد قرار می گیرد، با اتفاقات اجتماعی و سیاسی سالهای گذشته نیز روبرو می شود و چه چیزی بهتر از این که رمان تبدیل به ابزاری برای مبارزه با فراموشی شود و خواننده در کنار خواندن یک قصه خوب و جذاب، اتفاقات سالهای گذشته در کشور را نیز به یاد می آورد و اگر سن و سالش به آن سالها قد نمی دهد با آنها آشنا می شود. به عنوان مثال میتوان به فعالیتهای بارون (دختر) و حضور در جشن بازگشت رئیسجمهور اصلاحطلب از سازمان ملل، داشتن ماهواره و تماشای کانال های ترکی، بازی فوتبال ایران و آمریکا و حتی سال ۱۳۸۴ و روی کار آمدن دولت مهرورزی در کشور اشاره کرد. نویسنده از زبان بارون در توصیف ۴ تیر ۱۳۸۴ نوشته است: «امروز به دانشگاه نرفتم و موبایلم را هم خاموش کردم. دوست دارم زیر پتو بروم و فقط بخوابم.»
در کل قصه «چیزی به تابستان نمانده» با فلاشبک آغاز میشود. از طرفی فرم دفترچه خاطراتی و سبک خاص نویسنده در روایت قصه باعث می شود که داستان برای مخاطب جذاب شود و خیلی زود در قصه غرق شود و بخواهد آن را یک روزه تمام کند. بهاران بنی احمدی در این رمان خواننده را با روزگار دختری از طبقه متوسط جامعه آشنا می کند که در حال بزرگ شدن و کشف جهان اطراف خود است. پدیدههای اجتماعی هر کدام از این دورهها و سالها به نحوی بر زبان، زیست و مسیر زندگی این دختر تأثیر دارد و هر چقدر خواننده در رمان پیش برود متوجه بزرگ شدن دختر قصه می شود. قهرمان داستان در تقابل با مادرش قرار دارد؛ مادری که اصول خود را دارد و محافظهکارتر از دختر است. قصه دو زن که هر کدام جنسی از تنهایی را تجربه میکنند و منتظر فرصتیاند تا سرنوشتشان را رقم بزنند. این میان مخاطب بنیاحمدی با انواع اتفاقها روبهرو میشود که مسیر این شخصیتها را تغییر میدهند.
«چیزی به تابستان نمانده» را نشر چشمه در مجموعهی «کتابهای قفسه آبی» و در ۱۳۶ صفحه منتشر کرده است.
—————————-
*این معرفی به صورت اندکی کوتاه شده در روزنامه اعتماد (پنجشنبه ۲۶ مرداد ۹۶) منتشر شده است.