مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی
در مراسم علمی یادروز سعدی که سهشنبه، اول اردیبهشتماه در سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس برگزار شد سخنرانان مختلفی صحبت کردند. گزیده هایی از سه سخنرانی را برایتان انتخاب کرده ایم.
زیبایی پالایش دهنده است
دکتر اصغر دادبه با موضوع «بحثی در جمالپرستی از دیدگاه سعدی» گفت: من با حافظ زندگی و کاسبی کردم و مشهور شدم؛ اما باید بگویم اگر سعدی نبود، حافظ هم نبود. قصه سعدی عجیب است. باید از حافظ برگشت و آنوقت فهمید سعدی کیست.
در فرهنگ ما تعلیم، در کنار تربیت بوده در حالی که در خرد یونانی، تأکید بر تعلیم و آموزش است؛ اما ما به موازات آن همیشه تزکیه و اخلاق را داشتهایم. بزرگان ما تأکید میکنند که از طریق تجربه زیبایی میتوان به تزکیه باطن رسید. خلاصه سخن اینکه از نگاه سعدی، دیدن و شنیدن زیبایی عامل تزکیه باطن است.
سعدی خاکی و حافظ آسمانی
احمد سمیعی گیلانی نیز با موضوع مواجهه سعدی و حافظ گفت:
اثر هنری، فرآوردهی الهام و کار است. در حافظ، کار غالب است و در سعدی الهام. سعدی در نظر، سهلآفرین است و حافظ بیشتر با کار، هنرنمایی میکند. شمار غزلهای حافظ و سعدی نزدیک است. همچنین هر دو در انتخاب وزنها همسلیقه هستند؛ اما فرق بارز غزلهای حافظ و سعدی در این است که در غزلهای سعدی ابیات یک شعر بیانگر یک حال و تجربهی عاطفی و هنری هستند و غزلها تکبیتی نیستند. درباره حافظ هرچند حال و هوای واحد در شعر وجود دارد، اما در بسیاری موارد ابیات ربط محسوس ندارند. لحن صمیمی و خودمانی در شعر هر دو این شاعران، شواهد خوش و دلنشینی دارد. قوت بیان در غزلهای سعدی، بخصوص در رابطه با معشوق بیشتر است. همچنین سعدی در قبال معشوق خاکساری دارد. سعدی خاکی و واقعبین است و حافظ آسمانی و آرمانی؛ اما آن دو در یک نقطه به هم میرسند، عشق که کیمیای هستی است و آدمی که طفیل آن است.
سعدی و داستانهای ایرانی
مصطفی مستور از گلستان و داستان مدرن معاصر گفت:
جریانی هست که با تفکر این بزرگان موافق نیست. مثلا برای برگزاری بزرگداشت مولوی چند سال پیش، مخالفتهایی شد. گویی وقتی بزرگداشت کسی برگزار میشود ما تمام سلوک فردی و اندیشه او را تأیید میکنیم. در حالی که معنی بزرگداشت چنین چیزی نیست.
سعدی ملتقای نظم و نثر فارسی است، در بهترین و درخشانترین شکل آن. نثر سعدی که در حکایات گلستان نمود دارد، موزون و خیالانگیز است و به شعر تنه میزند. شعرش هم سلیس و روان است و گویی نثر است و شاید کسی دیگر را نداشته باشیم که این چنین شعر و نثر را آشتی داده باشد. حکایات سعدی از سنت کهن داستاننویسی ما پیروی میکند و جوهرهای دارد که در داستان معاصر نمیبینیم و آن این است که محصول تخیلات جمعی است. امروز نویسنده در خلوت خود از طریق تخیل، اثری را خلق میکند؛ اما داستانهای سعدی و فردوسی وجود داشته و در دست این بزرگان ورزیده و بازسازی شده است. داستانهای گلستان محصول تخیل جمعی است که پرورده شده است.
تقریبا سهچهارم حکایات گلستان زاویه دید سوم شخص یا دانای کل دارد و یکچهارم زاویه دید اول شخص که البته زاویه اول شخص حاضر و ناظر است و تجربههای فردی خود را در داستان نمیریزد، دوربینی است که گزارش میکند.
داستانهای کهن عموما پندگونه هستند. در حالی که امروز پندگونه بودن و بیان نتیجه اخلاقی بهعنوان ضعف داستان شناخته میشود. در داستان مدرن میگویند نگو، نمایش بده. در حالی که در داستان کهن نمایش داده نمیشود و در واقع مستقیمگویی است. شخصیتها در داستان کهن تیپ هستند و عمل شخصیتپردازی به شکل آگاهانه صورت نمیگیرد. داستان مدرن، گوهر و جوهره اصلیاش روایتی برآمده از تخیل معطوف به ذهن یک نفر است. این تفاوت عمده داستان مدرن و کهن است. داستان مدرن از نظر مضمونی، نمایش وضعیت انسان است. نه توصیه و پند اندرز. انسان آنچنان که هست نه آنچنان که باید باشد. انسان امروز پیچیدهتر، آگاه و غیرمعصومتر شده است.
اهمیت گلستان در این نیست که با مختصات داستان امروز منطبق نیست، در چیزهای دیگری است. گلستان معصومیت برآمده از انسان دیروز را به بهترین شکل بازگو میکند. ساده، زیبا و حاوی مفاهیم عمیق انسانی است. دعوت گلستان، دعوت عامی است به پالایش اخلاقی، دعوتی است عام برای بهتر زیستن، نیکی و خوبی. چیزی که انسان امروز دیوانهوار از آن فاصله میگیرد.
————–
* با ویرایش و تلخیص