راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

مدرسه مشارکتی؛ انقلابی آموزشی

‌مریم لطفی‌

روزنامه شرق

دختربچه‌های کم‌سن‌و‌سالی که با مانتوهای بلند تیره و تار و مقنعه‌های چانه‌دار و پسربچه‌هایی که با سرهای به اجبار تراشیده‌شده زمستان‌های سخت تن رنجور دهه ۶۰ را تاب آوردند و در صف‌های طویل صبحگاهی مدرسه، دست روی شانه همدیگر گذاشتند و از ته گلو فریاد «از جلو نظام، خبردار» سر ‌دادند، فکرش را هم نمی‌کردند که در روزگار دورتری به قول خودشان «ناجی» فرزندانشان از «حصار مدرسه» باشند.

«همیشه فکر می‌کردم مدرسه زندان است و اصلا چه لزومی دارد بچه من حتما میزان مشخصی از درس‌های مختلف را بخواند و در آینده هم چیزی از این یادگیری‌های متعدد در ذهنش باقی نماند؟»؛ این را بهار به «شرق» می‌گوید. مادر جوان ۳۷‌ساله‌ای که از پیش از فرزندآوری، به این موضوعات فکر و درباره‌اش مطالعه کرده‌ و با همین ذهنیت شناسایی مدارس آلترناتیو را شروع کرده است؛ مدارسی که گرچه عهده‌دار آموزش کودکان هستند، اما حتی خویشاوند دور مدارس رسمی و قانونی هم به حساب نمی‌آیند و اساسا جهان تازه‌ای از آموزش را پدید آورده‌اند؛ مجموعه‌ای از مدارس که به‌عنوان مشارکتی، طبیعت، انسان‌گرا و‌… شناخته می‌شوند. بهار می‌گوید اولین دلیل خیلی از خانواده‌هایی که فرزندشان را به مدرسه‌های آلترناتیو سپرده‌اند، زاویه‌ای است که با جو ایدئولوژیک‌ و سیستماتیک مدارس رسمی دارند.

البته این تمام ماجرا نیست و موضوع مهم دیگری که برای بهار و بعضی دیگر از والدین مطرح است، آموزش‌ عمیق، کاربردی و به عبارتی رشد خلاقیت کودکان در این مدارس است؛ «مرگ خلاقیت همیشه برایم مسئله مهمی بود. با این ذهنیت مطالعه درباره رویکردهای مختلف آموزشی در سراسر دنیا را شروع کردم و چون خودم هم مدتی معلم بودم، می‌دانستم رویکرد رفتارگرایی در آموزش موفق نیست. رویکرد رفتارگرایی همان روشی است که ما خودمان با آن درس خوانده‌ایم و الان هم در حال اجراست. همان سیستم تشویق و تنبیه و قوانین مشخص مدرسه. اینکه دانش‌آموز در هر مقطعی «باید» میزان مشخصی از دروس از پیش تعیین‌شده را فرا بگیرد. در مقابل این روش، رویکرد انسان‌گرا که مبتنی بر روش رشد ویژه هر بچه است، قرار دارد. ما که مبتنی بر این رویکرد عمل می‌کنیم، حتی نمی‌گوییم حتما در سن مشخصی باید بچه را از پوشک گرفت، هر وقت خواست این اتفاق می‌افتد. همان‌طور که بچه کم‌کم در شش‌ماهگی حروف را ادا می‌کند، در یک‌سالگی راه می‌افتد، چیزی را که بخواهد در زندگی یاد بگیرد هم یاد می‌گیرد. بنابراین در این شیوه آموزشی و این مدارس حتی الزامی برای اینکه بچه در سن مشخصی حروف الفبا را یاد بگیرد هم وجود ندارد. البته دانش‌آموزان این مدارس چون خیلی زیاد در معرض کتاب‌اند، معمولا حروف الفبا را زود فرا می‌گیرند».

سال‌هاست زیر پوست شهر، حیات و زیست دیگری در جریان است که حالا مدتی است حتی راهش را در نظام آموزشی هم باز کرده‌. مدرسه مشارکتی، مدرسه طبیعت و مانند آنها، گرچه به اذعان والدین تأثیر آشکاری بر رشد فکری، سواد و خلاقیت کودکان دارند، اما اگر غیرقانونی‌ هم نباشند، بدون مجوز فعالیت می‌کنند. هرچند سازوکار قانونی مؤسسات پژوهشی و آموزشگاه‌های آزاد علمی برای آنها تعریف شده باشد، اما همیشه در معرض تهدید و گاه ارعاب هستند. مثلا بعضی از این مدارس که البته تعداد آنها هم انگشت‌شمار است، مجوز یک مؤسسه پژوهشی از وزارت ارشاد را گرفته‌اند یا در قالب عناوین دیگری مانند مدرسه قرآنی و موضوعاتی شبیه به این دایر هستند. نمونه آنها مجموعه مدارس مفید است که با همین سیستم انسان‌گرا، اما با پذیرفتن قواعد و قوانینی، مشغول فعالیت است. اما در مدارس آلترناتیو دیگر معمولا آموزش از دوره پیش‌دبستانی آغاز می‌شود تا کلاس ششم. گرچه تا چند سال پیش یکی از این مدارس پایه‌های تحصیلی بالاتر هم داشت، اما با اخطار وزارت ارشاد مبنی بر اینکه حتی در مؤسسه آموزشی هم حضور مختلط دختران و پسران در سنین بالاتر ممکن و جایز نیست، کلاس‌های مقاطع هفتم و هشتم لغو شدند و عملا دیگر امکان فارغ‌التحصیلی تمام و کمال دانش‌آموزان در این مدارس ممکن نیست.

مدارس آلترناتیو به دلیل نداشتن مجوز رسمی آموزش و پرورش، عملا امکان صدور مدرک تحصیلی رسمی را هم ندارند و این مسئله یکی از چالش‌های پیش‌روی آنهاست. اما همیشه راه‌حل‌هایی وجود دارد. بهار می‌گوید: «با پرداخت پول، بچه‌ها را به صورت صوری در مدرسه‌ای رسمی ثبت‌نام می‌کنیم تا در این مدارس امتحان پایان سال بدهند و مدرک تحصیلی دریافت کنند. البته این راه بی‌دردسر‌تر است، اما این امکان هم وجود دارد که هر زمان که نیاز بود بچه را برای تعیین سطح به آموزش و پرورش برد و آنجا مدرسه‌ای را برای گرفتن آزمون پایان سال معرفی می‌کنند و بعد مدرک تحصیلی به آنها داده می‌شود».

به گفته بهار، مدیر و مؤسس یکی از همین مدارس در پی تأسیس شعبه‌ای از این مدرسه در کشور کاناداست و با اینکه بچه او در ایران درس خوانده، چون متولد کاناداست، می‌تواند مدرک تحصیلی‌ این مدرسه در کانادا را بگیرد و بدون هیچ مشکلی در همان کشور ادامه تحصیل دهد.

سازوکار مدارس مشارکتی

مدیر مهم‌ترین مدرسه مشارکتی در ایران چند سال پیش در مصاحبه‌ای گفته بود: «در کشورهای مختلف امکان استفاده از آموزش‌های متنوع برای کودکان و خانواده‌ها وجود دارد، در‌حالی‌که ما تنها مدارس‌مان غیرانتفاعی، تیزهوشان و نمونه‌مردمی است و همه آنها هم تنها از یک شیوه برای آموزش استفاده می‌کنند. ما طرح اولیه را با توجه به مدل‌های جهانی گرفتیم و با توجه به شرایط و امکانات خود بومی کردیم».

نام مدرسه مشارکتی هم از تعامل و مشارکت بسیار زیاد والدین با دانش‌آموزان و معلمان و به عبارتی «تسهیلگران» مدرسه گرفته شده است و در این مدارس دوره‌های مختلف آموزشی و روان‌شناسی برای والدین هم برگزار می‌شود.

«زهرا» مادر یکی دیگر از دانش‌آموزان مهم‌ترین مدرسه مشارکتی پایتخت است: «در مدرسه تسهیلگران به پدر و مادرها هم آموزش می‌دهند و در‌واقع همه چیز با مشارکت والدین پیش می‌رود. یک کتابخانه خیلی بزرگ در مدرسه وجود دارد و هر بچه‌ای بنا بر علاقه‌اش سراغ بخش خاصی می‌رود. بچه‌ها چیزی به عنوان کتاب درسی به معنای آنچه در مدارس رسمی هست، ندارند و در‌‌واقع رویکرد آنها پروژه‌محور است؛ یعنی هر بچه برای خودش پروژه‌ای تعریف می‌کند و بر اساس آن پیش می‌رود».

او می‌گوید هزینه این مدرسه تفاوت چندانی با خیلی از مدارس غیردولتی ندارد و مثلا برای دوره پیش‌دبستانی مبلغ ۵۱ میلیون تومان برای ۱۲ ماه پرداخت می‌کنند؛ «اغلب والدینی که من در این مدرسه می‌بینم، خودشان جزء رتبه‌های برتر کنکور بوده و در دانشگاه‌های خیلی خوب درس خوانده‌اند. بعضی‌هایشان هم چندان ثروتمند نیستند، اما افراد روشنفکری هستند که نمی‌خواهند فرزندانشان در محیط ایدئولوژیک نظام آموزش و پرورش درس بخوانند. البته این به معنای این نیست که تمام این خانواده‌ها غیرمذهبی باشند؛ خانواده‌های مذهبی و محجبه هم در این مدارس حضور دارند. حتی نوه یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس فعلی و چند دوره قبل هم در این مدرسه درس خوانده است».

مدارس مشارکتی معمولا تمایل چندانی برای معرفی و نحوه کار خود ندارند. زهرا خیلی کلی درباره انتخاب معلمان این مدارس به «شرق» می‌گوید: «معلمان دوره‌های تسهیلگری می‌گذرانند، دوره‌های کارآموزی دارند، معمولا اول معلم پایه می‌شوند و بعد به مقاطع بالاتر می‌روند. یکی از انتقادهایی که خودم به این روند دارم این است که به نظرم روش انتخاب تسهیلگران مدرسه چندان سخت‌گیرانه نیست. به هر حال گروه‌بندی‌هایی برای دروس وجود دارد و تسهیلگران مختلف در کلاس‌های مختلف به بچه‌ها درس می‌دهند. این کلاس‌ها هم بر مبنای اصول روان‌شناسی انسان‌گرا تعریف می‌شوند. مثلا چون بچه باید اول از همه با بدن خودش آشنا باشد، در کلاس علوم موضوعاتی از این دست را آموزش می‌بیند، نه علوم به معنایی که در مدارس رسمی تدریس می‌شود. یوگا، رقص، بازی‌های آوازی و تاریخ هم از دیگر دروس اصلی آنهاست».

‌یکی از فعالان این مدرسه هم به «شرق» توضیح می‌دهد که در سال‌های آغازین تشکیل مدرسه به دلیل حضور توأمان دختران و پسران در محیطی واحد و برخلاف عرف عمومی جامعه، چالش‌های زیادی پیش‌روی‌شان بوده است؛ اما با بهره‌گیری از روان‌شناسان و تسهیلگران مرتبط در این حوزه، درمورد سن بلوغ و موضوعات مربوط به آن تحقیقات و کارهای زیادی انجام شده و به‌تدریج این مسئله مرتفع شده است.

رضا پدر یکی دیگر از دانش‌آموزانی است که در این مدرسه درس خوانده است و به «شرق» می‌گوید: «برخلاف چیزی که درمورد جامعه‌پذیری این دانش‌آموزان می‌گویند، اتفاقا این بچه‌ها تفاوت‌های فردی را خیلی خوب درک می‌کنند و جامعه‌پذیری خیلی خوبی دارند. مثلا می‌دانند چطور با یک فرد کم‌توان رفتار کنند و به‌راحتی او را جزئی از جامعه بدانند؛ بدون هیچ نگاه متفاوتی».

بازار نسبتا داغ مدرسه خانگی 

مسئله آموزش دانش‌آموزان در خارج از محیط مدرسه رسمی، چه دولتی و چه غیردولتی وزارت آموزش و پرورش چند سالی است که بیش از گذشته گل کرده است. به ویژه بعد از شبیخون هولناک ویروس کرونا در اواخر سال ۹۸ که به تعطیلی تقریبی مدارس و آموزش دست‌و‌پاشکسته آنها از طریق مجازی منجر شد. از همان موقع بیش از گذشته موضوع «هوم اسکولینگ» یا «مدرسه خانگی» برای بسیاری از خانواده‌ها، به‌ویژه خانواده‌های مرفه و برخوردار مطرح شد.

«مدرسه در خانه» یا «مدرسه خانگی» شیوه‌ای از آموزش است که در آن پدر و مادر یا معلم خصوصی مورد تأیید والدین، مسئولیت آموزش فرزندشان را برعهده دارند. در این روش آنها با تمرکز بر محیط خانه به جای مدرسه، به کودکان خواندن، نوشتن و حساب و کتاب یاد می‌دهند و آموزش‌ها را به سمت منافع و علایق خاص کودکان هدایت می‌کنند. تجربه‌ای که در چند سال گذشته رونق بیشتری گرفت و با توجه به اعتراضات اخیر‌، تمایل خانواده‌ها به خارج‌کردن فرزندان‌شان از فضای آموزش رسمی را بیشتر کرده یا دست‌کم آنها را در این زمینه به فکر واداشته است.

مسائلی از‌جمله ورود نیروهای امنیتی به برخی مدارس‌ حتی بازداشت تعدادی از دانش‌آموزان که چندی پیش یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش، هم آن را تأیید کرد. وزیری که با مدرک دکترای تخصصی مدیریت گردشگری بر مسند وزارت آموزش و پرورش تکیه زده است و در رزومه‌ای که برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس شورای اسلامی ارائه کرده بود، مواردی از‌جمله صعود به قله دماوند و حضور در راهپیمایی اربعین را هم ذکر کرده بود.

مهدی پدر دو دانش‌آموز کلاس دومی و کلاس هفتمی است که در یکی از مدارس دولتی تهران درس می‌خوانند. به «شرق» می‌گوید: «از ۴۵ روز پیش تا دو هفته قبل، سخت‌گیری‌ها و محدویت کادر مدرسه نسبت به دانش‌آموزان بیشتر شده بود. دخترم می‌گفت ما را از کلاس بیرون می‌کردند و کیف‌های‌مان را می‌گشتند. احتمالا برای پیداکردن تلفن همراه یا مثلا درمورد پوشش بچه‌ها سخت‌گیر شده بودند و چندین بار اعلام کردند که پوشیدن هودی روی مانتو ممنوع است. مدیرشان می‌گفت علت این ممنوعیت این است که بعضی از دانش‌آموزان “پس از خروج از مدرسه” مقنعه را برمی‌دارند، کلاه هودی را روی سر می‌گذارند و مانتوهای‌شان را داخل آن می‌گذارند و این به نوعی بی‌اعتبارکردن لباس فرم مدرسه است! البته این موضوع به علت واکنش والدین که یکی از دلایل آن وضعیت اقتصادی و ناتوانی در تأمین نوع دیگری از لباس بود، برطرف شد».

موضوع دیگری که اعتراض خیلی از خانواده‌ها و حتی دانش‌آموزان را به دنبال داشته، اصرار و اجبار به خواندن سرود‌ در برنامه صبحگاهی است: «دخترم می‌گوید خوشبختانه چون ماسک می‌زنیم می‌توانیم یواشکی سرود را نخوانیم و معاون و مدیر هم متوجه نشوند».

موضوع مهم دیگری که مهدی به آن اشاره می‌کند، توانایی ناکافی برخی معلمان به لحاظ دانش و مهارت‌های ارتباطی با دانش‌آموزان است. «همه را به یک چشم می‌بینند و مثل یک کارخانه تولید محصول به بچه‌ها نگاه می‌کنند؛ در‌حالی‌که چنین رویه‌ای در همه جای دنیا منسوخ شده است. جای خالی آموزش‌های مهارت‌محور در آموزش‌های مدارس کاملا مشهود است. همچنین برخورد یکسان با تمام دانش‌آموزان در کنترل آنها تأثیر منفی دارد. با وجود تلاش ما در خانه برای تربیت و برخورد درست با فرزندان‌مان، دختر کلاس هفتمی من در مدرسه با اصطلاحات و کارهای نامتعارفی آشنا شده که تعجب‌آور است. برای همین گاهی فکر می‌کنم شاید بهتر باشد آنها را از مدرسه خارج کنم و خودم به فکر آموزش آنها باشم».

موضوعاتی که طرح شد، موجب شده تا خانواده‌هایی که از عهده مخارج مدارس غیردولتی بر‌می‌آیند، فرزندان‌شان را در این مدارس ثبت‌نام کنند. سمانه می‌گوید: «من برای اینکه دختر هشت‌ساله‌ام مجبور نباشد هر روز سرود ‌بخواند و حتما در مدرسه مقنعه داشته باشد، دخترم را در مدرسه غیردولتی با شهریه بالا ثبت‌نام کردم. این مسئله برایم از کیفیت آموزش اهمیت بیشتری داشت».

زنگ هشدار آموزش طبقاتی

در ماده یک و دو قانون اهداف و وظایف وزارت آموزش و پرورش، مصوبه ۲۵ بهمن ۱۳۶۶، به‌صراحت به «تقویت و تحکیم مبانی اعتقادی و معنوی دانش‌آموزان» و «رشد فضائل اخلاقی و تزکیه دانش‌آموزان بر پایه تعالیم عالیه اسلام» پیش از «تأمین آموزش و پرورش رایگان برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه» که در ذیل ماده ۱۰ این قانون قرار دارد، اشاره شده است.

‌به همین دلیل ممکن است گلایه و اعتراض خانواده‌ها به جو ایدئولوژیک و سیاسی‌شدن مدارس که در برخی موارد حتی مغایر با متن صریح قانون هم هست، راه به جایی نبرد. نتیجه این امر و همچنین کیفیت پایین آموزش در برخی از مدارس دولتی، گرایش خانواده‌ها به مدارس غیردولتی را بیشتر کرده است. ماجرایی که یکی از نتایج مشخص آن طبقاتی‌شدن موضوع آموزش است، چیزی که تاکنون هم خروجی مشهودی در سال‌های اخیر داشت.

۷۰ درصد رتبه‌های برتر کنکور سال ۹۸، در رشته‌های ریاضی، تجربی و انسانی دانش‌آموزان مدارس سمپاد بودند، سهم غیردولتی‌ها ۱۴ درصد و نمونه‌دولتی‌ها ۱۳ درصد بود. در سال ۹۹، ۶۷ درصد رتبه‌های برتر مختص مدارس سمپاد، ۱۸ درصد غیردولتی و ۱۰ درصد مدارس نمونه‌دولتی بودند و تنها رتبه هفتم گروه آزمایشی ریاضی این سال در مدرسه‌ دولتی درس خوانده بود. در سال ۱۴۰۰ از ۳۰ نفر رتبه برتر گروه‌های تجربی، ریاضی و انسانی، ۲۰ نفر از مدارس سمپاد، پنج دانش‌آموز از مدارس غیردولتی و سه دانش‌آموز از مدارس نمونه‌دولتی بودند و دانش‌آموزان مدارس دولتی در بین رتبه‌های برتر جایی نداشتند. اما در کنکور سال ۱۴۰۰ هم ۷۲ درصد رتبه‌های برتر از مدارس سمپاد، ۲۳ درصد از مدارس غیرانتفاعی و تنها یک نفر فارغ‌التحصیل مدرسه دولتی بود. همین موضوع گواه روشنی بر افزایش شکاف طبقاتی در امر آموزش است.

اجبار به فعالیت سیاسی در مدارس ممنوع است

۱۵ آبان سال گذشته، سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش از ترک تحصیل حدود یک میلیون دانش‌آموز در کشور خبر داد: «حدود ۲۱۰ هزار دانش‌آموز دوره ابتدایی و ۷۶۰ هزار دانش‌آموز دوره متوسطه تارک‌ تحصیل داریم که این یک آسیب جدی است». از سوی دیگر شهریه مدارس غیرانتفاعی نیز نجومی شده و حتی به بیش از ۴۰ میلیون تومان رسیده است.‌ برای همین مدارس خانگی و مدارس مشارکتی در برخی شهرها پا گرفته‌اند و وظیفه ذاتی و اصلی دولت در امر آموزش رایگان دانش‌آموزان را به دوش می‌کشند. به یک معنی مدرسه مشارکتی هم می‌تواند جزئی از هوم‌اسکولینگ محسوب شود، چون دانش‌آموز چیزی به عنوان آموزش رایج دولت دریافت نمی‌کند. اما مدرسه خانگی به معنای دقیق آن هم نیست. مدارسی که وجود آنها یا از سوی مسئولان کتمان می‌شود یا طفره می‌روند و در پاسخی مختصر می‌گویند که این مدارس غیرقانونی هستند و دولت هیچ مسئولیتی در قبال آنها ندارد.

مسعود ثقفی، سخنگوی وقتِ وزارت آموزش و پرورش در سال ۹۴ دراین‌باره به ایلنا گفته بود: «ما این‌گونه مکان‌ها را اصلا مدرسه به حساب نمی‌آوریم و نظارت بر این مدارس بر عهده اداره اماکن نیروی انتظامی است. دو سال بعد، جبار کوچکی‌نژاد، نماینده مردم رشت در مجلس هم تأکید کرد که استفاده از مدارس مشارکتی خلاف برنامه ششم توسعه است و راه‌اندازی این مدارس آسیب‌ بزرگی برای عرصه تعلیم و تربیت کشور محسوب می‌شود. سال ۹۸ هم دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش گفت «استفاده از عنوان مدرسه مشارکتی، فوتبال، طبیعت و کُشتی خلاف قانون است»

با این اوصاف پیگیری‌های «شرق» برای گفت‌وگو با وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم و معاونت‌های مختلف آن، مانند موارد گذشته راه به جایی نبرد. وزارتخانه‌ای که به پاسخ‌گونبودن و بعد انتشار جوابیه‌های معترضانه شهره است. اما «شیوا قاسمی‌پور» عضو کمیسیون مجلس در واکنش به این موضوع به «شرق می‌گوید: «مجلس مخالف جدی مدارس خانگی است. در قانون، آموزش رایگان ذکر شده و شرایط این آموزش هم فراهم است. فارغ از کیفیت آموزش مدارس بچه‌ها نباید در یک محیط پاستوریزه آموزش ببینند. گیریم دانش‌آموز دوران مدرسه را در خانه سپری کرد، دانشگاه چه می‌شود؟ کارش چه می‌شود؟ حتی اگر آموزش ضعیف هم باشد بهتر است آموزش در مدرسه انجام شود تا مهارت‌های اجتماعی کودکان تقویت شود».

او معتقد است مدرسه مکانی سیاسی نیست، هیچ‌کدام از کادر آموزشی اجازه گشتن کیف دانش‌آموزان را ندارند و نباید آنها را مجبور به حضور در راهپیمایی یا خواندن سرود کنند: «اگر در یک مدرسه چنین اتفاقاتی افتاده باشد نباید آن را به کل کشور تعمیم داد. اگر مدرسه‌ای را می‌شناسید که کیف دانش‌آموزان را گشته به من معرفی کنید تا پیگیری کنم. اگر خودم هم نتوانم بروم حتما نماینده‌ای برای بررسی این موضوع اعزام می‌کنم. حریم خصوصی دانش‌آموزان باید حفظ شود».

تجربه موفق یک مدرسه خانگی

با وجود انکار یا مخالفت‌های رسمی، مدارس خانگی راه و چاه خودشان را پیدا کرده‌اند. سمیرا مؤسس یکی از مدارس خانگی در تهران است. کسی که تا پیش از راه‌اندازی این مدرسه ۱۰ سال معلم مدارس غیردولتی در تهران بوده است. چند سال پیش، این مدرسه به همت سمیرا و چند نفر از دوستانش در خانه مادربزرگی در گوشه‌ای از شهر پا گرفت و حالا مدرسه خانه مادربزرگه سه ساله است. چه داستان‌هایی که از سر نگذرانده و با چه سختی‌هایی که دست و پنجه نرم نکرده است.

سمیرا درباره انگیزه راه‌اندازی این مدرسه به «شرق» می‌گوید: «همیشه گزینه‌ مدرسه‌ای متفاوت‌تر از مدارس رسمی در ذهنم بود. اما ازآنجایی‌که با ذات وجود چنین مدارسی چالش داشتم، هیچ‌‎وقت جسارت آغازش را نداشتم. چون هرچه بیشتر به سمت ایجاد چنین مدارسی حرکت کنیم، عملا به سمت خصوصی‌سازی آموزش و پرورش رفته‌ایم. برای همین خانواده‌های برخوردار فرزندانشان را از فضای آموزش رسمی بیرون می‌کشند و عملا خانواده‌هایی که این امکان را ندارند، در این فضا باقی می‌مانند. بنابراین مطالبه برای آموزش رسمی رایگان که از وظایف دولت است کم می‌شود و با خصوصی‌شدن بیشتر آموزش، اختلاف طبقاتی در آموزش می‌تواند امری فاجعه‌‎آفرین شود».

او می‌گوید البته این مسئله با آغازبه‌کار مدارس غیردولتی شروع شده بود: «مثل همان روایت خنده‌دار مدرسه فرهنگ». اشاره‌اش به سخنان چند سال پیش طیبه ماهروزاده، همسر حدادعادل بود که در یک برنامه تلویزیونی گفته بود: «مدرسه غیرانتفاعی تأسیس کردیم، چون وقتی پسرم به سن دبیرستان رسید و می‌خواست به رشته علوم انسانی برود، مدرسه مناسبی برایش وجود نداشت».

سمیرا گرچه مؤسس یک مدرسه خانگی است، اما خصوصی‌سازی آموزش را اتفاق نامبارکی می‌داند و از علت راه‌اندازی این مدرسه می‌گوید: «در دوران پاندمی کرونا که مدارس عملا تعطیل شدند، با خانواده‌هایی آشنا شدم که فرزندانشان مشکلاتی مثل بیش‌فعالی یا اوتیسم خفیف داشتند و دارو مصرف می‌کردند. این بچه‌ها از سیستم آموزشی طرد شده بودند و با آنلاین‌شدن آموزش عملا در مسیر ترک تحصیل بودند. این خانواده‌ها چندان مرفه نبودند اما فرزندان چند نفر از آنها تا پیش از این در مدارس غیردولتی درس می‌خواندند. برای شروع کار با هفت خانواده در ارتباط بودیم. بچه‌های دیگر همین خانواده‌ها هم به ما اضافه شدند و در مجموع با ۱۶ دانش‌آموز دختر و پسر در پایه‌های دوم، سوم و پنجم دبستان کار را شروع کردیم».

برای شروع کار با ۱۶ دانش‌آموز به مکانی برای آموزش نیاز بود: «مادربزرگ یکی از همین بچه‌ها طبقه زیر همکف خانه‌اش را در اختیار ما گذاشت. در ابتدای کار دو معلم بودیم. من آموزش ادبیات و یکی از همکارانم آموزش ریاضی را بر عهده گرفت و برای باقی آموزش‌ها از والدین کمک گرفتیم. هرکس با توجه به تحصیلات یا تجربه‌ای که داشت مبحثی را تعریف کرد. مباحثی که چندان با آموزش رسمی منطبق نبود. مثلا کلاس نجاری داشتیم یا سایر مهارت‌ها».

سمیرا می‌گوید نمی‌خواستند این دانش‌آموزان تمام و کمال از سیستم آموزش رسمی خارج شوند، چون باید مدرکشان را می‌گرفتند: «با چند مدرسه دولتی در اطراف تهران صحبت کردیم و حاضر شدند اسم این ۱۶ نفر را وارد سیستم آموزشی‌شان کنند و پایان سال از آنها امتحان بگیرند. برای همین حدود دو هفته در نیمه سال اول برای ترم یک و حدود دو هفته هم پیش از امتحانات آخر سال بچه‌ها را برای امتحان آماده کردیم. چون دوره پاندمی بود سختگیری زیادی هم وجود نداشت، بچه‌ها از این مرحله عبور کردند. سال دوم همچنان پاندمی ادامه داشت و می‌خواستیم کار را با همین گروه ادامه دهیم و با وجود اینکه هیچ تبلیغی نکرده بودیم، در تیر ۱۴۰۰ برای صد دانش‌آموز متقاضی داشتیم.»

همرسانی کنید:

مطالب وابسته