حسن یوسفی اشکوری
زیتون
درآمد
دوران عثمان از جهاتی در تاریخ اسلام مهم است. در این دوران سیر گذشته زیست فردی و اجتماعی و نظام سیاسی نوپای مسلمانان دچار تحول اساسی شد اما در این میان دو رخداد در روزگار خلافت عثمان منشأ تحولات مهمی گردید، یکی شورش بر خلیفه و قتل او، و دیگر، تدوین جدید قران که به «مُصحف امام» و یا قرآن عثمانی شهرت دارد و هنوز این عنوان بر قرآن اطلاق می شود. در مورد شورش و قتل خلیفه در جستاری جداگانه شرحی خواهد آمد اما در اینجا ماجرای قرآن عثمانی گزارش می شود که یکی از پر مناقشه ترین موضوعات دین اسلام و تاریخ اسلامی است. این نوشتار سالیانی قبل در سه قسمت منتشر شده و اکنون با حذف و افزوده هایی قابل توجه و در واقع با ویرایش جدید در دو بخش منتشر می شود.
پیش از ورود به مبحث اصلی باید به یاد داشت که تحقیق درباره تاریخ قرآن و چگونگی و چرایی تألیف و تجمیع و تدوین آن در نیم قرن نخست هم کاری است خطیر و هم اقدامی است بس دشوار. دشواری بدان جهت است که از یک سو هیچ نسخه کامل قابل استنادی از قرآن زمان پیامبر و نیز قرآن های پس از آن و از جمله قرآن های ابوبکر و عثمان در اختیار نیست و از سوی دیگر راه روشن و استواری برای تحقیق و تفحص و انکشاف حقایق متقن وجود ندارد. امروز جز متن قرآن کنونی و نسخه هایی از قرآن های غالبا ناقص از قرون نخست و نیز انبوه روایات متنوع و غالبا متضاد اسنادی برای تحقیق در قرآنهای نیم قرن اول در دست نیست. در این روایات غالبا گزارشهای مشابهی برای قرآنهای مختلف و از جمله مصاحف ابوبکر و عمر و عثمان و علی و دیگران ارائه شده به گونه ای که دقیقا نمی توان دریافت فلان روایت مربوط به جمع قرآن در زمان ابوبکر است و یا عمر و یا عثمان. گرچه قطعا بعدها از سر بی توجهی و یا سهل انگاری و یا در نسخه برداری های پیاپی در گزارشهای راویان بین روایات خلط هایی رخ داده و این امر شماری از این روایات را مبهم و حتی نامفهوم کرده است، اما در این نیز تردید نیست که یکی از مهم ترین دلایل این تناقضات و آشفتگی ها جعلی بودن بسیاری از این روایات است که بعدها پیروان اصحاب و به ویژه خلفا به انگیزه های گوناگون (از جمله گرایش فرقه ای و به طور خاص فضیلت تراشی برای شخصیت های مورد اعتقاد و علاقه شان) بر ساخته شده اند. با این همه، فعلا راهی جز این وجود ندارد که از میان انبوه روایات پراکنده در منابع روایی و تاریخ قرآن و با استفاده از تحقیقات قرآن شناسان سنتی و (در حد اطلاع نویسنده) جدید گزارشی از تاریخ قرآن در نیم قرن نخست هجری به دست دهیم.
برای رعایت نظم منطقی و نشان دادن سیر تاریخی جمع قرآن می توان جمع و تدوین را در مقاطع زیر گزارش کرد:
الف-روزگار پیامبر
شهرت دارد که قرآن در زمان ابوبکر جمع و تدوین شد و در روزگار عثمان اصلاحاتی در آن صورت گرفته و در نهایت به شکل نسخه نهایی و اجماعی اصحاب و مسلمانان در آمد و به زودی در تمام قلمرو اسلام و امپراتوری عربی-اسلامی قرآن عثمانی قران رسمی شمرده شد. اما پیش از ورود به نظریه مشهور ادوار جمع و ویرایش نهایی قرآن، باید اشاره کرد که نظریه مشهور دیگری نیز وجود دارد که متن قرآن در زمان پیامبر کتابت و نیز جمع و تدوین شده بود و سیوطی نیز در «الاتقان» به آن تصریح کرده است.[۱] گرچه نظریه نخست مستند است به گزارشهای مختلف و فراوان تاریخی، که به آنها اشارت خواهد رفت، اما مستندات این نظریه نیز کم نیست و بلکه قابل توجه است.
