گفتار فرشاد مؤمنی
میخواهم بحث خود را اینگونه آغاز کنم و بگویم به خانه دوم هدی خوش آمدید. برگزاری این جلسه به تقاضای گروه توسعه و برنامهریزی دانشکده اقتصاد در دستور کار قرار گرفت و شاید مهمترین دلیل آن هم ارزشهای بزرگی است که در این کتاب وجود دارد و من سعی میکنم با زمانی که در اختیار دارم به گوشههایی از آن اشاره کنم. ما در دهه ۱۳۷۰ این توفیق را داشتیم که در گروه توسعه و برنامهریزی یک سلسله نشستهای هفتگی را تحت عنوان کارگاه آموزشی توسعه برای ایران برگزار کنیم که تعدادی از مشاهیر و اندیشهورزان دغدغهدار ایران در آن جلسات شرکت میکردند و ایدهها، نکتهها و نتایج تحقیقات خود را ارائه میدادند و قابل ذکر است که یکی از اعضای ثابتقدم آن جمع مرحوم زندهیاد هدی صابر بود.
انصاف این بود که ابعاد وسیعتری برای ارائه همه هنرهایی که در این کتاب میبینید وجود داشته باشد. این کتاب در سنین حدود ۲۲ الی ۲۳ سالگی هدی نوشته شده و اگر بخواهید جایگاه اندیشهای این مرد بزرگ را بشناسید، با توجه به این نکته همه آنچه باید گفته شود را درمییابید و به قریحه، نظم فکری و هوش سرشار هدی و دقت روششناختی او پی میبرید. در همه گفتوگوها و بحثهایی که تا آخرین روزهای حیات هدی داشتم، همیشه تحت تاثیر نکتهسنجیهای منحصربهفرد او بودم.
من در حیطه پژوهشگری هدی را شکارچی بسیار ماهر جمعآوری بهترین فکتها برای منعکس کردن واقعیت در حیطه مورد مطالعه میدانستم. وقتی این کتاب را میخواندم حداقل در مقابل ۳۷ قسمت از مطالب کتاب نوشتم «عجب سلیقهای» لذا انصاف این است که بگویم در مطالعه بسیار دقیق و موشکاف و خوشسلیقه بود. در بحثهایی که من به خصوص در دهه ۱۳۷۰ دنبال میکردم، از نکتهسنجیهای هدی و سخاوتش در واگذاری فیشهای تحقیقی خودش به من بهرههای زیادی بردم. فیشهای منحصربهفرد هدی به خصوص در ارزیابی تاریخ اقتصادی ایران در دوره پهلوی بسیار مورد استفادهام قرار گرفته و یکی از شگفتیهایم بعد از مطالعه کتاب «فروپاشی» این بود که دیدم بسیاری از فیشهای مهم و منحصربهفرد او در این کتاب نیست.
رژیم پهلوی زمانی فروپاشید که عجز خود را از اصلاح نشان داد
به نظرم مرور این کتاب و دعوت از همگان برای خواندن آن، برای هر کسی که دغدغه اعتلای ایران را دارد میتواند بسیار آموزنده و الهامبخش باشد. انصافاً هیچ صفحهای از این کتاب نیست که یک آدم علاقهمند به توسعه ایران آن را بخواند و تحت تأثیر قرار نگیرد. با توجه به اینکه یکی از نقدهای اساسی به نظام تصمیمگیری ایران نیز در صد سال گذشته شده و در یک سطوحی هم درباره مردم به کار گرفته میشود که آنها حافظه تاریخی قدرتمندی ندارند. لذا دقتها و نکتهسنجیهای هدی بسیار به عمقیابی حافظه تاریخی در میان ایرانیان کمک میکند.
در این کتاب نکتههایی وجود دارد که نشان میدهد تحت تأثیر زمانه نگارش آن بوده و طبیعتا در فاصله نزدیک به ۴۰ ساله از آن زمان تا امروز نوشتهها، یافتهها و دستاوردهای پژوهشی خارقالعاده و جدیدی هم پدیدار شده که ای کاش او میماند و با ذهن خارقالعادهاش این کتاب را بازنویسی میکرد. ولی در عین حال، به واسطه اینکه کتاب فروپاشی با دقتی منحصربهفرد به نگارش درآمده، در همین حد نیز میتواند برای پژوهشگران توسعه سیاسی تاریخ ایران کارآیی داشته باشد.
هدی در متن کتاب، بزرگترین خدمتش به جامعه اندیشهورزان و مردم ایران این است که آنها را از توهمهایی که با دلایل متعدد تبدیل به یک سازه ذهنی مسلط در ایران شده، جدا میکند. از نظر من، مرور تاریخی ریزبینانه هدی نشان میدهد که رژیم پهلوی زمانی فروپاشید که عجز خود را از اصلاح نشان داد. تعابیر بسیار منحصربهفردی که جزو ویژگیهای نثر هدی است را در این زمینه شاهدیم که میگوید آنها چرتشان پاره شده بود و میفهمیدند کار جلو نمیرود ولیکن هر اقدام مشخصی که برای اصلاح در هر حیطهای در دستور کار قرار میدادند به خاطر تعارضها و تناقضات درونی آن سیستم به ضدّ خودش تبدیل میشد و یادآوری مجموعه آن عناصر که در این کتاب گردآوری شده میتواند کمک شایانی به ما کند تا هم از گذشته درس بگیریم هم آنچه در ایران کنونی میگذرد را بهتر درک کنیم.
هدی در واقعبین کردن جامعه ایران جزو منحصربهفردها بود
من چندین سال قبل در دانشکدهمان پیشنهاد ارائه درسی دادم به نام «شگفتیهای اقتصاد ایران» و مضمون آن درس این بود که روی بسیاری از باورهای مسلط در میان ایرانیان از عامه تا اندیشهورزان متمرکز شویم و دریابیم که واقعیتها درست در نقطه مقابل آن چیزی هستند که به صورت باور مسلط درآمده است و این امری تصادفی نیست. الهامبخش من نیز در حساسیت نسبت به این مسأله، مقاله ممتازی بود که آقای اکبر ثبوت به مناسبت صدمین سال انقلاب مشروطیت منتشر کرد. در آن مقاله کوتاه و بسیار عمیق، اکبر ثبوت با شواهد بسیار حیرتانگیزی ادعا کرده که گویی دستهایی در کار است تا ایرانیان به این جمعبندی برسند که هر کوشش توسعهخواهانه و اصلاحطلبانه و ارتقادهندهای که مضمون و محتوای ملی و درونی دارد، مایه پشیمانی میشود و برای اینکه چنین حسی القاء شود ایشان به انقلاب مشروطیت اشاره کرد و نشان داده بود که تعدادی از باورهای مسلط درباره مشروطیت حتی در سطح نخبگان ایران وجود دارد که واقعیت دقیقاً برخلاف آن است.
من از مقاله آقای ثبوت الهام گرفتم و همین کار را در موضوع ملی شدن صنعت نفت و در مورد ۱۰ ساله اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انجام دادم. از این رو، درسی را که به دانشکده محل تدریسم پیشنهاد کرده بودم، قرار بود تا دستکاری واقعیتها در مسیر سرخورده کردن ایرانیان از کوششهای اصلاحی را به نمایش بگذارد. شما وقتی این کتاب را میخوانید حداقل به ۲۰ نمونه از اینگونه واقعیتهای دفرمه شده دست پیدا میکنید. درباره اینکه چرا رژیم پهلوی سقوط کرد بسیاری حدیثهای مجعول گفته شده که به نوعی تبدیل به باور شدهاند، اما هدی در این کتاب موجب شگفتی همه خوانندگان میشود از اینکه چه فکر میکردند و واقعیت چه بوده است.
با اینکه این کتاب خیلی دیر منتشر شد، اما اگر جدی گرفته شود میتواند در تصحیح باورهای نادرست و اختلالزا برای توسعه ایران مؤثر باشد. هر قدر تمرین کنیم که به روش علمی واقعیتها را همانگونه که هست ببینیم و گستاخی روبرو شدن با واقعیتها را آنطور که هدی داشت، داشته باشیم نفع خواهیم برد. چراکه دستکاری واقعیت یکی از مهمترین ابزارهای بقای مناسبات رانتی در بازارهای سیاست و اقتصاد است و هدی در واقعبین کردن جامعه ایران جزو منحصربهفردها بود.
