پدری در قاب عکس‌ها

مهدی جامی
بی بی سی فارسی
ژوئن ۲۰۰۵

آخرین تصویر
آلبوم عکس های علی شریعتی
به کوشش سوسن شریعتی
با مقدمه مونا شریعتی
تهران: موسسه بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی مزینانی
چاپ اول ۱۳۸۴، ۱۶۲ صفحه ( ۱۳۲ قطعه عکس+ ۴ کارت پستال)
از نگاه دختری که پدر را ندیده است
مونا شریعتی متولد ۱۳۵۰ است. در فاصله ۶ سال بعد که پدر در بریتانیا درگذشت او همیشه از پدرش دور بود. سال ۱۳۵۲ شریعتی به زندان رفت و بعد از ۱۸ ماه که درآمد مدتی خانه نشین بود تا برای آخرین بار به اروپا سفر کرد. مونا فرصت چندانی برای دیدار پدر نداشت.

۲۷ سال پس از درگذشت پدر، او و خواهرش سوسن آلبومی از عکس های پدر منتشر کرده اند که برای هر کسی که نامی از دکتر شریعتی شنیده است و از آثار او آموخته مجموعه ای دیدنی و در واقع کم نظیر است.

آخرین عکس های مونا با پدرش او را در سنین ۴-۵ سالگی نشان می دهد که در آغوش پدر که تازه از زندان بیرون آمده همراه با بقیه خانواده عکس گرفته اند، یا در عروسی کسی از بستگان و یا در عکسی پریده رنگ در سفری به شمال.

او در مقدمه کوتاهی که بر کتاب نوشته است شرحی از زندگی اش با عکس های پدر نداده اما بسادگی می گوید: “من تمام خاطرات او را در تمام لحظات بعد از او که نبود زندگی کردم.” طبیعی است که برای او آلبوم خانوادگی، تاریخ پدر بوده است.

در سالهای نخست مرگ دکتر شریعتی دانستن از زندگی او از راه کتابی بود که همسرش پروانه شریعت رضوی نوشته بود و بعد روزنامه ای که پسرش احسان با کمک سوسن خواهرش در می آورد و ارگان کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی بود و همیشه خاطراتی از پدر نیز در صفحات آن منتشر می شد.

آخرین تصویر جایی برای شنیدن بلکه بیشتر دیدن شریعتی از چشم مونا کوچکترین فرزند خانواده است.

تصویر مردی که کلمه بود
شریعتی مرد کلمه بود. نسل جوان انقلاب بیش از آن که او را دیده باشند از او می شنیدند – چرا که نوارهایش دست به دست می چرخید- و یا از او خوانده بودند. او تنها نویسنده ایرانی در آن سالها بود که تمام آثارش در مجموعه ای بزرگ گردآوری و چاپ شد. ۱۰ -۱۲ جلدی در همان سالهای نخست انقلاب و بعد تا چند سال بعد که بر مجموعه آثارش هر از چندی جلدی تازه افزوده می شد و نهایتا به ۳۵ جلد بالغ شد.

شماری از عکس های این مجموعه بسیار آشناست. چند عکسی که همیشه در صحبت از او در مطبوعات به چاپ می رسید و در آن او یا سخنرانی می کرد یا سیگاری در دست غرق اندیشه بود یا با نگاهی نافذ از درون قاب عکسی تو را می نگریست. یکی دو عکس هم بود که او را در زندان نشان می داد. عکس هایی که آن سالهای اول انقلاب بسیار رایج بود و نشان از انقلابی بودن افرادی داشت که چنان عکسی داشتند.

در عین حال عکس های دیگری هم هست که در خاطره دوستداران او نشسته است و آن سالها در خلال مجله سروش که به شریعتی توجه خاصی داشت منتشر می شد. بسیاری از عکس های دیگر او هم باید در اختیار دوستان او باشد ولی سوسن و مونا در باره آنها ساکت اند.

اصولا آخرین تصویر فاقد توضیحی در باره روش جمع آوری عکس هاست. در نبود چنین توضیحی تنها باید فرض کرد که آنچه در این مجموعه می بینیم عمدتا از آلبوم خانوادگی شریعتی برگزیده شده است که بخشی از آن پیش از این در کتاب یادگاران مانا (نشر ژرف ۱۳۷۶) منتشر شده بود.

معناشناسی عکس های یک دوره
شریعتی در اولین عکس اش که او را در ۸-۹ سالگی تصویر می کند چهره پسری روستایی دارد. عکس ۱۶ سالگی اش، او را پسر نوجوانی نشان می دهد که فیگور زیبایی اندام گرفته است – چهره پسری که در کار کشف بدن خویش است؛ مثل همه نوجوانان این سن و سال. در عکس های بعدی او را بیشتر در جمع همکلاسی های دانشسرای عالی می بینیم. با کت و شلواری که فقر دانشجویی شهرستانی را نشان می دهد.

شاید مهمترین نکته ای که از نگاه یک جوان ایرانی و کنجکاو به تحولات دینی جلب نظر کند مساله پوشش و ظاهر غربی در عکس های شریعتی و همسر و خانواده اش باشد

در دوره اول این عکس ها، هنوز چهره شاخص شریعتی سالهای بعد را نمی بینیم. اما بتدریج او در این عکس ها و عکس های بعدی دهه ۳۰ تودارتر و ساکت و گاه شرمین و بیشتر اوقات در فکر چیزی نامعلوم دیده می شود و به آن تصویری نزدیک می شود که از شریعتی می شناسیم.

در همه این سالها که شریعتی سلوک فکری خود را ادامه می دهد، زندگی در بیرون ادامه دارد و سبک زندگی اجتماعی در عکس ها به اشکال مختلف بازتابیده است. از عکس او با دوستان در کنار مردی که خرسی را می رقصاند (عکس شماره ۲۵) و مربوط است به سالهای اول دهه ۳۰ شمسی تا عکسی که او را در یک مجلس عروسی به سبک غربی نشان می دهد (شماره ۱۱۵) و تاریخ ۱۳۵۵ دارد تغییرات زندگی ایرانی ثبت شده است.

عکس ها از نگاهی دیگر شریعتی را همچون عضوی از طبقه متوسط ایران نشان می دهد که در آن سالها رو به رشد بود. نوع پوشش خود او و همسرش و اعضای خانواده اش و گاه معماری اتاق و ساختمان و منزل و سالنی که او در آن عکس برداشته است و از خلال عکس ها باز می تابد در طول سالها تغییر می کند و از هر جهت با الگوی غربگرا و مدرنیزه شده آن سالها تطابق دارد. نمونه وار می توان دید که مثلا چگونه درهای چوبی و دیوارهای آجری در عکس های قدیمی تر جای خود را به در و پنجره های فلزی می دهد (مثلا قیاس کنید عکس ۴۰ را با ۱۰۶) و کف آجرپوش حیاط به کف موزاییک جا می سپرد. (۱۶ و ۶۷ با ۱۰۰ ).

یکی از جالب ترین عکس ها، عکس شماره ۲ است که محمد تقی شریعتی را در کانون نشر حقایق اسلامی نشان می دهد. این عکس که تاریخ ۱۳۲۴-۲۵ دارد با عکس سالها بعد استاد شریعتی و هم خود دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد (شماره ۹۰ مثلا) قابل مقایسه است. در آن عکس، یک چراغ زنبوری، محفل دینی کوچک کانون را روشنی می بخشد که خود گویای بسیاری از جنبه های حیات اجتماعی است. ولی عکس حسینیه ارشاد یک سالن بزرگ و مجهز به سیستم صوتی و نور را برای تبلیغ مفاهیم دینی نشان می دهد. تفاوتی که نشانگر تغییر بزرگی است که در مجموعه امکانات و روش ها و سطح آگاهی و رشد و روش تبلیغی تنها در فاصله ۲۵ سال اتفاق افتاده است (تاریخ عکس ۱۳۴۹ است). امری که بدون آن چه بسا وقوع انقلاب اسلامی غیرممکن می شد.

شاید مهمترین نکته ای که از نگاه یک جوان ایرانی و کنجکاو به تحولات دینی جلب نظر کند مساله پوشش و ظاهر غربی در عکس های شریعتی و همسر و خانواده اش باشد. نسلی که اسلام را پس از انقلاب و در قالب قوانین پوششی خاصی تجربه کرده است از دیدن عکس های شریعتی و همسرش که هیچ فرق عمده ای با عکس های روشنفکران فرانسوی همان سالها ندارد و از بسیاری جهات ظاهری مانند دیگر مردم آن سالهای تهران است متعجب خواهد شد. اما این تفاوت بروشنی تاکید می کند که اسلام در آن سالها برای شریعتی که مبلغ بزرگ آن بود چیزی ورای مسائل ظاهری بود.

چیزهایی که عکس ها نمی گویند
عکس ها بسیار چیزها می گویند اما چیزهایی هم هست که تا در باره عکس ندانیم عکس گویا نمی شود. بیشتر عکس های آخرین تصویر فاقد توضیح کافی در مورد عکس ها و آدمها ست. معمولا عکس را با شرحی همراه می کنند که دست کم بگوید کسانی که در عکس دیده می شوند چه کسانی اند. اما این چنین شرحی تقریبا برای هیچ عکسی در این آلبوم نوشته نشده یا کامل نیست.

حتی عکس هایی هست که جای خود شریعتی در میان آدمها مشخص نیست. گرچه بیشتر مواقع می توان چهره متمایز و آرام و در خود فرورفته او را بآسانی از دیگران تشخیص داد. اما بعضی عکس های قدیمی تر یا رنگ و رو رفته تر نیاز به تعیین محل شریعتی در آن عکس داشته است (عکس ۱۷ مثلا یا ۱۱۱).

از عکس هایی که در کتاب نیامده است: علی خامنه ای (روحانی وسط) به همراه استاد شریعتی (نفر اول از راست) در مراسم بزرگداشتی برای شریعتی

بیشتر عکس ها از نظر محل برداشته شدن عکس هم گویا نیست. نمونه ای از آن عکس ۱۸ است که شرح آن تنها می گوید: علی شریعتی (نفر دوم از سمت راست) با دوستان دانشسرایعالی، مشهد، ۱۳۳۰. اما عکس گروهی از دانشجویان را در برف نشان می دهد و ما نمی دانیم که آنها در کجا این عکس را برداشته اند و طبعا از نام کسانی که در عکس اند نیز چیزی نمی دانیم.

در واقع “دوستان شریعتی” در این کتاب معمولا نام ندارند. این موضوع باعث می شود که بخش مهمی از ارتباط های اجتماعی شریعتی پوشیده بماند.

به همین ترتیبT حتی وقتی نام بعضی از افراد حاضر درعکس ذکر می شود مشخص نمی شود که آن فرد در کجای عکس قرار دارد. مثلا عکس های ۳۲ و ۳۳ علی شریعتی را در عکسی گروهی با استاد نوید (حبیب اللهی) یا استاد احمد خراسانی نشان می دهد ولی برای اینکه بدانیم کدامیک از آنها استادان یاد شده اند تنها باید به حدس و گمان متوسل شد.

در برخی از عکس ها هم از افرادی نام برده می شود که باید در عکس باشند ولی دیده نمی شوند (مثلا همسر شریعتی در عکسهای ۴۱ و ۵۷ نیست حال آنکه در شرح عکس آمده است. همسر دکتر مکری هم که در شرح عکس ۴۹ معرفی می شود در عکس حضور ندارد). بعضی از افراد دیگر هم که چندان سرشناس نیستند معرفی نمی شوند (مثلا ساشادین در عکس ۷۶).

البته این دست کمبود اطلاعات یا تنظیم غیرحرفه ای اطلاعات محدود به شرح عکس ها نیست. در نمایه سالهای زندگی شریعتی هم اطلاعات بسیار کلی ضبط شده است. چنانکه از تولد او در دوم آذر ماه ۱۳۱۲ یاد می شود اما محل تولد او از قلم می افتد. به دبستان ابن یمین رفتن او ذکر می شود اما اینکه در مشهد است یا نه روشن نمی شود. یا خواننده کتاب باید تنها حدس بزند که منظور از “آنتیلی الصل عضو جبهه نجات بخش الجزایر” شخصیت جداگانه و ناشناخته ای در آن جبهه نیست بلکه جمله ناقصی است در دنباله معرفی فانون که “آنتیلی الاصل” بوده است.

در یک مورد نیز سال زندان شریعتی در زندگینامه و شرح عکس با هم تفاوت دارند (در زندگینامه بازداشت در قزل قلعه بدرستی به سال ۱۳۴۳ مربوط دانسته می شود و در پای عکس آن – شماره ۶۴- سال ۱۳۴۲ آمده است).

نام کتاب های شریعتی هم ظاهرا تصادفی انتخاب شده و در زندگینامه آمده است. بعلاوه وقتی از “کتاب دوزخیان روی زمین” هم یاد می شود گفته نمی شود که این اثر ترجمه ای از کار فرانس فانون است.

هیچ یک از عکس ها نام عکاس یا منبع و آرشیوی که عکس از آن گرفته شده را با خود ندارد. این موضوع در مورد عکس های زندان شریعتی مثلا صادق است که قاعدتا نمی تواند جزو عکس های خانوادگی قلمداد شود.

محمد مفتح (روحانی) و صادق طباطبایی( نفر دوم از چپ) در خاکسپاری شریعتی؛ از عکس هایی که در کتاب نیامده است

در پایان کتاب چهار نمونه از کارت پستال هایی که شریعتی به خانواده اش فرستاده است دیده می شود. اما از آنجا که خواندن پشت کارت ها برای هر کسی مقدور نیست بهتر بود که متن پشت نویسی کارت ها در متن کتاب دوباره حروفچینی می شد.

گذشته از آن اگر منظور ارائه نمونه هایی از جنبه های مختلف تصویری مربوط به زندگی شریعتی بوده است چرا فقط به کارت پستال بسنده شده است؟ از چهره شریعتی پوسترهای بیشمار و طرح های متعدد کار شده است که نمونه ای از آنها می توانست در این کتاب بازچاپ شود.

بسیاری از دیگر عکس هایی هم که رهبران مذهبی دیروز و امروز ایران را همراه با او یا در مراسم های بزرگداشت او نشان می دهند در این مجموعه نیامده است.

جای عکسی از اتاق کار و مطالعه او و دست نوشته های او هم در این مجموعه خالی است.

———————-
*برای دیدن گزیده ای از عکسها اینجا و اینجا را ببینید.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته