دوست دارید نوزادتان مترجم جرج اورول باشد؟ -اندر کاروبار پخته‌خواران و رونویسان

امیلی امرایی
شبکه آفتاب

بر اساس آمارهای رسمی خانه‌ی کتاب، در ۱۳۹۵ بیش از دوازده هزار عنوان کتاب در زمینه‌ی ادبیات منتشر شده است که بیش از چهل درصد این کتاب‌ها ترجمه هستند. با نگاهی به آمارهای سال گذشته و امسال باید به‌زودی شاهد معرفی پدیده‌ای در ترجمه‌ی ادبی باشیم. به‌یقین یکی از این استعدادهای درخشان مترجم پانزده‌ساله‌ای است که با ترجمه‌ی شش عنوان کتاب از مشهورترین آثار ادبی جهان رکورد شکسته است: مونیکا سمیع‌زاده با ترجمه‌ی شش رمان «۱۹۸۴» و «دختر کشیش» اثر جرج اورول، «جنس ضعیف» و «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» اثر اوریانا فالاچی، «سقوط» آلبرکامو و «دختری در قطار» اثر پائولا هاوکینز، در شش ماهه‌ی اول امسال، در وبسایت کتابخانه‌ی ملی در سرعت ترجمه کم‌رقیب است.

نابغه‌ی پانزده‌ساله‌ در شرایطی که بسیاری از هم‌سالانش هنوز اجازه‌ی خواندن رمان‌های آلبر کامو و جرج اورول را ندارند، همه‌ی این کتاب‌ها را ترجمه و ثبت کرده است. برخی‌شان منتشر شده‌اند و باقی هم به‌زودی از سوی ناشری روانه‌ی بازار می‌شوند.

رمان «دختری در قطار»، به‌واسطه‌ی اهمیت این رمان و فیلمی که از رویش ساخته شده، چنان در ایران محبوب شده که مترجمان دیگری غیر از خانم سمیع‌زاده، در شرایطی که او مشغول ترجمه‌ی پنج کتاب دیگر بود، آن را زودتر روانه‌ی بازار کتاب ایران کرده‌اند. هرچند این موضوع باعث نشد که ترجمه‌ی خانم سمیع‌زاده از این رمان به‌تازگی منتشر نشود. ازآنجاکه در ایران قانون کپی‌رایت اجرا نمی‌شود و هیچ نهادی برای رعایت حقوق مترجمان وجود ندارد، ترجمه‌های همزمان و پس‌وپیش همیشه در بازار موجودند. شاید برای همین هم ترجمه‌ی مترجم پانزده‌ساله‌ی ادبیات با ترجمه‌ی مترجم پیشکسوتی همچون علی قانع مو نمی‌زند و نعل‌به‌نعلِ کلمه‌هایی که علی قانع در ترجمه‌ی «دختری در قطار» انتخاب کرده در ترجمه‌ی سمیع‌زاده و انتشارات آراسپ آمده است.

انتشارات کوله‌پشتی چند ماه پیش ترجمه‌ی علی قانع را منتشر کرده و حالا همان ترجمه با لوگو انتشارات آراسپ و نام مونیکا سمیع‌زاده منتشر شده و متن هر دو کتاب عیناً یکی است. در واقع در هر جای دیگری از دنیا پدر و مادر خانم مونیکا سمیع‌زاده پانزده‌ساله، اگر وجود خارجی داشته باشد، برای سوءاستفاده از نام کودک زیر سن قانونی و جعل و سوءاستفاده از نامش به دادگاه کشیده می‌شدند و البته ناشر هم حتماً شریک جرم می‌بود. اما اینجا ماجرا یکسره متفاوت است: شکایت علی قانع و انتشارات کوله‌پشتی از مترجم پانزده‌ساله، تازه اگر وجود خارجی داشته باشد، به جایی نمی‌رسد. نشر آراسپ هم آسوده است که اینجا در ایران خطری تهدیدش نمی‌کند و می‌تواند به این روند ادامه بدهد.

