در نشستی که عصر سهشنبه ۳۰ دیماه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تالار استاد باستانی پاریزی و با همکاری مجله بخارا و انجمن علمی تاریخ دانشجویان دانشگاه تهران و نشر کارنامه برگزار شد، کتاب «خواب آشفته نفت» به قلم دکتر محمدعلی موحد نقد و بررسی شد.
در آغاز این نشست علی دهباشی سردبیر مجله «بخارا» درباره کتاب «خواب آشفته نفت» گفت بدون تردید مجموعه چهارجلدی «خواب آشفته نفت» تاریخنگاری این دوره را دچار تحول عظیمی کرده است.
از گزارش ایسنا در باره این مجلس با حذف این گفت و وی اظهار کرد گزاره های مفید نقد و بررسی در باره کتاب را برای مخاطبان راهک انتخاب کرده ایم:
کاوه بیات تاریخنگار و پژوهشگر:
در یک دوره از تاریخ معاصر ایران، بحث نفت بنا به مجموعهای از دلایل مهمترین موضوع مملکتی ما بود، اما متأسفانه در اثر بیتوجهی ما به خوابی آشفته تبدیل شد.
از مهمترین گرفتاریهای دامنگیر بحث نفت تبدیل آن به یک موضوع عمومی و چیرگی نوعی گفتار عامیانه بر آن است. ولی اینک با گذشت حدود ۸۰ سال میتوانیم خوشحال باشیم که لااقل در عرضه تاریخنگاری، مجال آن درنگ و تأمل ولو دیرهنگام فراهم شده است. یکی از چهرههای شاخص این عرصه تکافتاده دکتر محمدعلی موحد است که با تکیه بر تجربههای حرفهیی و دانش خود در مقام کارشناس حقوقی نفت بدین مهم اقدام کرده است.
کتاب نخست این مجموعه به موضوع نهضت ملی شدن صنعت نفت در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی مربوط میشود و کتاب دوم نیز به توصیف تحولات بعدی پس از کودتای ۲۸ مرداد تا انعقاد قرارداد کنسرسیوم می پردازد که به ترتیب در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۳ منتشر شدند.
کتاب سوم را میتوان به دو بخش اساسی و کم و بیش متفاوت تقسیم کرد. یک بخش مقدماتی در اشاره به تحولات ایران از زمان کشف و استحصال نفت در سالهای مقارن با نهضت مشروطه تا حدود ۲۰ سال بعد که خاتمه جنگ اول جهانی و فراهم آمدن یک ثبات نسبی بالاخره فرصتی پدید آورد تا به صورتی جدیتر از پیش به حساب و کتاب معوقه شرکت نفت انگلیس و ایران رسیدگی شود. و آنگاه بخش اصلی کتاب که به چم و خم این رسیدگی مربوط میشود و رشته مذاکرات پنج ششسالهاش که در نهایت به لغو قرارداد دادرسی در سال ۱۳۱۱ منجر شد و امضای یک قرارداد جدید با شرکت نفت در سال بعد.
داریوش رحمانیان پژوهشگر تاریخ:
کار اصلی مورخ طبق تعریف من، فهم تاریخ زمان است. به این دلیل کار مورخ سرشت بیدارگری دارد یعنی وظیفه مورخ این است که شعور جامعه را به حرکت دربیاورد و تجربههایی را که رخ داده با قلم خود وارد شعور عمومی کند.
دکتر موحد در واقع در «خواب آشفته نفت» چنین کاری میکند. ایشان روایتی از تاریخ ما صورت میدهد که با حکایتها و داستانسراییهایی که در جو شعارزده و بدون اعتدال و منطق با جار و جنجال و هیاهو بیان میشود، بسیار فاصله دارد و از این بابت یک سرمشق بسیار ارزنده برای کسانی است که در تاریخ معاصر کار میکنند.
ما در تاریخ با یک روایت تام و تمام مواجه نیستیم، زیرا واقعیت بیرونی که مورخ ادعا میکند آن را طرح میکند، در دسترس هیچ کس نیست، نه در دسترس دکتر موحد است و نه در دسترس آقای بیات و نه در دسترس من. یعنی هیچ روایتی مطلق به معنای عینی کلمه به دست نمیآید. بنابراین آن چیزی که صورت میگیرد، یک روایت است. روایت دکتر موحد از تاریخ نفت ما کتاب «خواب آشفته نفت» است.
مایلام اشاره کنم که تاریخ واکنشهای ما به ماجرای امتیاز نفت و تاسیس شرکت و حفاریها و قضایای بعدی، تا کنون بسیار ناقص روایت شده است و حتی فکر میکنم در کتاب «خواب آشفته نفت» هم ناقص روایت شده است. یک نقص مهم کتاب دکتر موحد این است که واکنشهایی را که به قرارداد دارسی شد، از همان بدو مشروطه و تاسیس مجلس اول و مجلس دوم، به طور کامل روایت نکردند.