ابتکار و هنر هدی همیشه برای من الهامبخش بود
وی درباره نحوه آشنایی خود با هدی صابر گفت: من در نخستوزیری بودم و دوستی با من تماس گرفت و گفت گزارشی تحت عنوان «صنعت ایران وابسته ارزخوار» تهیه شده و ایشان چون ذائقه مرا میدانست از من خواست تا هر طور شده آن کتاب را پیدا کرده و بخوانم. امروز از آن دوست یعنی آقای دکتر بهرام سحابی یاد میکنم که به وساطت او توانستم آن گزارش را از هدی صابر بگیرم و بخوانم. در این سه دهه نیز یکی از دریغها و تاسفهایم این بود که چرا این گزارش منتشر نمیشود؟ هدی صابر تا زمانی که زنده بود میگفت باید یافتههای جدید خود را به آن اضافه کند، اما نظر من این بود که به همان صورت منتشر شود زیرا هیچ مانعی وجود نداشت برای اینکه در چاپهای جدید جنبههای تکمیلی به آن اضافه نشود.
یکی از مهمترین ویژگیهای کتاب «فروپاشی» این است که حتی در واکاوی رژیم پهلوی و فروپاشی آن میگوید به جای اینکه به سراغ استکبار جهانی و ایادی داخلیاش بروید، به درون نگاه کنید. این شاید یکی از بزرگترین پیامهای کتاب باشد که در صفحه ۲۵ توضیح میدهد چرا باید از درون ریشهیابی کرد و چرا باید به روایت دستاندرکاران اهمیت داد؟ چون در ایران وقتی که مقامات گرامی در هر دورهای چیزهایی را پذیرفتند میتوان کاملاً از آنها مطمئن بود، از آنجا که پذیرش واقعیت در زمان مناسب برای ساختار قدرت در ایران کار بسیار سختی است. بنابراین اگر آنها نقصی را پذیرفتند میتوان گفت که آن نقصی بسیار جدی در کشور است.
یکی از فیشهای تحقیقی که هدی به من داد اما در این کتاب اشارهای به آن نشده، این است که محمدرضاشاه در مصاحبهای با کیهان در تاریخ سوم آبان سال ۵۵ گفته «اگر یک بار دیگر در معرض افزایش درآمدهای نفتی قرار گیریم، این بار دیگر پولهای خود را آتش نخواهیم زد». هرکس که دستی در اقتصاد سیاسی ایران دارد میداند وقتی فرد شماره یک کشور اعتراف میکند که ما به اسامی مختلف منابع ارزی خود را آتش زدهایم اوضاع چگونه است. زیرا همیشه وقتی اوضاع خیلی افتضاح میشود فرد شماره یک میگوید عزیزان آرامش خود را حفظ کنید و ما چنین و چنان خواهیم کرد. اما ببینید در دوره ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ باید چه اتفاقاتی افتاده باشد که فرد شماره یک اعتراف میکند ما پولهای خود را ذیل عناوین به ظاهر موجه آتش زدهایم. لذا این ابتکار و هنر هدی بود که همیشه برای من الهامبخش بود.
هدی در این کتاب به ما آموزش ژرفکاوی میدهد
من در ماجرای تعدیل ساختاری نیز از ذکاوتها، نکتهسنجیها و فیشهایی که هدی در اختیارم گذاشته بود، بهرههای زیادی بردم. این سؤالی است که هنوز کسی نتوانسته برایش جوابی علمی و اقناعی پیدا کند، اینکه چرا در ایران چه در سطح حکومت چه در سطح مردم وقتی مشکلی به وجود میآید همه به بیرون پنجره نگاه میکنند و اگر دم دست کسی بود به او نسبت میدهند و اگر نبود استکبار جهانی باید این مسئولیت را بر عهده گیرد؟ این یک نقص معرفتی و فرهنگی بسیار عمیق در ایران است و نمیگذارد ما واقعیات را همانگونه که هستند ببینیم.
عبارتهای هدی در توجیه اینکه چرا فروپاشی رژیم پهلوی را نه از منظر انقلابیون و عوامل بیرونی بلکه باید از درون ساختار قدرت زیر ذرهبین قرار دهیم، اگر جدی گرفته شود میتواند نقطه قوتی بزرگ باشد. کار هدی بسیار ارزشمند است زیرا در این کتاب به ما آموزش ژرفکاوی میدهد. در عین اینکه مهمترین امتیاز کتاب هدی صابر این است که میگوید وقتی مشکلی پیش آمد قبل اینکه به استکبار جهانی و بیرون نسبت دهیم به خود نگاه کنیم. در اسلوب روششناختی او برای فهم بایستههای ایران، زیر ذرهبین قرار دادن آنچه در دنیا در حال اتفاق افتادن است جایگاه بسیار بزرگی دارد. زیرا ما اگر دنیا را نشناسیم درست مانند این است که خود را نشناختیم. خودشناسی برای طراحی یک برنامه اعتلابخش لازم است ولی کافی نیست بلکه شرط کافی این است که دنیا را هم بشناسیم.
وقتی شیوه مرور تحولات دنیا را در کتاب صابر میبینیم متوجه میشویم که او از چه استعداد خدادادی برخوردار بوده است. امتیاز بسیار مهم دیگری هم که این کتاب دارد این است که میتواند نسل پس از انقلاب را که بسیار راجع به اوضاع و احوال ایران در دوره پهلوی متوهم است، واقعبین کند. هم به اعتبار صداقتی که هدی صابر داشته و هم به اعتبار دقتهایی که در رعایت موازین پژوهش علمی داشته است. لذا من توصیه میکنم علاقهمندان صفحات ۹۲، ۱۰۳، ۱۵۰ و ۱۵۵ این کتاب را با دقت بخوانند.
سقوط رژیم پهلوی با روی کار آمدن دموکراتها قابل توضیح نیست
امتیاز بسیار مهم دیگر کتاب «فروپاشی» این است که با مستنداتی منحصربهفرد اثبات میکند که ماجرای سقوط رژیم پهلوی از جنبه بیرونی با روی کار آمدن دموکراتها در آمریکا قابل توضیح نیست و به طرز بسیار هنرمندانهای نشان میدهد که برای جمهوریخواهها و دموکراتها از نظر راهبردی و در چارچوب منافع آمریکا هیچ تفاوتی وجود ندارد. علاقهمندان میتوانند صفحات ۱۲۰ به بعد را که به دیالوگ میان جمهوریخواهان و دموکراتها بر سر فروش سلاح به ایران برمیگردد، با دقت بخوانند.
مسأله بسیار مهم دیگر به دو پارادوکس مربوط به نفت برمیگردد که هدی در این کتاب به خوبی آن را نشان داده است. این دو پارادوکس این است که همواره از ۱۳۵۲ تا امروز بالاترین سطوح بدهی خارجی و بالاترین سطوح بدهی دولت در دورانهای جهش درآمدهای نفتی اتفاق میافتد که این نیازمند رمزگشایی است و بخش مهمی از فرآیند فروپاشی رژیم پهلوی را میتوان از همین کانال توضیح داد.
یکی از شاهبیتهای کتاب هدی این است که میگوید چند اتفاق از سال ۵۴ به بعد افتاد که به واسطه آنها رژیم پهلوی خود را در ابرها میدید و یکی از ارکان ماندگاری خودش را زدن همه سازمانهای سیاسی میدانست و فکر میکرد دیگر هیچ معارض سازمانیافتهای ندارد و همین بلای جانش شد. چراکه وقتی اعتراضها گسترده شدند دیگر هیچ واسطهای برای گفتوگو باقی نمانده بود.
از امتیازات بسیار بزرگ کتاب «فروپاشی» این است که فکتهایی را بر محور تجربه پهلوی ذکر کرده و من از آنها با عنوان «قفلشدگی به تاریخ» نام میبرم. زیرا این فکتها مستقل از حکومتها در تاریخ هستند و اگر آنها را به طور عمیق نشناسیم، صد بار دیگر هم که تحولی در کشور اتفاق بیفتد اوضاع به همان سنت اولین بازمیگردد. پایههای نظری این کار را اقتصاددانان نهادگرا در یک سطح عالی فراهم کردند که شما میتوانید فکت های آن را در صفحات ۱۲۱، ۱۲۲،۱۵۱،۱۵۲ و ۱۵۵ مشاهده کنید.
ارزیابی خارقالعاده هدی از سند برنامه اجرانشده ششم
یکی دیگر از خدمات بزرگ این کتاب از جنبه معرفتی بر اندیشه توسعه در ایران، پرداختن به موضوع بدنامسازی استراتژیهای راهبردی از طریق جایگزینی واردات است که در صفحات ۱۴۷ و ۱۴۹ آمده است. با اینکه میتوانم بیش از ۵۰ مورد از امتیازات این کتاب را برای کسانی که دغدغه توسعه در ایران دارند اضافه کنم، ولی از نظر خودم آموزندهترین یا همان شاهبیت این کتاب ارزیابی خارقالعادهای است که هدی از سند برنامه اجرانشده ششم قبل از انقلاب ارائه کرده است. به نظر من اگر کسی بخواهد فروپاشی رژیم پهلوی را با کوتاهترین روش ممکن درک کند این است که در تعریف کلاسیک گفته میشود انقلاب زمانی موضوعیت پیدا میکند که نتوان از ابزارهای موجود برای اصلاح سیستم استفاده کرد. امروز در ذهن بیشتر اقتصادخواندهها این ذهنیت وجود دارد که برنامه ششم قبل از انقلاب جزو شاهکارها بوده و شاهکار هدی این است که آن را به کلی رد کرده است.
یکی از تعابیر بسیار آموزنده هدی این است که میگوید فروپاشی را باید به مثابه یک فرآیند ببینید نه یک حادثه؛ وی نشان داده که درست است وقتی اسناد پشتیبان برنامه ششم تهیه میشد، فشار ساواک و امنیتیها روی کارشناسان سازمان برنامه کمتر شده بود و آنها مجال مطرح ساختن نقدهای بیسابقهای را پیدا کرده بودند، اما هر تلاشی برای اصلاح در تمام عنصرهای اصلی که مسیر اضمحلال رژیم پهلوی را توضیح میدهد، ناموفق بوده است. بنابراین هدی فصل وسیعی را به تناقضات درونی برنامه ششم قبل از انقلاب اختصاص داده، برنامهای که هرگز اجرا نشد.
گفتار سعید مدنی
هدی خرداد را خیلی دوست داشت و یکی از آرزوهایش هم به تصور من این بود که اگر روزی بخواهد از دنیا رخت بندد، در این ماه باشد. دوست عزیزم آقای دکتر علیرضا رجایی که اگر اینجا بود شایستهتر از من برای صحبت درباره هدی صابر بود، در یادداشتی برای هدی اینطور گفته که «قهرمانان این روزگار سقوط کرده در تکرار و زوال نیز باز و همچنان همان ایمانهای بیقراری هستند که خطوط هستی آنها با تلاطمهای طوفانی معنا میشوند. تلاطمهایی از آن دست که به شکلی نمونهوار در جان شیفته هدی صابر نیز بود.» درباره هدی به ویژه در سالهای اخیر زیاد گفته شده کمااینکه تا قبل از فوتش کمتر درباره او میدانستیم. وی ابعاد شخصیتی گستردهای داشت که به عنوان یک کنشگر سیاسی اصولگرا با پرنسیبهای ویژه خودش بود که به موازین و اصولی پایبند بود و در هر کجای فعالیت سیاسی آن را نشان میداد.
هدی صابر یک کنشگر اجتماعی و فعالی مدنی بود که بسیار متواضع و ساکت در عین حال پرشور در فعالیتهای مدنی شرکت میکرد. هنوز بچههای زاهدان و محلات فقیر هدی را به یاد میآورند و خاطرات خود را درباره او تعریف میکنند و وجه سوم شخصیت هدی، پژوهشگری و محقق بودن اوست. راجع به این وجه هم به میزان کافی توضیحات کافی ارائه شده که امیدوارم که با چاپ کتابهای دیگر هدی این وجه بیشتر نمایان شود. وی با آنکه گفته میشود این کتاب را در سال ۶۱ نوشته اما بر اساس برخی قرائن کار را در سالهای ۶۶ الی ۶۷ به اتمام رسانده است. شاید در آن مقطع چندان ضرورتی برای نوشتن این کتاب احساس نمیشد و اینکه هدی با چه انگیزهای این کار را انجام داده به کنار، ولی در آن مقطع انقلابیون به رغم تفاوت نظرات و حتی سرنوشتشان همچنان موضعی تهاجمی داشتند و در مقابل آنها سلطنتطلبان بودند که موضعی تدافعی داشتند. افکار عمومی نیز به همین صورت بود ولی به نظر میرسد که امروز ضرورت چاپ و مطالعه چنین کتابی بسیار زیادتر شده است.
