گروه علم: تألیف کتابهای علمی برای نوجوانان و جوانان، باوجود آنکه در نگاه اول ممکن است ساده به نظر برسد، دشواریهای بسیاری دارد. بسیاری از کتابهای علمی که امروزه عرضه میشوند، ترجمه کتابهای خارجی است. هرچند بسیاری از کتابهایی که برای ترجمه انتخاب میشوند، ارزشمند هستند، اما دستکم این عیب را دارند که اطلاعات خاص کشور ما در آنها وجود ندارد و با پیشزمینههای ذهنی و آموزشی نوجوانان این سرزمین تدوین نشدهاند. برای آشنایی با دشواریهای تألیف کتابهای علمی برای نوجوانان و جوانان، با «حسن سالاری»، نویسنده کتاب «آشنایی با خزندگان» (انتشارات مدرسه، ۱۳۹۴) و کتاب سال آموزشوپرورش در ١٣٩۵ گفتوگو کردیم. وی پیش از این برنده جایزه کتاب سال، جایزه کتاب فصل، جایزه کتابهای آموزشی رشد، جایزه قلم پرنده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و برنده بهترین مقاله نقد کتاب شده است. انتشار بیش از ٢٠٠ کتاب و ٣٠٠ مقاله، راهاندازی پایگاههای اینترنتی، برگزاری کارگاه نگارش غیرداستانی و انجام سخنرانیهای علمی، از جمله مهمترین فعالیتهای وی است.
در تألیف کتاب آشنایی با خزندگان چه استانداردهایی را مدنظر داشتید و چه گروه سنیای، مخاطب این کتاب هستند؟
در تولید کتاب «آشنایی با خزندگان» به سه نوع استاندارد توجه داشتهام؛ استانداردهای محتوایی، استانداردهای نگارشی و استانداردهای گرافیکی. در استانداردهای محتوایی، یعنی که چه مطالبی را در کتاب بگنجانیم، به استانداردهای آموزش علوم مراجعه شده است. این استانداردها را کارشناسان آموزش علوم در آمریکا تنظیم کردهاند و بر پایه یافتههای جدید، آن را ویرایش میکنند. این استانداردها نقشه راه برای هر نوع فعالیت آموزشی، از جمله تولید کتاب درسی یا کتاب کمکآموزشی، در زمینه آموزش علوم به دانشآموزان است؛ برایمثال، این استانداردها میگویند دانشآموزان باید به شناختی از ویژگیهای جانداران، چرخه زندگی آنها و چگونگی ارتباط دوسویه جانداران و محیطزیست دست یابند. بنابراین، کتابی درباره خزندگان باید افزون بر توصیف ویژگیهای خزندگان و شیوه زادآوری آنها به معرفی سازگاریهای خزندگان با محیطهای متفاوت بپردازد. این استانداردها شامل چند اصل کلی مانند این نمونه که گفته شد و اصلهای ریزتر و تعیین دامنه گسترش هر مفهوم علمی در پایههای آموزشی مختلف هستند که در جایی دیگر باید درباره آنها سخن گفت.
درباره استانداردهای نگارشی به ویژگیهای ساختاری کتابهای غیرداستانی توجه داشتهام. متن غیرداستانی بهطور معمول، به تکههایی تقسیم میشود و عنوان اصلی و عنوانهای فرعی دارد. قلمهای گوناگون و اندازههای متفاوتی از قلم در متن به کار میرود و تصویرها، عکسها، نمودارها و جدولهایی همراه با شرح وجود دارد. فهرست مطالب، واژهنامه، گاهشمار و نمایه، از دیگر ویژگیهای ظاهری متن غیرداستانی است. از این ویژگیهای ظاهری با عنوان نماهای متن یاد میشود و پژوهشهای گوناگون، از ضرورت معرفی آنها به دانشآموزان میگویند. افزونبراین، متنهای غیرداستانی، از نظر ساختار متن -یعنی چگونگی چینش اندیشهها برای نشاندادن ارتباط میان آنها- با نوشتههای داستانی تفاوت دارد. در این متنها، ممکن است دو اندیشه یا مفهوم با هم مقایسه شوند، مراحل یک فرایند، یکی پس از دیگری توصیف یا روابط علت و معلول در رویدادها و پدیدهها بررسی شوند.
