گلی ترقی نثر پاکیزه و درخشانی دارد

فرزام حسینی
گفتگو با مژده دقیقی

روزنامه اعتماد

مژده دقیقی، مترجم و ویراستار حرفه‌ ای این سال‌ها ست؛ خانم دقیقی هر دو امر ترجمه و ویراستاری را تاکنون به بهترین شکل ممکن به انجام رسانده‌اند و به ویژه در حوزه ترجمه آثار مهمی را به فارسی برگردانده‌اند. مژده دقیقی دوستی نزدیکی با خانم «گلی ترقی» دارد و از سوی دیگر ویراستار کارهای ایشان از اوایل دهه ٨٠ تا امروز نیز بوده است. به بهانه چاپ رمان «اتفاق» تماس گرفتم که با خانم دقیقی گفت‌وگویی پیرامون کار ادبی گلی ترقی داشته باشم که ایشان پذیرفتند. انتهای بحث هم گریزی زدیم به کلیت مساله ویراستاری در ایران که البته این یکی سر دراز دارد.


نحوه مواجهه شما با جهان داستانی خانم ترقی از اساس به چه صورت و چگونه بوده؟ می‌دانم که شما با ایشان چند گفت‌وگوی مفصل داشته‌اید و نسبت به آثارشان شناخت کافی دارید…

مژده دقیقی: نخستین آشنایی حضوری‌ام با خانم گلی ترقی از طریق گفت‌وگویی بود که اواخر دهه ٧٠، زمانی که ایشان به ایران آمده بودند و کتاب «خاطرات پراکنده»شان منتشر شده بود، انجام شد. آن گفت‌وگوی مفصل در ماهنامه زنان منتشر شد. البته پیش از آن هم داستان‌های‌شان همیشه برایم جذاب بود. جهان داستانی گلی ترقی را خیلی دوست داشتم و دارم به خصوص در آن زمان که «خاطرات پراکنده» بعد از یک وقفه نسبتا طولانی منتشر شده بود و اتفاق تازه‌یی بود. آشنایی ما با آن گفت‌وگو آغاز شد و بعد به دوستی از نظر من عمیقی تبدیل شد. برایم مایه افتخار است که از آن به بعد ویرایش کتاب‌های دیگرشان را به عهده داشتم البته در پرانتز اضافه کنم که ویرایش کتاب‌های گلی ترقی برایم با ویرایش نوشته‌های دیگران متفاوت است.

     در ادامه به این مساله هم می‌رسیم اما شما فرمودید که جهان داستان‌های ایشان برای شما متفاوت بود، مهم‌ترین ویژگی و تفاوت کارهای ایشان با دیگر داستان‌نویسان چه می‌دانید؟ در واقع چه مساله‌یی در داستان‌های ایشان شما را جذب می‌کند؟

اغلب خواننده‌ها داستان‌های گلی ترقی را به خاطر توانایی او در خاطره‌پردازی دوست دارند شاید این موضوع برای من هم یکی از جذابیت‌های داستان‌های ایشان باشد ولی از آن مهم‌تر این است که من در این داستان‌ها نویسنده بسیار هوشمندی را می‌بینم که با طنز ظریف و نکته‌سنجی‌اش خواننده را با متن درگیر می‌کند. البته باید اضافه کنم که نگاه گلی ترقی به جامعه از زاویه دید قشر و طبقه خاصی است، مثل هر نویسنده دیگری. شاید ما همیشه با این نگاه موافق نباشیم، یا فضایی که تصویر می‌کند با سلیقه‌مان جور درنیاید ولی نباید فراموش کنیم که این نگاه، خاص این نویسنده است و ما می‌توانیم آن را بپسندیم با نپسندیم.

     خاطره و بازگشت به گذشته نقش مهمی در کارهای ایشان ایفا می‌کند، خیلی از نویسندگان دیگر هم از چنین زاویه‌یی داستان می‌نویسند، اما این موضوع در کارهای خانم ترقی عمده است و از ویژگی‌های اصلی کار‌های‌شان محسوب می‌شود. اما این نگاه به چه صورتی در داستان اعمال می‌شود؟ آیا صرفا نگاهی نوستالژیک به گذشته دارند یا این گذشته را به زمان حال احضار می‌کنند؟

گلی ترقی در داستان‌هایش هرچه جلو‌تر آمده، به ویژه در سال‌های اخیر، پیوند عمیق‌تری‌ بین گذشته و حال برقرار کرده است. فکر می‌کنم موفقیت او در شناخت روان انسان‌ها در دوره‌های مختلف زندگی است. شاید، به دلیل عدم حضور مستمر، جامعه امروز ایران را به خوبی آدم‌های گذشته نشناسد ولی‌‌ شناختش از آدم‌ها به طور کلی بسیار عمیق و همه‌جانبه است. روان آدم‌ها در طول زمان چندان دستخوش تغییر نمی‌شود و کم‌وبیش به آدم‌های همه اعصار تسری پیدا می‌کند و ما روح‌‌ آنها را در آثار خانم ترقی بازمی‌شناسیم.