مخاطبان فروپاشی
کتاب هدی از نظر من ۵ مخاطب جدی دارد. دسته اول کسانی هستند که به دلیل کارنامه غیرقابل دفاع این ۴ دهه و مواضع و اتفاقات و تصمیمات نادرست، این کارنامه را مبنایی برای صحت و سلامت دوره پهلوی قرار میدهند. آنها باید این کتاب را بخوانند و ببینند که چه بحرانهایی در آن نظام بود که در هیچ شرایطی نمیتوان آن را توجیه کرد. مخاطب دوم کتاب هدی کسانی هستند که به تاکید قرآن فکر میکنند در قلعههای مستحکم و جاودانهای هستند و گروه سوم نیز کسانی هستند که فهم دقیقی از تحولات سیاسی اجتماعی ایران نداشتند و تصور میکنند تمام تحولات بر پایه توطئه و دسیسهچینی است. توطئه و دسیسهچینی مخالفان، موضوعی است که امروز نیز با آن مواجهایم. گروه چهارم مخاطبان کسانی هستند که فکر میکنند تحولات ایران تابع بیچونوچرای عوامل خارجی است و گروه پنجم نیز کسانی هستند که تصور میکنند خدا این مردم را فراموش کرده و عنان و اختیار آنها را در دست گروهی نالایق قرار داده است. در صورتی که هدی به ما یادآور میشود که خدا در کمین زیانکارهاست. قوانین و قواعدی در فلسفه تاریخ وجود دارد که جهت و روند تحولات را تعیین میکنند.
موضوع کتاب درباره روند فروپاشی است که درباره آن تعاریف زیادی مطرح شده است. گلدستون درباره فروپاشی میگوید که فروپاشی بحران در نظام مستقر، اعتراض نخبگان و شورش مردم است. در انتهای مسیر فروپاشی، نظام مستقر فرومیریزد و نوعی ازهمپاشیدگی سرزمینی اتفاق میافتد. گرچه در تعریف دیگری گفته شده که فروپاشی یعنی ازهمپاشیدگی نهادهای سیاسی و نزاع بر سر قدرت، این ازهمپاشیدگی به معنای آن است که قواعد و ارزشهای حاکم بر یک نظام برای حل تضادهای گروههای مختلف درون آن، قابلیت و مشروعیت کافی ندارد و نمیتواند تعارضهای درون یک نظام را حل کند و به دنبال آن طبیعتاً نزاع بر سر قدرت ایجاد میشود.
هدی آنچه در درون نظام پهلوی رخ میداد را بازخوانی کرده است
هر نظامی با توجه به مجموعه خطاهایی که مرتکب میشود ممکن است در مسیر فروپاشی قرار گیرد یا از آن فاصله گیرد. بنابراین یک الگوی واحد برای فرآیند فروپاشی وجود ندارد علت آن هم این است که عوامل مختلفی در فروپاشی دخیل هستند. ساختار نظام، فساد در آن، مافیا محوری، فضای بینالملل، نارضایتی عمومی و وضعیت اپوزسیون ابعاد سیاسی اجتماعی و حتی نظامی را روشن میکنند که فروپاشی به واسطه آنها رخ میدهد.
ابن خلدون ۵ دوره را برای فروپاشی در نظر گرفته است؛ اولین دوره زمانی است که نظامها در موضع تهاجم و پیروزی قرار دارند و بعد از آن به دلیل مغرور شدن از این تهاجم و پیروزی، دچار استبداد و خودکامگی میشوند و بعد به دلیل استبداد و خودکامگی نظارتناپذیر و دچار فساد و تجملگرایی میشوند. در مرحله چهارم از وضعیت موجود رضایت و خرسندی پیدا میکنند و بنابراین برای حفظ وضع موجود تلاش میکنند که همین عامل انحطاط و سقوطشان میشود.
