عباس کیارستمی را یکی از سینماگران مؤلف معاصر میشناسیم که با بعضی از فیلمهایش شیوۀ نگریستن ما به سینما را تغییر داد. اما کیارستمی تنها فیلمساز نبود. شاید اگر کمی اغراق کنیم، باید بگوییم او، شبیه بعضی چهره های دورۀ رنسانس، هنرمندی چندوجهی بود. او میتوانست خود و دنیای پیرامونش را با زبانهای مختلف هنر بشناساند: نهتنها با سینما، بلکه با عکاسی، شعر و تئاتر.
عکاسی شاید عنصر مهمی در کارنامۀ حرفهای کیارستمی باشد. مجموعۀ «دیوارها» که در سال ۱۳۸۹ در نشر نظر به چاپ رسید و شامل مجموعهعکسهایی است که کیارستمی از دیوارها و قسمتهایی از خانههای ایرانی برداشته است. این دیوارها از فاصلههایی چندمتری، جاییکه عمق میدانی وجود ندارد، عکاسی شدهاند. هنگامیکه فاکتور کنجکاوی را با نگاهمان میآمیزیم، کیارستمیِ عکاس را تحسین می کنیم که با نشان دادن این بافتها ما را در ایجاد حسی زنده شریک میکند. این سطوح پر از کهنگیاند، خورشید آنقدر بر آنها تابیده که چون نانی در تنور آنها را پخته است: دیوارهایی پر از ترک و شکاف که هرکدامشان گذر زمان را نشان میدهند. اثرات طبیعت در حال تغییر بر این دیوارها نشان میدهند زندگی تا چه اندازه شکننده است و زندگیمان مدام درحال تغییراتی نامحسوس است که بیشتر اوقات خودمان هم متوجه آنها نمیشویم. جزئیاتی که در هر تصویر یافت میشوند (ناودانهای زنگزده، ترکها و گرافیتیها) شواهدی بر حضور انسان هستند. این عکسها بهنوعی با جوهرۀ تفکر که دغدغۀ همیشگی کیارستمی بوده آمیخته شدهاند. در نهایت، این تصاویر ارتباطی بین محیط تصنعی و خلقشده بهدست انسان و طبیعت را نشان میدهند.
«کلاغها و درختها» کتابی از مجموعهعکسهای عباس کیارستمی است که با موضوعی خاص و در سال ۱۳۸۸ بههمت نشر نظر منتشر شد. کیارستمی در این مجموعه موجودی منفور، و بهباور برخی بیارزش، را در مرکز توجه قرار داده و در یک بازۀ زمانی سوژۀ کلاغ را دنبال کرده و او را در متن تمام عکسهایش گنجانده است. کیارستمی در این مجموعهعکسها شاید در پی این نبوده که عکسی شیک و منظرهای بردارد.
علیرضا سمیعآذر در مقدمهای ــ به زبان انگلیسی ــ بر این کتاب مینویسد: «در این عکسها، شاهد رژه رفتن درختان در مقابل دوربین هستیم که گاه با سایۀ درختان نیز همراه میشوند، بازی نور و سایه در زمینۀ چمنزار و البته یک عنصر کوچک و پایدار که جایگاه خاصی در تصویر دارد: کلاغ سیاه و سفید.» کلاغها در عکسهای این مجموعه جایگاه ثابتی دارند. برخلاف بسیاری از عکاسان که کلاغها را درحالپرواز یا بر سیمخاردار و سیم برق به تصویر کشیدهاند، کیارستمی از کلاغها بهعنوان عنصر ثابت بهره برده است که گاه در مقابل عظمت درخت بسیار خرد و کوچک جلوه میکنند.»
حضور بزرگنماییشدۀ درختان با تنههای عظیم، که گاه بخش عمدهای از قاب عکس را به خود اختصاص دادهاند، موجب نشده کلاغِ ساکن عکس نگاه مخاطب را به خود جلب نکند. سمیعآذر معتقد است «کیارستمی هرگز برای به نمایش گذاشتن کلاغها در این تصاویر به نقاط طلایی تصویر توجه نکرده و حتی از بازیهایی که عکاسان ممکن است با نور بکنند استفادهای نکرده است، اما اگر قرار باشد برای این مجموعه همچون سایر مجموعههای کیارستمی عنوانی انتخاب کنیم، بیشک این عنوان “کلاغ” خواهد بود.»
کلاغ در فرهنگ ایران و جهان با راز و رمزهای استعاری بسیاری همراه است و کیارستمی، با دانشی که دربارۀ فرهنگ ایران و جهان دارد، بیشک آن راز و رمزها را در نظر داشته است. همین مسئله باعث میشود خوانشهای متعدد از عکسهای کیارستمی میسر باشد. سمیعآذر میگوید: «در عکسهای کلاغها و درختها، آسمان بههیچوجه پیدا نیست و در این مجموعه هرگز از پرواز کلاغها خبر داده نمیشود و بافت عظیم درختها به تصویر بُعدی انتزاعی میدهد. بخشی از این نگاه در عکسهای کیارستمی بهسبب علاقۀ او به نقاشی است.»
*مجله شهرکتاب، شماره یازدهم،هنرهای تجسمی، عکس