حضور ایران در سازمان همکاری شانگهای به عنوان عضو نهم، خبر خوب امروز بود؛ خبر دلنشینی که دستاورد تلاش سالیان متمادی عرصه دیپلماسی بود که خوشبختانه در دولت سیزدهم به نتیجه نشست. این اتفاق نیک در صورتی میتواند به افقهای مناسب نزدیک شود که بسترهای لازم برای آن پدید آید و در این میان یکی از محورهای مهم، حوزه فرهنگ است که بایستی مواظب بود که از این لوکوموتیو جانماند.
در حوزه فرهنگ نکات گوناگونی است که من فقط به یک حوزه اشارهای گذرا خواهم داشت: این که از فرهنگ و هنر و آداب و رسوم این هشت کشور چقدر میدانیم؟
بدون تردید هرگونه تعامل سیاسی، اقتصادی، امنیتی و…که در حوزه سازمان همکاری شانگهای قرار دارد بدون شناخت روشن از محیط فرهنگی و اجتماعی این ملل، یا آغاز نمیشود و یا به فرجام نمیرسد.
متاسفانه ما در شناخت کشورهای منطقه ضعف زیادی داریم.
به عنوان نمونه این روزها کتاب «داستانهای گرجی» را میخواندم؛ ۱۲ داستان کوتاه از ۸ نویسنده معاصر گرجی که آرچیل خانتادزه گردآوری کرده است و زهرا پارکیزاده و ماندانا تیشهیار آن را ترجمه کردهاند و نشر فرهنگ ایلیا در ۱۳۹۹منتشر کرده است. این داستانها آفاقی از جامعه معاصر گرجی را نشان میدهند، اما متاسفانه تا آنجا که من مطلع ام از ۸ نویسنده گرجی کتاب، تنها آثار نودار دومبادزه در ایران ترجمه و کتابهای او تا حدودی شناخته شده هستند و دیگر نویسندگان آن مهجور و ناشناخته اند با آن که برخی از این نویسندگان دارای موقعیت ممتازی در گرجستان هستند.
مثلاً: ایلیا چاوچاوادزه (۱۹۰۷-۱۸۳۷) روزنامهنگار، نویسنده و حقوقدان گرجی است که رهبری جنبش ملی گرجستان را در نیمه دوم داشت و جایگاه او چونان است که در بزرگداشت او نام بسیاری از کودکان گرجی ایلیا گذاشته میشود و کلیسای ارتدوکس گرجستان در ۱۹۸۷ او را “سنت ایلیای نیکوکار” نامید. آثار ادبی او با نامهای: درویش، روح، بیوه اوتارانت، کاکوی راهزن، آیا او، این مرد، انسان است؟ و… نوشتههای تاثیرگذار بوده اند. (نک: صص ۱۹-۱۷ کتاب) -مشاهده میکنید که نویسندهای در چنین سطح و منزلت سیاسی و اجتماعی و ادبی در کتابهای منتشره ما حضوری ندارد!
این شرایط تاسف برانگیز را در مورد گرجستان میبینیم که چقدر رابطه دیرین و مشترکات گسترده داریم. از دوران هخامنشیان تا دوران صفویه و قاجار، دستکم سه کاخ هخامنشی در نزدیک رود کورا (برگرفته از نام کوروش) را در گرجستان امروز میتوان دید و رد پای اسطورههای ایران را از افسانه های گرجی میتوان شنید، شاهنامه فردوسی بارها به زبان گرجی بازگردان شده و رستمیانی (اسطوره رستم) خوانده میشود. این حلقه ارتباطی علیرغم فراز و فرودهای شیرین و تلخ ادامه داشته و هم اکنون بیش از سه هزار واژه فارسی در زبان گرجی رایج است. (برای اطلاع اجمالی به مقدمه کتاب یادشده رجوع کنید.)
یاد کرد مورد فوق نشانه آن است که با کشوری که آنقدر ارتباط تاریخی داشتهایم و حتی قرنهاست که بخشی از آن ملت در خاک ایران زیست میکنند، چقدر ناآشنایی داریم!
حال، اگر سخن از حضور فعال در سازمان همکاری شانگهای است، بایستی دانست که مقدمه این تعامل، آشنایی و همدلی و همزبانی است و برای آن صرفا نگرشهای یکسویه معرفی مفاخر و فرهنگ و هنر ایران کفایت نمیکند (که البته حتما لازم است ولی کافی نیست) بلکه باید فرهنگ، زبان و سنن این جوامع را شناخت و برای آن حرمت و منزلت قائل شد، چه اینکه صدور کالا و خدمات و حضور فعال اقتصادی در این کشورها، فرع بر آن است که تاریخ آن ملتها و وضعیت فرهنگی و اجتماعی معاصرشان را بخوبی بشناسیم. چه این بخش مهمی از بازاریابی، شناخت موقعیت ها و ذائقههای فرهنگی است و بدون آن نمیتوان جای پای محکمی در بازارهای منطقهای پیدا کرد.
از اینرو، موفقیت حضور در سازمان همکاری شانگهای را صرفا نبایستی به اقتصاددانان و سیاستمداران سپرد تا برنامه و نقشه راه را فارغ از دغدغههای فرهنگی تنظیم کنند. پیوست فرهنگی این حضور از منظر شناخت فرهنگ و هنر ملل منطقه، و بطور خاص این ۸ کشور* در چند سطح بایست تدوین و عملیاتی شود:
۱. آموزش زبانهای ملل منطقه در سطح دانشگاهی و آموزشهای آزاد
۲. شناخت ادبیات و هنر تاریخی و معاصر کشورهای عضو در سطوح آکادمیک و آزاد
۳. آشنایی عمیقتر با آداب و رسوم تاریخی و رایج این کشورها در فضای علمی و رسانهای
۴. ارتباط فعالتر رسانههای رسمی و غیر رسمی کشور با رخدادهای فرهنگی و اجتماعی کشورهای عضو.
از اینرو به نظر میرسد نمیتوان رونق حضور اقتصادی ایران را در منطقه بدون پیوست فرهنگی جامع رقم زد. موارد فوق تنها متغیرهای یکی از حوزههای فرهنگی است. طبعا چارچوب بندی جامع و برنامه سازی آن نیازمند کارهای مستقل در حوزه فرهنگ و علم و نیز کارهای مشترک این دو حوزه با حوزههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی است.
*روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، هند
برگرفته از کانال تلگرامی نویسنده. با اندک ویرایش.