نکته دیگری که بسیار مهم بوده و با کتاب هدی مرتبط است این است که مطالعه راجع به انقلابها و تحولات اجتماعی بسیار صورت گرفته که بخش اعظمی از آن راجع به پدیده انقلاب و شورشهای مردم است و در واقع توجه محققین اغلب متوجه آنچه در میدان اتفاق میافتد بوده و به طور جانبی به آنچه در درون نظامهای سیاسی اتفاق میافتاده توجه میکردند. اما تعداد کمی از مطالعات هم به روند افول و فرسایش نظامها توجه کردند و میگویند خطاهایی که رژیمها در فرآیند فروپاشی خود انجام دادند باعث ایجاد تحولات شده که مزیت کتاب هدی این است در آن مقطع که همه شیفته اتفاقات میدانها در فاصله سالهای ۵۶ الی ۵۷ بودند، آنچه در درون نظام پهلوی رخ میداد را بازخوانی کرده است.
تاریخ وجود نظام مصون از خطا و جاودانه را هرگز گزارش نکرده است
امسال که این کتاب چاپ شده ۸ سال پس از شهادت هدی است و همانطور که گفتم امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به مطالعه و چاپ چنین کتابی بوده است. از این جهت، به ما یک نگاه شفافتر و روشنتری میدهد که چه عللی درونی فرآیند سقوط سلطنت پهلوی را فراهم کرده؟ و از آن مهمتر، به بسیاری از کسانی که بر اریکه قدرت تکیه کردند و گمان میکنند مصون از خطا هستند یادآور میشود که همه حکمرانان پیش از آنها نیز همینگونه فکر میکردند درحالی که تاریخ وجود نظام مصون از خطا و جاودانه را هرگز گزارش نکرده است.
پرسش و پاسخ
فرشاد مؤمنی در بخش پرسش و پاسخ، در پاسخ به سؤالی درباره اینکه اگر بخواهیم شرایط اقتصادی سالهای ۵۲ تا ۵۷ را عامل فروپاشی بدانیم چرا فروپاشی در شرایط وخیم اقتصادی فعلی تحقق نمییابد؟ گفت: نظریههای انقلاب یکی از نابالغترین عرصههای معرفت بشری است که متاسفانه به دلایل گوناگون ذهن ما به سمت سادهسازی بیش از حد مسائل بسیار پیچیده تمایل نشان میدهد. در همین چند دهه اخیر به اعتبار هر انقلاب اجتماعی که در دنیا اتفاق افتاده بخش بزرگی از نظریههای انقلاب از اعتبار ساقط شدند. در چهل ساله اخیر، رشد و بلوغ فکری که به صورت برآیند حرکتهای جمعی در ایران مشاهده میشود در مقایسه با تجربههای تاریخی قبل از آن، خارقالعاده بوده است. به لحاظ شکلی میتوانید به وضوح ببینید که وزن جمعیت بیسواد یا کمسواد در ایران تا چه اندازه کاهش پیدا کرده است. اما از آن مهمتر این است که در جامعهشناسی توسعه بحثی تحت عنوان جامعههای همه یا هیچ وجود دارد. یعنی جامعههایی که به طرز غیرمتعارفی کمالگرا شده و دیگر پایشان روی زمین نیست و این باعث میشود که با کوچکترین ناملایمتی به سمت حرکتهای رادیکال روند. اما برداشت من این است که جامعه ایران به ویژه در دو دهه گذشته، بلوغ تاریخی منحصربهفردی را به نمایش گذاشته است. ما جامعهای پیدا کردیم که از خواستههای حدی خود میگذرد برای اینکه با هزینه کمتر دستاورد بیشتری به دست آورد.
مؤمنی گفت: در پاسخ به این پرسش شاید این مهمترین نکته باشد که بلوغ قابل اعتنایی در جامعه ایران پدیدار شده و مردم را بسیار واقعبین کرده است. شما همین پدیده انتخاب حسن روحانی را در سال ۹۲ زیر ذرهبین بگذارید. ببینید چقدر قدرت محاسباتی جامعه باید بالا رفته باشد که با وجود همه شناختی که از ایشان و محدودیتها و تواناییهایش وجود دارد، میپذیرد که به او رأی دهد. این موضوع را نباید دستکم گرفت؛ بعضیها امروز نقدهای کمالخواهانه نسبت به عملکرد ایشان میکنند در حالی که آنهایی که او را میشناختند از عملکرد وی شگفتزده نیستند ولی در محاسبات خود میگویند که اگر او را انتخاب نکرده بودیم چه میشد. اگر ما قدر این بلوغ را دانسته و بدانیم که ماجرای توسعه یکباره اتفاق نمیافتد و به انباشت ذره ذره داناییها و تواناییها نیاز دارد، بسیاری از ابهامات برطرف خواهد شد.
