درباره‌ی «اگر شبی‌ از شب‌های زمستان مسافری»

لینا نبی‌زاده

نبشت

«اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری»، به تعبیر ایتالو کالوینو، نویسنده‌ی آن، کتابی است که از اشتیاق خواندن زاده شده است.  ایتالو کالوینو می‌گوید: «من با اندیشیدن به کتاب‌هایی که دلم می‌خواست بخوانم شروع به نوشتن کردم و با خودم گفتم بهترین وسیله‌ی داشتن چنین کتاب‌هایی، این است که خود آدم، آنها را بنویسد، نه یکی، بلکه ده تا، یکی به دنبال دیگری و همه در یک کتاب.»

کتاب شامل ده سرآغاز است و هر کدام از این سرفصل‌ها یک عنوان دارد؛  مثلا «با دور شدن از مالبورک» یا «خمیده بر لبه ساحلی پرتگاه»، که در واقع هر کدام داستانی جدید است. هر یک از این داستان‌ها چند صفحه  ادامه پیدا می‌کند و بعد نیمه رها می‌شود، ولی این خاصیت نوعی فرم بدیع به داستان بخشیده‌ است و به عبارتی داستان را ساخته است؛ روایتی در روایتی دیگر خلق شده و همه در یک روایت اصلی قرار گرفته است.

داستان‌ها در ژانر‌های مختلفی نوشته شده‌اند؛ عاشقانه، پلیسی، درام و غیره.

شروع داستان‌ها نیز جالب و متفاوت است:‌ «تو داری شروع به خواندن داستانِ جدید ایتالو کالوینو، اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری، می‌کنی. آرام بگیر! حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده است در پس ابر نهان شود. از آن سو مثل همیشه تلویزیون روشن است، پس بهتر است در را ببندی. فورا به همه بگو:  نه، نمی خواهم تلویزیون تماشا کنم! اگر صدایت را نمی شنوند، بلندتر بگو.»

 و به این شکل نویسنده در همان اول کتاب شروع به صحبت با خواننده‌اش می‌کند. داستان اول، ماجرای مسافری است که در یک شب زمستانی به یک ایستگاه قطار می‌رسد و در آنجا منتظر کسی است که آن شخص نمی‌آید.

آغاز این داستان زیباست و فضاسازی متفاوتی دارد. «لکوموتیوی سوت می‌کشد، بخار پیستون قطار شروع داستان فصل اول کتاب را می‌پوشاند.» این داستان یک فصل ادامه پیدا می‌کند و بعد نصفه رها می‌شود. در ادامه خواننده، (شخصیت اصلی رمان) متوجه می‌شود که داستانی که در فصل دوم کتاب شروع کرده، داستانی دیگر است. با عصبانیت به به کتابفروشی می‌رود و اعتراض می‌کند که کتابی ناقص را به او فروخته‌اند. کتابفروش عذرخواهی می‌کند و می‌گوید بله درست است، و این اشتباه از ناشر کتاب است که خودش موضوع را به ما هم اطلاع داده است.  کتابفروش به خواننده می‌گوید فعلا این کتاب را نداریم. چند وقت دیگر کتاب «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری را» می‌آوریم. وقتی خواننده سراغ داستان بعدی کتاب را می‌گیرد و می‌گوید آن داستان مال کدام کتاب است؟

کتاب فروش کتابی را معرفی می‌کند و اسم و نویسنده کتاب را می‌گوید. خواننده کتاب را می‌خرد و به خانه می‌آید. وقتی شروع به خواندن می‌کند در کمال ناباوری متوجه می‌شود که کتاب اشتباه است. و باز داستان این کتاب هم نیمه کاره رها می‌شود و این اتفاق در هر ده داستان کتاب، همینطور تکرار می‌شود.  داستان یازدهمی که در کنار همه این داستان‌ها به پیش می‌رود، داستان خود خواننده است که در جریان خوانش این‌ داستان‌های نیمه‌کاره و بازگرداندن آن به کتابفروش با زنی آشنا می‌شود که او نیز مثل مرد به دنبال داستان واقعی کتاب‌هاست.

 به نظر من این کتاب، نمادی از زندگی واقعی ما انسانها است، با تمامِ سردرگمی‌ها، کنش‌ها و ناگزیری‌های آن و نیز داستانی است، درباره کتابخوانی و درباره کتاب. خواننده کتاب به نوعی درگیر داستان می‌شود و سرانجام خودشنیز جزئی از آن می‌شود.

خواننده برای نویسنده اهمیت پیدا می‌کند. مثلا اینکه او به چه طریقی یک کتاب را می‌خواند. یا اینکه چه حسی از خواندن کتاب دارد.

از لحظه ای که شروع به خواندن کتاب می‌کنیم، می‌افتیم توی دامی که کالوینو با مهارت برایمان پهن کرده است. غرق می‌شویم در دنیای مبهمی که هر چه پیش می‌رود، پیچیده‌تر می‌شود؛‌ از داستانی به داستانی دیگر و از یک کتابفروشی به کتابفروشی دیگر.  خواننده (شخصیت اصلی رمان) حتا به چاپخانه‌ها و ناشرها هم سر می‌زند. ولی هر بار دست خالی‌تر و سردرگم‌تر از بار قبل برمی‌گردد.

در فصل پایانی کتاب مرد و زن خواننده (شخصیت‌های اصلی داستان)  شب هنگام روی تخت خواب مشغول خواندنِ کتاب هستند و مرد می‌گوید: «دارم کتاب «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» از ایتالو کالوینو را تمام می‌کنم.»هب

رمان‌های دیگر ایتالو کالوینو مثل، «بارون درخت نشین» و «شوالیه نامحدود» نیز از آثار مطرح این نویسنده به شمار می‌آیند.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته