الفت این ریش‌تراشیده لاییک با آن مرد روحانی

احمد نقیب زاده

روزنامه اعتماد

سخن گفتن درمورد دکتر داود فیرحی پس از درگذشت ایشان بسیار دردناک است. ما ۳۵ سال دوست بودیم. فیرحی را از دوران دانشجویی‌اش می‌شناسم. از همان زمان بسیار از دیگران متمایز بود. از آن دوران رابطه دوستانه‌ای میان ما برقرار شد که تا به امروز ادامه یافت. ۱۵ سال در دانشگاه هم‌اتاق بودیم. در این مدت ۳۵سال هرگز حرکتی نامعقول یا حرف و سخنی که باعث ناراحتی شود از فیرحی ندیدم و هرگز و حتی یک دقیقه در دوستی و رابطه ما خلل ایجاد نشد.

ایشان یک روحانی به تمام معنا بود و آنچه به‌طور معمول از یک روحانی توقع می‌رود، در ایشان وجود داشت؛ مهربان و خوش‌قول بود و همه را به حضور می‌پذیرفت. امسال خود را بازنشسته کردم و پس از آن بود که ایشان به من گفت دیگر در اتاق مشترک‌مان در دانشگاه نمی‌ماند. هربار یاد این سخن می‌افتم، ‌متاثر می‌شوم؛ چون به واقع در آن اتاق نماند اما چه نماندنی… رفت و ما را عزادار کرد.

در این مدت ایشان سنگ صبور من بود. تمام درد دل‌ها و شکوه‌ها و شکایت‌ها از روزگار و زمانه را با هم درمیان می‌گذاشتیم. سفرهای بسیاری رفتیم، کنفرانس‌های زیادی با هم شرکت کردیم و همه تعجب می‌کردند که چطور یک ریش‌تراشیده لاییک با یک روحانی الفت دارد. واقعیت این است که من میان فیرحی و پدرم شباهت‌های بسیاری می‌دیدم. هردو پدرشان را در ۸ سالگی از دست داده‌بودند، هر دو خوش‌قول بودند و با مردم خوش‌برخورد و هردو فکر عمیق و رحمانی نسبت به دین داشتند. علاوه بر این سجایای اخلاقی، در امر تخصصی‌اش نیز متفاوت بود. تفسیرهایی از دین داشت که برعکس تفاسیر داعشی از قرآن، بسیار راهگشا و بسیار جالب و جاذب بود.

فیرحی در علوم دینی و حوزوی و دانشگاهی بسیار خوب پیش رفته‌بود و آنچه همواره به عنوان ماحصل پیوند حوزه و دانشگاه از آن صحبت به میان می‌آید، در داود فیرحی متجلی بود. فیرحی به‌دلیل تحصیلات حوزوی و دانشگاهی از متدولوژی هردو برای فعالیت‌های پژوهشی که انجام می‌داد، ‌استفاده می‌کرد. دغدغه ایشان این بود که اسلام را با مفاهیم عمیق و دقیق پیوند بزند و از دل آن گفتمانی به وجود بیاورد که به درد امروز جامعه بخورد. از اینکه دین در حال افول باشد، ناراحت می‌شد. فردی بود به‌شدت مذهبی، خداشناس و به همین دلیل کارهایش در همین راستا است.

آخرین کتاب ایشان با عنوان «فقه و حکمرانی حزبی» منتشر شد که در آن حزب را از منظر اسلام بررسی کرد، کاری که در دورانی که دوران تحزب است، هیچ‌کس انجام نداده‌بود. ما همواره مباحثه بسیاری با یکدیگر در این زمینه داشتیم. فیرحی می‌گفت از کتاب من که به نوعی شناخت حزب در جوامع لاییک بود، استفاده کرده و این نکته را بیان می‌کرد که بسیاری از مباحثش را از این کتاب اقتباس کرده اما درواقع این‌طور نبود و خودش اجتهاد کرده‌بود. گاه می‌شد که ساعت‌ها در اتاق را می‌بستیم و بحث می‌کردیم. ایشان هم مایل بود که با هم مباحثه داشته‌باشیم و چون فکر می‌کرد من از نظریات غرب آگاهی بیشتری دارم، در این حوزه با هم مباحثه بسیاری داشتیم؛ چراکه گاهی می‌خواست از این مباحث استفاده کند یا جوابیه‌ای بر آن داشته‌باشد و …

به هر روی معتقدم که فیرحی بسیار به دروس اسلامی کمک کرد. دروسی در دانشگاه‌ها داریم که چون دانشجویان آنها را حکومتی فرض می‌کنند، توجهی به آن ندارند و می‌گویند تبلیغاتی است و بعضا در این کلاس‌ها شرکت نمی‌کنند. فیرحی این کلاس‌ها را به کلاس‌های جذاب با بحث‌های بسیار عمیق و شیرین تبدیل کرد. متاسفانه پاسخ خوبی از این همه خدمات نگرفت. یک سال استادی‌اش را نگه داشتند. من بدون اینکه فیرحی بداند، نزد رییس دانشگاه رفتم که او هم معمم بود و به ایشان گفتم در حق فیرحی ظلم شده است. چراکه بسیاری استاد شده‌اند که شاگرد ایشان هم نمی‌توانند باشند. رییس دانشکده هم مباحثی را مطرح کرد و از گیر و گرفت‌های فنی گفت اما در خلال حرف‌های‌شان متوجه شدم که فیرحی درسی را تدریس می‌کرده که خود این آقا هم مدرسش بود. وقتی از این تعبیر استفاده کرد که فیرحی این درس را از دست من درآورد، متوجه شدم که متاسفانه کینه شخصی وجود داشته؛ وگرنه من عضو هیات ارتقاء ایشان بودم و امتیازات فیرحی بسیار بیشتر از میزان لازم بود و بالغ بر ۲۱۰ امتیاز کسب می‌کرد.

این‌که می‌بینید امروز بسیاری از همکاران و دانشجویان متاثر هستند یکی از دلایلش حسن خلق ایشان بود و اینکه هر کمکی می‌توانست انجام می‌داد. بسیاری برای او درد دل می‌کردند ولی یک بار حرف دیگران را از زبان ایشان به زبان نشنیدم. نشنیدم که غیبت کند یا بدخواه کسی باشد. یار و یاور همه بود. از هرکس می‌توانست دستگیری می‌کرد. برای من که دوستان صمیمی زیادی ندارم، درگذشت ایشان بسیار غم‌افزا و افسرده‌کننده است و بسیار از این بابت احساس تنهایی می‌کنم.

اگر بخواهم از دغدغه‌های ذهنی فیرحی بگویم در باب حکومت در اسلام و دین و دولت در عصر جدید دغدغه‌های جدی داشت که در این زمینه کتاب‌هایی به نگارش درآورد. تلاش می‌کرد دین را با مفاهیم امروز پیوند زند و ببیند در اثر این پیوند چه خروجی حاصل می‌شود که به درد امروز جامعه بخورد. اما برخی هم در حوزه بودند که سبک و نوآوری ایشان را نمی‌پسندیدند و انتقاد می‌کردند. ایشان هم حتی دلخور هم نمی‌شد و می‌گفت این نتیجه تاثیرگذاری است. رابطه دموکراسی و دین هم برای فیرحی از اهمیت بسزایی برخوردار بود. اهمیت دموکراسی برای او هم در زندگی شخصی و هم در زندگی کاری‌اش وجود داشت. هرکس را هر طور که بود، می‌پذیرفت.

در عین حال امروز که متاسفانه تفسیرهای داعشی و طالبانی از اسلام وجود دارد، در سیمای او آنچه از یک روحانی انتظار می‌رفت، وجود داشت. بسیار نسبت به معلمان سابق متواضع بود و با اینکه بسیاری معتقدند روحانی نباید پشت سر کسی راه برود، امکان نداشت که ایشان جلوی من یا بشیریه راه برود. از بشیریه بسیار دفاع می‌کرد و او را دانشمند می‌دانست. رفتار متواضعانه او در همه‌جا از دانشگاه، خانه و همه‌جا یکسان بود.

راه فیرحی در فقه سیاسی بسیار پرثمر بود. تفسیری که فیرحی از ولی فقیه داشت، برخلاف آنچه بعضی تصور می‌کنند، ‌دیکتاتوری نبود. تصویری بود از کسی که می‌تواند در امور دینی مردم را هدایت کند و در امور دنیوی هم مورد مشورت قرار گیرد. مباحث ایشان برای کسانی که در حوزه نظری مباحث ولایت فقیه فعالیت دارند، مملو است از نوآوری. درمورد قوانین شریعت بارها با یکدیگر به صحبت می‌نشستیم. در مورد حکم سنگسار  با ایشان گفت‌وگو می‌کردم.  مباحث بسیاری میان ما رد و بدل می‌شد و فیرحی می‌گفت علمای شیعه شرایطی گذاشته‌اند که عملا این کار قابل اجرا نیست. همین مباحثه را درمورد حکم ارتداد با یکدیگر داشتیم و ایشان بر عدم تفتیش عقاید تاکید داشت و می‌گفت اینگونه نیست که هرکس اسلام را ترک کرد، جرمش اعدام باشد. همچنین در زمینه ارتباط بیعت و دموکراسی نیز اظهارات و تفاسیر بسیار عمیقی را مطرح می‌کرد. ایشان به‌شدت دنبال وحدت حوزه و دانشگاه بود؛ حتی زمانی که در موسسه باقرالعلوم تدریس می‌کرد و مدیریت این موسسه برعهده آقای آل‌غفور بود، امیدهایی وجود داشت که دست‌کم صدها مجتهد نواندیش از دل این موسسه بیرون بیایند اما سنت‌گرایان اجازه ندادند این کار صورت بگیرد.

*بخشی از یادداشتهای روزنامه اعتماد در فقد استاد فیرحی. در اینجا و اینجا و این صفحه و این صفحه باقی یادداشت ها را می توانید بخوانید. روزنامه های دیگر هم صفحات ویژه ای در یادبود داود فیرحی منتشر کرده اند. مثلا یادداشتهای شرق را در این صفحه می بینید.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته