اثری فوق العاده جالب و مهم برای بررسی تاریخی کوچ ها و تشکل اقوام و زبان ها: پروفسور مایکل فیشر: مهاجرت – یک تاریخ جهانی (آکسفورد، ۲۰۱۳)… با حرص و ولع مشغول خواندن آخرین فصل اش هستم.
وقتی از کوچ اغلب خرابی آور هون ها، آلان ها و آوار ها بسوی اروپا و یا ترک ها به ایران و آسیای صغیر سخن میرود، اغلب تصور میکنیم که این قبیل جریانات تصادف هائی در جوامعی بودند که در غیر این صورت بطور آرام در حال زندگی و پیشرفت خود بودند و این مهاجمین غالبا چادرنشین زندگى آرام و یکجانشین مردم بومى را به هم ریخته اند. این تصور درحالی که از دیدى نزدیک و محدود درست است، اما در چشم انداز وسیع و درازمدت تر تاریخى دیگر کهنه شده است. نه فقط مورخین بلکه دانشمندان ژنتیک بطور روزافزونی نشان داده اند که بشر، انسان خردمند، از همان ابتدا، از بدو پیدایش اش در آفریقا و بخصوص پس از ترک آفریقا پیوسته در حال مهاجرت بوده است: به دنبال خوراک، شرایط مادی و طبیعی بهتر، با رقیبان و خطراتی کمتر.
مهاجرت، به گفته پروفسور مایکل فیشر در کتاب «مهاجرت در تاریخ جهان»، چیزی است که «هستی ما به عنوان نوع بشر با آن شروع شد و هنوز هم ادامه دارد» – نوعی «موتور تحول جامعه».
اگر مهاجرت نبود دنیا بی انسان و خالی میماند و اساسا بشر زوال می یافت. اگر مهاجرت نبود اینقدر فرهنگ ها، زبان ها و اقوام رنگارنگ نمیبود.