عظیم طهماسبی
کتاب «دانش خطرناک» اثر رابرت اروین با دو نام در زبان انگلیسی منتشر شده و نام دیگرش «هوس شناخت» است. باید از مترجم این اثر جناب دکتر دهقانی تشکری ویژه داشته باشم که به شیوایی این اثر را ترجمه کردهاند.
اروین این کتاب را در سال ۲۰۰۶ نوشته است؛ یعنی سه سال پس از درگذشت ادوارد سعید. در همان سال یکی از ارادتمندان برنارد لوئیس کتابی درباره هنر شرقشناسی نوشت. برنارد لوئیس به خاطر نقدی که ادوارد سعید بر او در کتاب شرقشناسی داشت، میخواست جلوی نفوذ روزافزون سعید را بگیرد. چهار سال پس از نوشتهشدن کتاب شرقشناسی، جدالی مطبوعاتی بین سعید و لوئیس درگرفت که به مدت یک سال در نیویورکتایمز ادامه داشت. ای کاش مترجم کتاب، زندگینامهای از رابرت اروین ارائه میکرد؛ چون به درک بهتر کتاب کمک میکرد. حال که مترجم این کار را نکرده، من به صورت کوتاه معرفینامهای از او ارائه میدهم.
رابرت اروین در سال ۱۹۴۶ به دنیا میآید. در دانشکده اپسوم در دانشگاه آکسفورد درس میخواند و زیر نظر برنارد لوئیس در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی (سواز) پایاننامهای درباره پیروزیهای مملوکیان بر صلیبیها انتخاب میکند، اما پایاننامهاش ناتمام میماند. پس از آن به الجزایر مسافرت میکند و در آنجا به کیش اسلام درمیآید و چندی در خانقاههای دراویش الجزایر میماند. در ۱۹۷۲ در دانشگاه سنتاندروز تاریخ قرون وسطا تدریس میکند. در ۱۹۷۷ شغل دانشگاهیاش را رها میکند تا با فراغ بال رمان بنویسد. البته بعد از آن هم به صورت حقالتدریسی در آکسفورد و کمبریج تدریس میکرده و گویا الان هم پژوهشگر در سوآز و ویراستار ضمیمه ادبی تایمز درباره خاورمیانه است. آثار تحقیقی و رمانهای متعددی دارد. آنطورکه در کتاب هم نقل شده، برخی رمانهایش را مستشرقین به زبانهای دیگر ترجمه کردهاند. عناوین رمانهایش به فارسی عبارتاند از کابوسهای عربی 1983، محدودیتهای چشماندازهای دید 1986، اسرار الجزایر 1988، نعش نفیس 1995، نمازمسندهای تن 1997، شیطان میخواهدم 1999 و شگفتیها را هرگز پایانی نیست 2016. این چند رمان را نوشته و درعینحال کارهای پژوهشی مختلفی درباره هنر اسلامی و ادبیات کلاسیک عربی انجام داده و یک اثر هم به اسم حیات فکری ابنخلدون در سال ۲۰۱۸ چاپ کرده است.
اطلاعات او در کتاب دانش خطرناک هم درباره ابنخلدون جالب است؛ یعنی ابنخلدون از پیش شخصیت جذابی برای او بوده است. در مواردی از کتاب، زندگی شرقشناسان توأم است با زیباییهای نابی که جز یک نویسنده و رماننویس، کسی قادر نیست به این شیوه آن را بیان کند.
کتاب دانش خطرناک، کتابی است هم جذاب و هم خستهکننده. شروع کتاب کمی خستهکننده است؛ چون بحث تاریخی میکند و به سرآغاز مطالعات مسیحیان برای فهم اسلام و ترجمههایی که از قرآن انجام شده و انجمنهایی که برای مبارزه با اسلام یا دعوت مسلمانان به مسیحیت یا بهزعم خودشان هدایت به کیش مسیحی تشکیل شده بوده، میپردازد؛ اما از نیمههای کتاب که به مباحث شرقشناسی در قرون ۱۶ و ۱۷ پرداخته میشود، جذابتر میشود. اروین شرقشناسی و شرقشناسان را از دوران گذشته، از قرون ۹ و ۱۰ -اگر بتوانیم عنوان شرقشناسی را به آن کشیشانی اطلاق کنیم که به مطالعه اسلام و قرآن روی میآوردند و اغلب هم تصویر درستی از اسلام، قرآن و پیامبر ارائه نمیدادند و اصلا قصدشان هم فهمیدن آن نبود و درافتادن بود- شروع میکند. البته پیش از آن به نمایشنامههای یونانی میپردازد و در لابهلای بحث، زندگینامه بخشی از مستشرقین را که مدنظر خودش بوده، ارائه میدهد. شرقشناسانی که انتخاب میکند عمدتا با این هدف برگزیده شدهاند که پاسخی باشند در نقض بحث ادوارد سعید.
با وجود این، او اطلاعات زیادی درباره شرقشناسان و آثار آنها به مخاطبان میدهد. کتاب تا جایی که به فصل نهم میرسد، کتاب آموزندهای است، اما پس از آن به نظر سوگیرانه و غرضورزانه میآید. قصد اروین بنا بر صحبتی که خودش کرده، این بوده که منزلتی را که سعید دارد، با علامت استفهام بزرگی مواجه کند و بر همگان ثابت کند که ادوارد سعید آنقدرها هم که شهرتی به هم زده و در دانشگاهها نفوذ پیدا کرده، شایستگی ندارد؛ چون کتاب شرقشناسی او پر از خطاست و برای اثبات این مدعا به هر بهانهای چنگ میزند که به سعید حمله کند. گاهی میگوید من با شخصیت سعید کاری ندارم و با کتاب شرقشناسی او مشکل دارم. اما به نظر میرسد از اساس با هر چیزی که مرتبط با سعید است، مثل دوستان او نیز ستیز دارد. در فصل پنجم با عنوان «روشنگری از لونی دیگر» رابرت اروین نقاب از چهره بیطرف آکادمیک خود برمیدارد و همسویی خود را با برنارد لوئیس نشان میدهد.