درباره استانداردهای گرافیکی نیز به ساختار چندتکه (که اینک در بیشتر کتابهای آموزشی ویژه نوجوانان رایج است)، توجه داشتهایم. برای چینش مطالب در صفحات کتاب نقشهای آماده کردیم؛ اینکه در هر دو صفحه روبهروی هم چه تکههایی از متن و چه عکسهایی بیاید. برای همه عکسها شرح کافی نوشته شده است و عکسها و شرح عکسها به همان اندازه متن اصلی در پیامرسانی کتاب نقش دارند. انتخاب قلمها و رنگها به دقت انجام شد و به خلقوخوی مخاطبان اصلی که نوجوانان هستند توجه داشتهایم؛ نوجوانانی که نهتنها از نظر جسمی پرجنبوجوشند، بلکه از نظر ذهنی نیز پرجنبوجوش و پرشتاب شدهاند. متنهای کوتاه و ساده، ساختار تکهتکه، عکسهای گیرا و دانستنیهای شگفتانگیز از هر سو توجه مخاطب را جلب میکنند. مخاطب میتواند از هرجایی کتاب را باز کند و بخواند و از آن بهره ببرد، اما محتوای کتاب و گرافیک آن نظم هم دارد و اینجور نیست که چیزهای پراکنده بیهدف در کنار هم قرار گرفته باشند. این ساختار غیرخطی که در جهان مجلات و روزنامهنگاری هم رایج است، برای خوانندگان امروزی که ذهن پرشتابی دارند، مناسب به نظر میرسد.
با توجه به اینکه با یک اثر تألیفی مواجه هستیم، نه ترجمه، آیا محیط زیست ایران در این کتاب مدنظر قرار گرفته است؟
به دلیل اینکه دانشآموزان ایرانی خوانندگان اصلی این کتاب هستند، به خزندگان این سرزمین نگاهی ویژه شده، اما از معرفی خزندگان سرزمینهای دیگر پرهیز نشده است. خزندگان ایران در جایگاه متن اصلی کتاب قرار گرفته و خزندگان کشورهای دیگر با پرچم آن کشور مشخص شدهاند. بههرحال معرفی خزندگان ایران و جهان در خدمت آموزش مفاهیم بنیادی زیستشناسی قرار گرفته است. هدف اصلی این بوده که کتاب علمیِ آموزشی در زمینه آشنایی با جانوران برای نوجوانان تولید شود؛ کتابی که به استانداردهای جهانی تولید این آثار توجه داشته باشد، اما به مخاطبان کتاب که دانشآموزان ایران هستند، توجه ویژه داشته باشد. آنها باید بدانند چه جانوران شگفتانگیزی در سرزمین آنها زندگی میکنند، همچنانکه باید بدانند چه جانوران دیگری در سرزمینهای دیگر زندگی میکنند. میخواستم کتابی داشته باشیم که دانشآموزان برای تعمیق و گسترش آنچه درباره خزندگان در کتاب درسی خود میخوانند، به آن مراجعه کنند و با محیط زیست کشورشان نیز بیشتر آشنا شوند. در واقع محیط زیست نه بهعنوان بخشی جدا از آموزش علوم که در دل آن معرفی شده است.
با توجه به اینکه تعداد چشمگیری از تصویرهای کتاب مربوط به خزندگان ایران است، چرا نام آن را آشنایی با خزندگان ایران نگذاشتهاید؟
ازآنجاکه کتاب آشنایی با خزندگان، در درجه نخست کتاب علمیِ آموزشی برای کمک به آموزش علوم است، نام آن را آشنایی با خزندگان ایران نگذاشتهام؛ گرچه بیشتر عکسها و مقدار چشمگیری از متن به خزندگان ایران مربوط میشود. چند کتاب راهنمای میدانی جانوران ایران تولید شده است و امیدواریم از این دست کتابها بیشتر هم تولید شود. این کتابها بسیار ارزشمندند و برای کسانی که به تولید کتابهای علمی برای کودکان و نوجوانان میپردازند، بسیار کمک میکند اما من نمیخواستم چنین کتابی بنویسم چراکه چنین کتابهایی را باید متخصصان بنویسند؛ یعنی جانورشناسان. من دانشجوی زیستشناسی بودهام اما برای نوشتن این اکنون در جایگاه نویسنده کودک و نوجوان قرار گرفتهام که با برنامههای آموزشی مربوط به این گروه سنی آشنایی دارد. ازاینرو، کتاب آشنایی با خزندگان با کتاب راهنمای میدانی خزندگان ایران تفاوت دارد و در دستههای کتابهای غیرداستانی اطلاعاتی (informational) میگنجد که در ایران با عنوان کتابهای کمکآموزشی یا علمی-آموزشی شناخته میشوند.
آیا همه عکسهای کتاب آشنایی با خزندگان اوریژینال هستند؟
بیش از ٧٠ عکس از خزندگان ایران برای نخستینبار در این کتاب چاپ میشود. این عکسها را آقای «علیرضا شهرداری»، عکاس طبیعت و پژوهشگر میدانی خزندگان، گرفته است. حدود ٢۵ عکس از خزندگان کشورهای دیگر در این کتاب آمده است که بیشتر آنها از منابع آزاد فراهم شده تا حقوق پدیدآورندگان رعایت شود. این کتاب از یک نظر، گزارش تصویری از فعالیتهای یکی از عکاسان و پژوهشگران خوب کشورمان، آقای «شهرداری» نیز هست. این کتاب نشان میدهد که عکاسان طبیعت چه نقش مهمی در تولید کتابهای علمی و آموزشی میتوانند داشته باشند. در واقع یکی از موانع بر سر راه تولید کتابهای علمی و آموزشی در ایران، کمبود منابع تصویری اصل و باکیفیت است. برای تولید کتابهای علمی به بانک عکس نیاز داریم تا نویسندگان بتوانند عکسهای مورد نیازشان را در آن جستوجو کنند و ناشران بتوانند بهآسانی با پدیدآورندگان آنها تماس بگیرند. ما باید به حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان بیشازپیش احترام بگذاریم و برای جلوگیری از سرقتهای ادبی، تصمیمهای قانونی اثرگذار بگیریم. ما برای تولید کتابهای درسی نیز با کمبود منابع تصویری بومی روبهرو هستیم.
در اینجا خاطرهای از چگونگی گرفتن اجازه چاپ یکی از شگفتانگیزترین عکسهای آقای «شهرداری» برای شما بازگو میکنم. بیشتر عکسهای آقای «شهرداری» بهراستی تماشایی است مانند عکسی که تخمهای درون شکم سوسمار را نشان میدهد، عکسی که سوسماری را در حال پوستاندازی نشان میدهد. اما دو عکس بسیار جالبتر در اختیار ما گذاشت. یکی عکسی است از افعی عنکبوتی که بهتازگی در ایران پیدا شده است. روزی که این عکس را از ایشان گرفتیم، هنوز هیچ عکسی از این جانور در کتابی چاپ نشده بود؛ اما چون روند تولید کتاب آشنایی با خزندگان به درازا کشید، عکسی از این جانور در برخی کتابهای خارجی چاپ شد. شبی برای گرفتن یک عکس دیگر به خانه آقای «شهرداری» رفتم و ایشان گفت که بهتازگی از دل طبیعت بازگشته و عکسی بینظیر گرفته است؛ اما آن را به من نمیدهد! این عکس لحظهای پس از زایمان افعی البرزی را نشان میدهد؛ زیرا این جانور تخمهایش را تا هنگام تولد فرزندانش درون بدن خود نگه میدارد. آقای «شهرداری» هنگام تولد این بچهها در چند قدمی افعی البرزی بوده است. حق داشت که دلش نیاید این عکس را به من بدهد؛ اما پرینت صفحهآرایی کتاب و فایل آن را به همراه داشتم. وقتی آنها را دید و چشمانش به زیبایی کار خیره ماند، گفت: «این عکس هم جایش در همین کتاب است!»
بهعنوان مؤلف کتاب علمیآموزشی با چه دشواریهایی مواجه هستید؟
دشواری که بسیار است. نخستین دشواری این است که حرفه نویسندگی در ایران هنوز حرفه به شمار نمیآید. بسیاری وقتی از نویسندگی سخن به میان میآید، میگویند کدام داستان یا فیلمنامه کدام مجموعه تلویزیونی را نوشتهاید. اینها بخشی از نویسندگی است؛ اما نویسنده کتاب علمی-آموزشی ناشناخته است. یک دلیل اصلی به نظرم این است که کمتر کتاب علمی- آموزشی نوشتهایم و بیشتر ترجمه کردهایم. در جاهایی وقتی میگویم مترجم هستم، پذیرش بهتری دارد تا اینکه بگویم نویسندهام اما داستان نمینویسم.
گاهی میپرسند که برای مثال کتاب خزندگان را نوشتهاید یعنی چه؟ یا این کتاب را از روی چه کتابهایی نوشتهاید یا از چه کتابهایی ترجمه کردهاید؟ گاهی به ناشران هم میگویم میخواهم بنویسم، میگویند یعنی چه؟ مگر ما علم داریم که میخواهید کتاب علمی بنویسید یا مگر شما دانشمندید که میخواهید کتاب علمی بنویسید. میپرسند وقتی کتاب خزندگان هست با عکسهای جالب که میتوانید ترجمه کنید، چرا میخواهید بنویسید. مگر شما بهتر از آنها بلدید. در پاسخ به این پرسشها چند مقاله نوشتهام و باز هم خواهم نوشت و در مصاحبهها میکوشم اینها را توضیح دهم.
دشواری بعدی کمبود منابع تصویری و مجابکردن ناشر به خرید عکس یا تصویرسازی است. در این سالها به سبب کارهایی که من و برخی از نویسندگان دیگر انجام دادهایم، وضعیت اندکی بهتر شده است. حدود ١٠ سال پیش که این کار را آغاز کردیم، وضعیت بسیار دشوارتر بود. خوشبختانه با سابقه کاری که داشتم، وقتی صحبت از کتاب خزندگان شد، مدیرعامل وقت انتشارات مدرسه، آقای «عبدالحسین هاشمی»، پذیرفت که برای این کتاب، عکس خریداری شود. ما در زمینههای بسیار به نوشتن کتابهای علمی- آموزشی نیاز داریم؛ برای مثال، کشور ما با بحران آب، آلودگی هوا، ویرانی زیستگاهها، انقراض گونهها، کمبود شناخت از جغرافیای طبیعی و انسانی و قومهای گوناگون، کمآگاهی نسبت به تاریخ علم، دانشمندان ایرانی، تاریخ ایران، فرمانروایان ایران و تمدن کهن ایران، کمآگاهی نسبت به اصطلاحات و مفاهیم مهم مانند دموکراسی، حقوق بشر، حقوق شهروندی، مشارکت مدنی، اقتصاد جهانی و بسیاری موضوعها و مفاهیم دیگر، روبهروست. برای نوشتن این کتابها، هم به پژوهشهای دقیق و هم به منابع تصویری نیاز داریم. چون نویسنده کم داریم و ناشران نمیتوانند هزینه کنند، در بسیاری از این موضوعها به ترجمه بسنده کردهایم و کتاب مناسب کشورمان را کمتر تولید کردهایم.
دشواری بزرگتر، پشتیبانی مالی از چنین کارهایی است. ناشر باید برای کتاب تألیفی هزینه کند، اما نمیتوان همه هزینهها را از فروش کتاب فراهم کرد، بر فرض که پرفروش هم باشد یا برای کتابخانهها خریداری شود. سازمانهای مرتبط با موضوع کتاب باید همکاری کنند؛ برای مثال، شما وقتی میخواهید کتابهایی درباره انرژی بنویسید باید وزارت نیرو، وزارت نفت و گاهی شهرداری به شما کمک و از شما پشتیبانی کنند. باید درباره مصرف منابع انرژی به شما اطلاعات بدهند. نیاز به عکاسی دارید و شاید برای عکاسی باید سفر کنید. اگر این پشتیبانیها نباشد، کتاب تألیفی درباره انرژی نخواهید داشت؛ یعنی کتابی که نگاهی ویژه به وضعیت انرژی در ایران داشته باشد. شعار میدهیم که جهانی فکر کنید، اما محلی عمل کنید. عمل به این شعار، دشوار است. من تجربه خوبی از مراجعه به روابطعمومی سازمانها ندارم. هر کاری که کردم با دشواری پیش رفته است. من اگر بخواهم درباره هر ایالت آمریکا از هر سازمان آنجا اطلاعات بگیرم، یا روی پایگاه اینترنتی آن سازمان منتشر شده یا به درخواست من، برای من ایمیل میشود، اما پیداکردن اطلاعات مستند درباره سازمانهای کشورم، دشوار است. من بهعنوان مؤلف اگر بخواهم برای مثال، درباره بدن انسان و بهداشت بنویسم، افزون بر خواندن منابع جهانی باید شرایط بهداشتی ایران را هم بهخوبی بدانم. باید با پزشکان ایرانی گفتوگوهایی داشته باشم. باید به چند بیمارستان سر بزنم و عکاس ببرم و عکس تهیه کنم. باید آمار بیماریهای شایع در ایران را بدانم. باید از کارهای پژوهشکدههای وزارت بهداشت آگاه باشم. از یکسو همکاری مناسب انجام نمیشود، چون ما تجربه چنین همکاریهایی را نداریم و شاید برای ما مهم نباشد که برای نویسنده کودک و نوجوان وقت بگذاریم. از سوی دیگر، اینهمه وقت که صرف میشود، بازگشت مادی کافی برای نویسنده ندارد. شما ممکن است یکسال درگیر گردآوری اطلاعات و منابع تصویری شوید. ناشر اگر هم هزینه کند، هزینه عکسها را میدهد. هزینه وقت شما را که نمیتواند بپردازد. عشق به کمک میآید، اما ممکن است با ادامه این روند، عشق هم کمفروغ شود. بارها میشنویم که در فلان موضوع، برای مثال محیطزیست، به فرهنگسازی نیاز داریم. بخش مهمی از فرهنگسازی به نوشتن کتابهایی در این موضوعها برای گروههای مختلف مربوط میشود. این کتابها میتوانند پایه کارهای آموزشی دیگر شوند، اما این بودجه فرهنگسازی را چگونه برای این کار جذب کنیم؟
با توجه به اینکه شما علاوه بر همکاریهای نزدیک با سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی، به تدریس درس زیستشناسی در مدارس نیز اشتغال داشتید، وضعیت آموزش علوم را در مدارس چطور میبینید؟
خوشبختانه ارتباط من با آموزشوپرورش چنان بوده است که هم میتوانم نقش ناظر بیرونی را داشته باشم و هم تا اندازهای با درون این سازمان بزرگ آشنایی دارم. من نیروی رسمی آموزشوپرورش نبوده و پست و مقامی نداشتهام. بنابراین راحتتر میتوانم آن را نقد کنم، اما چون با این سازمان همکاری داشتهام، از توانمندیها، کاستیها و تنگناهای آن نیز آگاهی دارم. شاید چنین جایگاهی برای یک نفر کمتر پیش بیاید که هم آموزشوپرورشی باشد و هم آموزشوپرورشی بهشمار نیاید. در مورد اینکه وضعیت آموزشوپرورش چگونه است، باید بگویم که پژوهشهای مستند درباره وضعیت آموزشوپرورش ایران اندک است و کمتر مورد توجه قرار میگیرد. در کشور ما همه درباره آموزشوپرورش نظر میدهند. تا مرحله نظردادن، اشکالی ندارد که همه نظر بدهند، اما نباید هر نظر را بهعنوان نظر کارشناسی تلقی کنیم و پایه برنامهها قرار دهیم. آموزشوپرورش کار تخصصی است و من که ١٠ سال از عمر خودم را در یکی از زمینههای آموزشوپرورش (یعنی نگارش کتاب)، صرف کردهام، هنوز خود را در آغاز راه میدانم. چگونه برخی جسارت میکنند و درباره همهچیز آموزشوپرورش نظر میدهند و گاه نظرشان را بر تصمیم کارشناسی تحمیل میکنند.
به نظر شما هماکنون مشکلات اصلی آموزشوپرورش که در اسرعوقت باید آنها را حل کرد، کدام است؟
آموزشوپرورش ما با دو گرفتاری بزرگ روبهرو است؛ نخست تنگناهای مالی است و دوم، ضعف کارشناسی. آقای دکتر «علی رئوف» که بیش از ۶٠ سال در خدمت آموزشوپرورش بود و از اندیشمندان بزرگ آموزشوپرورش بهشمار میآید، در یادداشتی با عنوان «دو حق فراموششده معلمها» که در سال ١٣٨۵ منتشر کرد، میگوید: «معلمهای جامعه ما دو نیاز یا دو حق واقعی بیشتر ندارند. هرگاه این دو نیاز واقعی برآورده شود، کشور ما بهترین، صادقترین، سرافرازترین و کمتوقعترین معلمهای جهان را خواهد داشت: حق اول، برابری و همسنگی مزایا و حقوق مادی آنها در میدان سخت و دشوار زندگی، با دیگر کارکنان در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی، اگر نگوییم غیردولتی. معلمها فرزندان ناتنی جامعه نیستند که مدام چشم حسرتبارشان به سوی فرزندان دیگر جامعه خیره بماند. حق دوم، حرفهمندشدن در کار و انجام وظیفههای خطیری است که بر عهده دارند. آنها هم باید به مثابه سایر حرفهمندان، راهها و روشهای کار و فعالیت خود را پیش از ورود به صحنه کار، بیاموزند. پس از آن، پیوسته مهارتهای حرفهای خود را هنگام خدمت تازهتر و بهروزتر کنند.»
ما به ارزیابی پیوسته از وضعیت آموزشوپرورش نیاز داریم. ما باید بدانیم برنامههای ما تا چه اندازه در اجرا پیشرفت داشتهاند. اگر چنان که باید پیشرفت نکردهاند، چرا و چگونه میتوانیم این روند را اصلاح کنیم؛ نه اینکه برنامه را پاک کنیم و طرحی دیگر را آغاز کنیم. بازخورد از وضعیت موجود، برای اصلاح روندها بسیار لازم است؛ نه اینکه هرازگاهی اصل برنامه را کنار گذاشته فکر خام دیگری را به اجرا بگذاریم. ما نباید همهچیز را به آموزشوپرورش حواله دهیم و کوتاهی سازمانهای دیگر را در نظر نگیریم. شکی نیست که آموزشوپرورش میتواند بسیاری از مشکلات ما را حل کند؛ اما به شرط آنکه به همان اندازه که از آموزشوپرورش انتظار داریم، به آموزشوپرورش رسیدگی کنیم. آموزشوپرورش ما خود به آموزشوپرورش نیاز دارد و آموزش کاری دشوار و هزینهبر است. هر فرد یا سازمانی باید از خود بپرسد من برای آموزشوپرورش چه کار کردهام که آموزشوپرورش بتواند برای من و هدفهای سازمانی من و جامعه، گام بزرگتری بردارد. با درنظرگرفتن امکانات آموزشوپرورش میتوانم بگویم وضعیت بدی نداریم؛ اما با وضعیت مطلوب فاصله بسیاری داریم.