مساله بسیار مهم دیگری که در بحثی وسیعتر باید مورد توجه قرار گیرد آن است که گرچه برنامه تعدیل ساختاری در سه دهه گذشته فاجعههای انسانی، اجتماعی و محیط زیستی تکاندهندهای را به جامعه ایران تحمیل کرده ولی اتفاقات و زیربناهایی – چه سختافزاری و چه نرمافزاری – در دهه اول بعد از انقلاب اسلامی ایجاد شده که اگر میبینید هنوز بقایی وجود دارد بخش بزرگی به آن دوره برمیگردد.
مؤمنی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به محورهای اصلی پدیده فروپاشی رژیم پهلوی گفت: به دلیل کمبود وقت به یکی از آن محورها اشاره میکنم. امروز که بحث اقتصاد مقاومتی بحث روز دنیاست، چنین مطرح است که رژیمهایی فرومیپاشند که قدرت انعطافشان برای واکنش به موقع نشان دادن در برابر تغییرات ناکافی باشد. در دنیا عناصر کلیدی قدرت انعطاف را «ذخیره انباشت دانش ضمنی» و «ذخیره انباشت ظرفیتهای سازمانی» میدانند و میگویند که به واسطه تقدم امر سیاسی در ساختهای توسعهنیافته، هر رژیمی که نسبت به سازمانیابی مردمش آلرژی داشته باشد، در واقع تزلزل و ناپایداری خود را امضاء کرده است.
آنچه بلای جان رژیم پهلوی شد
یکی از شاهبیتهای کتاب هدی این است که میگوید چند اتفاق از سال ۵۴ به بعد افتاد که به واسطه آنها رژیم پهلوی خود را در ابرها میدید و یکی از ارکان ماندگاری خودش را زدن همه سازمانهای سیاسی میدانست و فکر میکرد دیگر هیچ معارض سازمانیافتهای ندارد و همین بلای جانش شد. چرا که وقتی اعتراضها گسترده شدند دیگر هیچ واسطهای برای گفتوگو باقی نمانده بود و کار به جایی رسید که کسی که خود را «خدایگان محمدرضاشاه پهلوی» فرض میکرد گردنش را کج کرد و گفت پیام انقلاب شما را شنیدم و در نطقی ۱۲ دقیقهای هفت بار گفت که به وجود فساد گسترده اذعان میکند و تعهد میدهد که اصلاح کند؛ ولی این تعهد را دیر داد و این پیام را هم دیر گرفته بود. برای اینکه سازمانیابی مردم را که نیروی مقوم نظم سیاسی و اجتماعی است، تهدید خود تلقی میکرد.
آمریکا و فروپاشی رژیم شاه
سعید مدنی نیز در پاسخ به این سؤال که «آیا میتوان در فروپاشی رژیم پهلوی از سیاستهای بینالمللی رژیمهای مسلط به ویژه آمریکا در کنفرانسهای امنیتی سالهای آخر چشمپوشی کرد؟» گفت: ما باید بین دو مفهوم تفکیک قائل شویم. آنچه کتاب هدی درباره آن صحبت میکند و ما در اینجا بحث کردیم درواقع فروپاشی هابز است ولی آنچه مورد نظر سؤالکنندگان بود در واقع انقلاب است. شاید این دو از جهاتی مشترک باشند ولی از جهاتی هم متفاوتند. ما اگر بخواهیم تحولات ایران در سال ۵۷ را توضیح دهیم لازم است که به همه جنبهها توجه کنیم ولی آنچه بدیع و به طور خاص مورد نظر بوده این است که خطاهای درونی رژیمها و به ویژه رژیم پهلوی چطور بر روند فروپاشی تاثیرگذار بوده. طبیعتاً شما اگر بخواهید تحلیلی کلان از تحولات اجتماعی ارائه دهید باید هر ۴ عامل تاثیرگذار را مدنظر قرار دهید. باید توجه کنیم که آنچه یک نظام مستقر را به سمت فروپاشی میبرد در وهله اول عملکرد و نتایج تصمیماتی است که خودش میگیرد و عوامل دیگر تنها از خطاهای مکرر خود نظام استفاده میکنند.
*با اندک ویرایش –راهک