محمدعلی موحد:
(در اشاره به لاغری کتاب که رحمانیان در سخنانش آن را نقص کتاب موحد دانسته بود:) بنده سرتاسر لاغر هستم. از من (کتاب) لاغر دیدن عجب نیست. ولی امیدوارم آقای دکتر رحمانیان آن مطالبی را که بتواند لاغری کتاب را جبران بکند به روی کاغذ بیاورند. نه اینکه فلان آدم در مجلس دوم درباره نفت شعار داده، بحث کرده و از روباه انگلیس صحبت کرده. این حرفها چیزی را عوض نمیکند. این مطالبی است که من در تمام کتاب از آن محترز بودم. از این نحوه برخوردها. آن زمان کسی راجع به نفت نمیدانست. نمیدانست این آقایی که آمده آنجا نشسته، درباره نفت چی میداند. نمیدانستند، هیچی نمیدانستند. من کوشیدم از چنین چیزهایی در کتاب دوری کنم.
من مورخ نیستم. این دو استاد هر دو مورخاند. من آدمی هستم که از گوشه نگاه میکنم و پیامی دارم. من از آقای دهباشی خواسته بودم که غیر از دو استاد متخصص، آدمی معمولی مثل خود من هم که از بیرون نگاه میکند، بیاورند.
از طریق اوپک بود که من کم و بیش از کار نفت و از سطح بینالمللی نفت و اقتضائات آن سردرآورم. ما با قاعده بازی به کلی ناآشنا بودیم، خبر نداشتیم. قراردادی پیش ما میگذاشتند و ما میخواندیم. ظاهرش را میخواندیم ولی نمیفهمیدیم و بعد آشنا شدم با کار نفت و وظیفه خود دانستم که این مسئله را با مردم ایران در میان بگذارم، مخصوصاٌ با طبقه جوان و دانشگاهی. اول کاری که کردم، کوشیدم نفت را به دانشگاه ببرم و درس حقوقی نفت را اول بار من به دانشگاه بردم. در تمام کشورهایی که مصرفکننده نفت هستند، نفت احتیاج دارند و احتیاجشان غیر از آن احتیاجی است که ما داریم، اینها در دانشگاههایشان حقوق نفت میخوانند و من تعجب میکردم که چطور میشود در ایران که باید خیلی بیشتر به دنبالش برودند این درس در دانشگاهها نیست.
هنوز سرنوشت ما با نفت گره خورده است. وقتی من این کتاب را نوشتم، نفت ۱۴۰ دلار بود و امروز نفت افتاده پایین ۵۰ دلار. این مسئله عرض بنده را ثابت میکند. مسئله نفت هنوز برای ما مسئله است و ما هنوز در تقلای نفتایم. ببینید مملکتی با ۱۴۰ دلار نفت بودجه تصویب میکرد ولی حالا با زیر ۵۰ دلار باید بودجه تصویب کند. غرضم از این کتاب این است که نسل جوان را به تأمل واداریم. جوانهای مملکت که فردای ایران در دستشان است، شما جوانها قدری تأمل کنید در اینباره. من در سرتاسر این کتاب کوشیدم از شعارزدگی برحذر باشم. شعارزدگی و ظاهرسازی ما را گرفتار کرده. با دهان پرباد حرف زدن، شعار دادن، لجنپراکنی و به یکدیگر پریدن باید تمام شود. شعار دادن دردی از ما درمان نمیکند، گرهای از کار ما باز نمیکند.
وقتی ما نفت را ملی کردیم و همه عالم به هم خورد، ۳۴۰ هزار بشکه تولید ایران بود، ۲۲ سنت عایدی ما از هر بشکه بود. ما راجع به این ارقام صحبت میکنیم.
نفت مثل خط قرمزی است که سلطنت رضا شاه را به دو قسمت میکند. در قسمت اول، آدمهای درجه اول کار میکنند که در تاریخ ایران اصلاٌ سابقه نداشته است. بعد از کار نفت، این آدمها رفتند کنار و کار افتاد دست آدمهای درجه دو و درجه سه.
ایران به پیشرفت محکوم است و به کوری چشم بدخواهان پیشرفت خواهد کرد. ولی ما باید به خود بیاییم و توجه بکنیم.
راجع به نفت سه دوره داریم. پیش از آنکه قرارداد دارسی را لغو بکنند، سه دوره مذاکره شده. یک دوره مذاکرهکننده ما فیروز بوده، دوره بعدی آرمیتاژ بوده، در قرارداد ۱۹۱۹ قرار بود که ما مستشار بیاوریم، مستشار انگلیسی را وزارت دارایی انگلستان پیشنهاد کرد و ما آوردیم و از طرف ما ایشان رفت برای مذاکره. توافقی هم کرد. ما آن توافق را هیچ وقت به رسمیت نشناختیم. ولی عملاٌ ملاک مذاکرات بین ایران و آنها همان قرارداد ۱۹۱۹ بود. یعنی چیزی که ما صد بار رد کردیم، حتی مجلس ما رد کرد. ولی ما عملاٌ همان قرارداد را ملاک روابطمان قرار دادیم. دوره سوم تیمورتاش بود. اما دریغ از یک صفحه نوشته که ما ببینیم چه گفتهاند. نمیدانم مگر اینها لال بودند. نمیدانم وقتی برمیگشتند قرار نبود به بزرگتر خود، به بالاتری خود که نشسته بود آن بالا و همه هم از او میترسیدند گزارش بدهند. آخر چه رسمی است، چه وضعی است، چه سنتی است. ببینید ما به مدرک، به سند باور نداریم. چون از روی سند و مدرک هم نمیخواهیم حرف بزنیم. وقتی هم حرف میزنیم شعار میدهیم.