جعفر همایی*
البته توفان دیگری در راه است، اما نشانههای آن را اشتباه نگیریم. این نوشته توضیحی است بر یادداشت «توفان دیگری در راه است» به قلم آقای جواد ماهزاده در روزنامه اعتماد به تاریخ ۲۷/۱۱/۹۳.**
چاپ کتاب در تیراژ ۱۵۰ نسخه، کمتر یا بیشتر، بهتر بگویم محدود کردن تیراژ و تجدیدچاپ چند دلیل منطقی دارد و چند خاصیت برای ناشر، پدیدآورنده و خواننده. دلایل آن یکی کاستن از هزینههای انبارداری، حملو نقل و خواب سرمایه است با اهداف اقتصادی.
دلیل دوم استفاده از تکنولوژی (چاپ دیجیتال) است که رسیدن به اهداف اقتصادی یادشده را امکانپذیر کرده است. چندین سال است در دنیا امکان چاپ کتاب با تیراژ محدود و حتی چاپ یک نسخه کتاب دستیافتنی و مرسوم شده است و عبارت چاپ بر پایه تقاضا (Print on Demand) دیگر برای کتابخوانان عبارتی ناآشنا نیست.
دلیل سوم این است که کتاب به مثابه سرمایه پدیدآورنده و مولف پس از چند نوبت انتشار با تیراژ متعارف، طبیعتا با تقاضای زیادی مواجه نیست مگر معدودی از کتابهای پرفروش که آنها هم به هر حال روزی با کاهش تقاضا روبهرو میشوند. اما هر کتابی اگر مدت زیادی به بازار عرضه نشود به فراموشی سپرده میشود و در حقیقت به سرمایهای از دسترفته تبدیل میشود. انتشار گاه به گاه کتاب با تیراژ متناسب با تقاضا، دوباره خاطره آن را زنده میکند و تقاضای پراکنده موجود را پاسخ میدهد.
به واقع این دلیل، هم محتوای اقتصادی دارد و هم فرهنگی و میتواند برای ناشر و پدیدآورنده و خواننده مایه خرسندی باشد. بر این تدبیر فایده ملی هم مترتب است و آن پرهیز از مصرف مواد و انرژی برای تولید تیراژ فاقد تقاضاست، زیرا به هر حال کتابهایی که بدون توجه به میزان تقاضا تولید میشوند پس از چند سال نگهداری در انبارهای ناشر در بهترین وضعیت باید تبدیل به خمیر کاغذ و بازیافت شوند.
گذشته از همه اینها خوب است بدانیم در دنیا کتابهای زیادی حتی برای اولین چاپ و فقط یک نوبت چاپ در تیراژهای پایین ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه منتشر میشوند و این هرگز نشانه توفان و بلا تلقی نمیشود. مجلات علمی تحقیقاتی بسیار مهم در تیراژهای بسیار پایین ولی به تعداد مخاطبانشان منتشر میشوند. اینها را در کنار تیراژهای بالای کتابهای اصطلاحا پرفروش (best seller) کشورهای غربی باتوجه به محتوا و مجموعه شرایطی که چنان بازار و تقاضایی را ایجاد میکند، باید دید.
اما من نشانههای توفان و بلا را در امور دیگری دریافت میکنم:
انبوه کتابهایی که به واقع کتاب نیستند، بیشتر آمارهایی را تشکیل میدهند تا تصور کنیم که فرهنگ بالندهای داریم. کتابسازیها، سرقت ادبی و علمی، انواع کتابهای تست و آزمون در مقاطع پیش از دبستان تا فوقلیسانس و دکتری که نشان از بیماری مزمن نظام آموزشی کشور در تمام سطوح دارد. فروش پایاننامه کارشناسی ارشد و دکترا در میان اهالی دانشگاه دیگر قبح خود را از دست داده است و با خاطری آسوده درباره آن صحبت میشود.
همچنین، تکثیر متنهایی که نویسنده، مترجم و ناشر با مرارت به بازار ارایه کردهاند به روشهای متنوع از چاپ، کپی، آپلود متن در سایتهای مختلف، کپی روی CD و فروش آن به صورت علنی و البته بدون پرداختی به مولف یا ناشر.
بعلاوه، ورود اصحاب سیاست به حوزه فرهنگ و هنر و استفاده از آن به مثابه ابزاری سیاسی، فعالان این عرصه را با امری غیرقابل پیشبینی و برنامهریزی، سلیقهای و سیال به نام ممیزی مواجه کرده است؛ کتابی پس از ۲۰ نوبت چاپ ظرف ۲۲ سال مجددا بررسی میشود.
کاهش تیراژ چاپ نخست کتاب به ۱۰۰۰ و ۷۰۰ نسخه اساسا انگیزهای نه مادی و نه معنوی برای پدیدآورنده و ناشر باقی نمیگذارد. بله توفان در راه است؛ گرد و غبار اگر میخواهید ببینید به انبارهای ناشران و کتابفروشها سری بزنید.
* جعفر همایی مدیر نشر نی است.
**در آن یادداشت آمده است: «اگر در ماههای پیش، کاهش شدید قیمت نفت را به عنوان فاجعهای اثرگذار در حیات دولت، حیات مردم و حیات صنایع و زیرساختهای کشور خواندیم و یکی از عوامل آن را توطئه عربی برشمردیم، حالا طی یکی، دو هفته گذشته، انتشار کتابهایی با تیراژ ۱۵۰ (یکصد و پنجاه) نسخه در بازار کتاب ایران، نه تنها کسی را نگران یا شوکه نکرده بلکه حتی خبری از آن در هیچ رسانهای بازتاب نداشته و گویی کاهش روزافزون تیراژ کتاب در ایران، روندی عادی را طی میکند. به بیان دیگر، روند تضعیف صنعت نشر کشور به نقطهای رسیده که دیگر اکنون برای همگان پذیرفتنی است که تجدیدچاپ کتابی از عبدالمحمد آیتی – مترجم و اندیشمند صاحبنام – از سوی یکی از معتبرترین ناشران کشور در تیراژ ۱۵۰ نسخهای منتشر شود.»