شمار قابل توجهی از پژوهشگران قدیم و جدید و مسلمان و غیر مسلمان بر این گمانند که آیات و سور قرآن در زمان پیامبر با نظارت وی کتابت و جمع شده است. یکی از کسانی که از این نظریه حمایت کرده محقق نامدار تاریخ قرآن نولدِکه است. وی می گوید از برخی از آیات چنین استنباط می شود که این متن در زمان پیامبر تدوین شده بود. وی از آیات ۴۷-۴۸ عنکبوت، ۱۶-۱۷ قیامت و ۱۱۳-۱۱۴ طه اتخاذ سند می کند.[۲] او می افزاید احتمالا محمد آیات پراکنده را در مجموعه های بزرگتر جمع می کرده است. نیز روایاتی تصریح کرده اند که کسانی به دستور پیامبر آیات را می نوشتند و تدوین می کردند.[۳] احتمال دارد که آیات پراکنده را محمد خود در یک سوره گرد آورده باشد. او تدوین و نظم قرآن را آگاهانه و سنجیده می داند و این سنجیدگی را تأییدی بر این احتمال می شمارد. نولدکه می نویسد وحدت ادبی و محتوایی و انسجام مضمونی سوره های بزرگ (مانند یوسف، شعراء، معارج و مرسلات) یا تناسب قافیه ها و وزنها (مانند صافات) نشان می دهد که تدوین آگاهانه صورت گرفته است. وی در جای دیگر این دعوی را که در مقطع رحلت پیامبر قرآن پراکنده و در مکانی واحد و یا در سوره هایی مدون و مرتب نشده بود را مردود می شمارد و می گوید در اواخر، محمد خود برخی از سوره ها را مرتب و منظم کرده بود. او می افزاید سلسله ای کامل از نام اشخاص در دست است که می گویند قرآن در زمان محمد مدون شده بود. در عین حال او این احتمال را دور نمی داند که محمد خود در مدینه بر برخی آیات سابق افزوده هایی کوچک و استدراکاتی اعمال کرده باشد (به عنوان نمونه در آیات ۳۱-۳۴ مدثر، ۱۷-۱۸ عبس، ۶ تین، ۸-۱۱ بروج، ۳۷ نبأ و ۳۴-۴۰ مریم).[۴] سید حسین مدرسی طباطبایی از پژوهشگران شیعی معاصر نیز به استناد شماری از منابع کلاسیک اسلامی می گوید شواهدی وجود دارد که قرآن در زمان پیامبر به صورت متن مکتوب در آمده بود. محمد این کار را از اوایل مدینه آغاز کرد و تا آخر ادامه داد [۵]و به کاتبان می گفت که بخشهای جدید وحی شده را در کجا قرار دهند.[۶]
افزون بر آنها می توان از شواهد دیگری یاد کرد که در حد اطمینان آوری نشان می دهند که حداقل در مقطع درگذشت پیامبر قرآن در موقعیتی بوده که به عنوان کتاب و مجموعه ای از آیات و سوره ها تلقی می شده است. افزون بر آیاتی که در استدلال نولدکه آمده می توان به آیات ۲۳ بقره و ۱۳ هود نیز اشاره کرد که در اولی در مقام تحدّی مخالفان و منکران می خواهد آنان «سوره» ای همتای قرآن بیاورند و در دومی نیز در مقام تحدی صحبت از «عشر سُوَر» (=ده سوره) در میان است. اگر سوره را به معنای امروزین بدانیم، که ظاهرا در آن زمان نیز به همین معنا بوده، روشن است که سوره ها با شماری آیات منظم بوده و وجود خارجی داشته که بدان اشاره می شده است. بدون مشارالیه اشاره بی معناست. به ویژه که وقتی از ده سوره یاد می شود، مدعا روشن تر و قانع کننده تر می نماید. قطعا در مقطع طرح آیه ۱۳ هود سوره های زیادی وجود داشته که قرآن به حداقل آن یعنی ده تا (به عنوان نمونه حداقلی) اشاره می کند.
اصولا اصطلاح «قرآن» و کاربرد فراوان آن در آیات مختلف حکایت از آن دارد که این عنوان بر حداقل و یا غالبا بر یک مجموعه اطلاق می شده نه یک آیه و حتی یک سوره. مثلا وقتی پیامبر به مردمان سفارش می کند که قران را از چهار نفر بیاموزید (ابن مسعود، معاذبن جبل، سالم مولی ابی حُذیفه و اّبیّ بن کعب)[۷]، علی القاعده به متن مدون و حداقل به یک مجموعه اشاره دارد. روایات نیز کم و بیش مؤید همین واقعیت است. مثلا وقتی پیامبر پیش از وفات سفارش می کند «دو ثقل» (کتاب الله و عترت) را به یادگار می گذارم و تا روز واپسین از آن دو جدا نشوید[۸]، می توان نتیجه گرفت که در آن مقطع نه فقط مفهومی بلکه موجودی به نام «کتاب الله» وجود خارجی داشته که بدان اشاره و توصیه شده است. روایات قابل توجهی به این تدوین در زمان پیامبر تصریح کرده اند.[۹] از جمله قتاده از انس روایت کرده که در زمان پیامبر قرآن به وسیله چهار نفر جمع شد که همگی از انصار بودند: اُبّی بن کعب، زیدبن ثابت، معاذبن جبل و ابوزید (قیس بن السکن) انصاری.[۱۰]
البته برخی، که در هرحال نمی توانستند شواهد جمع قرآن در زمان رسول را نادیده بگیرند، این نظریه را بر ساخته اند که جمع قرآن در زمان پیامبر به معنای «حفظ مجموعه کامل قرآن» بوده اما جمع آوری بعدی آن در یک مجموعه مکتوب و مدون بوده است که می تواند از جهاتی درست باشد.[۱۱] آنان به نوعی بین دو نظریه جمع کرده اند. البته این بدان معنا نیست که تمام آیات وحی شده در زمان پیامبر ثبت و کتابت شده است. نظریه ای وجود دارد که می گوید بنا بر مضمون آیه ۷۶ بقره آیات ناسخ جای آیات منسوخ نشسته و یا پیامبر به تشخیص خود برخی آیات را به هردلیل در قرآن نیاورده و یا تغییراتی در آنها داده است.[۱۲]برخی از پژوهشگران غربی نیز کم و بیش با نظریه جمع و تدوین قرآن در زمان پیامبر همداستانند.[۱۳]
ب-روزگار ابوبکر
اما با چشمپوشی از نظریه جمع و تدوین قرآن در زمان پیامبر، شهرت دارد که قرآن در زمان ابوبکر جمع آوری و مدون شده و به قولی در همین زمان «مصحف» خوانده شد.[۱۴] ظاهرا جای تردید نیست که در زمان نبی اسلام و زیر نظر مستقیم و نظارت و هدایت خود او آیات تنزیلی پیاپی و به مناسبت های مختلف و متنوع به دست کاتبانی نام آشنا نوشته و مکتوب می شده است. جز افرادی که به نامشان اشارت رفت، علی بن ابی طالب نیز از کاتبان معتبر و معتمد پیامبر در کتابت آیات وحیانی بود و خود او بارها بدان اشاره و تصریح کرده است. در تداوم این سنت ادعا این است که این آیات مکتوب به صورت پراکنده و نوشته شده در برگها و چوبهای نخل و پوست[۱۵]و مانند آن در روزگار پس از درگذشت محمد به دست ابوبکر خلیفه نخست جمع آوری و در یک کتاب مجلّد شده و به اصطلاح «ما بین الدفّتین» یا «ما بین الّوحین (بین دو جلد) قرار گرفته است و بعدها در زمان عثمان به دلیل اختلافاتی در قرائات قرآن و برخی امور جزئی دیگر بار دیگر هیئتی مأموریت یافته و از قرآن نسخه واحدی تهیه کرده و آن را قرآن رسمی مسلمانان معرفی کردند. گرچه با فرض جمع و تدوین قران در زمان پیامبر تمام این مباحث پر دامنه، که موجب مناقشات فراوان شده و هنوز هم ادامه دارد، تا حدودی بلاموضوع خواهد شد و لاجرم باید نتیجه گرفت که روایات پرشمار پیرامون قرآن ابوبکر و عثمان و یا قرآنهای دیگر یا به کلی جعل و برساخته بعدی است و یا حداقل به گونه ای که ادعا شده واقعیت ندارند اما در هرحال تا زمانی که اجماعی در این موضوع پیدا نشده نقد و بررسی همین روایات و مدعیات پیرامون آن گریزناپذیر است. به ویژه دیری است که نظریه حمع قرآن در زمان ابوبکر و عثمان از رواج و مقبولیت بیشتری (مخصوصا در میان اهل سنت و پژوهشگران غربی) برخوردار است.
طبق گزارش منابع داستان جمع قرآن از آنجا آغاز شد که در سال نخست خلافت ابوبکر در جریان پیکارهای مشهور «رِدّه» جمعی از حافظان قرآن در پیکار یمامه (جنگ با مُسیلمه) کشته شدند و در پی آن این نگرانی در میان اصحاب پیدا شد که میراث بی مانند پیامبر یعنی مجموعه آیات قرآن در معرض نابودی و یا دگردیسی قرار گیرد و از این رو عمر (و به روایتی زیدبن ثابت) به ابوبکر پیشنهاد کرد که آیات پراکنده و محفوظ در حافظه ها و یا موجود در مکتوبات بی نظم جمع آوری و مدون و مکتوب شوند.[۱۶]شواهد نشان می دهد که در این زمان مصاحف مختلف و متعدد نزد افراد بوده که از روزگار پیامبر پدید آمده بودند و گویا عمدتا جنبه شخصی داشته اند. البته باید اذعان کرد که حتی با فرض قبول تدوین و تألیف قرآن در زمان پیامبر در دوران پس از پایان نزول وحی و رحلت مهبط وحی نیز تدوین و حداقل ویرایش آیات و مصاحف پیشین در یک مجموعه ضرورتی گریزناپذیر بود. زیرا تا آخرین لحظات بر پیامبر وحی نازل می شده و یا احتمال نزول داشت. در این میان طبعا قرآنهایی که از قبل تنظیم شده بودند (به ویژه قرآنهای شخصی نزد افراد) عملا نمی توانسته اند کامل باشند و یا حداقل به کمال شان اطمینانی نبود. وقتی گفته می شد که حمزه عموی پیامبر برای خود قرآنی داشته[۱۷]روشن است که چنین قرآنی (با توجه به شهادت حمزه در سال سوم هجرت) کامل نبوده است. در عین حال از منظر دیگر نیز در این زمان تجمیع و تنظیم متن واحد قرآن نیز ضرورت یافت و آن این که در زمان پیامبر نیاز چندانی به مراجعه مستقیم به متن قران نبود و این نیاز در مقطع فقد نبی اسلام بیشتر احساس شد. باید بر این همه افزود که اوراق و اشیای مختلف الاجزایی که قرآنهای زمان پیامبر بر آنها مکتوب بود، حداقل به گونه ای که نقل است، عملا قابل جمع و دوختن بین دو جلد نبوده اند.