     در واقع شما معتقدید که عدم حضور دایمی خانم ترقی در ایران سبب شده که آدم‌ها را بهتر بشناسد و دقیق‌تر درباره‌شان بنویسد؟

نمی‌دانم، نمی‌توانم بگویم دقیقا چنین اتفاقی افتاده است ولی شاید همین مساله گذشته را در ذهن‌شان پررنگ‌تر کرده باشد.

     و با حال آدم‌ها پیوند داده باشد؟

بله، به ویژه در داستان‌های امروزشان.

     از طرفی فکر می‌کنم خانم ترقی جزو معدود نویسنده‌های مهاجر ما باشند که در طول مهاجرت اتفاقا داستان‌های‌شان قوت بیشتری هم پیدا کرده‌اند…

البته نمی‌شود تعمیم داد ولی مهم این است که ارتباط‌شان را با این جامعه قطع نکرده‌اند. این موضوع در داستان‌هایشان کاملا مشهود است. مخاطب داستان‌های گلی ترقی در ایران است. درست است که خواننده خارج‌نشین هم از داستان‌های او لذت می‌برد اما ترقی مخاطب اصلی‌اش را در این جامعه جست‌وجو می‌کند. این هم نقطه قوت کار اوست، هم انگیزه‌ ای برای ادامه کار.

     ایشان از اساس گزیده کار هستند، دیر به دیر کتاب چاپ کرده‌اند، با این همه حضورشان در روان جمعی ادبیات ما همیشگی است، دلیلش چیست؟

دلیلش تاثیرگذاری آثار اوست. کتاب‌های گلی ترقی مرتب تجدید چاپ می‌شوند، در دنیای نشر ما حضوری همیشگی دارند و تاثیرشان پایدار و مستمر است.

     فکر می‌کنید وسواس خانم ترقی برای چاپ کتاب ناشی از چه مساله‌یی بوده؟

راستش، فکر نمی‌کنم خانم ترقی نویسنده کم‌کاری به حساب بیایند. نوشتن همیشه بخش مهمی از زندگی‌شان بوده. پیوسته ولی نه چندان آهسته نوشته‌اند. کارنامه معقول و پروپیمانی دارند، به‌خصوص بعد از انتشار «خاطرات پراکنده» که به طور مرتب هر چند سال یک بار کتابی منتشر کرده‌اند. بعید می‌دانم در زمینه چاپ کتاب از خودشان انتظار بیشتری داشته باشند. وسواسی که می‌گویید بیشتر ناشی از آن است که به هر کیفیتی راضی نمی‌شوند و داستان به‌راحتی از زیر دست‌شان درنمی‌آید.

     آخرین کار منتشر شده ایشان در ایران رمان «اتفاق» است؛ نکته حایز اهمیت این رمان چیست؟ فکر می‌کنید جهان تازه‌یی در کارهای خانم ترقی باشد؟

این را منتقدان باید بگویند. پیش از این در نوشتن داستان کوتاه بسیار موفق بودند ولی «اتفاق» امکانات رمان شدن را داشت و تجربه خوبی بود. رمان نوشتن جمعیت خاطر و فراغتی می‌خواهد که با وسواس ایشان چندان سازگار نیست. این رمان چند بار بازنویسی شد و نوشتن آن مدت زیا‌دی طول کشید. گمان کنم دو، سه بار آن را از نو نوشتند.

     به نکته درستی اشاره کردید، رمان‌نویس به جمعیت خاطر نیاز دارد؛ این رمان با اینکه یک تغییر فضا در کارهای ایشان است اما باز هم خوشخوان و قصه‌گو است، نثر تمیزی هم دارد؛ این مساله چقدر به نوشتن خانم ترقی مربوط می‌شود و چقدر به ویرایش شما بر اثر؟

در پاسخ به پرسشِ اول شما می‌خواستم به همین نکته اشاره کنم؛ ویرایش داستان‌های خانم ترقی برای من به آن معنا ویرایش زبانی محسوب نمی‌شود، چون زبان بسیار پاکیزه، هوشمندانه و خاص خودشان را دارند. در واقع، کار من در سطح زبانی یک ویرایش حداقلی است. من اگر در ویرایش این رمان کمکی کرده باشم، این بوده که متن را با چیزی که در ذهن ایشان بوده یکدست کرده‌ام. در واقع، من در این کتاب نقش چندان مهمی در ارتقای زبان رمان نداشتم. زبان داستان‌های خانم ترقی زبان ویژه‌ ای است که بسیار روی آن وسواس دارند، حتی از نظر موسیقیایی برای زبان اهمیت ویژه‌ ای قایل هستند. کمتر نویسنده‌ ای دیده‌ام که به این مساله آگاه باشد.

     یعنی حجم ویرایش این کتاب زیاد نبود؟

نمی‌توانم بگویم حجم ویرایش این کتاب خیلی زیاد بود. گلی ترقی نثر پاکیزه و درخشانی دارد. کار اصلی من صرفا در جهت یکدست کردن زبان و رفع خطاهای متن بود.

     چون در پیوند با همین مساله قرار می‌گیرد، بد نیست نقبی هم به مساله ویراستاری در ایران بزنیم؛ آنچه در ایران به نام ویراستاری می‌شناسیم بیشتر‌‌ همان ویرایش دستوری و فنی است، اما می‌دانم که در غرب شکل‌های گسترده‌تری از ویراستاری اعمال می‌شود و مثلا ویراستار حتی در روایت و ایده متن نویسنده هم دخالت می‌کند، نمونه مثالی‌اش ویراستار رمان «خشم و هیاهو»ی فاکنر است که می‌گویند او را مجبور کرد تا فصل آخر را چند بار و به چند طریق بنویسد، نظر شما چیست؟

فکر می‌کنم ویرایش امروز در ایران هم جا افتاده و وجوه مختلفش برای اهالی نشر کاملا شناخته‌شده است. نکاتی از قبیل نقطه‌گذاری یا جابه‌جا کردن ویرگول در متن یا اعمال رسم‌الخط در سطح ویرایش فنی است که آن هم البته بخشی از کار ویرایش است و در نوع خود نیاز به تخصص دارد. متاسفانه ناشران ما به طور کلی به مساله ویرایش اهمیت نمی‌دهند، چه رسد به اینکه ویرایش در سطوح مختلف و به دست ویراستارانی با تخصص‌های متفاوت انجام شود. در نتیجه، معمولا یک ویراستار باید همه مراحل کار‌ ویرایش را، از ویرایش ساختاری و محتوایی گرفته تا ویرایش فنی، انجام بدهد. وقتی هم که قرار باشد یک نفر کار چند نفر را انجام بدهد، ناگزیر کیفیت کارش پایین می‌آید. بضاعت علمی و تخصصی ویراستار، دانش و اخلاق حرفه‌ ای او از عوامل تعیین‌کننده کیفیت ویرایش است و البته میزان اعتماد نویسنده به او که برآیند همه عوامل است. متاسفانه اقتصاد نشر ما آنقدر ضعیف است که امکان تربیت، رشد و تجربه اندوختن ویراستاران را فراهم نمی‌کند و سنت ویرایش به‌زحمت می‌تواند پا بگیرد و نیمه‌جانی بیشتر ندارد.

    در واقع شما مساله اقتصادی ناشران را در این مساله بیشتر از باقی عوامل دخیل می‌دانید؟

ببینید، وقتی موسسه نشر به عنوان بنگاه اقتصادی نتواند پاسخگوی هزینه‌هایش باشد، طبعا آنها را کاهش می‌دهد. متاسفانه ویرایش هم معمولا نخستین بخش از کار است که ناشران لزومش را احساس نمی‌کنند. کمااینکه همین امروز که وضعیت نشر ما به لحاظ اقتصادی چندان مطلوب نیست، ویرایش نخستین هزینه‌یی است که ناشر از فهرست هزینه‌هایش حذف  یا سعی می‌کند با نازل‌ترین کیفیت و قیمت ممکن سروته آن را هم بیاورد. در چنین شرایطی، انتظار کیفیت مطلوب از ویراستار انتظار معقولی نیست.

    به نظر می‌رسد کار ویراستار صرفا دانستن اصول نیست بلکه باید بر دانش ادبی مسلط باشد تا نویسنده بتواند از او کمک بگیرد، این طور نیست؟

دانش ویراستار به مرور و با کار مداوم به دست می‌آید. شاید اغراق نباشد اگر بگویم ویراستار با هر کتابی که ویرایش می‌کند، یک دوره دانشگاهی را طی می‌کند البته به شرطی که درست و با احساس مسئولیت ویرایش کند.

نمی‌توانم بگویم ویراستار از اول باید دکترا داشته باشد، او در این حرفه وارد یک دوره تحصیلی طولانی‌مدت می‌شود و دانش او با کسب تجربه به دست می‌آید. با هر کتابی که ویرایش می‌کند، میزان دانش او و تنوع این دانش بالا می‌رود و به‌تدریج زبان در دستش مثل موم می‌شود. بی‌تردید کار ویراستار تازه‌کار با ویراستار قدیمی و باتجربه متفاوت است، اما باید مجال و امکان برای کسب تجربه و تخصص برای او فراهم شود.

* با اندک ویرایش مقدمه و سوالها. متن البته به اندازه کافی تمیز بود و ویراسته هم بود. ولی تمام نویسنده‌یی / انگیزه‌یی/ ویژه‌یی / حرفه‌یی و امثال این اداها ویرایش شد. روزنامه اعتماد در تیترهایش هم این ادا را دارد و ادای خوبی نیست.

* گفتگوی بالا از ویژه نامه ای برای گلی ترقی در روزنامه اعتماد انتخاب شده است. برای دیدن همه مطالب این ویژه نامه اینجا را کلیک کنید.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته