علم خوانش شانه گوسفند؛ فال قهوه چنگیزی

رسول جعفریان

وسط تابستان که درسهای دانشگاه تعطیل بود، باز هوس کردم سری به درس فرهنگ و تمدن اسلامی که در کلاسهای درسش بیشتر به تاریخ علم می پرداختم، بزنم. البته این بار کوتاه است و نه طولانی. موضوع: علم نگریستن در شانه گوسفند…. و متن یک رساله قدیمی در این باره.

اکنون می دانیم که معارف بشری همیشه و در هر دوره تمدنی، به صورت یک مجموعه و در قالب دانش های مکمل عمل کرده و یکدیگر را به لحاظ مبانی و انگیزه ها و انگیخته ها در جهت حل معضلات ذهنی و زندگی آدمی، همپوشانی می کنند.

این انسجام به معنای درستی همه آنها نیست، اما سرجمع این تصور را برای مخاطبان ایجاد می کند که همه آن دانش ها و معارف، یکدیگر را تکمیل کرده مجموعه ای را پدید می آورند که ذهن و عمل انسانهای موجود در محدوده آن تمدن را تغذیه و تأمین می کند.

تا زمانی که این مجموعه منسجم و مورد تأیید است، همه چیز آرام است اما هر گاه میان این معارف ناهماهنگی ایجاد شود برخی از دانشمندان نوگرا را به شک خواهد انداخت و در صدد حل آن تردیدها برخواهند آمد. این گروه اگر بتوانند تردیدی در آن حوزه فکری خاص آن عالم یا کل مجموعه بیندازند، درست نقش گالیکه و کپرنیک را در خراب کردن فرهنگ قرون وسطی بازی خواهند کرد. اینها معمولا راه را برای بعدهای باز می کنند تا باز هم معارف قبلی را ویران تر کرده و طی یک دوره طولانی مجموعه معارف تمدنی تازه ای را بنیان گذارند.

در این مجموعه معارف به ظاهر منسجم، همه چیز با هم هماهنگ است. فیزیک آن با شیمی، هر دو با پزشکی و هر سه با تصورات عامیانه عمومی که معمولا برای همه چیز تحلیلی ارائه می دهد و آدمیان را قانع می کند تا مسیری را در زندگی طی کنند، مشکلات خود را حل کنند و بی دغدغه یا با دغدغه کمتر زندگی کنند.

یک جمع تمدنی با این مجموعه، ممکن است قرنها زندگیش را سپری کند، و متوجه شکافهای موجود در آن نشود. پیداست که همین امر که دلایل متعددی می تواند داشته باشد، عامل توقف تمدن او خواهد شد و از جایش تکان نخواهد خورد و توسعه نخواهد یافت.

هر بار که یک مجموعه تمدنی، سفت و سخت به این نقطه رسید که اجازه تردید به هیچ کس را در خود نداد، باید بداند که درجا خواهد زد و همانجا خواهد ماند. این امر نه فقط شامل تمدن های قدیم بلکه در تمدن های جدید هم چنین خواهد بود.

تمام این مجموعه معارف، در خدمت «آدمی» است، آن گونه که احساس کند عقل و عملش در مسیر درستی قرار دارد. البته نفس این که تمدنی درست می شود و مجموعه از علوم ولو بسیار ضعیف در اطراف آن قرار دارد و چون هاله ای آن را در بر گرفته، کافی است که اطمینان کنیم بسیاری از مشکلات را حل کرده است. دست کم و همیشه راه حل های عمومی درست در یک مجموعه برای تأمین یک زندگی حداقلی وجود دارد. اما این مجموعه، هرچه دقیق تر، عمیق تر و هماهنگ تر و درست تر باشد، نیازهای بیشتری را از «آدمی» برآورده می کند.

این برآورده کردن معنایش این نیست که مجموعه مورد نظر کامل است. اصلا شاید کامل بودن بی معنا باشد، اما در آن سوی، سماجت و محافظه کاری بر مجموعه پیشین معرفتی، راه را برای ترقی خواهد بست. هرچند ساختار شکنی بی اندازه و بدقباره هم می تواند مشکلاتی را ایجاد کند.