اما مونیکا سمیع‌زاده‌ی جوان تنها استعداد درخشانی نیست که انتشارات آراسپ آثارش را منتشر می‌کند؛ در کنارش مهرداد انتظاری هم در ۱۳۹۶ قله‌های ادبیات جهان را یکایک فتح کرده است. امسال در نمایشگاه کتاب، انتشارات آراسپ غرفه‌ای مفصل در اختیار داشت. بعد از شکایت‌های پی‌درپی خریدارانِ کتاب «جزء از کل» استیو تولز با نام مهرداد انتظاری، که آن هم نعل‌به‌نعل از ترجمه‌ی پیمان خاکسار در نشر چشمه کپی شده بود، تذکری گرفت و اجازه‌ی فروش این کتاب‌ها در نمایشگاه بعد از چند روز داده نشد. اما به‌هرحال محمد جواد (مهرداد) انتظاری، مدیر مسؤول این انتشارات، همچنان با جدیت ترجمه‌های دیگری هم منتشر کرده است.

مهرداد انتظاری در این انتشارات تنها در ۱۳۹۶ کتاب‌هایی همچون «بابالنگ‌دراز» اثر جین وبستر، «بینایی» اثر ژوزه ساراماگو، «پیرمرد و دریا»‌ اثر ارنست همینگوی، «خیابان بوتیک‌های خاموش» اثر پاتریک مودیانو، «راز فال ورق» اثر یاستین گوردر، «شن روان» اثر استیو تولتس، «صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز، «طاعون» اثر آلبر کامو، «عامه‌پسند» اثر چارلز بوکوفسکی و «عقاید یک دلقک» اثر هاینریش بُل را به نام خودش ثبت کرده و انتشارات آراسپ نیز چندتایی از آنها را منتشر کرده و احتمالاً باقی این عنوان‌ها هم به‌زودی از راه می‌رسند.

براساس آنچه در وبسایت کتابخانه‌ی ملی ثبت شده بیش از شصت عنوان تألیف و ترجمه در کارنامه‌ی مهرداد انتظاری وجود دارد. او در زمینه‌ی ترجمه تا چند سال پیش به آثاری با مضمون «رازهای موفقیت زنان» و «۲۰۰۲ عقیده‌ی عاشقانه» علاقه‌مند بود اما از ۱۳۹۴ بر ادبیات متمرکز شده است.

انتشارات آراسپ با نام و نشان واقعی و دفتری در تهران و مجوزی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کتاب‌هایش را منتشر و به بازار عرضه می‌کند. وزارتخانه‌ی متبوع هم لااقل اردیبهشت امسال باخبر شد که ترجمه‌های پاکیزه‌ی این نشر از «شازده کوچولو» تا «صد سال تنهایی» پخته‌خواری است، اما همچنان این ناشر مشغول است و در صفحه‌ی اینستاگرامش از وزیر جدید و رئیس دفتر کتاب و کتابخوانی تشکر می‌کند و انتصابشان را از طرف مدیر انتشارات به صنف ناشران تبریک می‌گوید. مدیر نشر هم پی‌درپی از حمایت‌های بی‌شائبه‌ی یکی از بزرگ‌ترین ناشران ایرانی، انتشارات آراسپ، تشکر می‌کند و با این ناشر پیشکسوت و عضو اتحادیه‌ی ناشران و کتابفروشان تهران عکس یادگاری می‌گیرد.

دفتر توسعه‌ی کتاب و کتاب‌خوانی وزارت ارشاد هم احتمالاً وظیفه‌اش ممیزی کلمات بر اساس مصوبات داخلی و نظرات ممیزهاست و دلیلی برای ورود به سرقت‌های ادبی نمی‌بیند. در راهروهای پرپیچ‌وخم دادگاه‌ها هم هیچ‌کدام از مترجمان و ناشرانی که شکایت از این سرقت‌ها بردند به جایی نرسیده‌اند. هرچند براساس کتاب قانون، در بخش جرائم نشر، پخش و ترجمه‌، ماده‌ی قانونی ۲۳ نوشته شده که مرجع صالح رسیدگی به این موارد دادگاه‌های عمومی است و مجازات در نظر گرفته شده از شش ماه تا سه سال حبس است، اما هیچ‌کدام از شکایت‌های پیشین به نتیجه‌ای نرسیده و به نظر هیأت‌های کارشناسی با این موارد چندان آشنایی ندارند.

در این سال‌ها مترجمان و نویسندگان بسیاری درصدد شکایت برآمده‌‌اند و در رسانه‌ها و دادگاه‌ها به این سرقت‌ها معترض شده‌اند: انتشارات مهرراد ترجمه‌ی «گرسنه» از دکتر غلامعلی سیار را، بنا بر مقاله‌ای که پیروز سیار نوشت، بعدها با نام مترجم دیگری (حبیب گوهری‌راد) منتشر کرد. اعتراض پیروز سیار به بازنویسی و انتشار مجدد ترجمه‌ی عمویش به نام دیگری به جایی نرسید و همچنان کتاب با نام دیگری برای مترجم در بازار است. کتاب‌های دیگری از این دست نیز از همین مترجم منتشر شده؛ از جمله ترجمه‌ی مشابهی با آقای مهرداد انتظاری (رمان «بینایی» اثر ساراماگو). بعدتر انتشارات فرهنگ آرش ترجمه‌ی محمود کیانوش از رمان «جلاد» اثر پرلاگر کوئست را عیناً با نام اردوان صدقی‌آزاد روانه‌ی بازار کرد. درباره‌ی این سرقت ادبی، با استنادهایی به یکی بودن متن، یادداشت‌های متعددی در مطبوعات نوشته شد. همزمان همان ناشر ترجمه‌ی فروغ تحصیلی و پرتو مفتاح را از رمان «اندوه گذرا»، نوشته‌ی پل ساگان، با نام مستعار مانلی حنیف‌قریشی منتشر کرد (حنیف‌قریشی نام و فامیل نویسنده‌ی شهیر پاکستانی‌بریتانیایی است که کتاب او به نام «نزدیکی‌» با ترجمه‌ی نیکی کریمی در ایران منتشر شده). یک گام جلوتر ویدا سامعی، مترجم ادبیات فرانسه، شکایتی را به جریان انداخت که بر اساس آن مدیر انتشارات فرهنگ آرش ترجمه‌ای از پاتریک مودیانو را، که برای انتشار به این ناشر سپرده بود، به نام خود منتشر کرده بود.

در چنین چشم‌اندازی گله از تیراژهای پانصدنسخه‌ای و کم بودن کتابفروشی‌ها و گله از صدور سیزده هزار پروانه‌ی نشر و تلاش‌ها و امیدواری‌ها برای پیوستن به قانون کپی‌رایت از سوی سیاست‌گذاران بیش از همه نمایشی از دل‌نگرانی به نظر می‌رسد؛ نمایشی کمدی‌تراژیک که بازار کتاب را بدل به آشفته‌بازاری این‌چنین کرده تاآنجاکه رونویسی‌ها و سرقت‌های ادبی بازار کتاب را اشباع کرده‌اند. امسال در نمایشگاه کتاب تهران درست جلو چشم برگزارکنندگان نمایشگاه، متشکل از سیاست‌گذاران دولتی و اداره‌کنندگان صنفی، ناشری در بخش کودک بنری بزرگ نصب کرده بود مزین به عکس دخترکی شش‌ساله که ده جلد از ترجمه‌هایش را منتشر کرده بود و نوشته بود: «شما هم می‌خواهید نام فرزند دلبندتان روی کتاب‌ها بیاید؟» و این احتمالاً می‌تواند نامی برازنده برای بازار امن پخته‌خواری در ایران باشد.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته