ترجمه فارسی به فارسی؛ دو پله از حقیقت دورشدن

محمد‌رحیم بلتستانی
یادداشت رسیده

عتیق رحیمی، رمان نویس معروف افغانستان به ترجمه کتاب‌هایش از انگلیسی به فارسی در ایران، اعتراض کرده است. رمانهای آقای رحیمی با عناوین هزار خانه خواب و اختناق و خاکستر و خاک در اصل به زبان فارسی با گویش رایج در افغانستان موسوم به دری نوشته شده است و مهدی غبرایی این دو را از زبان انگلیسی (!) به فارسی رایج در ایران ترجمه و منتشر کرده است.
 سه موضوع اصلی را می توان در این باره و بدون وارد شدن به جزئیات بسیار فنی اشاره کرد:
الف- زبانشناسی. تعریف زبان و گویش بسیار ساده است. تفاوتهای (بویژه عمیق دستوری و ساختاری و واژه های بسیار متفاوت) حتی اگر در اصل از یک ریشه باشند مشخصه بارز دو زبان است به طوری که دو گوینده یکدیگر را نمی فهمند حتی اگر با دقت بتوانند برخی از مشترکات جزیی را متوجه شوند. بر این اساس فارسی و اردو دو زبان متفاوت اند. فارسی و عربی هم همینطور. آلمانی و انگلیسی هم همچنین. اما انگلیسی استفاده شده در آمریکا، بریتانیا، استرالیا و یا مثلا آفریقای جنوبی همگی یک زبان هستند. ساختار دستوری یکی است و تفاوتهای واژه ای بین آنها طبیعتا موجود؛ ولی دو فرد گفتگو کننده همدیگر را در عمل می فهمند چیزی که در اردو و فارسی و یا عربی و فارسی و یا آلمانی و انگلیسی امکان پذیر نیست. نتیجه اینکه زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان یکی است چون تفاوتهای گرامری بسیار کمی دارد و واژه های متفاوت ضرورتا به معنی عدم ارتباط دو فرد گفتگو کننده نیست از این منظر کار انجام شده از سوی ناشر و مترجم ایرانی آثار آقای رحیمی قابل تامل است.

ب- حرفه ای. البته تفاوتهای کوچک دستوری و یا واژه ای نکته مهمی است که می تواند خواننده و یا کاربر ناآشنا به آن را از لذت محروم کند حل این مشکل البته بسیار ساده است: اجازه از نویسنده اثر و چاپ مثلا کتاب با پیشگفتاری موجه و استفاده از پاورقی برای بیان این تفاوتها. اقدام ناشر و مترجم ایرانی در به اصطلاح ترجمه آثار آقای رحیمی آنهم از زبانی دیگر که اثر به آن ترجمه شده قابل درک نیست. اصل مسلم و پذیرفته شده در حتی بهترین ترجمه ها این است که ترجمه نمی تواند حال و هوای متن اصلی را داشته باشد و همان باشد. ولی البته ما گریزی از ترجمه نداریم و باید آثار را از زبانی به زبانی دیگر ترجمه کرد اما اقدام ناشر و مترجم ایرانی از آنجا تامل برانگیز است که اثر فارسی (دری) آقای رحیمی به زبانی دیگر (بالا بند الف) یعنی انگلیسی که فرهنگی متفاوت نیز دارد ترجمه شده و مترجم ایرانی آن را از انگلیسی به فارسی (ایرانی) برگردانده است این اقدام را می توان نمونه بارز “دوپله از حقیقت دور شدن” (افلاطونی) دانست. ترجمه اثر به انگلیسی برخی از ظرافتهای زبانی را کم کرده و حال ترجمه مجدد بار دیگر کاستیهای خاص خود را دارد و اثر تازه اصلا اثر اولیه نیست و شباهتی به ان ندارد.

ج- سیاسی. این اقدام ناشر و مترجم ایرانی آگاهانه و یا نا آگاهانه اقدامی است که خطرات سیاسی آن کمتر ازابعاد دیگر نیست هستند افرادی که در هر دو سوی مرز، البته بویژه در افغانستان، که تلاش دارند تا با انگیزه های سیاسی بگویند که زبان فارسی در افغانستان زبانی دیگر است و با استفاده عامدانه از ترکیبهای غلط فارسی و یا املاهای غلط آن را کلا متفاوت از فارسی کنند و زبانی غریب را بوجود بیاورند که برای همه فارسی زبانان ناآشنا است. این نکته آنقدر مهم است که زمانی هنگام سفر یک هیات افغان به ایران به طنز و با اشاره به این مقاصد شوم، در شبکه های اجتماعی نوشته شد که ظاهرا برخی از این آقایان با خود مترجم به ایران برده اند! (اشاره طنز کاربران به اظهارات پیشتر یکی از سیاسیون افغان بود که گفته بود کتابهای فارسی را به دری ترجمه می کند.)

همرسانی کنید:

مطالب وابسته