چرخ بیآیین؛ دربارۀ ابوالقاسم عارف قزوینی
فرهود صفرزاده
تهران: فنجان، ۱۳۹۴، ۲۲۱ صفحه
بخش آغازین کتاب را از اینجا می توانید دریافت کنید.
این مجموعه ضمن روایت سرگذشت موسیقیدانان پیشرو و تأثیرگذار گذشتۀ ایران، با زبانی ساده و روان به ویژگیهای برجستۀ ایشان نیز میپردازد. در این مجموعه سعی شده اصل بیطرفی و بیغرضی در ارائۀ اطلاعات، چنانکه جوهر هر پژوهشی است، رعایت شود و قضاوت در نهایت به خوانندگان واگذار شود. برای اطمینان از دقت و صحت اطلاعات، بهرغم فقر منابع موسیقی ایرانی، تا آنجا که امکان داشته به منابع دست اول مراجعه شده است. گاهنامههای این مجموعه، در نوع خود، طرحوارههایی پژوهشیاند. این مجلد اختصاص به عارف قزوینی داده شده است که وجهۀ شاعری او بیشتر از موسیقی نمود دارد.
تصویر و نقش زندگی هر کسی سایهروشنهایی دارد که آن را بدل به نقشی زیبا میکند. تابلو و نقش زندگی عارف، تصویری است سیاه با نوارهای سفید. زندگی او جریان متناوبی بود از امیدواری و ناامیدی، شیفتگی و نفرت و روشنی و تیرگی که او را فرسود و از پای فکند. روح و جان او ناسازگاریها و تعارضها را در خود شکست و تن و کالبدش تاب این شکست را نداشت. زندگی عارف آمیزهای بود از هنرمندی، عاشقپیشگی، سیاستورزی و ناکامی.
ابوالقاسم عارف قزوینی در سال ۱۲۵۷ در قزوین به دنیا آمد. او فرزند ملاهادی وکیل و خانمناز بود. از حدود سال ۱۲۶۵ شروع به تحصیل مقدماتی در مکتبخانه کرد. بعد از آموختن فارسی، علوم ادیبه را در محضر فضلای قزوین تحصیل کرد و از همان زمان به شعر و شاعری علاقه مند شد و پس از خواندن گلستان حضرت شیخ سعدی، بینهایت میل به کلیات سعدی پیدا کرد و اغلب غزلیات سعدی را در زمان کودکی حفظ داشت و همان اوقات هم گاهی شعر میسرود.
عارف خوشنویسی را هم نزد سه تن از استادان خط در قزوین، یعنی شیخ رضا عاملی، محمدرضا کتابفروش و شیخ علی سکاک یاد گرفت. به قول حسین فرنیا یکی از معاصرین عارف قزوینی، ابوالقاسم هنوز مرحلۀ پانزده سال از زندگانی را طی نکرده بود که با وجود صباحت و حسن منظر، صاحب حسن خط و حسن صوت و حسن طبع و ذوق سلیم گشته بالجمله صاحب محاسن صوری و معنوی گردید و اغلب اوقات خود را به مصاحبت شعرا و عرفا و فضلای قزوین میگذرانید.
غلامرضا رشید یاسمی مرور و ارزیابی دقیقی از زندگی عارف دارد و مینویسد: «هنر عارف در ساختن تصنیف بود که علاوه بر محسنات موسیقی، از نظر بیان وقایع زمان و تهییج حس وطنپرستی در دلها بسیار مؤثر میافتد. از این سبب با وجود تندخویی و غمناکی و گوشهگیری، اهل ذوق را به دیدار او اشتیاقی تام بود و به امید اینکه بر سر حال آید و تصنیفی بسراید، تلخی محضرش را چون شکر میچشیدند. گاه اتفاق میافتاد که شبی تا بامداد با او بودند و جز عبارت ای داد و بیداد از او شنیده نمیشد و وقتی پیش میآمد که مجلس را از شور تصانیف خود چون محفل سماع عارفان به وجد و طرب میافکند. در سالهای آخر عمر، غم و اندوه او شدت گرفته در همدان انزوا گزید.»
عارف در ۵۵ سالگی به واپسین سال زندگیاش رسید. عمری که به سر آمد و او هر آنچه هستش را در راه وطن نیست کرد:
شادم که چه خوش گشت نثار وطن من
آن بود و نبود من و این جان و تن من
بیچاره و درمانده کسی نیست چو من لیک
درمانده و بیچارهتر از من وطن من
سبک نگارش نویسنده در این کتاب بدین صورت است که تاریخی را عنوان انتخاب کرده و دربارۀ سرگذشت عارف در آن تاریخ سخن گفته است؛ این تاریخنگاری از بدو تولد تا مرگ عارف قزوینی را دربر میگیرد. در پایان کتاب نیز در دو بخش ابتدا فرازها و فرودهایی از جملات عارف آورده شده و سپس در بخش با عنوان “گاهنامه” سیر زندگی عارف به اجمال بیان شده است.