عباس منوچهری
مهرنامه
اردیبهشت ۱۳۹۱
«ایران، جامعه کوتاهمدت» چهار مقاله است که برای ایضاح نظریه «کوتاهمدت» کاتوزیان نوشته شده است. این نظریه قبلاً در «تضاد دولت و ملت» آمده بود. البته مبانی نظری آن به مقدمه «اقتصاد سیاسی ایران» و نظریه «استبداد ایرانی»، که خود در مقابل دیگر نظریههای تبیینی تاریخ ایران مطرح شده بود، باز میگردد. اما «ایران، جامعه کوتاهمدت» دو مشخصه بارز دارد، یکی اینکه «تطبیقی» است و دیگر اینکه «تک علتی». در این کتاب، تجربیات تاریخی ایران، و بهخصوص تاریخ سیاسی ایران با تجربیات اروپا مقایسه شده و بر «قانون» بهعنون عامل مسلط، که وجود آن در یکی، یعنی اروپا، و فقدان آن در دیگری، یعنی ایران، بهعنوان علتالعلل نشان داده شده است.
منظور از کوتاهمدت هم این است که هیچ وضعیتی، چه با خواست جامعه و چه تحمیل شده، بر آن دوامی ندارد: «ایران برخلاف جامعه درازمدت اروپا جامعهای کوتاهمدت بوده است. در این جامعه تغییرات ـ حتا تغییرات مهم و بنیادین ـ اغلب عمری کوتاه داشته است.» (ص۹) لذا، جامعه ایران را «جامعهای کلنگی» مینامد، «یعنی جامعهای که بسیاری از جنبههای آن – سیاسی، اجتماعی، آموزشی، ادبی ـ پیوسته در معرض این خطر است که هوی و هوس کوتاهمدت جامعه با کلنگ به جانش افتد.» بنابراین، این جامعه «در فاصله دو دوره کوتاه تغییراتی اساسی به خود دیده…» (ص۱۰)
کاتوزیان سه ویژگی برای این «کوتاهمدتی» قائل است: «مشکل مشروعیت و جانشینی»، «بی اعتبار بودن مال و جان»، «مشکلات انباشت و توسعه».
مقاله اول، که مبانی نظری را توضیح داده، زیر عنوان «بررسی مشکلات توسعه سیاسی و اقتصادی بلند مدت در ایران» آمده است. بحث اصلی این است که «بر خلاف اریستوکراسی سنتی اروپا… در ایران مالکیت و موقعیت اجتماعی عمری کوتاه داشت». مقاله دوم «مشروعیت و جانشینی در تاریخ ایران» نام دارد و بحث اصل، به عنوان شاهد و شاخصی برای «کوتاهمدت» بودن جامعه این است که: «حکومت استبدادی در هر کجا و در هر زمان و در هر چارچوبی ـ در جامعه، در حزب یا در بنگاه اقتصادی ـ به ناچار با مشکل مشروعیت و جانشینی روبهروست، و این چیزی است که هیچ نظام مبتنی بر قوانین بنیانی و محدودکننده و درازمدت، درگیر آن نمیشود.» (ص۴۱)
در مقاله سوم با عنوان «انقلاب برای قانون» نشان میدهد که «بعد از انقلاب همان آشوب و هرج و مرج سنتی در تاریخ ایران به شکلی جدید بروز کرد… همان نزاع قبیلهای…» (ص۹۳). در مقاله چهارم «ملکالشعرای بهار در دوران مشروطه» به این مطلب میپردازد که بعد از مشروطه «تعبیر آزادی به قانون، رفته رفته از رونق افتاد و جای آن را آزادی به معنای لجام گسیختگی گرفت و این علت اصلی کودتای ۱۲۹۹ بود.» (ص۱۱۵) بنابراین، در مجموع، به تعبیرکاتوزیان، ایران «در سراسر تاریخ دیرینه» خود(ص۱۱) دچار یک دور تاریخی، یعنی استبداد ـ شورش ـ هرج و مرج- استبداد گرفتاربوده است.
نظریه «جامعه کوتاهمدت»، با توجه به تأکید کاتوزیان بر تغییر و تحولات، عملاً کاری است که در قلمرو جامعهشناسی تاریخی قرار میگیرد. قلمرویی که موضوع آن «تغییر اجتماعی» است و رویکردی نظری و تبیینی در تاریخنگاری دارد، رویکردی که متأسفانه در ایران مغفول مانده است، مگر توجهاتی که اخیراً به آن شده و آثار با ارزشی که ترجمه شده است. البته در حال حاضر، در جامعهشناسی تاریخی رهیافتهای متعددی برای توضیح و فهم تغییرات اجتماعی وجود دارد، که کاتوزیان رهیافت «تئوری عام» را به کار گرفته است. در نهایت، کاتوزیان مساهمت با ارزشی در مطالعات ایران داشته، اما «نظریه کوتاهمدت» او از جهات نظری و روشی نقصانهای قابل توجهی دارد که طرح آنها میتواند برای فهم تاریخ و سیاست در ایران مفید باشد. البته اگر کاتوزیان به همان تحلیل اول، یعنی کوتاهمدت بودن مالکیت و موقعیت اجتماعی، البته با توجه بیشتری به نقش تهاجمات صحراگردان و مداخلات و نهاجمات بیرونی، پایبند بود، نظریه او از ایضاحگری بیشتری برخوردار میبود.
پیش از هر چیز توجه به این نکته لازم است که اساس قاعدهمند کردن تاریخ، کاری است که امکان و فایده آن موضوع بحثهای فراوان و چالشهای فکری توان فرسایی بوده و هست. این بحث که تاریخ، فهم پدیدههای منفرد و خاص است و عامانگاری و قاعدهمندی برای آن خروج از عرصه مطالعه است، امروزه هم بر قرار است. اما، تاریخی دو هزار و پانصد ساله را با همه فراز و نشیبها و تفاوت در زمانها و تعدد مؤلفهها و… شامل یک قاعده عام و آن هم مقید به یک «سبب» کردن، در بهترین حالت «تقلیلگرایی» در روش، و در بدترین حالت اسطوره اندیشی (یا اسطوره نگاری) است.
یکی از چالشهای عمده در کار کاتوزیان روش فرمالیستی (صورتگرایی) او است. او دادههای معینی را بهجای واقعیات و حتا فراتر از آن بهجای هستیشناسی اجتماعی قرار میدهد. پرسش این است که آیا «کلنگی بودن» هستیشناسی اجتماعی است یا فرهنگ سیاسی یا آسیبشناسی تاریخی ـ فرهنگی یا تعلیل تحولات تاریخی در ایران؟ پس، آیا تغلب صحراگردی و هجومهای تاریخی بنیان برانداز و باز سر برآوردن درست است یا «ساختن و سپس ویران کردن»؟
خاستگاه اجتماعی دولت که خود به ساخت هستیشناسانه جامعه ایران در مقابل اروپا باز میگردد بسیار کمرنگ دیده شده است. اگر بحث مشروعیت و جانشینی گواه بر «کوتاهمدت» است، نوع دولتها و خاستگاه آنها گواه بر تداوم است. نگرش فرمالیستی و تقلیلگرایانه کاتوزیان در مورد اروپا هم صادق است. محوریت قانون بهعنوان مقوم «تداوم» در حیات تاریخی اروپا یک اسطوره (myth) است. قانونمداری در ملکداری فقط یک وجه کارکرد تاریخی نخستزادگی است. هنری هشتم در انگلستان نمونه بارزی از نقض چنین مفروضی است. عامل جنگ و نزاع در اروپا شاید بهتر از قانونمداری «تداوم» را توضیح بدهد. میدانیم که دربارهای قوی قانونمدار از دل جنگهای صد ساله بین فرانسه و انگلستان در آمد که طی آن فئودالیته در فرانسه و انگلستان به حاشیه رفت و دربارهای مجهز به سربازان مزدور و سلاح جدید به کانون آمد.
جنگهای صلیبی و سخنرانی پاپ Urban III برای ضرورت جنگ بیرونی و اجتناب از شورشهای داخلی شاید «پایداری» در اروپا را بهتر از قانونمداری توضیح دهد. یا اگر ماجرای هوگناتها و شب بارتولومه و دیگر توطئهها و تحریکات درباری، آوردن برده و برقراری مثلث منحوس تجاری و… به عرصه تحلیل آورده شوند، شاید دید انضمامیتری به ما بدهند تا «قانونمداری شاهان». تاریخ انقلاب فرانسه، از شورش Fronde تا به زیر گیوتین رفتن دانتون، و سپس خود روبسپیر، تا ظهور ناپلئون و در نهایت یک قرن افت و خیز تا ۱۹۰۵، چیزی بهجز «کوتاه مدتی» جامعه فرانسه، لااقل در سراسر قرن نوزده را نشان نمیدهد. قرن هفده انگلیس و به حاشیه رفتن همترازخواهان (levlers) و پروتستان های رادیکال که طلیعه آنارشیسم محسوب می شوند (موسوم به Diggers) کم شبیه به سرنوشت انقلاب مشروطه نیست.
نکته این است که اتفاقاً، همانطور که کاتوزیان به خوبی، اما در حاشیه میگوید، «قانون مداری» در اروپا به ساخت اجتماعی ـ هستیشناسی اجتماعی جوامع اروپایی، یعنی تداوم فئودالیته باز میگردد، نه اینکه «متغیری مستقل» باشد که مبنای مقایسه ایران و اروپا (اگر تنوعات درونی اروپا را هم نادیده بگیریم) قرار گیرد.
—————
*با ویرایش. نویسنده دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس است و از آثار تألیفی و ترجمهای او میتوان به «هرمنوتیک، دانش و رهایی»، «نظریههای انقلاب»، «کتاب ایران: نظام سیاسی ایران»، «زبان و سیاست» و «رهیافت و روش در علوم سیاسی» اشاره کرد.