آنگونه که من زیستم؛ کتابی درخشان

صالح تسبیحی

برای آنهایی که می خواهند کتابی کامل چون دریاچه، آنها را در خود غرق کند، کتابِ درخشانِ “آنگونه که من زیستم” را پیشنهاد می کنم.

“اما گلدمن” شهیر، در این نوشتارِ بلند سیرِ حوادث و اتفاقاتِ روزگار خود را با شور و شوق بسیار به تصویر کشیده است. او قصه گفته و ماجرا پرداخته. گلدمن چندان که رسم اغلبِ آرمانخواهان است، از حاشیه رفتن و لفاظی فاصله گرفته و رُک و راست حرف زده است.

ایده های برابری خواهِ آنارشیستها، تارومار کردنِ متفکرین و چماقداری دائم در امریکای آغاز قرن بیستم، نشست ها و دیدارهای نویسندگان و روشنفکران در اروپای پیش از جنگ جهانی اول، دیدار با آدم های مهم تاریخ همچون کروپوتکین و لنین و تروتسکی و همینگوی و دیگران، حبس و اخراج از امریکا و سرانجام رجوع به شورویِ تازه انقلاب کرده و بعد، مهاجرت با سرخوردگی از کشورِ آرمانها و انقلاب، داستانِ کاملِ یک قرن را پیش روی ما می گذارد.

تلاشهای آرمانخواهانِ دوران همواره، راه را برای حقوقِ انسانی باز کرده است. هشت ساعت کار، بیمه، خدماتِ اجتماعی، مفهومِ برابری زن و مرد و جمعیت های مردم نهاد نتیجه‌ی این تلاش هاست. در نتیجه تمامِ ما به نوعی از جان فشانی امثال “گلدمن” بهره مندیم. و خواندنِ این کتاب به نوعیِ آگاهی اجتماعی و خودشناسی هم منجر می شود.

اما آنچه نگاه گلدمن را خاص خودِ او می کند اعتقاد بی خدشه اش به آزادی انسان، برابری جنسیتی، حق انتخاب و سامان دهی جامعه از زیر ساخت ها و مردم است. اعتقاد گلدمن به قدرتِ مردم و حقوقِ اولیه‌ی انسانی، از او و همفکرانش موجوداتی افسانه ای ساخته که مدام، قلعه ای یخی می سازند و حرارتِ جنگ و خشونتِ انقلاب این قلعه را آب می کند.

کتاب در ۱۱۴۶صفحه، به قلم “سهیلا بسکی” به خوبی و دقت ترجمه شده و نشر “نیلوفر” منتشرش کرده است.

یادداشت سهیلا بسکی در باره کتاب را اینجا در مجله بخارا بخوانید.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته