راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

هر نوشته نازل و بنجلی که زیر هم نوشته شود شعر نیست!

مجتبا هوشیار محبوب
در گفتگو با محمد آزرم

هنر آنلاین

محمد آزرم شاعر معاصر می‌گوید تعداد زیاد کتاب‌هایی که عنوان شعر دارند نتیجه‌ انباشت نوشته‌هایی است که سال‌ها اجازه چاپ شدن نداشتند یا تصور می‌کردند که ندارند.

او در این گفت‌و‌گو درباره “ساده نویسی” در شعر امروز می‌گوید: “معضل ساده‏‌نویسی این است که سلیقه و روش نوشتن یک نفر با استناد به حرفی از نیمایوشیج که می‏‌خواسته زبان شعر را به دکلماسیون طبیعی کلام نزدیک کند، چسبانده می‏‌شود و به عنوان رویکردی جمعی به آن صحه گذاشته می‏‌شود تا سبک نوشتن یک نفر تبدیل به سبک رایج شود…”

مشروح گفت و گوی ما چنین است:

جناب آزرم، ابتدا از “هیاکل” برای ما بگویید. در چه مرحله‌‌ای است؟ مجوز نشر گرفت؟

هنوز من و ناشر کتاب یعنی انتشارات سرزمین اهورایی، در انتظار دریافت مجوز انتشار “هیاکل” هستیم. اگرچه زمانی طولانی برای آن صبر کرده‌ایم که اگر کتاب شعری معمولی با معیارهای رایج شعر بود، عجیب بود؛ اما همچنان امیدواریم که وزارت ارشاد طبق وعده‌ای که در دولت فعلی به شاعران و نویسندگان داده است، رفتارهای سلیقه‌ای در بررسی کتاب را کنار بگذارد و هموارکننده آثار خلاقی باشد که رویه‌های جدیدی برای شعر امروز فارسی رقم می‌زنند.

هیاکل” نسبت به شعرهای پیشینی شما از نظر رویکرد به زبان و ساخت شعر چه تفاوتی اصولی و ماهوی دارد؟

هیاکل، جهانی زبانی است که در فرم خودش امر ناممکن را احضار می‌کند و با آن گذشته‌ای را بازسازی می‌کند که هرگز اتفاق نیفتاده اما می‌توانست باشد و محل این توانستن، تنها و تنها خود شعر هیاکل است. هیاکل آن جهان ناممکن است که ناممکنیت خود را با ساختار قطعه قطعه خود و پر نشدن فاصله‌ها و شکل نگرفتن آن شکل یکتای نخستین، فاش می‌کند. کل کتاب، شعری با ساختار لایه‌مند است که مراتبی دارد و معناهایش مابه‌ازای جهانی دیگر نیست، بلکه مولد معناهایی متکثر به ازای خود کتاب است و مراتب خودش را نقد می‏‌کند.

بدیهی است که هیاکل با جهان‌های دیگر در ارتباط است و از هر ارتباطی مطلوب خودش را می‌سازد؛ مثلا جدیت جهان فلسفه را با ساختن طنز موقعیت که درونی خودش است، خنثی می‌کند، یا به بیان دیگر با نقدی زیباشناختی، منطق آن را دگرگون می‌کند. کاری که با اصوات، آواها، و صداهایی که به ساختار خود جذب کرده است هم، صورت می‌‏دهد.

شنیده‌ام که کتابی از گزیده اشعار هوشنگ ایرانی تدوین کرده‌اید. چرا سراغ این شاعر رفتید؟ از نظر شما اهمیت ایرانی در چیست؟

اسم این کتاب “جیغ بنفش” است که گزیده شعرهای هوشنگ ایرانی به همراه مقدمه‌ای از من درباره ویژگی‌های شعری او ست. این کتاب را به پیشنهاد انتشارات سرزمین اهورایی آماده کردم و حدس می‌زنم علت چنین پیشنهادی به من، مقاله‌هایی است که درباره شعر و فرم شعرهای ایرانی در سال‌های گذشته نوشته‌ام. اهمیت شعر ایرانی را باید در پتانسیلی که امروزه برای شعرهای آوایی، دیداری و اجرایی دارد، جست‌وجو کرد.

نقش تاریخی شعر او هرچه که بود و هر طور که به تاخیر افتاد، امری مربوط به ماضی است، حالا کار ما قرار دادن شعرهای او در آغازی است که موقعیتی تازه باشد برای آنچه او در شعر می‌توانست انجام دهد اما هیجانی برای آن نداشت. هنوز هم هنر ایرانی، هنر زنده‏‌ها ست، سراپا جوشش و جهش زندگانی.

بیایید کمی از وضعیت امروز شعر و نشر شعر حرف بزنیم. اگر نخواهم اسم ناشر خاصی را عنوان کنم، باید بگویم که وضعیت نشرِ شعرِ این روزهای بازار کتاب، وضعیت آشفته‌‏ای است. تعداد کتاب‌های شعری که این روزها منتشر می‌شود، فوق العاده زیاد است. شعرهایی که به نظر من مخاطب شعر را از خواندن هر چه شعر معاصر است ناامید می‌کند. شما چطور فکر می‌کنید؟

تعداد زیاد کتاب‌هایی که عنوان شعر دارند نتیجه‌ انباشت نوشته‌هایی است که سال‌ها اجازه چاپ شدن نداشتند یا تصور می‌کردند که ندارند. وقتی فضا بازتر می‌شود یا چنین حسی القا می‌شود، هرکس که فکر می‌کند باید نوشته‌هایش را کتاب کند، لحظه‌ای هم درنگ نمی‌کند.

فضای تخدیری شبکه‏‌های اجتماعی و شمارش پسندها هم این وضعیت را تشدید کرده است. گسترش فضای رسانه‏‌ای و برداشته شدن مرزهای اطلاعاتی با تمام مشقاتی که در کشور دارد، باعث شده، هر نوشته نازل و بنجلی با زیرهم‌‏نویسی غلط و فقط به خاطر شیوع عامه‏‌پسندی، شعر تصور شود.

شاید در این بین ناشرانی هم باشند که از چنین موجی با هزینه خود افراد، استقبال کنند و تلقی آن‏ها از مخاطب شعر، خریداران کتاب باشد؛ اما معضل اصلی، دخالت سلیقه‌های سیاسی در وضعیت چاپ کتاب‌های شعر و رفتارهای انقباضی – انبساطی با امری است که دولت، همیشه باید نسبت به آن نقش تسهیلگر داشته باشد.

شعر، یک امر کیفی است و سنجیدن آن با معیارهای کمی، فقط آمار است. وقتی تعداد کتاب‏‌هایی که عنوان شعر دارند مبنای سنجش وضعیت شعر می‏شود و خبری از کیفیت شعر با روش‏‌های نقادی نیست، شعر در وضعیت تهی است. برای من کیفیت و میزان خلاقیتی که در فرم شعر می‏بینم، تنها معیار سنجش است و از این منظر، تعداد شاعران بسیار کم و تعداد کتاب‏‌های شعر، بسیار کمتر است.

فکر نمی‌کنید انتشار شعر به این صورت و بدون هیچ قید و بندی آسیب زا باشد؟ البته این سوال را در شرایطی مطرح می‌کنم که شما معتقد به این باشید شعر معاصر ما حاوی یک “بدنه ” اصلی است و تکثیر بی حساب و کتاب شعر به این “بدنه” آسیب می‌زند.

به یک بدنه اصلی شعر باور ندارم اما به اصل خلاقیت و نوآوری در فرم شعر معتقدم و می‏‌دانم بدون چنین رویکردی، حرف زدن از شعر، بی‏‌معنی است.

نخستین گام خلاقیت، عبور از قید و بندها ست؛ اما این عبور و حدزدایی زیباشناختی خواه ناخواه با حدگذاری جدیدی همراه است. تمامی نوشته‏‌های بنجلی که زیر جلد کتاب و اسم شعر رفته‌‏اند، اصلا از حدی زیباشناختی عبور نکرده‌‏اند تا حد جدیدی برای شعر بگذارند. متاسفانه قید و بندهایی هم که از طرف وزارت ارشاد نسبت به کتاب‏های شعر اعمال می‏‌شود، فقط مانع کتاب شعرهای خلاق می‌‏شود که حدود زیباشناختی را تغییر داده‏‌اند و کاری به کار بنجل‌نویسی ندارد.

اگر دنبال ساز و کاری برای ارتقا کیفی کتاب‏‌های شعر باشیم، بهتر است این مسئولیت مشترک ناشران و شاعران باتجربه و خلاق به عنوان مشاوران نشر شعر باشد. بی‏‌توجهی به اصل خلاقیت و نوآوری در شعر و توجه صرف به بازار عامه‌‏پسندی، نتیجه‏‌اش شعر در وضعیت تهی است.

نظرتان درباره مکتب‌گرایی در شعر چیست؟ می‌دانید که حتی این روزها هم همچنان هستند کسانی که بدشان نمی‌آید مانیفست صادر کنند. این مرام نامه‌ها گاه ذیل “ساده‌نویسی” نوشته می‌شوند و گاه عنوانی دیگر. ابتدا بگویید که آیا به این مکتب گرایی معتقدید و بعد اینکه آیا این عناوین آنچنان مایه دارند که بتوان به آن‌ها یک “ایسم” علاوه کرد؟

نوشتن مانیفست با تاکید بر اصول و مبانی خاص همراه است و اتفاقا چیزی که ساده‌‏نویسی نامیده می‌‏شود، فاقد آن است. مانیفست روشن می‌‏کند که از چه چشم‏‌اندازی به شعر نگاه می‏‌کند؛ چه رویکردی دارد و چه افقی را متصور است. پس اگر چشم‏‌اندازی وسیع با رویکردهای متکثر به سوی افقی بی‏کرانه داشته باشد، پیشاپیش امکان خلاقیت و نوآوری و تغییر حدود زیباشناختی را برای خود فراهم ساخته است.

معضل ساده‌‏نویسی این است که سلیقه و روش نوشتن یک نفر با استناد به حرفی از نیمایوشیج که می‌‏خواسته زبان شعر را به دکلماسیون طبیعی کلام نزدیک کند، چسبانده می‏‌شود و به عنوان رویکردی جمعی به آن صحه گذاشته می‏‌شود تا سبک نوشتن یک نفر تبدیل به سبک رایج شود. شعری که بتوان بی‏‌نهایت رونوشت از آن تهیه کرد که در موارد متعدد رونوشت از اصل، اصیل‌تر به نظر می‌‏رسد، شاخصه فردی ندارد. بنجل‌‏نویسی هم که اصلا ارتباطی با شعر ندارد و مشغول شمردن پسند کاربرانی است که باربران چشم و مسرفان وقت هستند.

———————

*انتشار متن بالا صرفا برای آگاهی از روندها و برخی بحث ها در بازار نشر شعر است و نه حمایت از محتوای آن یا از کار ادبی گفتگوشونده. راهک از دیدگاههای دیگر در این زمینه استقبال می کند.

 

همرسانی کنید:

مطالب وابسته