در هرحال گرچه ابوبکر در آغاز پیشنهاد عمر را قبول نکرد (ظاهرا به این دلیل که این اقدام خلاف سیره پیامبر است و اگر چنین ضرورتی بود حتما آن حضرت انجام می داده[۱۸]) اما در نهایت پذیرفت. خلیفه به زیدبن ثابت، کاتب جوان و معتمد پیامبر در زمان نبی، مأمویت داد که بخشهای پراکنده قران را در یک مجموعه گرد آورد و مدون نماید.[۱۹] از آنجا که قرآن به لغت قریش نازل شده بود ابوبکر مردی از فصیحان قریش را همراه زید کرد تا با وی همکاری کند و افزود که اگر مشکلی پیش آید به خود او مراجعه شود. خلیفه فرمان داد که زید و عمر در مدخل مسجد بنشینند و هر آیه یا بخشی از وحی را که دست کم دو گواه شهادت دهند که آن را از پیامبر شنیده اند، بنویسند. گاه نیز سوگند موجب قبول مدعای افراد می شد.[۲۰]روشن است که این اقدام برای پیشگیری از هر نوع اشتباه و یا سوء استفاده از مقام و موقعیت افراد در دخل و تصرف در قرآن بود. به ویژه که بیشترین تکیه جمع قرآن حافظه های افراد بود و این امر می توانست راه سوء استفاده را بیش از پیش هموار کند. از قضا یکی از کسانی که آیه ای آورد که در آن حکم رجم زناکاران زن و مرد کهن سال بود و به دلیل فقدان شاهد مقبول پذیرفته نشد عمربن خطاب صحابی مشهور و احتمالا پیشنهاد دهنده اصلی تدوین قرآن بود.[۲۱] طبق گزارشی دیگر گروه زید دو منبع برای تحقیق و اقدام خود برگزیدند. یکی این که مکتوبات در حضور پیامبر نوشته شده باشند و دیگر این که در سینه مردمان و حافظان محفوظ و مضبوط بوده باشند.[۲۲]برخی از محققان نوشته اند که افزون بر منابع یاد شده، یکی از اهم منابع زید بن ثابت در جمع آوری و تدوین قرآن، نسخه ای از قرآن بوده که در خانه پیامبر قرار داشته است.[۲۳] طبق روایتی ابی بن کعب املا می کرده و دیگران می نوشتند. البته از برخی افراد نیز به عنوان همکار زید در جمع قرآن یاد شده است.[۲۴]
در هرحال قرآن ابوبکر بر لوحه هایی از چرم و یا برگها نوشته شد. درباره خصوصیات این نسخه ابوبکر اطلاعات روشنی در دست نیست. اجمالا گفته شده که این قرآن در عین تجمیع و تدوین فاقد ترتیب سوره ها بود و حتی معلوم نیست که واقعا بین دو جلد قرار داشته یا نه.[۲۵] ظاهرا این قرآن تک نسخه بود و در جعبه ای نهادند تا محفوظ باشد و در هرحال گویا در اختیار مردم قرار نداشت. به عبارت دیگر به مردم عرضه نشد. گویی قرآنی شخصی و حداکثر قرآن معتبر شخص خلیفه شمرده می شد. گفته شده که این نسخه نزد ابوبکر بود و از آن به سختی مراقبت و محافظت می شد و او آن را به عمر سپرد و او نیز آن را به دخترش حفصه سپرد. با این که این قرآن به دست خلیفه و دستگاه خلافت رسمی تدوین و آماده شده بود اما قرآن رسمی نبود و از این رو مردمان و صحابه در پیروی از قرآنهای مختلف آزاد بودند.[۲۶]
اما این که این اقدام مهم بی اختلاف و ادعا فیصله پیدا کرد یا نه، چندان روشن نیست. گرچه طبق برخی گزارشها اختلافی جز درباره صحت دو آیه آخر سوره توبه رخ نداد و آن هم با شهادت شخصیت معتبری چون خُزیمه بن ثابت انصاری به جای دو شاهد پذیرفته شد.[۲۷] اما اگر منابع مربوط به داستان جمع قرآن ابوبکر قابل اعتنا باشند امروز روایاتی در دست است که به روشنی از تحریف و تغییر طبیعی و عمدی در کار سترگ جمع قرآن حکایت می کند. از جمله شخص عمر به یاد می آورد که به نظر او آیاتی از قران حذف شده و یا از بین رفته اند. یکی از آن آیات درباره وظیفه شناسی نسبت به والدین و دیگری درباره جهاد بوده است. حتی سه تن از رجال متخصص قرآن یعنی زیدبن ثابت، عبدالله بن عباس و ابی بن کعب از مدعای وی در مورد دو آیه حمایت کردند.[۲۸] نیز به گزارش مدرسی از منابع، عبدالله بن عمر و همچنین فقیهان بعدی مدعی بودند که بخشی از قرآن پیش از جمع آوری از بین رفته بود. همچنین به گزارش نولدکه در دو قرن اخیر برخی محققان غربی مدعی شده اند که آیاتی (از جمله آیه اول سوره اسراء) را در همین زمان جعل کرده و بر قرآن افزوده اند و یا حتی خود ابوبکر نیز آیه ای را جعل کرده است. او گزارش می کند سیلوستر دیتراسی فرانسوی آیه ۱۴۴ سوره آل عمران را (آیه ای که ابوبکر هنگامی که عمر برآشفته و با هیجان مرگ نبی اسلام را انکار می کرد برای او خواند) جعل ابوبکر می داند که به خاطر آرام کردن دوستش عمر آن را خوانده است. دلیل و شاهد این محقق نیز این است که عمر با شگفتی گفته که من تا کنون این آیه را نشنیده بودم. اما نولدکه در این دو مورد به تفصیل سخن گفته و هر دو مورد را مردود و نادرست می شمارد. او می گوید درباره سفر اسراء و آیه آن هیچ مناقشه ای وجود ندارد هرچند محتمل است که این یک سفر روحانی در رؤیا بوده باشد. در مورد دوم نیز به درستی می گوید عمر و همفکرانش در آن لحظه دچار هیجان و فشار روحی شده و توان تفکر و اندیشیدن را از دست بودند و از این رو عمر چنان سخنی گفته است.[۲۹] اصولا چگونه می توان قبول کرد که در آن شرایط و لحظات کسی چون ابوبکر آیه ای را جعل و اختراع کند و آنگاه کسانی چون عمر و یا دیگران به سادگی از کنار آن بگذرند و یا به آن تن بدهند؟[۳۰]
اما نولدکه درباره قرآن ابوبکر و انگیزه ها و چگونگی آن فراوان مناقشه می کند. وی روایات مربوط به این ماجرا را، به دلیل ابهامات و اشتباهات تاریخی و تناقضات فراوان، چندان مقبول نمی شمارد و می گوید در نهایت این گزارشها کمکی به روشن شدن موضوع نمی کنند. از این رو، او معتقد است که باید بیشتر بر تحلیل ادبی و محتوایی تکیه کرد تا شکل روایات. به ویژه وی در همان انگیزه طرح جمع قرآن تردیدی جدی می افکند. او در مرحله نخست شهادت این شمار از حافظان قرآن (حداقل هفتاد نفر)[۳۱] که در یمامه کشته شدند را غیر قابل قبول می داند و (با استناد به گزارشهای طبری و ابن اثیر) می گوید دو نفر (عبدالله بن حفص و سالم مولی ابی حذیفه) از کسانی که به وضوح معرفتی از قرآن داشتند در این پیکار به قتل آمدند و از این رو وی ربط جمع قرآن با ماجرای شهادت شمار زیادی از حافظان را بی وجه می داند. به گزارش رامیار، محقق دیگری (کائتانی) اسامی ۱۵۱ یک تن از کشته شدگان یمامه را استخراج کرده و به این نتیجه رسیده که اکثریت قریب به اتفاق مجاهدان و کشته شدگان این پیکار نومسلمان بوده واز این رو علی الاصول نمی توانسته اند حافظان قرآن باشند. نولدکه حتی رواج گسترده حفظ قرآن در آن مقطع را نیز چندان معقول نمی داند.[۳۲] نولدکه می افزاید ضمن این که می دانیم شخص محمد نیز اصرار بر تدوین وحی داشته و از این رو اگر هم چنان تعدادی از حافظان قرآن کشته هم می شدند باز موجب نابودی قرآن نمی شد. این نکته مسلم است که همان قرآن ابوبکر نیز در مرحله نخست به استناد نسخ مکتوب موجود تنظیم شده و این امر نشان می دهد حتی نابودی حافظان نیز تهدید جدی برای نابودی مصاحف مختلف نمی شده است. در هرحال به نظر می رسد جمع و تدوین و تنظیم جدید قرآن در یک مجموعه در زمان پس از رحلت نبی اسلام چندان ضروری بوده که نیازی به ارائه دلیل و یا دلایل خاص ندارد.
نولدکه از این منظر نیز داستان قرآن ابوبکر را مورد نقد قرار می دهد که در زمان کوتاه خلافت ابوبکر عملا امکان و مجال لازم برای چنین کار سترگی نبوده است. او استدلال می کند اگر قبول کنیم که پیشنهاد جمع قرآن در مقطع پس از جنگ یمامه بوده بنابراین حدود پانزده ماه از خلافت ابوبکر باقی مانده بود و در این مدت جمع قرآن با آن پراکندگی بس دشوار بوده است.[۳۳] در واقع این نقد بدان معناست که از نظر نولدکه جمع قرآن در زمان ابوبکر نمی تواند رخ داده باشد.
قابل ذکر این که به روایتی در همین زمان علی بن ابی طالب نیز قرآن را جمع و تنظیم کرده که به «قرآن علی» شهرت دارد و پس از این در این مورد شرح بیشتری خواهد آمد.
ج-روزگار عمر
اما برخی گزارشها نیز حکایت از آن دارد که قرآن در زمان عمر جمع و تدوین شده است. نولدکه می گوید در این مورد سه نظر وجود دارد. اول جمع در روزگار ابوبکر و دوم در زمان عمر و سوم آغاز جمع در زمان ابوبکر و ادامه و اتمام آن در زمان عثمان. او می افزاید که ترجیح یکی بر دیگری کار آسانی نیست. اما ظاهرا جمع قرآن در زمان عمر چندان موجه نمی نماید.[۳۴] آنچه شهرت دارد این است که قرآن ابوبکر (حداقل نسخه ای از آن) نزد عمر بود و او آن را نزد دخترش حفصه به امانت نهاد[۳۵] و همان نسخه بعدها در زمان عثمان متن محوری تدوین و تنظیم جدید قرآن شد.[۳۶] اما نولدکه در این مورد از جهاتی مناقشه می کند و می گوید به گونه ای که در مورد انگیزه های ابوبکر و شخص عمر در مورد جمع قرآن گفته شده، این اقدام یک اقدام دینی و حکومتی بوده و چنین امری با نگهداری قرآن در نزد یک شخص و یک زن (ولو دختر عمر و بیوه پیامبر) سازگار نیست چرا که این اقدام نشان می دهد که قرآن به عنوان ارث از پدر به فرزند بوده و در واقع یک امر شخصی بوده است. در واقع نولدکه نظریه شخصی بودن امر تدوین قرآن را معقول می داند و از این رو می افزاید طبیعی است که قرآن از طریق ارث به حفصه منتقل شده است.[۳۷] این که گفته شده حفصه حاضر نبود که قرآن را در اختیار خلیفه عثمان قرار دهد نشان از آن دارد که آن را به عنوان میراث شخصی خود می شمرده است. با این همه انتقال قرآن خلیفه ابوبکر به عمر به عنوان جانشین او نشان از آن دارد که این مصحف باید حکومتی باشد نه میراث شخصی و به رسم امانت به حفصه سپرده شده بود. در هرحال روایات متناقض می نمایند.
با این همه چند نکته مسلم می نماید. یکی نقش عمر در پیشنهاد جمع قرآن در زمان ابوبکر و دیگر نظارت بر کار جمع و تدوین و تنظیم مصحف شریف در همان زمان. عمر در زمان خلافتش نیز سعی وافر داشت تا قرآن هم محفوظ بماند و هم به درستی و به خوبی کتابت شود. برای حفظ درست و دقت بیشتر در متن و واژگان ترجیح می داد که، جز در نماز، قرآن از روی متن مکتوب قرائت شود. گویا خود او نیز مصحفی داشته است. طبق گزارش رامیار از منابع مختلف: وقتی عمر می شنید کسی قرآن را از حفظ املا می کند در خشم می شد. اگر با قرائتی بر خلاف عموم روبرو می شد، آنقدر آشفته می گردید که وقتی فردی عادی بود با طرف دست به گریبان می شد و بعد که خلیفه گردید دست به شلاق می برد، هرچند که طرف پایگاهی بلند و مقامی والا داشت. در این مورد داستانهایی در منابع گزارش شده است. از جمله گفته اند که در مقام خلافت بود که مصحفی از شام آوردند تا در مدینه مقابله شود. چیزی که تازه در آن دیدند که از اُبیّ بود. عمر شلاق به دست ایستاده بود تا ابیّ را آوردند و آن پیر مرد از خود دفاع کرد.
