شریعتی؛ “خرده بورژوای رمانتیک و عصیانگر”

علی ایوبی
روزنامه شرق

در گرمای تابستانی آخرین روزهای بهار و در میانه ماه رمضان، بنیاد باران به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی مراسمی با عنوان «شریعتی و دوران ما» برگزار کرد. در این مراسم که شخصیت‌هایی مانند محسن آرمین و ابوالفضل بازرگان حضور داشتند، تمام صندلی‌های سالن تا قبل از شروع جلسه پر شده بود و عده‌ای نیز در گرما در حیاط نشسته بودند. رئیس دولت اصلاحات نیز در پیامی یاد دکتر شریعتی را گرامی داشت. بعد از این پیام کلیپی از سخنرانی معروف دکتر شریعتی با عنوان «آری، اینچنین بود برادر» پخش شد.

سخنران اول این مراسم حاتم قادری بود و موضوع سخنرانی او «شریعتی در محاق». او با بیان اینکه «اولین مطلبی که از شریعتی خواندم، در دبیرستان و همین آری، اینچنین بود برادر بود»، گفت: «من او را هیچ‌وقت ندیدم؛ اما امروز از شریعتی عبور کرده‌ام و معتقد هستم باید او را نقد کرد. من به عنوان مخاطب، یک تعریف سه‌گزینه‌ای از او دارم که “خرده‌ بورژوای رمانتیک عصیانگر” است. همین بود که ما را مخاطب شریعتی کرده بود و او هم سخنگوی ما بود».

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «شریعتی در دورانی که راجع به امام حسین و ثارالله صحبت می‌کرد، کتاب شهید جاوید صالحی‌نجف‌آبادی هم بود. صالحی تصویر جدیدی از امام حسین (ع) به ما نشان داده بود، با انبوهی از اسناد و مدارک که البته در محاق بود. این کتاب برای ما جالب بود؛ ولی آن را درک نمی‌کردیم؛ اما وقتی شریعتی می‌گفت “یا حسینی باش یا زینبی” می‌فهمیدیم. این به خاطر فضای ملتهب آن دوران بود؛ چون یک جوان خرده‌ بورژوای رمانتیک عصیانگر صالحی را نمی‌فهمید».

حاتم قادری با بیان اینکه «سال‌هاست که به این نتیجه رسیده‌ام که شریعتی، یک شخصیت رمانتیک بود» گفت: «رمانتیک از نوع شریعتی، یعنی رمانتیک، فوق‌العاده شخصیت‌پرداز و حتی اسطوره‌ساز است. مثل حرف‌هایی که درباره امام علی و ابوذر و حضرت ابراهیم می‌گوید. او آنها را از دل فرهنگ خود بیرون می‌آورد. امام حسین و حضرت علی او فراتر از یک چریک است. امام حسین او با حرف‌هایی که مثلا مرحوم کافی می‌زد، فرق داشت. شریعتی وقتی می‌گوید “فاطمه، فاطمه است” یعنی شریعتی دارد اسطوره‌پردازی می‌کند و نهایت خود شریعتی رمانتیک هم اسطوره می‌شود. او درعین‌حال که بت‌شکنی می‌کند، خود بت می‌شود. او همه چیز را “ترین” می‌بیند، بدون آنکه به ما شخصیت‌پردازی انتقادی بدهد.»

«ما اشتباهاتی کردیم و فکر می‌کنیم اگر اسلام یک تفسیر نهایی دارد چه کسی بهتر از شریعتی با آن صدای مسحورکننده می‌توانست بگوید این اسلام واقعی است و به من جوان بگوید ایدئولوژی تو بهترین است. در صدای شریعتی خطابه رمانتیک موج می‌زند و با مطهری و کافی متفاوت است. شریعتی مبانی نظری را به خودمان واگذار کرد».

او با انتقاد از شریعتی گفت: «شریعتی فرصت اندیشیدن نداشت، خود هم می‌گوید که عجله دارد. روشنفکر دهه ۴٠ و ۵٠ همیشه عجله داشت و فرصت اندیشه نداشت؛ چون نسبت به همه چیز باید موضع می‌گرفت. او باید نسبت به فلان اثر هنری و جنبش اجتماعی حرف می‌زد و برای اندیشیدن فرصت نداشت.»

«شریعتی ناخواسته به یک ارعاب عظیم در جامعه کمک کرد. رژیم ارعابگر بود. او به مردم شهامت داد؛ ولی این دوسویه است. او اجازه نمی‌دهد ما بیندیشم. در پیام رئیس دولت اصلاحات هم ارعاب بود. او می‌گوید چپ، اما نمی‌گوید چپ چیست و فقط ما را می‌ترساند. من میهمان بنیاد هستم. ای کاش رئیس دولت اصلاحات هم می‌آمد و می‌گفت که چپ چیست. ما باید اجازه دهیم جوانان ما خودشان با واقعیت‌ها روبه‌رو شوند و مانند یک فرد مهربان بالای سر او نباشیم.»

پدرام: هیچ‌کس حاضر نشد از شریعتی دفاع کند
بعد از حاتم ‌قادری نوبت به مسعود پدرام رسید. او سخنرانی خود را با عنوان «فرافکنی یا گشایش» این‌گونه شروع می‌کند: «من شریعتی را بعد از انقلاب خواندم. دو گروه قبل از انقلاب شریعتی را نفی می‌کردند: اول روحانیون سنتی و دوم روشنفکران غیرمذهبی. بعد از انقلاب یک گروه دیگر هم به آنها اضافه شد، جریانی به اسم روشنفکری دینی که نقد بسیاری به شریعتی داشت.»

«من به نحوه نقد آنها به شریعتی نقد دارم. آنها همه چیز را به گردن او می‌انداختند؛ در‌حالی‌که شرایط اول انقلاب را می‌دانستند و اینکه حتی دولت بازرگان هم با مشکل مواجه بود؛ اما هیچ‌کس هم حاضر نشد از شریعتی دفاع کند.»

پدرام با بیان اینکه «تأکید شریعتی بر روی عدالت اجتماعی بود و در قبل از انقلاب که روشنفکری چپ مطرح بود، او به عقلانیت ابزاری می‌پرداخت»، گفت: «شریعتی نقد ایدئولوژی می‌کرد. حرف‌های او در زمان خود نو بود و کارهای مهمی انجام داده بود. درباره این ایده‌ها الان بحث می‌شود؛ اما اگر توجه بیشتری به شریعتی می‌شد، به اینها قبل‌تر هم می‌شد توجه کرد. در جوامع غربی هم اندیشه‌های بزرگان خود را بازسازی می‌کنند که می‌شد نسبت به شریعتی هم این کار صورت می‌گرفت.»

«شریعتی عارف بود و عارفان هم رمانتیک هستند و در کویریات او کاملا مشخص است. اندیشه او به مولوی و خرقانی نزدیک است. او عرفان را فطری می‌بیند و انسان می‌خواهد از دغدغه خارج شود؛ اما او می‌گوید در دوره جدید انسان از آن دور شده است. او برابری‌خواهی و آزادی را در پیوند با عشق مطرح می‌کند و بهتر بود شریعتی می‌گفت “عشق، برابری، آزادی”.

مسعود پدرام در پایان گفت: «شکاف‌هایی در دولت و ملت و خود ملت وجود دارد که در این تعارضات بحث عرفان و برابری و آزادی، اگر در منظر عشق به میان بیاید، به سالم‌شدن جامعه ما کمک می‌کند. شریعتی می‌تواند پیام‌آور دوستی و عشق باشد.»

آغاجری: فضایی شد که گویی باید شریعتی را محاکمه کرد
سخنران سوم مراسم هاشم آغاجری بود. او در ابتدای سخنرانی خود با موضوع «شریعتی و بنیادگرایی اسلامی»، گفت: «کلیپی که از شریعتی پخش شد، من را اندوهگین کرد. زمانی شریعتی در حسینیه ارشاد سوگواره‌ای به نام “آری، اینچنین بود برادر” را سرود و ما را به دوران بردگی انسان برد؛ اما اکنون نشانه‌هایی می‌بینیم که انگار به دوران پیش از برده‌داری رفته‌ایم. فرهنگ روشنفکران ما خیلی حساسیت‌ها را از دست داده است و شریعتی این حساسیت‌ها را در ما زنده کرده بود؛ اما دوباره در سر چهارراه‌ها انواع فقر و فساد را می‌بینیم؛ اما دردمان نمی‌آید.»

او با بیان اینکه «روشنفکران شریعتی را محکوم می‌کنند؛ اما روشنفکری ما دچار نسیان تاریخی است»، گفت: «گفتمانی که در دهه ۴٠ و ۵٠ پی‌ریزی شده است تمام روشنفکران عرفی و سکولار، سرمایه کلامی تولید کردند؛ اما شریعتی قهرمان تبدیل سرمایه کلامی به سرمایه نمادین بود که امام خمینی از این سرمایه استفاده کرد تا نظام سلطنتی سقوط کند. روشنفکری ما اساسا روشنفکر چپ بود و از اواخر دهه ٩٠ میلادی اتفاقی در جهان افتاد که به ایران هم رسید که پایان ایدئولوژی و تاریخ را مطرح می‌کرد.»

آغاجری گفت: «ابتدا یک موج نومحافظه‌کاری مثل تاچریسم و ریگانیسم به وجود آمد که کم‌کم روشنفکر ایرانی را هم دربر گرفت. بعد از روی‌کارآمدن دولت تعدیل اقتصادی هاشمی‌رفسنجانی فضایی به ‌وجود آمد که گویی شریعتی را باید در دادگاه محاکمه و محکوم کرد.»

«نکته جالب درباره شریعتی این است که از زمان خود، او انواع دشمنان ضدونقیض دارد که اگر همه اینها را جمع بزنیم، حاصل‌جمع آن صفر می‌شود و نمی‌شود فهمید که شریعتی به چه چیزی متهم است. از حرف‌های آنها نمی‌شود فهمید شریعتی یک شیعه متعصب است یا یک سنی وهابی. به نظر من بهتر است شریعتی خود وارد این جدال نشود و بگذارد منتقدانش با خود بجنگند.»

هاشم آغاجری با اشاره به اینکه «جهان اسلام عمیقا از درون از سوی بنیادگرایان و از بیرون از سوی سلطه‌های امپریالیستی وارد بحران شده است»، گفت: «شریعتی را متهم می‌کنند که اندیشه او به بنیادگرایی می‌رسد که این بیان در کمال نادانی و یا غرض‌ورزی است؛ مثلا می‌گویند چون شریعتی مانند نوسلفی‌ها و نوبنیادگراها از بازگشت به قرآن می‌گوید، پس شریعتی هم بنیادگراست!»

او سخنانش را این‌گونه به پایان برد: «روح شریعتی می‌تواند دوباره در کالبد جدید رستاخیز کند و آینده این را نشان خواهد داد».

تنش در مراسم
پس از سخنرانی هاشم‌ آقاجری، مجری مراسم پایان برنامه را اعلام کرد؛ اما دکتر حاتم قادری از شرکت‌کنندگان خواست تا چند دقیقه‌ای به حرف‌های او گوش بدهند. او با انتقاد از حرف‌های هاشم آقاجری گفت: «این نوع سخنان جامعه را به سوی “رمه‌ای‌زندگی‌کردن” می‌برد. صحبت‌های او با واکنش تند افرادی که در سالن حضور داشتند، همراه شد و هر‌کدام درخواست داشتند که به آنها وقت داده شود تا پاسخ او را بدهند. بعد از انتقادات چند نفر از حضار، محسن آرمین به پشت تریبون آمد وگفت: «آقای قادری، من از طرفداران شریعتی هستم؛ اما به او هم نقد وارد است. شما در سخنان خود از ارعابی که در اندیشه و سخنان شریعتی بود، حرف زدید؛ اما خود نیز با این ادبیات ارعاب می‌کنید.»

جوانی نیز بعد از محسن آرمین در حمایت از حاتم قادری سخنانی را گفت که با واکنش عده‌ای مواجه شد و باعث درگیری مختصری بین او و پیرمردی که اجازه حرف‌زدن به او را نمی‌داد، شد. در هنگام خروج از سالن مراسم هاشم آقاجری به پیرمرد که برای گلایه پیش او آمده بود، گفت: «خیلی ناراحت نباشید، ما سخت‌تر از این شرایط را تحمل کرده‌ایم. باید یاد بگیریم در کنار هم، اندیشه هم را تحمل کنیم». مشروح  این نشست در صفحه اندیشه منتشر خواهد شد.

 

همرسانی کنید:

مطالب وابسته