اما در هر حال، اگر بپذیریم که بشر در حال پیشرفت بوده و هست، باید نگاهمان به آینده و هدفمان پر کردن شکافها، بر طرف کردن عیبهای فکری و ذهنی به هدف تحول درست باشد. محافظه کاری، البته همه چیز را آسان تر می کند و نمی گذارد بدن مردم بلرزد، اما بسا راه پیشرفت را ببندد.

در مجموعه تمدنی، علوم مختلفی هستند که هرکدام کارکرد مخصوصی دارند. برخی واقعی تر و برخی وهمی ترند. اما همیشه علوم وهمی هم راهی برای نفوذ به درون مجموعه دارد. این حس آدمی است که به هر حال بخشی از زندگی او با چنین مفاهیمی نزدیک و هماهنگ و دلبسته است. آدمی هم اهل عمل است هم اهل عقل هم اهل وهم و احساس. این همه اقتضای آن دارد که بتواند در آن مجموعه معرفتی خود، معارف مورد نیاز خود را هر بار با ابزاری فراهم کند.

برخی از این علوم، از ملتهای دیگر می آید. برخی میان همه ملت ها هست و معلوم نیست از کجا در آمده است. برخی از آنها در درون آن مجموعه معرفتی بیشتر رویش تاکید می شود و برخی کمتر. گاهی از میان آنچه از اقوام دیگر می رسد، معارفی هست که با باورهای دینی اینجا تعارض پیدا می کند. مثلا در دنیای اسلام، علم سحر حرام اعلام شده اما با این حال عده زیادی همیشه به آن مشغول خواهند بود، چون نیازهایی وجود دارد که راه حلی در مجموعه معارف جز تمسک به آن قبیل علوم یا شبه علم ها ندارد. حداقل برخی که کم هم نیستند این طور فکر می کنند و بنابرین طرفداران خاص خود را خواهد داشت.

یک نکته جالب هم این است که اقوام بعدی، گاه و بیگاه به برخی از علوم قبلی می خندند، در حالی که خود آن ملتهای قدیم با عشق به آن علم می پرداختند و چنان با جدیت از آنها بحث می کنند که نشان می دهد سر سوزنی تردید در آنها نداشته اند. بسیاری از علوم غریبه این حالت را دارند. برخی از این علوم در فرهنگ ها و مجموعه های قدیمی جای محکمی داشت، و گاه به رغم مخالفت دین، حتی مقدس بود، اما حالا و در مجموعه های جدید تقدسی ندارد.

برخی کسان هم هستند که در مجموعه جدید معرفتی ـ تمدنی بسر می برند اما از نظر فکری تعلق خاطر به مجموعه های پشین دارند و اگر شما نسبت به بخشی از آن مجموعه ها اظهار تردید کنید، خوششان نخواهد آمد.

باید بدانیم که بسیاری از معارف پزشکی قدیم، راه حل و درمانها، و سخنان شگفتی که ابراز شده و الان که مطالعه می شود، خنده دار به نظر می آید، در آن روزگار، مورد قبول مردم بوده و با عشق به آنها می پرداختند. چون راهی جز اینها نداشت. جالب است که هنوز هم کسانی که در آن عالم قدیم زندگی می کنند، همین تصور را در باره برخی از آن معارف دارند در حالی که خودشان با کمترین مشکل، به درمانگاه های مدرن مراجعه می کنند و فقط در مواردی که خیلی خطری ندارد از آن گیاه ها و علف ها میل می نمایند.

علم خواندن شانه گوسفند
همه این ها را عرض کردم که بگویم یکی از این علوم با اهمیت در اقوام قویم و از سری علوم پیشگویانه، علم شانه گوسفند است. نگاه کردن در شانه گوسفند و دیدن علائم مختلف رنگی و برجستگی و فرورفتگی در بخش های مختلف آن، نوعی پیش گویی را مطرح می کرد که می توانست در اساسی ترین بخش های زندگی آدمی موثر باشد. آدمیان به پیشگویی سخت علاقه مند بودند و چون بسیاری از مشکلات را نمی توانستند با روابط محدود علمی موجود حل کنند، دل به این می بستند که عالمی از این دست، دزد خانه آنها را معرفی کند، یا پیش بینی کند که این جنگ چه سرنوشتی خواهد داشت، یا سال آینده، سال پرنعمتی خواهد بود یا نه. و حتی این که گوسفند او که الان چندین کیلومتر از ده دور هستند، در چه حالی به سر می برند. امسال گوسفندان زیاد خواهد شد یا کم. این ها مشکلاتی است که حالا برخی از آنها را با انگشت نگاری، یا موبایل یا دوربین مخفی و غیره می شود حل کرد، اما روزگاری که اینها نبود، آیا بشر چاره ای جز پناه بردن به آن ابزارها داشت، حتی اگر به نظرش نامطمئن می آمد؟ در حال حاضر اگر یک چوپانی موبایلی به همراه داشته باشد، می تواند بسیاری از پیشگویی ها را که قدیم با نگریستن در شانه گوسفند عنوان می کردند، جبران کند.

به هر حال علم نگریستن در شانه گوسفند برای پیش بینی، از علومی است که در سایر اقوام هم بوده است. منهاج سراج در باره چنگیز گوید:‌ «چون چنگیزخان به هوش باز آمدى یک یک را بر وى میخواندندى، و بران جمله کار میکردى، و اعم و اغلب بلکه تمام آن بودى که راست آمدى، دیگر آنکه علم شانه گوسفند نیکو دانستى، پیوسته شانه بر آتش نهادى، و همى سوختى، و علامات شانه برین طریق در می یافتى به خلاف شانه شناسان بلاد عجم، که در شانه نظر کنند.» (طبقات ناصری: ۲/۱۴۴). این عبارت هم علم شانه گوسفند را در میان مغولان نشان می دهد هم اهمیت آن را در تصمیم گیریها.

در حال مرور بر مجموعه خطی نه چندان قدیمی بودم. رساله کوتاهی در باره علم شانه گوسفند دیدم. فکر کردم دوستان خودم را بی نصیب از این دانش نگذارم.

البته نباید محتوای این رساله را مورد تمسخر قرار داد، مهم این است که درک کنیم، مجموعه ای از آنچه به عنوان علم در اطراف ماست، عناصری از یک مجموعه فرهنگی هستند که بر اساس آنچه گذشت، برای اقناع ذهن ما درست شده اند و قرار است کمک ما در حل معضلات ما باشند، یا لااقل ما فکر کنیم آنها در حل مشکلاتمان به ما کمک می کنند. عرض کردم بسیاری از آنچه در علم پزشکی قدیم ما بوده، و شاید بیش از هشتاد درصد آنها چنین است و همین حکم را دارد. رساله هایی که اگر الان چاپ شود و گاهی هم شده، هیچ کس به آنها باور نخواهد داشت جز آنان که هنوز تعلق خاطری به گذشته دارند اما خودشان هم حاضر به عمل کردن به آنها نیستند.

علم شانه گوسفند در حل برخی از مهم ترین مشکلات زندگی قدیم ما در حوزه، جنگ و لشکر و سپاه، رمه و گوسفند و ستوران، آب و هوا و کشاورزی و فراخی و تنگ نعمت های خدادادی، دزدی و امر کاروانها و امنیت آنها و کار کدخدایی و غیره، حل می کرده است.

شما با نگاه کردن به این رساله درخواهید یافت که بر اساس نگریستن به شانه گوسفند و خطوط و لکه های سفید و سیاه و قرمزی که در آنها هست می توانید از وضع لشکر و سپاه، رمه و ستوران، آب و هو و بسیاری از مسائل دیگر را پیش بینی کنید. در جستجوی مختصری که کردم دیدم شیخ بهایی هم رساله ای در باره احکام نظر در کتف الشاه دارد که ای کاش بدست می آوردم ببینم حکم فقهی مسأله از نظر شیخ بهایی که خود تعلق خاطر جدی به علوم غریبه دارد، چگونه است.

متن رساله فی علم کتف الشاه
حکیمان گفته اند که شناختن شانه گوسفند با علم نجوم برابر است. همه کس اندازه آن علم ندارند. در شناختن آن بزرگان دعوی دارند و علمی نیکوست و معتمد.
خواستم در این جایگاه یاد کنم تا کسی را که رغبت باشد بداند و بشناسد.

هر که را باید که در شانه نگاه کند از بهر نیک و بد و کدخدایی و ایمنی راه و از حرکت لشکر و برف و باران و سرما و رمه گوسفند و ستوران و نیکی و بدی.

یکی گوسفند پشمینه بباید کشت، در آن وقت که ماه در افزونی باشد، و شانه چپ بیرون باید کرد و در آن نگاه کرد، و نشان هر یک در شانه بر آن موجب که یاد کرده اند در آنجا نگاه کند.

و مصنف کتاب رحمه الله گوید که من چنان دانستم که شانه هر گوسفند که باشد به هر وقت که باشد شاید که مقصود یافت.

راه کاروان
اول راه کاروان آنجا باشد که فراخ است بر سر شانه. اگر لختی سیاه بود، دلیل است بر سلامتی کاروان، و اگر همانجا سفید بود، دلیل ناآمدن کاروان بود، و اگر سرخ بود دلیل است که در کاروان دزد افتاده و جنگ شده، و اگر در کنارهایش سیاهی بود، شاید دلیل باشد که کاروان زود برسد.

دشت و کوه
اگر بجای دشت و کوه سیاهی بیند، دلیل علف بسیار است، و اگر سفید بلند، دلیل بی علفی و خشکی دشت بود.

سپاه و لشکر
اگر بجای سپاه و لشکر، سیاهی بر کناره ها در آمده بود، جنبش لشکر است در آن شهر. و اگر سیاهی مقدار دو انگشت بیش نباشد، دلیل سلامتی و آرام است از لشکر. و اگر در همانجا سرخی باشد، دلیل خون ریختن در آن شهر و لشکر.

شهر و شهرستان
اگر در جای شهر و شهرستان، سرخی بود دلیل بر …. (ناخوانا) بود در آن شهر، و اگر سفیدی بیند، دلیل مرگ و تنگی است در آن شهر، و اگر سیاهی خردک باشد، دلیل قوت عمل است، و اگر میان سیاهی نقطه سرخ باشد، دلیل شورش آن شهر باشد، و اگر سیاهی بیند دلیل تنگی حال همه است.

دزدان
اگر بجای دزدان، سیاهی بیند دلیل قوت دزدان است، و اگر سرخی بیند، دلیل خون ریختن ایشان بود، و اگر سفیدی بیند ضعف ایشان است.

کدخدای
اگر در جای کدخدای سیاهی بیند دلیل سود است، و اگر سفیدی بیند دلیل زیان.

احوال خانه
در مغاک دسته شانه، اگر دست باشد دلیل آبادی و شادی خانه است، و اگر سوده و اندرونش عمیق بود، دلیل شورش خانه است، و اگر مغاک خانه سوراخی بود، بدان مقدار که سر جوالدوز در رود، دلیل است که از مردمان خانه یکی بیراه بود. اگر بر کناره شانه، آنجا که سطر باشد، نه از سوی کوه، سوراخی بود، دلیل بود که از اهل بیت آن کس که شانه او راست، کسی را از مرگ آفت رسد، یا رنجور شود سخت. و اگر در مال نگاه کند، آنجا در سود و زیان که کوه است نگاه کند و اگر در آنجا لختی سیاهی بیند، دلیل افزون شدن مال است. اما اگر سفیدی یا سیاهی بیند، دلیل نقصان مال است، و اگر بین سفیدی، لختی سیاهی جداگانه بود بیم است که از دزدان زیان رسد.

رمه گوسفند
از آن سوی کوه از نیمه زیر تنگ پهناتر را، باید نگریست. اگر سیاهی بود دلیل است که رمه در گریختن است از لشکر یا از سباع یا از دزدان؛ و اگر سیاهی در هر دو جای باشد از پس دیگر، دلیل که رمه به جای خود آرمیده است و ایمن. همانجا لخت لخت سفیدی بیند پراکنده، دلیل آشوب باشد. و اگر سفیدی پهن شده باشد بر یکجا، دلیل دردمندی ستوران بود، و اگر از سر کوه تا کناره ها سیاهی بود، دلیل افزونی گوسفند و ستوران است، و اگر کناره های شانه نیک کبود بود، دلیل لاغری گوسفند و ستوران است.

برف و باران و تنگی
اگر از طرفی که پهن تر است بر نیمه بالای کنار شانه، دو انگشت سفیدی بود، آن سال باران بسیار آید. لکن طعام تنگ بود. اگر سیاهی خردک شد پهن باز شده، آن سال برف و باران بسیار بود .

و الله اعلم تمت الرساله.

————————————-

*تیتر از راهک. قدیم شانه گوسفند بیشتر می دیدند تا قهوه. پس آن زمان فال از شانه گوسفند می گرفته اند!

همرسانی کنید:

مطالب وابسته