در آن زمان سفر از شهری به شهری برای به دست آوردن نسخه ای از مصحف رایج شده بود و یا مصاحفی را که در شهری دیگر نوشته بودند برای مقابله و بازدید اصحاب به مدینه می آوردند و یا گروهی از نویسندگان به مدینه می آمدند و ابیّ بن کعب (یا دیگری) قرآن را بر آنها دیکته می کرد و آنها می نوشتند. او به همه بخشنامه کرده بود که [احتمالا برای بیم از تحریف] قرآن را به سرزمین دشمن نبرند. اگر کسی مصحف را با خط ریز می نوشت او را می زد و از دیدن قرآنهای درشت خط مسرور می گردید. مردم بادیه را آزمایش می کرد و اگر چیزی از قرآن نمی دانستند آنها را می زد.[۳۸] از این رو باید اذعان کرد که در زمان عمر نیز قرآن به جد محافظت می شده است.
د-روزگار عثمان
اما «قرآن عثمانی». گرچه در این مورد نیز روایات مختلف و گاه متضاد اند[۳۹] اما طبق نقل مشهور در زمان عثمان در مورد برخی از امور از جمله قرائات قرآن اختلاف پدید آمد و از این رو خلیفه ناگزیر برای رفع اختلافات موجود به گروهی از قرآن شناسان معتبر مأموریت داد تا با رفع اشکالات و زدودن کاستی ها ویرایش تازه ای از قرآن پدید آورند به گونه ای که مقبول و مورد اعتماد عموم و اصحاب و بزرگان امت قرار گیرد.
گزارشها حکایت می کنند که طی جنگهای ارمنستان و آذربایجان جنگاوران در سوریه و عراق در باره شکل حقیقی قرآن اختلاف کردند. در این زمان مصاحف مختلفی در نزد برخی صحابیان وجود داشت[۴۰] و چند قرآن منسوب به چند تن از اصحاب نامدار پیامبر و قرآن شناسان شناخته شده در نواحی مختلف جهان اسلام از شهرت و اعتبار برخوردار بودند اما با توجه به اختلافاتی که از برخی جهات در میان این قرآن ها وجود داشت مردمان هر ناحیه از قرآنی خاص پیروی می کردند و قرآن مختارشان را بر قرآن های رقیب ترجیح می دادند. مردمان حمص قرآن قرائت مقداد را برتر می دانستند. دمشقی ها قرآن ابی بن کعب را و کوفیان قرآن ابن مسعود و بصریان قرآن ابوموسی اشعری را معیار تلقی کرده و قرآنهای خود را برتر و معتبر می شمردند. در واقع هر قرائتی منسوب به صحابه ای بود و مردم تنها آن صحابی مقتدای خود را می شناختند و دیگری را قبول نداشتند. پس از بازگشت سربازان به کوفه، حُذیفه صحابی نامدار پیامبر و مقیم کوفه و از سرداران عرب که در پیکار ارمنستان شرکت داشت[۴۱]، که از اختلافات عمیق و گسترده از اختلاف در قرائت های قرآن[۴۲] در کوفه و نیز در میان سربازان به سختی پریشان و نگران شده بود، پیش عثمان آمد و از این اختلاف و آشفتگی شکوه و اظهار نگرانی کرد. اصحاب گرد آمدند و به چاره جویی پرداختند.[۴۳] و این روند به تصمیم و اقدام خلیفه مبنی بر تنظیم جدید قرآن منتهی شد.[۴۴] در هرحال تفاوت قرآنها در زمان عثمان ضرورت تدوین مصحف عثمانی و تنظیم متنی مورد پذیرش همگانی را پدید آورد.[۴۵]
رامیار گزارش جامع تری در مورد ضرورت های ویرایش تازه قرآن در زمان عثمان به دست داده است. علاقه مندان می توانند به کتاب او مراجعه کنند.
عثمان به گروهی از افراد کم و بیش موجه و به ویژه مرتبط با خاندانهای معتبر و مؤثر در دین و سیاست آن روزگار مأموریت داد قرآن را مورد بازنگری قرار دهند و ابهامات و احیانا اشکالات شکلی آن را بر طرف کنند. این افراد عبارت بودند از: زیدبن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعیدبن عاص و عبدالرحمان بن حارث. زید از انصار بود و سه تن دیگر از قریش مکی. البته در برخی منابع از جمله سیوطی در «الاتقان»[۴۶] اعضا را دوازده تن آورده اند اما نولدکه آن را نادرست می داند و می گوید این عدد تحت تأثیر اسباط دوازده گانه بنی اسرائیل بر ساخته شده است.[۴۷]
نولدکه در مورد ترکیب این گروه و اعضای آن و انگیزه گزینش آنان تحقیق کرده و سخنان روشنگری گفته است. او می گوید دلیل انتخاب زید روشن و تمام منابع نیز در مورد او اجماع دارند. چرا که او در زمان پیامبر جوانی مورد اعتماد وی و کاتب وحی بود و نیز از هوش و ذکاوت درخوری بهره داشت اما این که او از توان و صلاحیت لازم برای حفظ قران نیز برخوردار بود منابع چیزی نمی گویند و اگر بود قطعا در منابع انعکاس می یافت.[۴۸] اما به گفته نولدکه روشن نیست که سه جوان قرشی چرا و به چه دلیل برگزیده شده اند. وی سه جوان را به اختصار معرفی می کند و در نهایت نتیجه می گیرد این انتخاب بدان دلیل بوده که قرار بود قرآن به لهجه و قرائت قریش تنظیم شود.[۴۹] در عین حال به نظر می رسد انتخاب جوانان به جای اصحاب نامدار و حافظان قرآن (به ویژه علی و حتی فرزندان جوانش) چندان روشن نیست.
چنان که اشاره شد به احتمال زیاد از زمان پیامبر قرآن مدون وجود داشت اما در عین حال طبق قول مشهور در منابع (عمدتا اهل سنت) قرآن ابوبکر بود که به عمر سپرده شده بود و او آن را به دخترش حفصه سپرده بود و در زمان عثمان همین قرآن مبنا و متن اصلی برای ویرایش جدید قرآن قرار گرفت.[۵۰] با این همه قرآنهای متفاوت دیگر هم وجود داشت[۵۱] که به ویژه در نواحی دورتر از مرکز مطرح بود و هر کدام طرفدارانی داشت. به گزارش نولدکه در فاصله بیست ساله فوت پیامبر تا زمان تدوین قرآن عثمانی حداقل چهار مجموعه قرآن شهرت دارد: قرآن ابی بن کعب، قرآن عبدالله بن مسعود (ملقب به «دیباج القرآن»)، قرآن ابوموسی اشعری (ملقب به «لباب القلوب») و قرآن مقداد بن اسود.[۵۲] اما به گمان این محقق روشن نیست که این قرآنها مستقل و جدای از قرآنهای پراکنده عصر نبوی (نصوص وحی) بوده اند یا نسخه هایی از همان قرآنهای پیشین. گفته شد که قرآن ابی در دمشق و سوریه رواج داشت و کوفیان از قرائت ابن مسعود و مردمان بصره از قرآن ابوموسی و اهالی حمص از قرآن مقداد حمایت می کردند. البته دلیل رواج قرآن ابن مسعود و ابوموسی در کوفه و بصره طبیعی است چرا که آنان در این نواحی بودند ولی دلیل رواج قرآن ابی و مقداد در شامات (دمشق و حمص) روشن نیست. از این قرآنها امروز نشانی نیست و از این رو در باره شکل و محتوای آنها نمی توان داوری کرد. در مورد قرآن ابی و ابن مسعود مطالبی و گزارشهایی در دست است[۵۳] اما در باره قرآنهای مقداد و ابوموسی چندان دانسته نیست. نولدکه با استفاده از منابعی چون ابن ندیم در «الفهرست» و سیوطی در «الاتقان» گزارشی مبسوط از قرآنهای ابی و ابن مسعود و نیز ابوموسی ارائه داده است.[۵۴]
ظاهرا اختلاف اساسی در مورد قرائت های قرآن بود و همین امر موجب اقدام تازه عثمان بود. بر حسب اسناد تاریخی نولدکه گمان برده که این اقدام در فاصله سالهای ۳۰ تا ۳۲ هجرت انجام شده اما رامیار با نقد و بررسی منابع به این نتیجه رسیده که آغاز این کار را در اواخر سال ۲۴ هجری می توان به حساب آورد.[۵۵] از آنجا که در آن زمان هنوز زبان عربی دارای قواعد دستوری چندان روشن و استواری نبود و از سوی دیگر لهجه ها و برخی تفاوتهای گویشی در زبانهای نواحی دور و نزدیک و حتی قبایل مختلف و متفاوت بوده تلاوت و قرائت قرآن نیز دچار اختلاف می شده و گویا در فاصله زمانی درگذشت پیامبر تا روزگار عثمان این اختلافات و برخی تفاوتهای دیگر به صورت حادی در آمده بود. اما عثمان در مورد قرائت فرمان داد در صورت بروز اختلاف قرائات زبان قریش را معیار قرار دهند با این استدلال که زبان و لهجه پیامبر قرشی است و قرآن به این زبان و لهجه نازل شده است. اما نولدکه می گوید قرآن به هیچ لهجه محلی نوشته نشده بود. بلکه به زبان آزاد و به زبان شعر جاهلی بود و این زبان بسیار متنوع بود. می توان نتیجه گرفت که اشعار قدیمی و قرآن به زبان فصیح یا قابل فهم عمومی نوشته شده بود و تفاوت این زبان در مراکزی چون مکه و مدینه با زبانهای محلی دیگر بسیار اندک بود. نولدکه می گوید اما عالمان بعدها گفتند در آغاز هفت قرائت (=لهجه) وجود داشت و قرآن به لهجه قریش بود.[۵۶]
سرانجام قرآن با ویرایش نو تدوین و تنظیم شد. گرچه از افراد مختلف به عنوان املا کننده و یا کاتب یاد شده اما گویا املا کننده همه مصاحف یک نفر نبوده و املا کنندگان و نویسندگان چند نفر بوده اند. این نسخه ها ظاهرا بر کاغذهای ضخیم و یا پوست های نازک و با حروف درشت کتابت شده بودند. اما این نسخه ها همه یک دست و یک جور نوشته نشد. عثمان می خواست که این مصاحف شامل حروف هفتگانه[۵۷] باشد و چون آن زمان هنوز نقطه و اعراب گذاردن در خط عربی مرسوم نبود، پس ناگزیر باید قرآن را بدون نقطه و اعراب نوشته باشند و این امر البته خواندن متن مکتوب را بس دشوار می کرد. ظاهرا این قرآنها با خط مشهور به خط کوفی نگاشته شدند که بعدها نیز قرآنها با همین خط نگاشته می شدند.[۵۸] از این رو بعدها اختلافاتی در قرائت ها و یا برخی موارد دیگر (مانند شماره آیات بعضی سوره ها) رخ داده که احتمالا برآمده از انعکاس همان تفاوتهای زبان نوشتاری در نسخه برداری های قرآن عثمانی است. در عین حال باید دانست الفاظی که در قرائت شان اختلافی نبود به یک صورت کتابت می شد.
در هرحال چنین کار سترگی قطعا نمی توانسته در کوتاه مدت انجام شده باشد. به ویژه که کار تفحص قرآنهای مختلف و پراکنده و جمع آوری آنها و تحقیق و تطبیق آنها خود کاری زمان بر بود. گفته شده که پس از پایان تحقیق نسخه شناسانه از یکایک مردم [احتمالا مراد اصحاب اند] شهادت گرفتند. سپس به نوشتن پرداختند و سه بار نوشته خود را با منابع موجود مقابله و مقایسه کردند. احتمالا چند سالی طول کشیده است. رامیار این دوره را پنج سال می داند (از سال ۲۵ تا ۳۰ هجری).[۵۹] کاتبان از نسخه اصلی چهار نسخه تهیه و آماده کرده و هرکدام را به شهری مهم و مرکزی در جهان اسلام فرستادند. یکی را در مدینه نهادند و سه دیگر را به کوفه و بصره و دمشق فرستادند. در این مورد گزارشها یکسان و دقیق نیست. طبق یک گزارش نسخه ای نیز به مکه فرستاده شد. برخی حتی از هفت و یا هشت نسخه ارسالی نیز یاد کرده و گفته اند به یمن و بحرین و بین النهرین و مصر نیز فرستاده شد.[۶۰]به روایتی برای هر یک از سپاهیان نسخه ای از قرآن فرستاده شد. از آنجا که خواندن این قرآنها با آن رسم الخط دشوار بود با هر قرآنی آموزگاری نیز برای تعلیم مردم در درست خواندن آنها اعزام شدند.[۶۱]
این قرآن پس از آن به «قرآن عثمانی» و نیز «مُصحَف»[۶۲] (=مصحف شریف) شهرت یافت. ظاهرا با الهام از آیه ۱۲ سوره یس به قرآن مدینه «امام مصحف عثمان» گفته شده است.[۶۳]
گفته شده که در کار تنظیم قرآن تقریبا اختلافی رخ نداد و با اجماع انجام شد.[۶۴]به عبارت روشن تر نه با تصمیم عثمان مخالفتی دیده شد و نه قرآن آماده شده مورد انکار قرار گرفت. به گفته رامیار همه پذیرفتند که یک نسخه از قران باشد و هر کس نسخه خود را با آن منطبق کند. ظاهرا در این میان فقط یک نفر بود که از برخی جهات معترض بود و معترض باقی ماند و آن عبدالله بن مسعود بود. با توجه به مقام والای ابن مسعود در مصاحبت با پیامبر و پارسایی و به ویژه قرآن شناسی وی این اعتراض و مخالفت اهمیت یافت و خلیفه را دچار دردسر کرد. او مصحفی برای خود داشت و کوفیان نیز از او پیروی می کردند. وی تن نداد و معترض ماند و گویا کوفیان نیز به آن وفادار ماندند. با توجه به سوابق نیکوی ابن مسعود و حمایت گسترده مردمان آنجا از او تداوم اعتراض وی ایجاد مشکل می کرد. از این رو خلیفه او را به مدینه فراخواند[۶۵]و در مسجد و در حضور مردم بین آن دو محاجه ای رخ داد. عثمان بر او خشم گرفت و به فرمان او گماشتگان خلیفه ابن مسعود را مورد آزار قرار دادند و، چنان که پیش از این اشاره شد، این امر برای خلیفه نامحبوب گران تمام شد و از آن زمان به بعد آزار شخصیت معتبری چون ابن مسعود به عنوان طعن بر عثمان همواره مطرح بوده و هست. این ماجرا به قدر کافی از شهرت بر خوردار است اما نولدکه در اصل چنین اعتراضی از جهاتی تردید می افکند.[۶۶] اما جز ابی بن کعب، که پیش از آن درگذشته بود، از مقداد، که در همان سال تدوین قرآن مرده بود، و نیز ابوموسی اشعری مخالفتی دیده نشد و این به معنای موافقت با قرآن عثمان است.[۶۷]در عین حال نولدکه ادعا می کند که ابن مسعود، جز یک مورد و آن هم به تلویح، قرآن عثمانی را متهم به تحریف نکرده و فقط از این که به قرآن او توجه نشده (چرا که قرآن پشین نزد حفصه و نیز متن ابی محور قرار گرفته بود) منتقد و معترض بود.[۶۸]
واقعیت این است که ماجرای مخالفت و اعتراض ابن مسعود تا حدودی پیچیده و مبهم است. بسیار محتمل است که در این کار انگیزه های شخصی و اختلافات پیشین بین او و خلیفه و گماشتگانش در کوفه سهمی داشته باشند. به ویژه خلیفه او را با تمام سوابق و شایستگی اش در دین شناسی و قرآن شناسی و مصاحبت با پیامبر در کار سترگ ویرایش قران مشارکت نداد و این امر موجب آزردگی او شده و او خود را برتر و شایسته تر از دیگران (به ویژه زید) می دانست و بارها نیز بدان تصریح کرده بود. از این رو خلیفه از او خواست تا مصحفش را برای استفاده گروه بررسی کنندگان قرآن به مدینه بفرستد اما او تن زد و قبول نکرد. برخورد تند و توهین آمیز عثمان با شخصیتی چون ابن مسعود در مسجد مدینه و در حضور انبوه مردمان از عمق اختلافات دیرین و نفرت فیمابین پرده بر می دارد. با این همه گفته اند که در نهایت هم خلیفه از کرده خود پشیمان شد و از ابن مسعود پوزش خواست و هم ابن مسعود تسلیم شد و قرآن عثمان را مورد تأیید قرار داد (گرچه برخی این روایت را ضعیف دانسته اند).[۶۹]
*با اندک ویرایش. برای دیدن ارجاعات به سایت زیتون مراجعه کنید.